چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

ملاقات در خیابان اهورامزدا


ملاقات در خیابان اهورامزدا

اینکه سه چهار سال پس از فیلم اول یک کارگردان, دومین فیلم او یک اتفاق باشد, به نحوی که در حین ساخت و حتی زمان پیش تولید اخبارش از بسیاری فیلم های بر پرده بیشتر باشد, بی شک نشانگر یک اتفاق مهم است

● یک شب در پشت صحنه «سه زن»

اینکه سه چهار سال پس از فیلم اول یک کارگردان، دومین فیلم او یک اتفاق باشد، به نحوی که در حین ساخت و حتی زمان پیش تولید اخبارش از بسیاری فیلم های بر پرده بیشتر باشد، بی شک نشانگر یک اتفاق مهم است. اتفاقی که در مورد منیژه حکمت رخ داده است و فیلم دومش از حالا کنجکاوی های بسیاری را برانگیخته است. ریشه این مساله را باید در ساخته اول این فیلمساز «زندان زنان» جست که پرسروصدا بود و بحث انگیز و البته کارشده و ارزشمند.

جدای از «زندان زنان» ویژگی های رفتاری منیژه حکمت نیز از او چهره یی جنجالی و خبرساز ساخته است. کارگردانی که به گفته خودش سینما را از دوندگی و کارگری در پشت صحنه فیلم های دیگران شروع کرده و بعد از سال ها تحمل سختی وقتی تصمیم به ساختن فیلم خودش گرفته آنقدر مشکل برایش پیش آمده که اگر هر فرد دیگری بود عطای فیلمسازی را به لقایش می بخشید. اما «حکمت» که به سختی ها عادت داشته همه مشکلات را به جان می خرد و «زندان زنان» اش را با بیم های بسیار و امیدهای اندک می سازد و استعدادی تازه و متفاوت به سینمای ایران معرفی می شود. یادم می آید وقتی به بهانه نمایش فیلم «زندان زنان» با منیژه حکمت در دفتر «بامدادفیلم» گفت وگو می کردم او چطور تندتند به سیگارش پک می زد و اشک می ریخت و از نامرادی هایی می گفت که موقع ساخت «زندان زنان» تحمل کرده ولی به خاطر فیلمش دم نزده و این تصویری است که همواره از «حکمت» در خاطرم مانده و به یاد می آورم تصویر زنی درهم شکسته ولی پرشور که سینما را با تمام ذره ذره وجودش دوست دارد و عمر و جوانی و استعدادش را به پای آن ریخته و حالا دارد ثمره آن همه سختی و سال های انتظار را از درخت نه چندان پربار سینمای ایران می چیند.

قضیه تحصن و سیگارفروشی «منیژه حکمت» مقابل وزارت ارشاد به نشانه اعتراض به عدم صدور مجوز ساخت فیلمنامه جدیدش و همین طور نامه بلندبالایش در حمایت از کاندیداتوری مصطفی معین در انتخابات ریاست جمهوری از موارد دیگری است که باعث می شود کارگردان «زندان زنان» را فراتر از یک سینماگر معمولی تصور کنیم و جایگاهی دیگر را برای او و سینمایش قائل شویم. او حالا دست به کار ساخت فیلم جدیدی است به نام «سه زن» درباره سه نسل از زنان ایرانی.

در معیارهای رایج «سه زن» فیلمی پرستاره نیست. فیلم فقط «نیکی کریمی» را دارد و... تمام. نه «پگاه آهنگرانی» - که هنرپیشه خوبی خواهد شد - ستاره است و نه «مریم بوبانی» و دیگر بازیگرانش.

پس قطعاً معیار پیش زمینه های ذهنی این فیلم، همان «زندان زنان» است که تلخ بود و سوزاننده و عمیق و برای کارگردانش شیرین و موفق. آیا «سه زن» می تواند خاطره آن فیلم و آن فیلمساز پرشور را خراب نشده و ضایع نشده در یاد دوستداران سینما زنده بدارد یا اینکه مثل خیلی ها همیشه «حکمت» را با اولین فیلمش خواهیم شناخت؟ «حکمت» را که سر صحنه «سه زن» می بینم، دوباره این سوالات به ذهنم می رسد. کارگردان «زندان زنان» باز هم دغدغه حضور زنان در گذر زمان را دارد. او این بار پای تاریخ و فرهنگ ایران را هم به میان کشیده است.

● فیلمساز خیابان سی و هفتم

منیژه حکمت تلفنی می گوید آخرین سکانس مربوط به لوکیشن های تهران «سه زن» را در خیابان الوند فیلمبرداری می کنیم و بعد از آن هم راهی شهرستان می شویم.

پروژکتورهای روشن در فرعی سی و هفتم خیابان الوند آدرس فیلم «سه زن» است. البته انتهای خیابان سی و هفتم در تلاقی با خیابان دیگری به نام «اهورامزدا» است که نقطه تلاقی این دو خیابان همان جایی است که دوربین داریوش عیاری روی آن زوم کرده و از پشت آن یک ماشین پاترول پوست پیازی - طوسی دیده می شود که متعلق به شخصیت اصلی فیلم به نام «مینو» است که نیکی کریمی نقش او را ایفا می کند. در پس زمینه صحنه که همان نقطه تلاقی دو خیابان است قسمتی از خانه ها و اتوبان های شهر پیداست و این جذاب ترین قسمت لوکیشن فیلم است که با حضور کاراکتر مینو درون اتومبیلش تداعی گر نوعی استرس و انتظار ناتمام است که مظهر آدم های شهری و زندگی های مدرن است... در این صحنه علاوه بر نیکی کریمی بازیگری به نام شیوا ابراهیمی با چهره یی درهم شکسته (به خاطر نوع گریمش) نقش یک زن بی پناه و تنها را بازی می کند که به مینو پناه آورده است.

● سکانس ۷۶- شب - خارجی - داخل اتومبیل

مینو در اتومبیل نشسته و با گوشی تلفنش حرف می زند.

مینو؛ چی می گی؟ مطمئنی با خونه من کار داشتن؟ کی بودن؟، اسمی... نشونی... تلفنی؟، این دفعه اومدن دم خونه همون آن بهم زنگ بزن، ممنون.

مینو قطع می کند. نگرانی در چشمانش موج می زند. برای گریز از نگرانی رادیو را روشن می کند و صندلی اش را می خواباند، دراز می کشد. رادیو را خاموش می کند. کتاب ورق می زند. از ماکش قهوه می خورد... چند لحظه می گذرد. زنی بر پنجره اش می کوبد. مینو در را باز می کند. زن بی هیچ حرفی می نشیند داخل اتومبیل.

مینو؛ ببخشید. شما؟،

زن؛ می شه امشب بمونم اینجا. اذیتت نمی کنم. فقط می خوابم.

مینو؛ (متعجب) باشه، ولی...

زن؛ گفتی باشه، دیگه هیچی نپرس، خب؟،

زن چشم هایش را می بندد. چند لحظه سکوت، مینو مبهوت به زن نگاه می کند.

مینو پیاده می شود. ظاهراً از صندوق عقب چیزی برمی دارد. زن با چشمان بسته تنهاست. مینو برمی گردد. کتی در دست دارد.

مینو؛ خانم... خانم...

زن خوابش برده است. مینو کت را روی او می اندازد.

نیمه شب - داخل اتومبیل مینو (مدتی بعد)

زن ناله می کند. مینو از خواب می پرد. زن در خواب به طرز رقت انگیزی به خود می پیچد. حرف های نامفهومی می زند. مینو شیشه اتومبیل را پایین می کشد و به زن ناشناس که کنارش خوابیده نگاه می کند.

همه این صحنه هایی که خواندید قرار است از غروب یک روز تا نزدیکی های طلوع روزی دیگر مقابل دوربین منیژه حکمت و داریوش عیاری از دنیای واقعیت به دنیای فیلم کشیده شود و سکانس هایی از فیلم «سه زن» را رقم بزند. وجود عواملی حرفه یی و صمیمی و بالاتر از همه کارگردانی مسلط و پرانرژی پشت صحنه آرام و بی تنشی را به وجود آورده که همین مساله باعث بالارفتن سرعت کار شده است. البته با سرمای آزاردهنده آخرین ماه پاییز هیچ جور نمی توان کنار آمد و پناه بردن به درون ماشین های پارک شده در حوالی محل فیلمبرداری تنها راه چاره فرار از سرما است که اتفاقاً من رکورددار استفاده از این راه حل شدم.

● گذرگاه هنرمندان

این خیابان «اهورامزدا» هم آن شب برای خودش حکایتی داشت.انگار تبدیل شده بود به گذرگاه هنرمندان. وحید نیکخواه آزاد (کارگردان نصف مال من نصف مال تو که دو، سه هفته پیش سر صحنه فیلمشون رفته بودم)، مهران مدیری (گل سرسبد برنامه های طنز تلویزیون که قراره با باغ مظفرش دوباره سورپرایزمون کنه) و علیرضا عصار (خواننده باهیبت و خوش صدای موسیقی پاپ) هنرمندان میهمان پشت صحنه «سه زن» هستند که آن شب رویت می شوند. البته حضور مدیری و عصار کاملاً تصادفی است و فقط در حد رد شدن با اتومبیل هایشان (بخوانید بنز الگانس و پژو پرشیا) از کنار محل فیلمبرداری است. البته ظاهراً دیدن آدم های معروف برای اهالی این خیابان دیگر یک امر عادی شده چون سالن مجلل بیلیاردی که اواسط خیابان اهورامزداست پاتوق اکثر ستاره های سینما و تلویزیون و خواننده هاست که امشب با دیدن مهران مدیری و علیرضا عصار حساب اعتبار و شهرت این سالن دستم آمد.

نگار باباخانی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید