پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
نگاهی به رمان «وقت سایه ها»ی محمود فلکی خاک رنگِ رخ باخته است
«وقت سایهها» قصه ویرانی است. ویرانی تدریجی خانوادهای اربابی و خردهمالک در شمال ایران و در اواخر دهه ۳۰ و دهه ۴۰ که همزمان با اصلاحات ارضی همه چیزش را از دست داده و ناچیز شده و بعد در آستانه فروپاشی تن به مهاجرت داده و در نهایت تمام مناسباتش با زندگی اربابی سابق بریده شده است.
داستان «وقت سایهها» از پس خاطرات مبهم راوی شکل میگیرد و او برای گشودن گره داستان که به ماجرای قتل عمویش برمیگردد، به عکسهای یازده تا پانزده سالگیاش رجوع میکند و بعد نابودی خانوادهاش به روایت اصلی داستان بدل میشود و فروپاشی مناسبات مالکانه شان به تصویر کشیده میشود. احضار خاطرات گذشته با درهم شدن وهم و واقعیت همراه است و بخشی از ذهنیت راوی از به یاد آوردن خاطرات کودکی تن می زند او و برای بیرون کشیدن تل خاطراتش از بین گذشتهای که دفنش کرده و به قول خودش آن را کشته، باید به عکسهای صلیب شده کودکی اش رجوع کند. «وقت سایه ها» داستان گذشته ای است که در نقطه ای منقطع شده و در ذهن راوی دفن شده است. در «شازده احتجاب» گلشیری هم آدمی نشسته و مدام سرفه میکند و سنگینی گذشته به شکلی کابوسوار به ذهنش هجوم می آورد و این گذشته گاه با آدم هایش از درون عکس های خانوادگی جان می گیرد و از خیال شازده می گذرد. شازده بر مرز فروپاشی یک دوران ایستاده و وارث ناتوانی ها و شکست هاست. هرچند که راوی «وقت سایه ها» فاقد گذشته شاهانه است و متعلق به خانواده ای خرده مالک و روستایی است، اما وضعیت او هم حاصل یک ناتوانی است. ناتوانی از جانشینی پدرش که ارباب بوده و به دلیلی نامعلوم کشته شده است. در «وقت سایهها» هم، راوی از طریق عکس های کودکی اش به گذشته نقب می زند و در ظاهر احضار گذشته در فرایندی آگاهانه و به قصد نوشتن داستان اتفاق می افتد اما دست آخر معلوم می شود که نوشتن داستان اعتراف کردن و خلاص شدن هم بوده و همه چیز در سیری آگاهانه روی نداده و احتمالا درگیری ذهنی راوی که در ابتدای داستان به شکل دیالوگ هایی با کودکی اش آورده شده ناشی از دشواری به یادآوردن بخش هایی از گذشته بوده است. اگر برای شازده در «شازده احتجاب» دورهای به سر آمده و گذشته ای به حسرت آمیخته برجامانده، برای راوی «وقت سایه ها» اصلا دوره ای آغاز نشده که به پایان برسد و او تنها وارث یک انقطاع است. در سطرهای پایانی روایت راوی، معلوم می شود که او نیز عمری زیر بار سنگین گذشته اش روزگار گذرانده، گذشته ای که با زخم هایی روحی گره خورده و مدام پنهان و سرکوب شده اما سخت جانی کرده و مانده و حالا در قامت یک اعتراف از پشت خاطرات غبارگرفته سربرآورده است.
وقت سایه ها به جز چند صفحه پایانی اش در روستا می گذرد. در بخش پایانی قصه که راوی همراه با خانواده اش به شهر مهاجرت می کند هم، تصویر روشنی از شهر به دست داده نمی شود و جغرافیای کلی داستان جغرافیای روستا است. روستایی پریده رنگ که با اصلاحات ارضی رنگ پریده تر شده است. در «وقت سایه ها» فضای روستا و اصلاحات ارضی نه از نگاه رعیت بلکه از منظر یک ارباب زاده روایت می شود و البته چون همه چیز از صافی ذهن کودکیِ راوی عبور می کند و وارد قصه می شود روایت داستان برای تصویر رویدادی همچون انقلاب سفید تن به شعارزدگی های رایج نداده است. تصویر روستا در «وقت سایه ها» خاصه بعد از اصلاحات ارضی، جغرافیای خرافات و قحطی و چپاول و مسخرگیِ توسعه پادرهوا است. انقلاب سفید از روی کاغذ ماموران دولت به روستا می آید و خواندن اطلاعیه دولت در هیاهوی میدان روستا و در میان تیراندازی های هوایی ماموران بیش تر شکل معرکه یک سیرک را به خود می گیرد تا برنامه ای رسمی و حکومتی. خاصه برای مردمی که در گویششان انقلاب معنای استفراغ می دهد و در خیالشان کسی که انقلاب سفید کرده لابد ماست یا شیر زیادی خورده است.
راوی «وقت سایه ها» از طرفی با مرگ پدرش و دست درازی های عمویش روبرو است که خانواده او را در آستانه فروپاشی قرار داده و از طرف دیگر شاهد فروپاشی بزرگ تری هم هست و آن بلعیده شدن روستا توسط اصلاحات ارضی است. اصلاحات ارضی در روستا و برای ارباب ها معنایی جز زمین خواری ندارد و برای رعیت هم معنایی جز تحق زمین خواری اربابها. رعیتی پریده رنگ با لچکهای چرکمرده به سر و شلوارهای کهنه به پا و دهانهای بیدندان و سرهای از ته تراشیده که در چشم اربابانشان همه شبیه هماند و تنها زمانی به چشم می آیند که بعد از برداشت محصول زانو به بغل و ترسخورده و با سکوتی مرگ زده به حضور ارباب میرسند تا تلکه شوند. مردم روستا در ذوق زدگی آمدن جاده درختهای زمینها را قطع میکنند و باغها را با خاک یکسان میکنند تا زمینهایشان خودبه خود به جاده پیوند بخورد و بعد نوبت طویلههایشان میشود تا به گاراژ ماشینهای خیالی تبدیل شوند و تمام دامها سر بریده میشوند و دیگر نه درختی در روستا باقی می ماند و نه دامی. حالا همه چیز آماده رسیدن جاده است تا زمین ها گران شود و روستا توسعه پیدا کند اما جاده تنها تا سر باغهای رئیس ژاندارمری و بخشدار میرسد و بیشتر پیش نمیآید و به دلیل نادرست بودن پروژه متوقف میشود. جاده تا جایی که آمده را آباد میکند و ویلاهایی از زمین سربرمیآورند اما روستا به قحطی گرفتار میشود. افسون جاده روستا را در خود می کشد و فرو می برد،کشتزارها کوبیده شده و درختها گردن زده شده و دامها سر بریده شدهاند و آخر هم جادهای به روستا قد نمیکشد و سایه بدبختی بر سر روستا میافتد و گرسنگی و قحطی شلتاق می کنند و مردها برای کار به شهر میروند و مهاجرت آغاز می شود.
با مرگ پدر راوی نظم سابق خانه آنها هم از بین میرود و در نهایت خانواده شان با نابودی کامل مواجه می شود، خانه فروخته می شود و تن به مهاجرت به شهر می دهند. راوی بعد از مدتی به روستا برمی گردد و تصویر نابودی خانه اربابی شان در برابرش قد میکشد: «در آن سالها خانه بی استفاده مانده بود. قفل درها را شکسته بودند. محل خوبی شده بود برای بازی بچهها و موشها. سروصدا در سوراخ دیوارها فرو رفتند. کف ایوان جابهجا کنده شده بود. کنار اجاق که محل مخده پدرم بود، گودی کوچکی درست شده بود. لابد در روزهای بارانی، جوانها آنجا لب گود بازی میکردند. درست در همانجایی که مادرم چهارزانو مینشست و برنج پاک میکرد، از قطرههای باران چکیده از سقف، حفرهای ایجاد شده بود و پیرامونش خیس بود». بعد از ویرانی کامل و مهاجرت به شهر راوی که در روستا پسر ارباب بوده است به کارگری ساده تبدیل می شود و در نهایت ازدواج او با دختری از رعیت آخرین پیوندهای او با میراث گذشته خانوادگی اش را قطع می کند. حالا او نویسنده ای است که داستانش همان اعترافاتش است.
پیام حیدرقزوینی/ روزنامه شرق
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست