یکشنبه, ۲۳ دی, ۱۴۰۳ / 12 January, 2025
مجله ویستا

حزب توده از وابستگی تا نوكری


حزب توده از وابستگی تا نوكری

اگرچه نكات ریز و جزئی فراوانی در خاطرات آقای ایرج اسكندری وجود دارد كه می توان در یك بحث تفصیلی به آنها پرداخت , اما در یك نگاه و نتیجه گیری كلی باید گفت مطالعه این خاطرات و نیز خاطرات دیگر اعضای حزب توده , بیش از هرچیز می تواند برای كسانی كه قصد حضور در صحنه سیاست را دارند, آموزنده و عبرت انگیز باشد

در مهرماه ۱۳۲۰ بیست و هفت نفر از اعضای گروه ۵۳ نفری (كمونیست های زندانی شده در سال ۱۳۱۶)كه پس از اشغال ایران توسط شوروی و انگلیس (شهریور۲۰) و بركناری رضاخان از زندان آزاد شده بودند ، تشكیل یك سازمان سیاسی به نام حزب توده ایران را اعلام كردند و سلیمان اسكندری را به دبیركلی آن برگزیدند.

●اسكندری در یك نگاه

ایرج اسكندری در ۲۱ شهریور ۱۲۸۷ه.ش در تهران به دنیا آمد. وی پس از پایان مقطع دبیرستان ، در سال ۱۹۳۰-۱۳۱۱ م. راهی فرانسه شد و در رشته حقوق به تحصیل پرداخت. در همین دوران با مرتضی علوی و تقی ارانی - از كمونیستهای ایرانی مقیم برلین - ارتباط برقرار كرد و در انتشار روزنامه پیكار و مرتبط ساختن دیگر دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه با این هسته كمونیستی به فعالیت پرداخت ؛ به همین دلیل مستمری وی قطع شد و به ناچار به كشور بازگشت و در حلقه یاران دكتر ارانی به انتشار مجله دنیا پرداخت. اسكندری در اردیبهشت ۱۳۱۶ در زمره گروه معروف به " ۵۳نفر" به زندان افتاد. در سال ۱۳۲۰ با آزادی از زندان ، جزو موسسان حزب توده قرار گرفت و در كنفرانس ایالتی تهران در مهر ۱۳۲۱ به عنوان یكی از اعضای كمیته مركزی موقت و در اولین كنگره رسمی حزب در مرداد ۱۳۲۳ به عنوان عضو كمیته مركزی انتخاب شد. وی پس از فوت سلیمان میرزا اسكندری ، از سوی كمیته مركزی به عنوان یكی از دبیران حزب برگزیده شد. در همین سال او از منطقه مازندران مجلس راه یافت و سپس در سال ۱۳۲۴ در كابینه ائتلافی قوام السلطنه مسوولیت وزارت پیشه و هنر و بازرگانی را برعهده گرفت. به دنبال وقایع آذربایجان و فروپاشی فرقه دموكرات ، اسكندری به مناسبت قضایای منطقه "زیرآب" مازندران تحت تعقیب قرار گرفت و در بهمن ۱۳۲۵ توسط شوروی ها از ایران خارج شد. وی مدتی در فرانسه و اتریش با فدراسیون سندیكای جهانی همكاری داشت. اسكندری پس از بركناری دكتر رضا رادمنش از دبیر اولی حزب ، این مسوولیت را از سال ۱۳۴۹ برعهده گرفت كه تا اسفند ۱۳۵۷ ادامه یافت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای مدتی به ایران می آمد و پس از چندی بنا به تصمیم كمیته مركزی به آلمان شرقی رفت ؛ به این ترتیب عملا از كمیته مركزی حزب و روند تصمیم گیری ها كنار گذارده شد. وی در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۶۴ در آلمان شرقی چشم از جهان فرو بست.

این حزب كه با حمایت اتحاد جماهیر شوروی (نیروی اشغالگر و صاحب نفوذ در ایران) تاسیس شده بود، بتدریج با یك شیب تند به سمت وابستگی (و حتی به قول اسكندری: نوكری) روسها حركت كرد و در تمامی جریانهای سیاسی همچون تجزیه طلبی حزب دموكرات آذربایجان ، نفت شمال ، نهضت ملی و... مواضع خویش را كاملا با ارباب شمالی تنظیم می كرد و از این حیث چنان منفور شد كه می توان بخشی از بدبینی تاریخی مردم ایران به حزب و تحزب را در سوابق منفی این حزب جستجو كرد. ایرج اسكندری ، از رهبران تراز اول حزب مزبور، در سلسله گفتگوهایی با ۲ تن از اعضای رده بالای حزب آقایان خسرو امیرخسروی و فریدون آذرنور- كه در پاریس و در فاصله زمانی اواخر سال ۶۲تا ۲۸اسفند ۶۳انجام شد- به بیان یادمانده های خویش پرداخته است. مقاله حاضر در سالگرد تاسیس حزب توده به نقد و بررسی عملكرد حزب مزبور از زاویه خاطرات اسكندری می پردازد.

فعالیت حزب توده طی دوران ۴۰ساله حیات آن ، تاكنون دستمایه مطالعات و پژوهشهای گوناگونی بوده است. در این میان ، خاطرات اعضای مركزیت این حزب از آنجا كه نگاهی از درون به وضعیت و موقعیت حزب توده طی این مدت طولانی - به نسبت عمر دیگر احزاب و گروههای سیاسی - دارد، می تواند كمك بسیار موثری به محققان و تاریخ پژوهان برای نقب زدن به عمق واقعیتها باشد. خاطرات ایرج اسكندری ( ۱۳۶۴-۱۲۸۷ه.ش) كه از جمله اعضای اولیه و بنیانگذار این حزب بوده ، در این راستا از اهمیتی بسزا برخوردار است. از آنجا كه مهمترین ویژگی حزب توده وابستگی تام و تمام آن به اتحاد جماهیر شوروی و تبعیت از حزب برادر بزرگتر یعنی حزب كمونیست شوروی بود، یكی از مسائلی كه خوانندگان خاطرات اعضای كمیته مركزی این حزب در پی یافتن پاسخی مناسب برای آن هستند، علل و عوامل شكل گیری ، استمرار و تصلب چنین ارتباط یك طرفه و در عین حال خفت باری است.

●زمینه های نفوذ كمونیسم

بی تردید پیروزی انقلاب سوسیالیستی اكتبر ۱۹۱۷را باید به عنوان یك عامل اساسی در جهت گیری طیفی از نیروهای روشنفكری ایران به سمت سوسیالیسم و كمونیسم در آن مقطع از زمان به شمار آورد. تصویری كه آقای اسكندری از این واقعه می دهد، بسیار گویاست: "واژگون شدن حكومت تزاری و استقرار دولت سوسیالیستی در روسیه چنان شور و هیجانی در میان مردم میهن پرست ایران به وجود آورده بود كه وصف آن در این نوشته نمی گنجد. این اوضاع و احوال ، بسیاری از جوانان ایرانی و از آن جمله مرا ناخودآگاه به سوی سوسیالیسم می كشاند، من بدون آن كه چیزی از تئوری انقلاب اجتماعی بدانم ، بی آن كه كمترین اطلاعی از نهضت سوسیالیستی جهان و تاریخ جنبش كارگری داشته باشم ، بی اختیار خود را مجذوب آن می دیدم." (ص۵۰۶) تحت تاثیر چنین فضایی ، هسته های كمونیستی در میان جمعی از روشنفكران ایرانی خارج كشور و بویژه مقیم آلمان نیز شكل گرفت.

●جزم اندیشی در مركزیت حزب

نكته دیگری كه در خاطرات اسكندری جلب توجه می كند، تصلب وی و دیگر اعضای مركزیت حزب توده در اصلاح روشها، دیدگاهها و جهت گیریها برای ادامه مسیر، علی رغم مشاهده بسیاری مسائل و قضایایی است كه هر یك از آنها به تنهایی می توانست عاملی در جهت این گونه اصلاحات به شمار آید. به عنوان نمونه ، ایرج اسكندری در مورد وضعیت نیروهای حزب در ابتدای تشكیل می گوید: "در حزب از اول از نظر سیاسی دو گروه وجود داشت : یكی گروهی كه معتقد بودند حزب باید مستقل باشد و سیاست دموكراتیكی داشته باشد و گروه دیگر كه اسمش را گذاشته ام گروه وابسته كه به وابستگی معتقد بودند و از همان اول شروع كردند به این كه باید ببینیم كمینترن چه می گوید، شوروی چه می گوید." (صص۶۴۶-۷)این گونه حرف شنوی از كمینترن و پیروی از سیاستهای ابلاغی آن در حالی است كه هنوز چندین سال تا بنیان گذارده شدن حزب توده مانده است. بنابراین ملاحظه می شود كه نقطه انحراف از همان ابتدا در چارچوب فكری و تحلیلی كمونیستهای ایرانی وجود داشته است. البته افرادی مانند دكتر ارانی و سلیمان محسن اسكندری به لحاظ ویژگیهای شخصیتی خود و نیز قرار داشتن در ابتدای این مسیر، كمتر دستخوش تبعات منفی این گونه نقاط انحرافی شدند، اما با از صحنه كنار رفتن آنها، زمینه برای گسترش انحرافات و كج رویهای حزب توده مساعد گشت.

البته آقای اسكندری در خاطراتش از اعتراض شدید خود به رای و نظر كمینترن درباره كامبخش سخن به میان آورده است. (ص۶۴۵) اما اگر براستی ایشان تا بدین حد به صحت نظر خود درباره كامبخش اصرار داشت و از یك سو به صورت آشكار دخالت یك نهاد خارجی و غیرمطلع از ماوقع را در امور یك حزب تازه تاسیس كه قصد داشته مستقل باشد و از سوی دیگر تبعیت بخشی از نیروها و اعضای ارشد حزب از كمینترن را مشاهده می كرد، آیا نمی بایست از چنین حزب و نیروهایی فاصله بگیرد؟ و اگر چنین نشده است آیا نباید اینك درباره صحت اظهارات كنونی آقای اسكندری به دیده تردید نگریست؟

●اطاعت از شوروی

مقاطع حساس و تعیین كننده دیگری نیز وجود داشته است كه حزب توده به دلیل انقیاد نسبت به همسایه شمالی كاملا در مسیر خلاف منافع ملی و توده های مردم گام برداشته و ماهیت درونی خود را به وضوح نمایانده است. در سال ۱۳۲۳و در حالی كه كابینه ساعد زمام امور را در دست داشت ، انتشار اخبار مذاكرات اعطای امتیاز به امریكاییها برای بهره برداری از نفت ایران ، اعتراضاتی را برانگیخت و به دنبال آن بحث از ممنوعیت اعطای امتیاز به شركتهای خارجی در كل محدوده جغرافیایی ایران به میان آمد. جالب این كه دكتر رضا رادمنش از اعضای فراكسیون حزب توده در مجلس چهاردهم ، در ۱۹ مرداد ماه ۱۳۲۳طی نطقی در مجلس به صراحت مخالفت خود و حزب توده را با اعطای هرگونه امتیازی به خارجیان اعلام می دارد. (هوشنگ منتصری ، در آنسوی فراموشی ، انتشارات شیرازه ، ۱۳۷۹، ص۲۳)هرچند این گونه موضعگیری را می توان حاكی از وجود رگه هایی از روحیه استقلال طلبی در میان برخی اعضای این حزب در ابتدای راه به شمار آورد، اما واكنش شوروی در قبال آن ، بسرعت چنین روحیه ای را سركوب می كند و از بین می برد. همزمان با ورود هیات شوروی به ریاست كافتارادزه كه به منظور تحصیل امتیاز نفت شمال به ایران مسافرت می كند، حزب توده در حركتی كاملا معكوس موضعگیری پیشین خود در مجلس و صرفا برمبنای خواست و منافع شوروی ، اقدام به برگزاری تظاهراتی در تهران می نماید كه از سوی واحدهای ارتش اشغالگر سرخ نیز مورد حمایت قرار می گیرد. این یكی از تاریكترین نقاط در حیات سیاسی حزب توده به حساب می آید كه تاكنون تلاش زیادی از سوی برخی اعضای حزب توده برای پاك كردن این لكه از پیشانی حزب صورت گرفته است و اظهارات آقای اسكندری در این باره را نیز باید در زمره همین گونه توجیهات به حساب آورد. وی با اشاره به ماده ای در قرارداد سال ۱۹۲۱ مبنی بر این كه در صورت قصد دولت ایران برای اعطای امتیاز نفت در كویر خوریان ، دولت شوروی باید در اولویت قرار داشته باشد، خاطرنشان می سازد: "حرف ما این بود كه شما چرا بدون این كه قبلا_ به آنها مراجعه كنید رفته اید و چنین مذاكراتی را محرمانه انجام داده اید... خیال می كردیم اگر تظاهر بكنیم دولت ساعد ساقط می شود. ولی این تظاهرات متاسفانه با آمدن واحدهای ارتش شوروی (در داخل تظاهرات) صورت دیگری به خود گرفت و چهره یك تظاهر به نفع اعطای امتیاز به شوروی را پیدا كرد." (ص۱۶۹) اما هنگامی كه "آذرنور" به واقعیت حضور حمایت آمیز ارتش سرخ اشاره می كند و می گوید: "ارتش سرخ در تهران تظاهرات حزب توده را حمایت می كرد و اصلا برای حمایت از آن بیرون آمده بود"، آقای اسكندری نیز چاره ای جز آن كه این واقعیت را مورد تایید قرار دهد، در پیش روی خود نمی بیند: "خوب! من هم می گویم كه با واحدهایشان برای حمایت آمدند. من می گویم این كار را بیخود كردند. عقیده ام این است كه اگر این كار را نمی كردند تظاهرات فقط علیه حكومت ساعد بود و تظاهرات دیگری در آنجا نبود." (ص۱۶۹)

بررسی خاطرات ایرج اسكندری


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.