دوشنبه, ۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 20 January, 2025
«دا» فرهنگنامه عشق وحماسه
اگر چه کتاب «دا» برای دلالت کردن نام خود در چند پاراگراف محدود اشارهای گذرا کرده است اما در آخرین پاراگرافهای خود آورده است که: «دا یادگار زندگی ماست؛ یادگار درختی که هنوز سایه اش، خنکای وجودش وسرسبزی اش را از ما دریغ نکرده است.»
اما این کتاب در واقع روایت زندگی پر التهاب دختری هفده ساله است که در مواجهه با هجوم ارتش حزب بعث و بهره گیری از تعالی روح خانوادگی خویش حاضر به ترک خرمشهر نشد.دا، نامی است که خانواده دختر، مادر خود (شاه پسند) رابا آن صدا میزنند.
● چرا دا؟
در قسمتهای ابتدایی کتاب میخوانیم: «مادرم که ما به لهجه کردی اورا دا صدا میکردیم، از نوجوانی در بصره زندگی کرده بود وبا آداب و رسوم آنجا خو کرده بود» و از این بابت اگرچه سطرهای ابتدایی کتاب با نام پدرو معرفی خلق وخوی پدر (سید حسین حسینی )آغاز می شود ودر قسمت عمده کتاب فراز ونشیب زندگی راوی داستان است، اما نام کتاب به دا مزین شده است تا به گونهای قدردانی از مام وطن به عنوان مفهوم غایی وتجلیلی شخصیتی باشدکه هنوز در عین کهنسالی در قید حیات است.
روایت پرتنش ورئالیستی این کتاب که بارها، باران اشک را به دیدگان خواننده به سوغات میآورد، در واقع روایتی کاملاً بصری وسینمایی است که ساخت فیلمی سینمایی با بضاعت کنونی سینمای ایران، این اثر سراسر حماسه وصریح را حیف وتباه میکند!
خیر، اشتباه نکنید، منظور تکنیکهای سینمایی و سیاهی لشکر وجلوههای ویژه مرسوم نیست، بلکه به قول سهراب سپهری صمیمیت سیال فضای روایت چنان ذهن خواننده را آکنده از عطر خون ومعصومیت وحماسه میسازد که دیگر نیازی به صنایع ادبی و هنری دستمالی شده نیست.
متأسفانه یا خوشبختانه هنرمند بزرگوار وصاحب سبکی چون داریوش مهرجویی۱ چندی پیش اظهار تمایل کرده است که بر اساس این اثر تأثیر گذار وبی نظیر، فیلمی را جلوی دوربین ببرد. هرچند چنین استقبالی نشان دهنده بضاعت فراوان بصری و محتوایی این اثر است، اما بیم آن میرود که چنین اتفاقی درآینده دور به علت معیارهای نقش آفرینی بازیگران حرفهای وحواشی سینمایی معمول، به رویکرد مردمی این کتاب لطمه بزند وخوانندگان نسلهای بعد ایران زمین را ازمطالعه متن اصلی روایت به بهانه در دسترس بودن فیلم دور سازد وساخت نمونه بصری این اثر با وجود همه قرابتهایی که ممکن است با روایت وواقعیت داشته باشد، در حکم دیواری نامرئی بین مردم وکتاب فاصله اندازد. به هر تقدیر با وجود چنین حساسیتهایی در عصری که تکنولوژی ارتباطات به صورت مضحکی افراد را در سلولهای زجر آور منیت از هم دور کرده است، باید بسیار با وسواس به نمونه سینمایی این اثر نزدیک شد.
● بیان مؤثر
در بخش کوتاهی از بیان لحظات امدادرسانی به مجروحان و جمعآوری کشتگان از سطح شهر، بیهیچ تلاشی برای برانگیختن احساس خواننده میخوانیم: «رفتم طرف شلنگ آبی که گوشه باغچه افتاده بود.شیر را باز کردم.خدا راشکر آب میآمد.اول دستم را که بعد از جمع کردن مغز پیرمرد مکینه خاکمال کرده بودم، شستم.بعد دستم را پرآب کردم وبه طرف دهان بچه بردم. صدای گریه اش آرامتر شد و دهانش را به آب نزدیکتر کرد؛ ولی سریع سرش را برگرداند وگریه اش را از سر گرفت.صورتش را شستم.پستانکی را که با نخ بر گردنش آویزان بود، دردهانش گذاشتم.جیغ میکشید وسرش را عقب میبرد.وقتی دیدم با هیچ راهی نمیتوانم ساکتش کنم، دوباره بغض به گلویم چنگ انداخت.بی تابیهای بچه را که میدیدم وبه بیکسی و بی پناهی اش فکر می کردم، میخواست دلم بترکد.دیگر نمیتوانستم جلوی اشکمهایم را بگیرم.رفتم توی همان وانتی که مشغول تخلیه جنازههایش بودند نشستم.چهره زنهای کشته شده جلوی نظرم آمد.یعنی کدام یک از آنها مادر این طفل معصوم بودند؟»
حال به نظر شما کدام دوربین وبا چه زاویهای میتواند این تقابل مرگ وزندگی را به تصویر بکشد؟
آیا چشم تماشاگران جرات دیدن مغزمتلاشی شده پیرمرد را که این دختر هفده ساله در بحبوحه جنگ - جمله خود را ناقص کنیم و بگذاریم ازکتاب برای جمله بندی کمک بگیریم: «عبدالله تا چشمش به جسد افتاد، سریع رویش را برگرداند وگفت:وای، وای، اول صبحی چه منظره ای!»
مردی که پشت سر عبدالله بود از همان دور نگاهی انداخت و بالانیامده برگشت.به عبدالله که رویش را طرف دیگری گرفته بود گفتم: من پیرمرد رو جمع میکنم.تو هم فکری برای سر این بیچاره بکن.مغزش را جمع کن.
عبدالله با انزجارگفت: من؟من نمیتونم.اصلا حرفش رو هم نـزن.گـفتم:عبـدالله خب این بیچاره رو باید جمع کنیم یا نه؟نمی شه که همین طور بمونه.گفت:خودت بکن.من پیرمرد روجمع میکنم تو مغز] رو[ جمع کن.»
هرچند در بطن کل روایت، که یک فلش بک (بازگشت به گذشته) بزرگی است به فراخور احساسات وشناسایی خانواده ومحل زندگی سیده زهرا حسینی، بازگشت به گذشتههای بسیاری را درون آن فلش بک بزرگ مرور میکنیم واین خود سهم بزرگی در تجسمی کردن اثر دارد؛ اما در آمیزش این حال وگذشته (یا درواقع گذشته نزدیک وگذشته دور) هرگز افراط وتفریط نشده است ودر خدمت روایت منسجم روزشمار اشغال خرمشهر است.
از سوی دیگر تدوین هنرمندانه بانو سیده اعظم حسینی، به عنوان تدوینگر چنان بارز ومؤثر افتاده است که جریان ارتباط اعضای ۱۰نفره خانواده حسینی بایکدیگر و حتی شخصیت پردازی نزدیکان این خانواده با جملات موجز ومفیدی بیشترین شناخت را به خواننده میدهد.به عنوان مثال در صفحه ۲۱۶ ودر لابلای کوران حوادث جنگ و مقاومت شهری خرمشهر در فرصتی به هنگام وتأثیر گذار ارتباط عاطفی والدین سیده زهـرا حسینی این گونه شکل میبندد که:(همان طور که سر دا روی شانه ام بود، تمام لحظاتی که بابا عشقش را به دا ابراز میکرد، جلوی نظرم میآمد. بابا ودا با وجود ۸ بچه آنقدر یکدیگر را دوست داشتند که انگار روزهای اول زندگی شان است.طوری که وقتی بابا به خانه میآمد ومی دید دا نیست، خیلی کلافه میشد.
هی راه میرفت وانتظارش را میکشید. وقتی هم خودش از سر کار میآمد، با دا مینشستند به حرف زدن.می گفتند ومی خندیدند.بچهتر که بودم، تعجب میکردم؛ چون بابا از نظر قیافه قشنگتر واز نظر سنی چند سالی هم جوانتر از دا بود.به همین خاطر ازخودم میپرسیدم بابا که هم جوانتره، هم قشنگ تره، پس دا چه چیزی دارد که بابا اینقدر او را دوست دارد؟هرچه بزرگتر میشدم وبه مهربانیها وصبوریها ی دا فکر میکردم، میدیدم بابا حق دارد و درک وفهم دا از هر زیبایی ظاهری قشنگتر است.)
● پیشنهاد کتاب برای مطالعه
نظر شخصی من در انتخاب کتاب برای مطالعه آزاد کتابهای خاطرات است؛ چون بر این عقیده هستم که در بازگویی خاطرات روابط منطقی سیر داستان زندگی ناخودآگاه نمیگذارد راوی درپنهان کاریهای مصلحتی خویش موفق باشد.اما در کتاب دا، روایت پا را از خاطره نویسی فراتر گذارده وصداقت وتجزیه و تحلیلهای جسورانه راوی حتی در ریزترین مسایل به گونهای است که به سادگی خواننده را جذب تار و پود داستان میکند.البته چنان این روایت دهشتناک وطرب انگیز به نظر میرسد که نباید ازواژه داستان درباره آن بهره برد؛ چرا که در برگ برگ این کتاب، اشکهای شادی وگریه به هم میآمیزند وبرای همین است که باید حتما به آن به عنوان سند تاریخی حماسی والبته ملی نگریست.
زهرا به همراه چهارتا از خواهر وبرادرانش در بصره به دنیا آمدهاند؛ چون والدینش در سال ۱۳۳۰ از روستای زرین آباد دهلران به بصره مهاجرت کردهاند.
این ویژگیها در کنار تسلط بر زبانهای کردی، عربی، فارسی و مذهب شیعه وبرخورد با «صُبّی»۲های خرمشهر فرهنگنامه جامعه شناسی زهرای هفده ساله را غنی ساخته و فراخی میدان دید او به صورتی نا ملموس به کمک تجزیه تحلیلهای انسانشناختی او آمده است.
زهرایی که بنا بر نیاز ووظیفه شناسی به صورتی خود محور و انساندوستانه شهدا را در روزهای ابتدای کشور گشایی صدام در قبرستان جنت آباد به صورتی پیگیر وبهت زده غسل میدهد وحتی پدر وبرادر دلبندش را خود در خاک گورستان جای میدهد، نشانهای گویا از نیروهای نامریی یک انسان مومن و هدفدار است.فقط لحظهای در ذهن خود در هر سنی که هستید مرور کنید که شب هنگام مدت کوتاهی را در گورستان سر کرده اید.اگر تجربه این گونه ندارید، تا دیر نشده این مساله را تجربه کنید؛ البته سرانجام دیر یا زود از آنجا سر در خواهیم آورد.
مقایسه خواننده با راوی هرچقدر شخصیتهای این دو از هم دور باشند، خواه نا خواه شکل میگیرد؛ اما مقایسههای دور نمای آبادی پیش از جنگ از طرف راوی با آنچه در هنگام حمله عراقیها دیده است بسیار لطیف است و باعث شده است که کتاب به عنوان کتابی ضد جنگ ـ البته با همه ستایشهایی که از رشادت مدافعان دارد ـ قد علم کند.
● مقایسه لحظات
جای آن دارد بازهم به مدد چند سطر ازکتاب، به دنیای خاطرات زهرا حسینی پای گذاریم: «به بازار نگاه کردم. دود غلیظی که آسمان شهر را پوشانده بود، فضای مسقف آنجا را تاریکتر نشان میداد. کرکره مغازهها پایین بود و بعضیهایشان قفل داشتند. از خودم پرسیدم: الان صاحبان این مغازهها کجا هستند؟ چه میکنند؟ خرجی زن و بچههایشان را از کجا درمیآورند؟ مغازه نوارفروشی کنار چایخانه عمو ناصر را که دیدم یاد روزهایی افتادم که با دا میآمدم بازار صفا. همیشه از این مغازه صدای نوار «سعدون جابر» خواننده عراقی بلند بود. فروشنده صدای ضبط را آن قدر بلند میکرد تا وسطهای بازار این صدا به گوش میرسید.
درحالی که نگاهم به در بسته مغازه مانده بود، شعرهای سعدون جابر، به خاطرم آمد:
احا دیرت هلی یا عینی یا طیبت هلی مشتاگ یا جنت هلی.
مو بعیدین الیحب یندل دربهم مو بعیدین.
موبعیدین الگمریندل دربهم. موبعیدین الگلب... .
ای دیار پاک پدری، چقدر مشتاق دیدن توام!
ایل و تبارم خانوادهام، زادگاهم دور نیستند، اگر کسی دوست داشته باشد راه آنجا را یاد بگیرد.
دور نیستند ماه راهشان را بلند است.
چرا که قلب نزدیکیشان را حس میکند.
دور نیستند اگر کسی بخواهد نزدشان برود.
یا شعر «عبدالحلیم الحافظ» شاعر و خواننده مصری که شعر معروف یا ولدی را میخواند.
این خواننده طرفداران زیادی داشت. من هم شعرهایی را که او میخواند دوست داشتم:
قالت یا ولدی لاتحزن
فالحب علیک هو المکتوب یا ولدی
یا ولدی قدمات شهیدا.
من مات فد اللمحبوب.
مقدورک ان تمضی ابدا فی بحر الحب بغیر قلوع.
مقدورک ان تبقی مسجونا بین الما و بین النار.
فبرغم جمیع حرائقهها.
و برغم جمیع سوابقهها.
و برغم الحزن الساکن فینا لیل و نهار.
و برغم الریح و برغم الجو الماطر و الاعصار.
الحب سیبقی یا ولدی یاولدی.
الحلی الاقداریا ولدی.
گفت: پسرم اندوهگین مباش.
عشق سرنوشت توست.
پسرم به یقین شهید میمیرد(میرود)
آن که در راه محبوب جان بسپارد.
سرنوشتت بیبادبان در دریای عشق راندن است.
و تو گرفتار میان آب و آتش.
با وجود تمامی سوزشها.
با وجود تمامی پیامدها
و با وجود اندوهی که ماندگار است در شب و روزمان
و با وجود باد گردباد و هوای بارانی
پسرم پسرم عشق به محبوب باقی میماند.
عشق زیباترین سرگذشتهاست.»
● چند نکته قابل اصلاح
اما با همه نقاط قوت، این اثر دو نکته باید در تجدید چاپ موردنظر قرار داده شود:
نخست آنکه چند خصوصیت رفتاری به صورتی محدود دوبارهگویی شده است. اینکه حبیب با نگاه زهرا بدرقه میشود تا اینکه از دید او محو شود و یا اینکه شجرهنامه پدربزرگ(پاپی) درون غلافی فلزی نگهداری میشد.
دیگر آنکه، عکسهای کتاب باید مفصل وبخش بندی شوند هرچند که در برابر نثر دقیق و تالم عمیق خاطرات کتاب کمتر مجالی برای اظهار وجود پیدا خواهند کرد. آنچنان خصوصیت ظاهری بازیگران این حماسه شفاف شدهاند که با دیدن تصاویر از تجسم خود شگفتزده میشویم.
پینوشت:
۱ـ تاکنون چند فیلمساز برای ساختن این اثر اعلام آمادگی کردهاند که از این جمله داریوش مهرجویی است. اما فیلمساز محترمی که این پروژه سینمایی را در اختیار میگیرد باید در نظر داشته باشد کلیت این اثر با تمامی جزییات آن باعث آفرینش اثری تاثیرگذار شده است و نباید با برداشت موضعی و سلیقهای متن تراژیک را در پشت لنز شیشهای دوربین محبوس کرد.
داریوش مهرجویی در گفتوگو با ستاد خبر ناشر کتاب «دا» درباره این کتاب گفت: «این کتاب، بسیار گیرا و جذاب است و ساختار قشنگی دارد و یکی از رمانهای خیلی قوی ادبیات کنونی ماست. به خصوص صحنهپردازیهای واقعگرایانهای دارد که خیلی کم در سایر رمانها دیده میشود. نوعی ناتورالیسم خیلی شفاف و گیرا در این رمان وجود دارد که به راحتی با خواننده رابطه برقرار میکند.»
وی گفت: «در عین حال از نظر مفهومی هم خیلی قوی است؛ چون واقعیت وحشتناک جنگ را نشان میدهد که چگونه یک عده مردم مظلوم مورد هجوم خشونتهای وحشتناکی قرار میگیرند. این کتاب خیلی جالب است و یک تصویر واقعی از روزهای اولیه جنگ وحشتناک را نشان میدهد.»
کارگردان سینمای ایران در پاسخ به این سؤال که: اگر روزی قرار باشد از این کتاب فیلم تهیه شود، آیا تمایل دارد روی این داستان کار کند؟ گفت: «این داستان با تمام جزئیاتی که دارد آنقدر فنی است که بدم نمیآید قسمتی از آن را تبدیل به فیلم سینمایی کنم.»
مهرجویی گفت: «تبدیل همه کتاب به فیلم نیاز به ساخت یک سریال طولانی دارد. البته چند نفر از کارگردانان زن هم اشتیاق زیادی دارند تا فیلم این کتاب را تهیه کنند و فکر میکنم این کار بهتر است؛ چون قهرمان اصلی این داستان زن است و اینها میتوانند خیلی عمیق در او و کارهایی که میکند رسوخ کنند.»
مهرجویی در مورد احساس خود پس از خواندن این کتاب نیز گفت: «به خاطر احساس خوبی که از خواندن کتاب داشتم، خواندن این کتاب را به همه توصیه میکنم. این کتاب یک تجربه غنی هنری، تاریخی، فلسفی، فکری و فرهنگی به انسان میدهد و تصویری درخشان از موقعیتی را به نمایش میگذارد که ما در آن گرفتار شدیم بدون این که گناهی کرده باشیم.»
کارگردان فیلم هامون همچنین گفت: «به تمامی مردم آبادان و خرمشهر که مصائب این جنگ را عمیقاً و از نزدیک تجربه کردند، درود میفرستم و از صمیم قلب به آنها به خاطر مقاومت و پایداریی که از خود نشان دادند، درود میفرستم و به خاطر پیروزیشان به آنها تبریک میگویم.»
کتاب دا از کتابهای منتشر شده در انتشارات سوره مهر است که در مدت کمتر از ۹ ماه به چاپ سی و دوم رسیده است.
۲ـ پیروان آیینی که به ستارگان و پاکی آب اعتقاد ویژهای دارند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست