چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
نقد هایدگر از تفكر تكنیكی
فلسفه تكنولوژی در یك معنا مترادف با فلسفیای است كه تكنولوژی را به عنوان پدیدهای برجسته در نظر میگیرد و به تحلیل مشخصات اساسی این پدیده میپردازد.
ظهور تاملات فلسفی در باب تكنولوژی هم با رشد علم و هم با تكنیكیشدن جامعه در قرن نوزدهم و بیستم قابل ردیابی است اما مهمترین نماد ظهور این تاملات مارتین هایدگر و جان دیوئی هستند.
معروف است كه میگویند سه ایدهآلیست یعنی افلاطون و هگل و هوسرل سرچشمه تفكر نظری در باب تكنولوژی هستند. فلسفه افلاطون سبب شد ارسطویی خلق شود كه علم را دامن زد، هگل زمینه را برای ماركس فراهم كرد و پدیدارشناسی هوسرل هایدگر را برانگیخت. اما اگر محور را بر هایدگر و دیوئی قرار دهیم میتوانیم بگوییم كه هر دوی این فیلسوفان به عمل بسی توجه داشتند و میان دانش و عمل ارتباطی تنگاتنگ میدیدند. هر دوی این متفكران همچنین میان دانش تكنولوژیك و شیوه عمل كردنش ارتباطی نزدیك میدیدند. در اینجا البته هایدگر پیشتاز است. خاستگاه اولیه بحث به كتاب هستی و زمان برمیگردد كه وی در این كتاب تحلیلی از نقش و جایگاه وسیله در زندگی انسان و ارتباطی كه انسان با آن برقرار میكند ارائه میكند. هایدگر در مقالهای كه پس از جنگ جهانی دوم مینویسد و به «پرسش از تكنولوژی» معروف است این تفكر را پی میگیرد. او تكنولوژی را بر علم مقدم میداند و معتقد است تفكر جهان مدرن گونهای تفكر تكنولوژیك است كه جهان را به عنوان منبع انرژی و وسیلهای برای استفاده در نظر میگیرد. علم نیز به عنوان ابزاری برای این تكنولوژی و اهداف آن وارد صحنه شده است.
مدعای هایدگر این است كه تكنولوژی به صورت بیرحمانهای گوی سبقت را از ما برده است. ما در تغییر كل این جهان به كار گمارده شدهایم تا محصولات خام را به فرآیندهای تكنیكی مبدل سازیم. ما چیزی بیش از موضوعات تكنیك نیستیم كه در مكانیسمی كه به وجود آوردهایم غرق گشتهایم. جوهر این تكنولوژی برنامهریزی روشمند برای آینده است. برنامهریزی در جهانی عمل میكند كه این جهان چندان از جهت مفهومی كوتاه شده است تا با فعالیت قدرت انسانی جور درآید. نظم مجدد تجربه حول یك برنامه، خشونتی غیرمجاز را از سوی موجودات انسانی بر طبیعت به وجود میآورد. ابزارگرایی جهانشمول وحدت همه چیز را به هم میزند و انبوهی از امور بیتجسد جایگزین اشیایی شدهاند كه در ارتباط تنگاتنگ با انسان قرار داشتهاند.
اگر بخواهیم عبارات هایدگر را به زبان خودمان ترجمه كنیم میتوانیم بگوییم كه او تصریح میكند كه تكنولوژی نوع جدیدی از نظام فرهنگی را میسازد كه جهان ما را به عنوان شیئی برای كنترل، معرفی و بازسازی میكند. این نظام با دینامیك گسترده تعریف میشود كه به هر حوزه پیشامدرنی وارد میگردد و همه زندگی اجتماعی ما را شكل میدهد. این ابزارگرایی انسان و جامعه چنان تعیین پذیرفته كه راه مفری برای آن موجود نیست . تنها امید، یك احیای معنوی مبهم است كه بسی انتزاعی است و نمیتواند فعالیتهای تكنیكی جدید را معرفی نماید. همانگونه كه وی در آخرین مصاحبهاش گفته تنها یك خدا میتواند ما را از این نیروی مخرب پیشرفت محافظت كند.
این نقد از خطر بالقوهای كه تكنولوژی مدرن برای جهان ما به وجود آورده نیرو میگیرد اما تردیدهای ما آنگاه پررنگ میشوند كه هایدگر میان كار اصیل صنعتگر یونانی برای ساختن یك كاسه و ساختن سد راین تمایز قائل میشود. صنعتگر یونانی با شكل دادن به مادهای چون خاك كاسه خود را میسازد اما تكنولوژیست ماده اصلی را از خاصیت اصیلش تهی میكند، جهانی دیگر می سازد و خواهان تغییر جهان مطابق برنامه خودش است. به تعبیر دیگر هایدگر هرچند خاستگاه تفكر تكنیكی را به یونان باستان میبرد هنوز میان تخنه و صنعت یونانی با تكنولوژی جدید تمایزی آشكار میبیند. در جهان جدید این انسان نیست بلكه ابزارگرایی است كه این عمل را صورت میدهد. این كار صرفاً قصدی انسانی نیست بلكه راهی ویژه است كه در آن وجود خودش را از طریق قصد انسانی ظاهر و مخفی میسازد. از این سخن گونهای دترمینیسم تكنولوژیك هم استنباط میشود. چرا كه تقدیر بر این قرار گرفته كه وجود در جهان جدید به شیوهای خاص بروز داشته باشد.
شكی نیست كه هایدگر در این مدعا كه تكنولوژی مدرن بیشتر از تكنولوژی سنتی مخرب است بر حق است. این نكته هم درست است كه ابزارهای تكنولوژیك خنثی نیستند و اینكه محتوای جوهری آنها بر جامعه مستقل از اهدافی كه محقق میكنند تاثیر میگذارند. بنابراین مدعای اصلی وی آن است كه ما در دامی كه خود پهن كردهایم افتادهایم و این نظر قابل باور است. ما بصیرت فهم آنچه را در این تبدیل انسانی فدا میشود از دست دادهایم و نمیتوانیم بفهمیم كه منابع برای اهدافی كه مبهم هستند در حال فدا شدن هستند. معنایی برای این خسران فاجعهبار مدرنیزاسیون موجود نیست چرا كه این تغییر از سنت به مدرنیته پیشرفتی به حساب میآید كه این پیشرفت بر معیار كارآمدی كه ذاتی مدرنیته و از سنت بیگانه است، استوار است. نظریه جوهری هایدگر در باب تكنولوژی تلاش میكند ما را از این خلل آگاه سازد.
پارهای ابهامها در رویكرد هایدگر موجودند. او ما را هشدار میدهد كه جوهر تكنولوژی، تكنولوژیك نیست. یعنی تكنولوژی نمیتواند از طریق كاركردش فهم شود، بلكه باید از طریق مشاركت تكنولوژیك با جهان فهم گردد اما پرسش این است كه آیا این مشاركت صرفاً یك گزینه است یا تقدیر تاریخی ما ست. همانطور كه گفتیم از فحوای سخن هایدگر این نكته برداشت میشود كه ما راهی برای فرار از این رابطه نداریم و برای رفع مشكلات تكنولوژی تنها راه علاج تغییر این دوره تاریخی است. این دیدگاه جبرگرایانه هایدگر به نظر با واقعیات تاریخی تكنولوژی و نسبت آن با فرهنگهای گوناگون سازگاری ندارد. به تعبیر دیگر دیدگاه هایدگر نسبت به تكنولوژی چنان و چندان جبرگرایانه و ماهیتمحورانه است كه مجال نمییابد نسبتهای چندگانه جامعه و فرهنگ با تكنولوژی را بررسی كند. علاوه بر این تفكر هایدگر در باب تكنولوژی نمیتواند میان كاربرد اشتباه از تكنیك چون رو آوردن به سلاحهای كشتارجمعی با انواع و اقسام تكنیكهایی كه زندگی را برای انسان راحت كردهاند تمایز قائل شود.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست