شنبه, ۱۶ تیر, ۱۴۰۳ / 6 July, 2024
مجله ویستا

صدای تحقیر و تنبیه از پشت دیوار مدارس


هنوز تردید دارید نمی دانید چیزی عوض شده یا نه شما پدر شده اید شما مادر شده اید فرزندانی در سنین مدرسه دارید و هربار كه از در آهنی مدرسه فرزندتان داخل می شوید, ناخودآگاه دنبال خودتان می گردید كودكی و نوجوانی تان كه آنجا جا گذاشتید و ناچار شدید مثل آدم بزرگها رفتار كنید, حرف بزنید و زندگی كنید

مردد هستید. در حیاط مدرسه فرزندتان ایستاده اید. خودتان را می بینید كه در حیاط می دوید. ناظم مدرسه صدایتان می زند، بعد هم صدای ضربه خط كشی را می شنوید كه بر دستهایتان می نشیند. باید جواب می دادید، جواب دلخواه معلم یا ناظم را و یا تنبیه می شدید، تا دیگر ندوید، دفتر مشق تان را جا نگذارید و در جمع و تفریق ارقام اشتباه نكنید. راستی الآن چند سال دارید؟! و چقدر گذشته از زمانی كه بلد نبودن درس مساوی بود با گذاشته شدن مداد لای انگشتهایتان و فشار دادن آنها به هم، بد خط نوشتن مشق شب مساوی بود با چند سیلی به سرو صورتتان و كمی شیطنت كودكانه برابر بود با «هو» شدن سر صف و جلوی چشم دیگران ! راستی چقدر گذشته از زمانی كه معلم ها را با نوع خط كش و شلاق چرمی و وسیله ای كه برای تنبیه به كار می بردند، تفكیك می كردید و می شناختید؟! تردید دارید. اینجا هستید، در مدرسه فرزندتان؛ مدرسه ای كه كودكی و نوجوانی تان را در آنجا گذاشتید. نمی دانید چیزی عوض شده یا نه!

«... این شیطنت های شاگردان است كه معلم را وادار به خشونت می كند و یا خشونت معلم است كه منتظر فرصت برای كوبیدن و تحقیر كردن است؟...» اما واقعیتی هست كه می گوید: « هر قدر منطق تربیتی معلم قوی تر است به همان اندازه تعداد سیلی های او كه بر چهره دانش آموز می نشیند، كمتر است».وقتی با محمد قائد نویسنده و سردبیر مجله آموزشی لوح درباره تنبیه بدنی در مدارس صحبت كردم نكته مهمی را یادآور شد. او گفت: «آنچه من از جامعه ایرانی تجربه دارم معلمانی هستند كه معتقدند نسخه واحدی نمی شود پیچید. دانش آموزی هست كه اگر به او اخم كنی، فوق العاده ناراحت می شود و دانش آموزی هم هست كه تا توی گوشش نزنی به حرفت توجه نمی كند. در فاصله این دو هم دانش آموزان مختلف قرار دارند. مسأله معلم ها این است كه وقتی ۷۰ دانش آموز در كلاس است و ۷۰۰ تا در مدرسه، شما دیگر نمی توانید آرمانهای تربیتی از نوع پداگوژی (۱) اجرا كنید. در این صورت است كه كشیدن گوش تنبیه نیست، تنبه است».شاید هم این تفاوت دیدگاه سبب شده هیچ مسؤولی حاضر نباشد به صراحت منكر وجود تنبیه بدنی در مدارس شود. بنابراین غیر از اخباری كه گاه و بیگاه از دیوارهای بلند مدارس به بیرون درز می كند و حكایت از تنبیه بدنی دانش آموزان دارد و آنچه گاهی والدین از زبان فرزندان خود می شنوند، آمار رسمی و قطعی درباره تنبیه بدنی دانش آموزان وجود ندارد.گو این كه به اعتقاد دكتر فاطمه قاسم زاده روانشناس كودك واستاد دانشگاه « بخشنامه ممنوع بودن تنبیه بدنی را داریم ولی عملاً این تنبیه در مدارس ما به چشم می خورد.» هرچند در یك نماد بزرگ تر می توان گفت مدارس ما منفك از جامعه نیستند. شاید در برابر آسیب های اجتماعی كه كودكان و نوجوانان در جامعه با آن روبرویند و آزارهایی كه توسط والدین می بینند، تنبیه بدنی در مدارس، هنوز مجالی برای تبدیل شدن به موضوعی مهم و قابل تأمل نیافته است.فرنگیس مهتدی روانشناس می گوید: « اگر احترام به كودك در ما نهادینه شود، آن وقت با هیچ نوع آزاری به كودك در خانواده ، جامعه و مدرسه روبرو نخواهیم بود یا دست كم از شدت گرفتن آنها جلوگیری خواهیم كرد».

اما محمد قائد،نویسنده معتقد است: « در فرهنگ ما هنوز فرهنگ تنازع است كه غلبه دارد، كسی كه قوی تر است و مقدار زیادی هم از این قوت در ماهیچه است باید از آن استفاده كند چه در خانه، خیابان یا مدرسه، روزگار طولانی كتك زدن زن و بچه بخشی از وظیفه مرد بود. هنوز هم هست. منتهی در پستو كه گاهی هم عیان می شود. در مدرسه هم این فرهنگ حاكم است. بسیاری از معلمان از یك چیز واهمه دارند وآن جذبه نداشتن است. اگرچند محصل بتوانند بقیه را قانع كنند كه نیازی نیست از معلم حرف شنوی داشته باشند، بقیه هم می گویند كلاه این معلم پشم ندارد. بنابراین معلم می گوید اگر كتك نزنم و تنبیه نكنم، كنترل از دستم خارج می شود. متأسفانه اگر معلم وارد فاز ایجاد ترس از طریق كتك زدن و جذبه پیدا كردن از این طریق شود، مدام باید دز كتك زدن را بالا ببرد و تعداد بیشتری را تنبیه كند تا نتیجه بگیرد».

مدیر دستور می داد ،معلم هم گزارش خلاف های كوچك و بزرگ را به گوش ناظم می رساند و تنبیه از طرف او اجرا می شود. مدیر و معلم از ناظم انتظار عمل داشتند. به همین دلیل در مدارس پسرانه ناظم مدرسه همیشه از بقیه معلمان یك سرو گردن بلندتر و قوی تر بود. در مدارس دخترانه هم عبوس ، جدی ، خشك و بیش از حد مقرراتی بودن ازویژگیهای انتخاب ناظم بود. همه این ظرایف رعایت می شد تا محیط مدرسه، محیطی برای درس خواندن ما باشد نه احیاناً گاهی كودكی كردن كه تجربه و خطا هم بخشی از آن بود! نتیجه چه بود؟ دانش آموزانی كه از مدرسه گریزان بودند. به استناد ماده ۶۵ آیین نامه اجرایی مدارس مصوب شورای عالی آموزش و پرورش ، اعمال هرگونه تنبیه از قبیل اهانت، تنبیه بدنی وتعیین تكالیف درسی با هدف تنبیه دانش آموزان در تمام دوره های تحصیلی ممنوع است. تنبیه بدنی در بخشنامه ممنوع شد. اما اگر این ممنوعیت با تغییر در فكر معلمان نباشد، مطمئناً تنبیهات دیگری جای سیلی زدن ، لگد و كشیدن گوش و... را می گیرد.

فرنگیس مهتدی روانشناس می گوید: «مطمئناً آثار تحقیر كلامی،كوچك كردن شخصیت دانش آموز در حضور دیگران و استفاده از القاب ناپسند علیه دانش آموز كمتر از تنبیه بدنی و برخورد فیزیكی نیست و زمینه ساز بسیاری از ناهنجاریها و اختلالات رفتاری در زندگی حال و آینده دانش آموز می شود».

سرخی ای كه به گونه می ماند، سوزشی كه اشك به چشم كودك می آورد وكلامی اهانت بار كه غروری را جریحه دار می كند، ممكن است در خانه بر سر و روح كودك نشانه رود یا در مدرسه . محمد قائد می گوید:«ما فقط به یك جنبه می پردازیم. می گوییم خشونت در خانه یا تنبیه بدنی در مدرسه در حالی كه اینها مثل زنجیر به هم پیوسته اند . آیا تمام پدران و مادران با خشونت فیزیكی مخالفند و نسبت به فرزندانشان بالاترین درجه مدارا و تحمل را دارند. یا گمان می كنند خشونت برای بچه ها لازم است. پدر و مادر فكر می كنند بچه اگر كمی حساب ببرد خوب است، سرش داد می زنند و اگر توجه نكرد، گوشش را هم می كشند. بالطبع مدرسه هم از این رفتار و فرهنگ حاكم بر خانواده تأثیر می پذیرد. شما ببینید در همین مدارس غیر انتفاعی كه دانش آموزان در آنها معمولاً از لحاظ فرهنگی، ویژگیهای اقتصادی و اعتقادی خانواده در یك سطح خاص از سایر خانواده ها هستند، تنبیه بدنی چقدر است. اصلاً وجود دارد؟ در مدارس معمولی به چه صورت است. اما به هر حال این انتظار از معلمان نمی رود كه اگر در جایگاه تعلیم وتربیت قرار دارند، رفتارهای اشتباه والدینی را كه چه بسا از نظر سواد و تجربه بسیار پایین تر از آنها هستند، تكرار كنند. هرچند ما در جامعه ای زندگی می كنیم كه پرخاشگری دارد تبدیل به خشونت می شود. الآن جنایت ها تبدیل به جنایت های سازمان یافته، در كمال خونسردی ، سریع و بسیار خشن شده است. در چنین جامعه ای كه خشونت اعتلا پیدا می كند یا به مراحل بالاتری می رسد، برخورد فیزیكی لازمه زندگی می شود. حتی معلم هم گمان می كند اگر نزند، نزددانش آموزان احترام ندارد، كسی از او حساب نمی برد، اقتدار ندارد، اما در یك سیستم صحیح اگر محصل به معلم با دیده احترام نگاه كند، معلم به مدیر احترام بگذارد ومدیر به مدیر بالاتر از خودش و معلم و سیستم آموزشی از یك احترام، اقتدار و اتوریته برخوردار باشد، دیگر نیازی به خشونت نخواهد بود. الآن آن احترام و اقتدار وجود ندارد. محصل معلم را جدی نمی گیرد و معلم هم مدیر را و بیشترین آسیب را هم كسی می بیند كه در سیستم اعمال خشونت كمترین قدرت بدنی و قوت را دارد، كه این كسی جز دانش آموز نیست».