پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
مجله ویستا

واكنش های متفاوت در مقابل دعوت حضرت ابراهیم ع


واكنش های متفاوت در مقابل دعوت حضرت ابراهیم ع

ابراهیم ع آزر و بت پرستان و ستاره پرستان را به توحید دعوت نمود این دعوت, همراه با احترام و محبت و بدور از سخنان زشت و خشونت آمیز بود, حتی اجبار و زورگویی در سخنانش دیده نشد, بلكه مواعظ ایشان همواره همراه با دلایل كاملاً منطقی و معقول بود

●مقدّمه

ابراهیم(علیه السلام) آزر و بت پرستان و ستاره پرستان را به توحید دعوت نمود. این دعوت، همراه با احترام و محبت و بدور از سخنان زشت و خشونت آمیز بود، حتی اجبار و زورگویی در سخنانش دیده نشد، بلكه مواعظ ایشان همواره همراه با دلایل كاملاً منطقی و معقول بود.

اما واكنش مردم در برابر دعوت حضرت ابراهیم(علیه السلام) دوگونه بود: اكثریت مردم از دعوت روی گردانده، به مخالفت و مبارزه با وی پرداختند; و گروه اندكی ایمان آورده، به همراه ایشان از سرزمین بابل خارج گردیدند.

در این نبشتار سعی شده تا واكنش های متفاوت جامعه در مقابل دعوت ابراهیم(علیه السلام) با استعانت از آیات قرآن كریم و روایات صحیح مورد بررسی قرار گیرد.

●روی گردانی از دعوت

به دنبال دعوت ابراهیم(علیه السلام)، آزر و همچنین قوم بت پرست و نیز نمرود از او روی گردانده، به مبارزه با وی پرداختندكه درذیل، چگونگی برخوردآن ها بررسی خواهد شد:

الف. مخالفت آزر با حضرت ابراهیم(علیه السلام)

با توجه به آنچه گذشت، حضرت ابراهیم(علیه السلام) در عباراتی لطیف و اشاراتی نیكو كه حاكی از مهربانی و عطوفت، صبر و بردباری، لطف و احترام وافر ایشان بود و نیز با بیان دلایل قانع كننده، كه افكار خفته را به حركت وا می داشت، آزر را به توحید دعوت نمود و از او خواست كه تنها خدای یكتا را بپرستد و از عبادت مشتی سنگ و چوپ خودداری نماید. سپس او را به حق دعوت نمود و بطلان عبادت بت ها را بیان كرد; بت هایی كه دعای عبادت كنندگان را نمی شنوند و جایگاه آن ها را نمی بینند، پس چگونه رفع حاجت آن ها می كنند یا خیر و بركت در روزی و یا نصرت به آن ها می رسانند؟۱ اما آزر، كه در دربار نمرود به شوكت و جلال خاصی رسیده بود، حاضر نبود مقام خود را از دست بدهد و به عبادت خداوند تعالی بپردازد. از این رو، در جمله ای خصمانه و تهدیدآمیز از حضرت ابراهیم(علیه السلام) روی برگرداند. قرآن كریم سخن آزر را چنین نقل می فرماید: «قال اراغب انت عن الهتی یا ابراهیم لئن لم تنته لارجمنّك و اهجرنی ملیّاً» (مریم: ۴۶); گفت: (ای ابراهیم) آیا تو از معبودهای من روی گردانی؟ اگر (ازاین كار) دست برنداری، تو را سنگسارمی كنموبرای مدتی طولانی از من دور شو.در بررسی كلام آزر، چند مطلب قابل توجه است:

۱. تهدید به مرگ

آزر در مقابل سخنان حضرت ابراهیم(علیه السلام)مخالفت شدیدی از خود بروز داد. وی در پاسخ دعوت حضرت ابراهیم(علیه السلام)، او را از خود طرد نمود و به بدترین نوع مرگ ـ سنگسار كردن ـ تهدید نمود.

۲. دستور به دور شدن

آزر با خشونت، حضرت ابراهیم(علیه السلام) را به دور شدن از وی امر نمود. روایات وارده درباره این موضوع چنین است:

الف. حسن و مجاهد و سعید بن جبیر و سدی درباره «واهجرنی ملیّاً» گویند: یعنی برای مدتی دراز از من دور شو.

ب. ابن عباس و قتاده و عطاء و ضحّاك گویند: یعنی از من دور شو تا از عقوبت من سالم بمانی.۲

ج. ابن جریر و ابن منذر و ابن ابی حاتم از ابن عباس درباره «واهجرنی ملیّاً» آورده اند كه گفت: «اجتنبنی سالماً قبل ان یصیبك منّی عقوبهٔ»; برای این كه سالم بمانی و عقوبت من به تو نرسد، از من دور شو.

د. عبد بن حمید از عكرمه مانند روایت مزبور را آورده است.۳

۳. گفتار دور از ادب

چنان كه ملاحظه شد، حضرت ابراهیم(علیه السلام) با كلام «یا ابت» و سخنان مؤدّبانه، مهربانی و دل سوزی خود را به آزر بیان كرد. اما آزر در كلام خود، به چند شكل، نسبت به ایشان بی احترامی نمود كه عبارتند از:

اول. پاسخ چند جمله مؤدّبانه حضرت ابراهیم(علیه السلام) را در یك جمله خصمانه بیان نمود.

دوم. كلام خود را با آوردن همزه استفهام، كه متضمّن معنای انكار است، شروع نمود.

سوم. در مقابل خطاب حضرت ابراهیم(علیه السلام) به صورت «یا ابت»، آزر ایشان را به اسم خطاب كرد، در صورتی كه می توانست با گفتن «یا بنی» رابطه نزدیك تر با ایشان برقرار نماید و جواب صحیح تری به لطف ایشان بدهد.۴

چهارم. آزر، حضرت ابراهیم(علیه السلام) را با تأكید فراوان تهدید كرد. لام و نون تأكید ثقیله در «لارجمنّك» این مطلب را به وضوح نشان می دهد.

پنجم. از تعبیر توهین آمیز «واهجرنی ملیّا» استفاده كرد كه افراد خشن نسبت به مخالفان خود به كار می برند.۵

تمامی موارد مذكور خشونت و خصومت آزر را نسبت به حضرت ابراهیم(علیه السلام)نشان می دهند.

●واكنش حضرت ابراهیم(علیه السلام)نسبت به آزر

در مقابل برخورد ناپسند و تهدید و تشدید آزر، حضرت ابراهیم(علیه السلام)كه خوش خلق و نرم زبان بود، از در شفقت و مهربانی با وی در آمد. چنانكه از آیات قرآن برمی آید، رفتار حضرت ابراهیم(علیه السلام) در مقابل تهدید پدر بدین گونه بود:

۱. ادب مضاعف در دعوت و ارشاد: حضرت ابراهیم(علیه السلام) با بزرگواری، در مقابل سخنان درشت و سرد آزر، به او سلام كرد. قرآن كریم سخن او را چنین بیان می فرماید: «قال سلامٌ علیك ساستغفر لك ربّی انّه كان بی حفیّاً» (مریم: ۴۷); (ابراهیم) گفت: سلام بر تو. من به زودی از پروردگارم برایت تقاضای عفو می كنم; چرا كه همواره نسبت به من مهربان بوده است.

لازم به ذكر است كه در مورد سلام، نظرات گوناگونی وجود دارد كه عبارتند از:

۱. تودیع: «سلام» در كلام عرب، به معنای تودیع و متاركه است.۶ این سلام نیز ممكن است تودیع و خداحافظی باشد كه با گفتن آن و چند جمله بعد، حضرت ابراهیم(علیه السلام)آزر را ترك گفت; و یا ممكن است به عنوان ترك دعوی گفته باشد; همان گونه كه در قرآن آمده است: «... لنا اعمالنا و لكم اعمالكم سلامٌ علیكم لا نبتغی الجاهلین» (قصص:۵۵); اعمال ما از آن ماست و اعمال شما از آن خودتان. سلام بر شما (سلام وداع) ما خواهان جاهلان نیستیم.۷ از این رو، حضرت ابراهیم(علیه السلام) در مقام وداع و ترك وی برآمد و سیئه را به حسنه پاسخ فرمود.۸

۲. احسان و امنیت: حضرت ابراهیم(علیه السلام) در مقابل تهدید آزر، به او سلام كرد; سلامی كه در آن احسان و امنیت است. سلام عادت بزرگواران است و او با تقدیم آن، جهالت پدر را تلافی كرد. این همان دستوری است كه قرآن كریم در آیه «.. واذا مرّوا باللّغو مرّوا كراماً» (فرقان: ۷۲) داده است: و هنگامی كه با لغو و بیهودگی برخورد كنند، بزرگوارانه از آن می گذرند.

و نیز آیه «... و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً» (فرقان: ۶۳); و هنگامی كه جاهلان آن ها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آن ها سلام گویند (و با بی اعتنایی و بزرگواری می گذرند.)۹

در مجموع، باید گفت: حضرت ابراهیم(علیه السلام) با سلام خود به آزر، دفع سیئه به حسنه نمود و او را مطمئن ساخت كه آزار و اذیتی از جانب وی آزر را تهدید نمی كند. سپس با او خداحافظی كرد و ترك دعوت نمود. به عبارت دیگر، این خداحافظی به معنای ترك فیزیكی آن ها نیست; زیرا پس از گذشت مدت ها از این گفتوشنود، از قوم خود دوری گزید.۱۰

۳. طلب استغفار: حضرت ابراهیم به دنبال سلام به آزر، به وی وعده داد كه اگر دست از پرستش بت ها بردارد۱۱ و به خدای یكتا ایمان آورد۱۲ و تسلیم حق شود،۱۳ شفاعت او را نزد خداوند نموده، برای او از درگاه خداوند متعال درخواست عفو و بخشش نماید، تا اگر آزر به خاطر ترس از عقوبت گناهانش تسلیم حق نشد و ایمان نیاورد، مطمئن گردد كه خداوند گناهان او را خواهد آمرزید; شاید به طمع این معنا ایمان آورد و به سعادت رسد.

۴. وفای به عهد: حضرت ابراهیم(علیه السلام)به وعده ای كه داده بود، وفا نمود و برای آزر از خداوند متعال طلب آمرزش كرد; چنان كه قرآن می فرماید: «و ما كان استغفار ابراهیم لابیه الاّ عن موعدهٔ وعدها ایّاه...» (توبه: ۱۱۴); و استغفار ابراهیم برای پدرش (عمویش آزر) فقط به خاطر وعده ای بود كه به وی داده بود (تا وی را به سوی ایمان جذب كند.)

ابن اثیر علت استغفار حضرت ابراهیم(علیه السلام) برای آزر را به سبب وعده ایشان می داند.۱۴ او احتمال می داد كه پدرش جاهل، قاصر و مستضعف است و اگر حق برایش روشن گردد، از آن پی روی می كند و شمول رحمت الهی به امثال این گونه اشخاص امری ممكن است. و چون این احتمال را می داد، خواست عواطف او را با این وعده تحریك كند; اما در عین حال، آمرزش خداوند را نیز برایش حتمی نكرد و آن را به صورت امیدواری وعده داد; به دلیل این كه گفت: «انّه كان بی حفیّاً» پروردگار من همواره به من لطف داشته است.۱۵

برخی گفته اند كه پدرش وعده داد كه هر گاه او برایش طلب آمرزش كند، ایمان خواهد آورد و حضرت ابراهیم(علیه السلام) روی این وعده بود كه برای او استغفار كرد. پس هنگامی كه متوجه شد كه پدرش دشمن خداست و به وعده خویش وفا نمی كند، از وی بی زاری جست و برایش دعا ننمود.۱۶ به عبارت دیگر، حضرت ابراهیم(علیه السلام)وقتی پافشاری آزر را بر دین و آیین باطل مشاهده كرد و این كه بت ها را ترك نمی گوید۱۷ و بر كفرش باقی مانده است۱۸ و با خداوند متعال دشمنی می كند۱۹ از او تبرّی جست; چنانچه قرآن می فرماید: «... فلمّا تبیّن له انّه عدوّ للّه تبرّأ منه انّ ابراهیم لاوّاه حلیم) (توبه: ۱۱۴); اما هنگامی كه برای او روشن شد كه وی دشمن خداست، از او بی زاری جست. به یقین، ابراهیم مهربان و بردبار بود.

در مجموع، باید گفت: حضرت ابراهیم(علیه السلام) به دنبال دعوت آزر به سوی حق، با مخالفت شدید او روبه رو شد. اما متانت خود را از دست نداد و وظیفه اش را در هدایت به سوی حق از یاد نبرد. بدین روی، بر او سلام كرد و وعده طلب مغفرت از پروردگار را به وی داد تا شاید بدین طریق، امید را در او ایجاد نموده، راه ایمان آوردن را برایش سهل گرداند و به دنبال آن نیز به وعده خود وفا نمود. اما به محض آن كه متوجه شد آزر با خداوند متعال دشمنی میورزد، از او بی زاری جست.

راه و رسم تمامی پیامبران(علیهم السلام) در دعوت و ارشاد به سوی خداوند متعال، بر پایه ادب و احترام و بیدار نمودن فطرت ها بوده است. حضرت ابراهیم(علیه السلام)نیز در تمامی مراحل دعوت و تبرّی خود، الگوی نمونه و نیكویی برای تمام انسان ها در امر به معروف و نهی از منكر است.

●زمان تبرّی حضرت ابراهیم(علیه السلام) نسبت به آزر

آنچه در این قسمت بیش تر جلب توجه می كند، روایات وارده در مورد زمان تبرّی حضرت ابراهیم(علیه السلام) نسبت به آزر است. این مسأله به سه شكل در روایات شیعه و اهل سنّت مطرح شده است:

۱. زمان تبرّی از نظر روایات شیعه: در روایات شیعه، زمان تبرّی حضرت ابراهیم(علیه السلام) محض اطلاع یافتن ایشان از دشمنی آزر با خداوند متعال می باشد; چنانچه در روایات و تفاسیر وارد شده است:

۱) در روایتی از امام صادق(علیه السلام) آمده است كه ایشان به یكی از اصحاب فرمود: نظر مردم درباره قول خداوند ـ عزّو جل ـ كه می فرماید: «و ما كان استغفار ابراهیم لابیه الاّ عن موعدهٔ وعدها ایّاه...» چیست؟ گفتم: می گویند: حضرت ابراهیم(علیه السلام) به پدرش وعده داد كه برای او استغفار كند. حضرت فرمود: چنین نیست، بلكه حضرت ابراهیم(علیه السلام) به او وعده داد اگر اسلام آورد، برایش استغفار نماید. وقتی معلوم شد كه او دشمن خداست از او بیزاری جست.۲۰

۲) علی بن ابراهیم نیز آورده است: حضرت ابراهیم(علیه السلام) به پدرش گفت: اگر بت ها را نپرستی، برای تو استغفار می كنم. ولی وقتی متوجه شد كه او عبادت بت ها را كنار نگذاشته است، از او تبرّی جست.۲۱

۳) در برخی از تفاسیر آمده است كه با توجه به این آیه معلوم می شود مشركان دشمنان خدا و جهنمی هستند و در نتیجه، نباید برای آن ها استغفار كرد. اگر حضرت ابراهیم برای پدر مشركش استغفار كرد، برای این بود كه در آغاز، تصور می كرد پدرش هرچند مشرك است، ولی با خدا دشمنی و عنادی ندارد و چون قبلاً به او وعده استغفار داده بود، لاجرم برای او طلب مغفرت كرد. ولی وقتی فهمید كه او دشمن خداست و بر شرك و ضلالت خود اصرار میورزد، از او بی زاری جست.۲۲

۴) سید مرتضی در كتاب خود آورده است: شاید استغفار حضرت برای آزر بدین دلیل بود كه پدر حضرت ابراهیم(علیه السلام) به وی وعده داد كه ایمان می آورد، ولی از روی نفاق، خود را مؤمن نشان داد تا این كه حضرت برای او استغفار كند. اما حضرت ابراهیم(صلی الله علیه وآله)وقتی متوجه شد كه او بر كفرش باقی مانده است، برایش استغفار ننمود و از او تبرّی جست.۲۳

۲. زمان تبرّی در روایات اهل سنتّ: روایات اهل سنّت در این باره به دو گونه ذكر شده است:

الف. زمان مرگ آزر: غالب روایات بر این عقیده اند كه حضرت ابراهیم(علیه السلام)مادامی كه آزر زنده بود، برایش طلب بخشش و استغفار نمود. روایات ذكر شده به قرار ذیل می باشند:

۱) ابن عباس و مجاهد و قتاده گویند: عداوت و دشمنی او با خدا هنگامی آشكار شد كه او در حال كفر مرد.۲۴

پی نوشت ها

۱ ابن كثیر، البدایه و النهایه، ج ۱، ص ۱۳۲

۲ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۳، ص ۵۱۶

۳ جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، الجزء الرابع، ص ۴۹۱، ذیل آیه ۴۶ سوره مریم

۴ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۲، ص ۱۷۰ با تلخیص

۵ ناصر مكارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج ۱۳، ص ۸۳

۶ مولی محسن فیض كاشانی، تفسیر الصافی، ج ۳، ص ۲۸۳

۷ تفسیر نمونه، ج ۱۳، ص ۸۴

۸ تفسیر الصافی، ج ۳، ص ۲۸۳ / ملّا فتح الله كاشانی، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج ۵، ص ۴۲۹ با تلخیص

۹ المیزان، ج ۱۴، ص ۶۱ با تلخیص

۱۰ المیزان، ج ۱۴، ص ۶۱ با تلخیص

۱۱ علی بن ابراهیم قمی، تفسیرالقمی، ج ۱، ص ۳۰۶ / جزائری، قصص الانبیاء، ص ۱۳

۱۲ علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص ۳۳ / ابن شهرآشوب، متشابه القرآن، ج ۱، ص ۲۲۲

۱۳ مسعود بن عیاشی، تفسیر العیاشی، ج ۲، ص ۱۱۴ ذیل آیه ۱۱۴ سوره توبه

۱۴ ابن كثیر، البدایهٔ و النهایهٔ، ج ۱، ص ۱۳۲

۱۵ المیزان، ج ۱۴، ص ۶۱

۱۶ مجمع البیان، ج ۳، ص ۷۶ / محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۲۰

۱۷ تفسیر القمی، ج ۱، ص ۳۰۶ / قصص الانبیا، ص ۱۳

۱۸ تنزیه الانبیا، ص ۳۳ / متشابه القرآن، ج ۱، ص ۲۲۲

۱۹ تفسیرالعیاشی، ج ۲، ص ۱۱۴

۲۰ تفسیر العیاشی، ج ۲، ص ۱۱۴ / بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۸۸ / حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج ۲، ص ۲۷۴

۲۱ تفسیرالقمی، ج ۱، ص ۳۰۶ / بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۷۷ به نقل از تفسیر قمی

۲۲ المیزان، ج ۹، ص ۴۲۰

۲۳ ر.ك: تنزیه الانبیا، ص ۳۳ / متشابه القران، ج ۱، ص ۲۲۲

۲۴ مجمع البیان، ج ۳، ص ۷۶

۲۵ الدرالمنثور، ج ۳، ص ۵۰۵

۲۶ الدرالمنثور، ج ۳، ص ۵۰۸

۲۷ الدرالمنثور، ج ۳، همان

۲۸ مجمع البیان،ج ۲۴، ص ۳۶۲ و نیز ر.ك: متشابه القرآن، ج ۱، ص ۲۲۲

۲۹ بخاری، صحیح بخاری، كتاب تفسیر القرآن، حدیث ۴۳۹۶

۳۰ المیزان، ج ۷، ص ۱۶۷

۳۱ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۲۰۷

۳۲ ر.ك: انعام: ۷۴

۳۳ مرتضی عسگری، نقش ائمه در احیاء دین، ج ۱، ص ۴۷

۳۴ مجمع البیان، ج۴، ص۵۲/ شیخ طوسی، تفسیرالتبیان، ج ۷، ص ۲۵۶

۳۵ المیزان، ج ۱۴، ص ۳۲۶

۳۶ ر.ك: الدرالمنثور، ج ۳، ص ۴۸

۳۷ المیزان، ج ۷، ص ۲۰۱ با تلخیص

۳۸ تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۳۱۹

۳۹ تفسیرالصافی، ج ۲، ص ۱۳۶/ نورالثقلین، ج ۱، ص۷۳۹/ تفسیرنمونه،ج۵،ص ۳۱۹

۴۰ التبیان، ج ۴، ص ۱۰۹

۴۱ التبیان، ج ۴، ص ۱۰۹

۴۲ المیزان، ج۷، ص ۲۰۸/ بحرانی، تفسیرالبرهان، ج۲، ص۴۴۴

۴۳ تفسیرالعیاشی، ج ۱، ص ۳۶۶ / تفسیر الصافی، ج ۲، ص ۱۳۶ / محمدبن یعقوب كلینی، اصول كافی، ج ۲، ص ۳۹۹ / المیزان، ج ۷، ص ۲۰۸ / تفسیر البرهان، ج ۲، ص ۴۴۴ / نورالثقلین، ج ۱، ص۷۳۹/بحارالانوار،ج۶۶،ص۱۵۴ به نقل از كافی

۴۴ تفسیرالعیاشی،ج۱، ص ۳۶۶/ البرهان، ج۲، ص ۴۴۴ / تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص ۷۳۹

۴۵ تفسیرالعیاشی، ج ۱، ص ۳۶۶ / استرآبادی / تأویل الایات، ص ۱۶۹ / اصول كافی، ج ۱، ص ۴۱۳ / تفسیر الصافی، ج ۲، ۱۳۶ / تفسیر البرهان، ج۲، ص ۴۴۵ / تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۳۱۹

۴۶ تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۳۶۷ / تفسیر الصافی، ج ۲، ص ۱۳۶ / تفسیر البرهان، ج ۲، ص ۴۴۵

۴۷ تفسیر التبیان، ج ۴، ص ۱۹۰ / تفسیر الصاف، ج ۲، ص ۱۳۶ / المیزان، ج ۷، ص ۲۰۸ / تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۳۹ / ابن بطریق، العمده، ص ۱۷۳ / تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۳۱۹

۴۸ الدر المنثور، ج ۳، ص ۴۹، ذیل آیه ۸۲ سوره انعام

۴۹ المیزان، ج ۷، ص ۲۰۸

۵۰ فرات بن فرات، تفسیر فرات كوفی، ص ۱۳۴ / ابن شهر آشوب، المناقب، ج ۳، ص ۵۸ / بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۳۶۷ به نقل از فرات

۵۱ فرات كوفی، ص ۱۳۴ / بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۳۴۸

۵۲ المناقب، ج۱، ص ۸ / بحارالانوار، ج ۳۸، ص ۲۳۲ / شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۲۶۲

۵۳ المیزان، ج ۷، ص ۲۰۸

۵۴ المیزان، ج ۷، ص ۲۱۴

۵۵ همان

۵۶ همان

۵۷ همان

۵۸ ابن خلدون، مقدمه، ص۱۳۳/ البدایهٔ و النهایه، ج ۱، ص ۱۳۹

۵۹ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۷

۶۰ جلال الدین سیوطی، الاتقان، ج ۲، ص ۴۳۳

۶۱ نقش ائمه در احیای دین، ج ۱، ص ۴۴

۶۲ قصص الانبیا، ص ۱۰۴ / تفسیر البرهان، ج ۱، ص ۵۲۹

۶۳ منهج الصادقین، ج ۲، ص ۱۰۳

۶۴ الدر المنثور، ج ۱، ص ۵۸۵

۶۵ الدر المنثور، ج ۱، ص ۵۸۵

۶۶ مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۶۷ / منهج الصادقین، ج ۲، ص ۱۰۲ / تفسیر الصافی، ج ۱، ص ۲۶۳ / بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۶

۶۷ الدر المنثور، ج ۱، ص ۵۸۶

۶۸ تفسیر البرهان، ج ۱، ص ۵۲۹

۶۹ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۸

۷۰ تفسیرالعیاشی، ج ۱، ص ۱۳۹ / شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص ۲۱۴ / بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۳۷ / تفسیرالبرهان، ج ۱، ص ۵۲۸ / نورالثقلین، ج ۱، ص ۲۶۶

۷۱ محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج ۱، ص ۱۸۲

نویسنده:ملیحه السادات سیدرضا

منبع:ماهنامه معرفت ، شماره ۵۷


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.