سه شنبه, ۱۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 4 March, 2025
سینمای صنعتی با تنقلات اضافه

سینمای ایران یک قدم تا صنعتیشدن فاصله داشت، تا بتواند سرش را در منطقه بالا بگیرد و مدعی شود که به سینما به عنوان یک صنعت نگاه میکند. جشنوارههای خارجی به عنوان یک سینمای حرفهای به ایران نگاه میکردند، صفهایی که پشت در سالنهای سینما کشیده میشد، قابل توجه بود و مردم هم به حاشیههای سینما توجه میکردند. توجهی ویژه که نهتنها دایرهالمعارف زندگی خصوصی بازیگران را نشانه میرفت که تا متن فیلمنامه هم کشیده میشد. نتیجه اینکه در سالهای اوج سینمای ایران، راه پولساز چاپ فیلمنامهها هم باز شد. اما حالا مدتهاست که انتشار فیلمنامهها متوقف شده است. هر ناشر برای توقف انتشار فیلمنامههایش دلایل منحصر به فردی دارد و دلایل کوچکی به زبان آورده میشود. اما چطور میشود باور کرد، یک سینمای صنعتی از کنار لوازم جانبیاش به سادگی بگذرد و درآمدزایی آن را نادیده بگیرد؟ از همان سالهای اوج سینمای ایران، انتشار فیلمنامههای ایرانی وارد برنامه ناشران شد. احتمالا مهمترین انگیزه، علاقه نشان دادن مخاطبان به همان سکانسهای کوتاهی بود که در نشریات آن دوران منتشر میشد و مخاطبی که تشنه دیدن بود را سیراب میکرد. اما پس از آنکه فیلم به پایان میرسید، حتی دیده میشد باز هم افرادی بودند که میخواستند یک خط بیشتر اطلاعات بگیرند و بدانند در دنیای آن فیلم چه اتفاقهایی افتاده است. این کتابهای فیلمنامه معمولا توسط انتشارات توفیقآفرین منتشر میشد و یادداشت کارگردان، فهرست کامل عوامل، متن کامل فیلمنامه، گفتوگو با عوامل فیلم و عکسهای متفاوتی از فیلم در کتاب کنار هم جمع میشد و شبیه به یک مستندسازی حرفهای پرونده یک فیلم را جمع و جور میکرد. یک مهماننوازی حرفهای که میتوانست به سینمای ایران خیلی صنعتی نگاه کند و لوازم جانبی آن را با یک بستهبندی خوب به دست مخاطبانش برساند؛ مخاطبی که دلش میخواست فیلمنامه را با آنچه دیده تطبیق دهد و بداند چه بخشهایی از فیلمنامه به مشکل ممیزی برخورده و چه بخشی توسط کارگردان حذف شده است و در دوران فیلمبرداری تغییر پیدا کرده است. این علاقهمندی بیشتر به فیلمهای اجتماعی برمیگشت که داشتن متن فیلمنامهاش سندی مستدل برای آینده بود.
اما دقیقا از زمانی که انتشار فیلمنامه « زنزیادی» متوقف شد، دیگر سینمای ایران فیلمنامهای از فیلمهای چاپشدهاش ندید و این روند به آرامی و بدون سر و صدای اضافی متوقف شد و افراد بدون آنکه قصد بدی داشته باشند خانهنشین شدند. هرچند میدانستند که انتشار این فیلمنامهها، لازمه سینمایی صنعتی است که میداند چه خوراک متفاوتی برای مخاطبانش آماده کند؛ مخاطبی که مشتاق دانستن یک خط بیشتر است. این ولع با ورود رسانههای اینترنتی کمی جواب گرفت. دیگر اینطور نبود که بعد از پایان دوران اکران فیلم، هیچ عکسی از آن فیلم دیده نشود و راهی برای اطلاع گرفتن از فیلم نباشد.
وقتی دردسرهای ممیزی برای فیلمنامههای ایرانی ایجاد شد، رسانههای اینترنتی کمی داستان را تعدیل کردند اما خوراک اصلی از بین رفت و تنها حواشی آن فیلمنامهها فرصت خودنمایی پیدا کردند و از متن اصلی فیلمنامه خبری نبود. گاهی هم داستان کاملا متفاوتی میشد؛ متن فیلمنامههای بهرام بیضایی به بازار آمد که هیجانانگیز بود ولی از آنجایی که فیلمنامه فیلمهایی بود که ساخته نشدهاند، بیشتر از آنکه نشانه صنعتی شدن سینمای ایران باشد، نشانهای از بیماری لاعلاج این سینما بود.
نگاهی به فهرست فیلمنامههایی که منتشر میشوند، بیندازید. در این حوزه هیچ خبری نیست. خبر داغی که آدم را وسوسه کند و روزهای خوشی را وعده دهد. انتشاراتیها هم برای عدمانتشار فیلمنامهها دلیل خاصی ندارند. همهشان فیلمنامههای فراوانی در مراحل پیش از انتشار دارند و میخواهند آنها را روانه بازار کنند. خبرهایی که از دنیای فیلمنامهها میرسد، خبرهای بهتری است اما تا رسیدن این فیلمنامهها به دست مشتریان یک دوره طولانی طی میشود؛ دورهای که شاید به سرانجام نرسد.
قرار است همزمان با روز دفاع مقدس، یک پکیج پنج جلدی از فیلمنامههای مربوط به سینمای دفاع مقدس به بازار بیاید. این خبری است که مدیر انتشارات توفیقآفرین میدهد و در همان خبر چند خطی توضیح میدهد که «این انتشارات مثل سابق که فیلمنامه منتشر میکرد...». حالا دوباره انتشاراتیای مثل توفیقآفرین که دوران اوج خود را با چاپ فیلمنامههای ایرانی تجربه کرده بود، بازگشته و اینبار برای چاپ کتابهایش توجیه خوبی پیدا کرده است وگرنه فیلمهایی که اکران میشوند و مخاطب پیگیر سینما میرود تا آنها را در سینما ببیند چه دلیلی برای خواندن همان فیلمها دارد؟
میشود اصل داستان چاپ فیلمنامهها را زیر سوال برد و پرسید: چرا باید چنین کالای بیمصرفی به بازار عرضه شود و عدهای بخواهند آنرا بخرند و در خانه داشته باشند؟ انتشارات توفیقآفرین، همین انتشاراتیای که میخواهد کتابهایی با موضوع دفاعمقدس به بازار روانه کند، در سالهای اوج سینمای ایران، همان سالهایی که هنوز داستانها به سمت دختر- پسری نرفته بود، فیلمنامههای اجتماعی سینمای ایران را منتشر میکرد. به جز توفیقآفرین، بودند ناشرانی که دست به انتشار فیلمنامههای ایرانی میزدند و تا رسیدن به سینمایی صنعتی که به لوازم جانبیاش اهمیت میدهد، یک قدم باقی مانده بود؛ سینمایی که داستانهای اجتماعی و سیاسی فراوانی برای تعریف داشت. اما در شرایطی که سینمای ایران روزهای نابسامانی را پشت سر میگذاشت، انتشار فیلمنامهها هم متوقف شد؛ فیلمنامههایی که رگ حیاتی تبدیل سینمای ایران به یک سینمای صنعتی بودند.
اینکه انتشار فیلمنامهها را نشانه صنعتیشدن آن بگیریم با این پیشفرض درست است که تمام تنقلاتی که اطراف یک صنعت میفروشند، آن را بارور میکنند و فرصت رشد و پرورش به آن میدهند. آن چیزی که در نهایت باعث پیشرفت سینما در تمام عرصهها میشود.
باعث میشود پوستر دوم و سوم فیلم هم بیننده داشته باشد و عدهای بخواهند عطش خود را از این طریق سیراب کنند. اما جایی که به مدد بحرانی شدن اوضاع کپیهای غیرمجاز در سینمای ایران سینمایی به مرز ورشکستگی رسید و توانست برای اولینبار اهالی سینما را دور هم جمع کند، پیغامی نهفته بود که میگفت سینمای ایران از این مرز که بگذرد روزهای خوبی را میگذراند. اما نتیجه آن بحران، وقفه افتادن در پروسه صنعتی شدن بود؛ وقفهای که میگفت سینمایی وجود ندارد تا بخواهد صنعت باشد و آنوقت چه انتظاری برای حاشیههای این سینما وجود دارد؟ صنعتی که میداند چه میخواهد، میتواند روی لوازم جانبی و قطعات یدکیاش هم کار کند ولی تولید قطعات یدکی خودرو، برای ماشینی که وجود خارجی ندارد، به چه کار میآید؟ باید تا انتشار آن پکیج پنج جلدی صبر کرد و منتظر ماند و دید چه نتیجهای میشود، گرفت. باید منتظر ماند و دید مخاطبی که برای خرید فیلمنامه دو جلدی کاغذبیخط، ناصر تقوایی، مشتاق بود، برای خرید فیلمنامه پاداش سکوت هم همان اندازه هیجان دارد و حاضر است دست به جیب شود یا خیر؟
نگار مفید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست