دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
مجله ویستا

ایمان و برادری


ایمان و برادری

امروزه ما مسلمانان در میان یک میدان مغناطیسی فکری قرار گرفته ایم که در اطرافمان دو بار مثبت و منفی طوری ایجاد شده اند که از تأثیراتش بی نصیب نیستیم

خدایا بنده‌ای پر ز گناهم

ندارد روی توبه این نگاهم

ندارد طاقت دوری دل امشب

بده جانا به درگاهت پناهم

دل ویرانه من پر ز آه است خدایا مرهمی کن

درد و آهم ز راه تو اگر دوری کنم

دوست ببخش جانا و برگردان به راهم

مرا طاقت به سر آمد ز هجران سحر کی شد

که بینم من پگاهم دلا دیوانه شو تا جان ببینی

که در دیوان جانان من چو شاهم

مرا با یاد جانان وا گذارید

که در هنگام دیدارش گواهم سراغ یار

به جان و دل روم دوست به وقت دیدنش

رو به تباهم رخ از رخسار جانان بر کشم

تا کنم سیر از نگاهش این نگاهم

سر سجده برم بر خاطر دوست

که جز دیدار او دل را چه خواهم

صبا آورده اشکش را به درگاه

که بخشی جان من تنها الهم

امروزه ما مسلمانان در میان یک میدان مغناطیسی فکری قرار گرفته‌ایم که در اطرافمان دو بار مثبت و منفی طوری ایجاد شده‌اند که از تأثیراتش بی نصیب نیستیم. در واقع بارهای مثبت و منفی که این میدان مغناطیسی را به وجود آورده‌اند تا حدی توانسته‌اند ما را نیز تحت تأثیر و مجذوب خود قرار دهند. از یک طرف میدان مغناطیسی مشرق زمین که معنویتی جالب را برای خود تعریف کرده است و آن اینکه معنویت و تعالی روح جز در قالب عزلت نشینی و دوری از جامعه قابل دسترسی نیست یعنی هیچ کس نمی تواند به تزکیه نفس برسد مگر اینکه مانعی به نام جامعه را ترک گوید.

از طرف دیگر میدان مغناطیسی مغرب زمین که اساس ارتباط با جامعه را چنین تعریف می کند که درصد ارتباط با افراد رابطه‌ای مستقیم با درصد نفعی دارد که شخص می‌تواند به شما برساند یعنی شرط ارتباط با افراد جامعه داشتن منفعت و سودی است که آن افراد بالقوه و بالفعل دارای این سود و منفعت مادی باشد در غیر اینصورت رابطه، رابطه‌ای بی معنی و بیهوده تعریف می‌گردد. دنیای غرب برای این عقاید و قوانین خود نام‌های خوش رنگ و لعابی چون حقوق بشر، دموکراسی و آزادی فردی انتخاب کرده‌اند و با هر روشی به تبلیغ و معرفی این نام‌ها و عقاید می‌پردازند. متأسفانه ما مسلمانان نیز برای اینکه حالتی خنثی نداشته باشیم(خنثی از دید بشری) سعی می‌کنیم خود را به یکی از قطب‌های منفی و مثبت ربط بدهیم و یا از این بارهای مثبت و منفی خود را باردار کنیم در حالیکه غافلیم از اینکه خودمان دارای یک میدان قوی مغناطیسی و انباری پر از مضامین معنوی و مادی می‌باشیم.

در تفکر شرقی مشاهده می‌کنیم که جامعه ارزشی ندارد و حتی مانعی است در مقابل تزکیه نفس و در تفکر غربی نیز جامعه هنگامی ارزش پیدا می‌کند که نفعی برای شخص داشته باشد هرگاه منافع تمام شد جامعه نیز ان ارزش واقعی خود را از دست می‌دهد. اما در دیدگاه دینی بر جامعه و ارتباط با مردم بسیار تاکید شده است. در این دیدگاه نماز جماعت و جمعی بودن نماز بر نماز فرادا ترجیح داده شده است. مسلمانان هر هفته روزی خاص به نام جمعه را موظفند تا در کنار هم جمع شوند تا همگی باهم با خدایشان تجدید بیعت و ایمان کنند. ایامی به نام عید در سال قرار داده شده است تا افراد در این ایام با هم ارتباط داشته باشند و به دیدار همدیگر بروند. در اوراد و دعاهای این دین از الفاظ جمع زیاد استفاده شده است تا فرد فقط برای خود درخواست نداشته باشد بلکه هم کیشان و هم مسلکان خود را نیز مد نظر داشته باشد.

در اینجا به چند نمود اکتفا می‌کنیم (ایاک نعبد و ایاک نستعین) فرد مسلمان به تنهائی در حال عبادت و درخواست کردن نیست، (اهدنا الصراط المستقیم) مسلمان واقعی درخواست هدایت را برای تمام هستی و تمام همنوعانش می‌کند نه فقط برای خودش. آن همه ربناهائی که در قرآن آمده گواه این حس نوع دوستی و اسلامی است که در اختیار ما قرار دارد. بله در این دیدگاه دیگر مهم نیست آن کسی که برایش دعا می‌کنیم نفعی به ما می‌رساند یا نه و صدر صد می‌دانیم که همنوعان ما مانعی برای تزکیه نفسمان نمی‌باشند بلکه حتی پل‌هائی هستند که به ما کمک می‌کنند تا از دره‌های تنهائی به سلامتی عبور کنیم.

مطالب مذکور مقدمه‌ای بود تا به مطلب اصلی دینی رابطه ایمان و اخوت و برادری بپردازیم. برای درک بیشتر مطلب در اینجا به بررسی بیشتر ایمان و برادری میپردازیم.

ایمان یعنی تصدیق کردن مفاهیمی که انسان این تصدیق را در کمال آرامش و امنیت انجام می‌دهد و یا به قول معروف (وَقَرَ فی القَلبِ َو صَدّقَه العَمَل: در قلب جای گیرد و عمل آن را تصدیق کند) اما در سیره‌ی پیامبر اکرم (ص) با مطلبی کامل و اساسی مواجه می‌شویم و آن اینکه وقتی جبرئیل امین در جمع اصحاب به حضور پیامبر(ص) می‌رسد چند سؤال مهم را از نبی اکرم (ص) می‌پرسد یکی از این سؤالات در مورد ایمان بوده است که پیامبر(ص) این چنین جواب می‌دهند (الایمانُ ان تومن بالله و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الآخر و القدر خیره و شرّه) در این دیدگاه پیامبر (ص) که نشئت گرفته از قرآن کریم می‌باشد ایمان یعنی تصدیق وحدانیت خدا از هر لحاظ (خلقت، امر و فعل)، پذیرفتن رسمیت وجود مخلوقاتی همانند ملائک که جز خیر و نیکی کاری انجام نمی‌دهند و تصدیق اینکه خداوند برای هدایت بشر مطالبی را توسط فرشته‌ی وحی برای انسانهایی از نوع خودشان فرستاده است که شامل ایمان به کتب و رسل می‌شود و همچنین تصدیق اینکه خداوند این هستی و این نعمات مختلف را بیهوده نیافریده است بلکه بعد از این دنیا، آخرتی را قرار داده است که از انسان‌ها در این مورد پرسش خواهد کرد همانطور که در آیه ۱۳۶ سوره‌ی نساء نیز به این امر با ترتیب خاص خود پرداخته شده داست «و مَن یَکفُر بالله و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الآخر فقد ضلّ ضلالاً بعیداً» در این آیه خداوند نتیجه پوشش، مخفی تکذیب کردن و تصدیق نکردن این حقایق را گمراهی بسیار دور میداند. در نهایت پیامبر مطلب ششمی را نیز بیان می‌کند و آن تصدیق قدر و آن اندازه گیری‌هایست که خداوند برای انسان در نظر گرفته است که در زندگی او پیش خواهند آمد.

این معنای شاملی از ایمان حال به سراغ مفهوم اخوت و برادری می‌رویم برای این کار کتاب مفردات امام راغب اصفهانی را باز می‌کنیم که در مورد کلمه (اخ) اینگونه بیان می‌کند: اصل آن (اخو) است و آن کسی است که در ولادت از یک پدر و مادر و یا یکی از آن دو و یا بواسطه شیر خوردن با انسان شریک باشدکه برای نمونه در قرآن برادری حضرت موسی و هارون را بیان می‌کند«وَ وَهَبنا لَه من رَحمَتنا اَخاهُ هارونَ نَبیّا»مریم /۵۳ این نوع برادری برادریست که نسب ارتباط مشترک بین آنهاست و یا چون از یک منبع و سرچشمه مادری شیر خورده‌اند به این رابطه رسیده‌اند. اما عامل دیگری که در مفردات این رابطه را سبب می‌شود از یک قبیله و قوم بودن است و آیات متعدد قرآن نیز این مطلب را بیان می‌کند که وقتی پیامبری از قوم خودشان برایشان می‌فرستاد از لفظ اخا و برادر استفاده می‌کند بعنوان مثال « و الی عادٍ اخاهُم هوداً» در این نوع آیات رابطه‌ی برادری به خاطر هم قبیله و هم قوم بودن است و حتی در اندیشه‌ی ناسیونالیستی و ملی‌گرایی نیز این مطلب را مشاهده می‌کنیم که به صرف همزبان، همرنگ و هم‌نژاد بودن همدیگر را برادر خطاب می‌کنند.

البته عوامل دیگری نیز مانند همکار، هم صنعت و یا دوستی بسیار نزدیک وجود دارند که موجب برادری اجتماعی می‌شوند اما مهمترین عاملی که بیشتر از همه‌ی این‌ها باعث برادری و اخوت می‌شود همان برادری دینی و عقیدتی است که این برادری فقط تجربه دین مبین اسلام می‌باشد نه هیچ دین و مکتب دیگری. در این دیدگاه کافی است انسان از یک منبع و سرچشمه‌ی پاک و سالم شیر عقیده را بنوشد و با هر کسی که از این منبع استفاده می‌کند برادر محسوب می‌شود و قرآن نیز به زیبایی این مطلب را بیان می‌کند «انّما المؤمنونَ اخوَةٌ» حجرات/۱۰ این آیه بیان می‌کند که مؤمنان یعنی کسانی که تصدیق حقایق فوق الذکر را کرده و به آن عمل می‌کنند با هم برادرند و در این برادری رنگ، زبان و نژاد باعث اختلاف و دوری نمی‌شود بلکه در این دیدگاه فقط عقیده است که مهم تلقی می‌شود و موارد مذکور(نژاد، رنگ و زبان)باعث تعارف و شناخت بیشتر از همدیگر و یکی از نشانه‌ها و آیات خداوند تلقی می‌شوند. در این بینش انسان مؤمن در هر جای دنیا که باشد و با هر فاصله‌ی جغرافیایی که دارد با مؤمن دیگر در جایی دیگر از این کره‌ی خاکی برادر است چه بینش زیبایی! در طول تاریخ هیچ یک از مکاتب بشری نتوانسته‌اند این دیدگاه را بین پیروان خود برقرار کند ولی دین اسلام با این بینش سالم و زیبای خود در جزیرة العرب در حجاز در جایی که هیچ تمدن و فرهنگی وجود نداشت و به گوشه‌ی تاریخ انداخته شده بود توانست این دید و نگرش را برقرار سازد و فعلیت آن را برای همگان ثابت کند. در جایی که خواستگاه همگان فقط لذایذ دنیوی، غارت، تعصب‌های قبیله‌ی و نژادی و تعریف از خونریزی ملاک بود دین اسلام توانست با استفاده از منبع الهی و دید زیبای برادری این همه رذایل اخلاقی را به زباله‌دان تاریخ بیندازد.

این بینش تمام معادلات دنیوی را برهم زد پسر را در مقابل پدر قرار داد با وجود آن همه محبتی که بینشان بود داماد را در مقابل پدر زن، دایی را در مقابل خواهر زاده و برادر را در مقابل برادر. به نظر شما چه چیزی می‌تواند این همه روابط خونی و نسبی را بر هم زند؟ بله فقط عقیده و ایمان می‌تواند این روابط را بی معنی سازد. این فقط قسمت کوچکی از آن تاریخ پر بار است وگرنه با متمرکز شدن در زندگانی رسول اکرم و یاران وفادارش از این رشادت‌ها بسیار دیده می‌شوند در بین یاران پیامبر(ص) کسانی بودند که از جان خود گذشتند ولی حاضر نشدند خاری را بر پای مبارک محمد(ص) ببینند و حتی تکه تکه شدند اما برادریشان را ثابت کردند. در مسئله هجرت مهاجرین پس از ترک خانه و کاشانه خود به زعم بسیاری از کفار دربه در شدند اما به محض رسیدن به مدینه با برادرانی از انصار مواجه شدند که خانه و مزرعه و حتی ارث خود را با ایشان سهیم کردند بین تک تک مهاجرین و انصار رابطه‌ی اخوت و برادری ایجاد شد این بود که اشخاصی مانند بلال حبشی شیفته اسلام شدند چون در آن کرامت و شخصیت براساس تقوی و ایمان بود نه زر و زیور دنیاو سلمان فارسی با صهیب رومی در صفا و صلح با اعراب زندگی می‌کردند.

از این صحنه‌های زیبا و ارزشمند در تاریخ اسلام بسیارند که بحثی جدا و مفصل را می‌طلبد اما آنچه در اینجا اهمیت دارد این است که چرا اسلام به روابط فیمابین مؤمنان اینقدر ارزش قایل شده است ؟در جواب باید گفت که اسلام دین رحمت و ارزشهای الهی و انسانی است و برای دور کردن جامعه اسلامی از کینه و غرض و بدبینی برای این ارتباط خیلی اهمیت قایل شده است می‌دانیم که در مقابل دستورات خداوند شیاطین سعی می‌کنند که انسان مؤمن را به لغزش و نهی از اطاعت دعوت می‌کنند با روش‌هایی چون ایجاد کینه و بغض بین مؤمنان، ایجاد حسرت و حسادت و بسیاری دیگر از شبهه‌ها، به همین خاطر در ادامه‌ی آیه‌ی ۱۰ سوره‌ی حجرات می‌فرماید « فاصلِحوا ما بین اخویکم» یعنی در واقع در مقابل این برادری ایمانی مؤمن وظیفه‌ی بس مهم دارد که ایجاد اصلاح ما بین برادرانش میباشد به عبارت دیگر اگر انسان مؤمن در روابط بین برادران ایمانی خود اختلافی مشاهده کرد باید این روابط را اصلاح کند که جنبه‌ی اول این اصلاح ایجاد صلح و برادری دوباره می‌باشد و جنبه‌ی دیگر آن ایجاد روابطی جدید که همان اصلاح و درست کردن روابط است می‌باشد.

در چنین جامعه‌یی که از دیدگاه جامعه شناسان یک جامعه‌ی ایده آل است هیچ جای کینه و نگرانی نسبت بهم دیگر نیست بلکه در صورت ایجاد اختلاف وظیفه‌ی دیگر مؤمنان این است که صلح و آشتی و برادری دوباره برقرار کنند. چنین جامعه‌ی ایده‌آل و سالمی می‌تواند وظایف خود را به خوبی اجرا کند و به سر منزل سعادت و خوشبختی برسد و همه‌ی جوامع پیرو افکار بشری و غیر الهی را پشت سر بگذارد و حتی الگویی برای افراد چنین جوامعی بشود و این جوامع با مشاهده‌ی پیشرفت و همدلی این جامعه‌ی ایده آل از آن ناخودآگاه پیروی می‌کند و در نتیجه از این نظم و برادری مابین پیروان این دین و جامعه می‌توانند به پروردگار این جامعه برسند که هدف همه‌ی مؤمنان نیز همین است.

این برادری که براساس عقیده و ایمان است مانند برادری‌های قبیله‌ای، نسبی و غیر دینی محدود به زمان و مکان نیست و همین خاصیت است که این برادری را پرارزش و پایدار ساخته است در برادری قبیله‌ی و قومی حتماً باید یک زبان مشترک یا رنگ یکسان و یا در یک مقطع زمانی و یک مرز مکانی مشخص زندگی کنی و همچنین در برادری نسبی انسان پس از مرگ تقریبا این برادری را به فراموشی می‌سپارد اما در برادری ایمانی این چنین نقص‌هایی وجود ندارد حتی انسان مؤمن وظیفه دارد برای برادران مؤمن خود در هر زمان و مکانی دعا کند در سوره‌ی مبارکه‌ی حمد ما در روز بطور طبیعی این دعا را برای مؤمنان در هر مکانی درخواست می‌کنیم «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیم» و برای مؤمنان در هر زمانی نیز اینگونه دعا می‌کنیم«ربّنا اغفِرلَنا وَ لاِخواننا الّذینَ سبقونا بالایمانِ و لا تجعل فی قلوبنا غلّاً للّذینَ ءامنوا»حشر/۱۰ یعنی انسان مؤمن خود خواه نیست که تنها برای خودش دعا کند و برادرانش را فراموش کند بلکه بعد از دعای شخصی برای مؤمنانی که در ایمان از او سبقت گرفته‌اند نیز طلب مغفرت می‌کند چه زنده باشند یا نباشند.

قطعاً اصحاب و سلف صالح جزو سابقون می‌باشند اما شاید در این دنیا کسانی باشند که زنده‌اند و جزو سابقون می‌باشند انسان مؤمن در دلش حسادت و نگرانی از این پیشرفت حاصل نمی‌شود بلکه دعا می‌کند که پروردگارا مبادا من در دلم غلّ و کینه نسبت به مؤمنان مشاهده کنم این است دعای پر مهر انسان مؤمن برای برادر دینی‌اش چه مرده و چه زنده، برای مشمول این دعا شدن کافی است در ایمان از مؤمنان سبقت بگیریم نه اینکه حسادت کنیم. چنین رحمت و مغفرت را در هیچ آیین و مکتبی غیر از اسلام مشاهده نمی‌کنیم که حتی بعد از مرگ نیز دعای برادران بی‌شمار مؤمن ما شامل حال ما می‌شود. به امید تجدید ایمان، تقویت ایمان، سبقت در ایمان و تحکیم برادری. « رَبَّنا اغفِرلَنِا وَ لاخوانِنَاالّذینَ سَبَقونَا بِالایمانِ وَلا تَجعَل فی قُلوبِنَا غِلّاًلِلّذینَ ءَامَنوا رَبَّنا اِنَّکَ رَءُوفٌ رَّحیم»

نویسنده‌: افشار محمدی