جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
مجله ویستا

بیگانه یی میان ما


بیگانه یی میان ما

درباره نمایش «مخمصه» به کارگردانی «افسانه صرفه جو»

این روزها به مدد اجرای چند نمایش دیدنی و ماندنی، به نظرم حال و هوای تئاتر ما خیلی خوب است؛ نمایش‌هایی که کارگردان‌های اغلب‌شان را نسل جوان و خلاق عرصه تئاتر شامل می‌شوند. از سجاد افشاریان و مهدی کوشکی گرفته تا سمانه زندی‌نژاد، مهین صدری، آروند دشت‌آرای، بیتا خارستانی، فریار حسینی و خیلی‌های دیگر که برای نخستین‌بار است نام‌شان، گوش‌مان را پر می‌کند اما وقتی کارهایشان را می‌بینیم، این اسامی را یک گوشه سِیو (Save) می‌کنیم تا در آینده یادمان نرود چه کسانی، طعم لذیذ «تئاتر» را به ما چشاندند. یکی از کارگردان‌هایی هم که باید نامش را در این سیاهه جا داد، «افسانه صرفه‌جو» است؛ خالق نمایش «مخمصه» که این شب‌ها در تالار حافظ اجرا می‌شود و با استقبال گرم (و نه گسترده) تماشاگرانی مواجه شده که تاکنون به تماشای کار نشسته‌اند. معتقدم پس از نمایش «ننه‌دلاور، بیرون پشت در» (به نویسندگی و کارگردانی سجاد افشاریان)، از آغاز سال ۹۲ تا این تاریخ، نمایشی به این خوبی نداشتیم و حالا، «مخمصه» را در مقام دومین شاهکار نمایشی امسال رده‌بندی می‌کنم.

«مخمصه» در وهله نخست، نمایشی ساده و به دور از هرگونه پیچیدگی ساختاری به نظر می‌رسد اما در کمی دقت نظر و بررسی بیشتر، آن را اثری چندلایه و دشوار، به لحاظ مفهوم و محتوا و همچنین ساختار نمایشی درمی‌یابیم. نقطه قوت و مهم‌ترین تکیه‌گاه آن، نمایشنامه اثر است؛ متنی پر از تعلیق‌های روایی که تماشاگر را به دقت در پیگیری داستان، دیالوگ‌ها و رفتارهای کاراکترها دعوت می‌کند. «مخمصه» اصولا نمایشی درباره قضاوت و واکنش‌های فردی بشر در موقعیت‌های بحرانی و جمعی است. داستان ساده و سرراست خانم صرفه‌جو با ورود یک بیگانه، که به قول زنِ صاحبخانه حتی نمی‌دانیم از کجا وارد خانه شد، دچار توفان حوادث، اشتباهات و بازی‌های مسخره (و نه مسخره‌بازی‌ها) می‌شود و ماجرای این مخمصه ناخواسته، آنقدر کش می‌آید که یا آدم‌ها را وا می‌دارد با اتمام این کابوس، برای همیشه رفقای چندین و چندساله‌شان را کنار بگذارند یا دست به جنایتی هولناک و غیرانسانی بزنند؛ فاجعه‌یی که وقتی از سوی خانم هنرپیشه سینما پیشنهاد می‌شود، برای همه عادی است، غیر از دکتر حاضر در جمع که ظاهرا باید بیشتر از بقیه به تماشای جسد و کشتار و خون عادت داشته باشد، حال آنکه چنین نیست و به سرعت خود را می‌بازد. جالب اینکه هر دو مورد قطع رابطه با دوستان و کشتن بیگانه، از سوی خانم هنرپیشه اعلام می‌شود. گویا حضور او در سینما و بازی در نقش‌های مختلف، به او تخیل و جسارت ویژه‌یی بخشیده که دیگران در زندگی روزمره‌شان از این تجربه محروم بوده‌اند.

در «مخمصه»، بیش از هر چیز مساله قضاوت آدم‌ها در موقعیت‌های بحرانی است که آنها را به دردسر می‌اندازد. در شب جشن تولد زنی (ظاهرا) ساده‌لوح- با بازی کم‌نظیر سارا بهرامی- ‌میهمان‌ها یکی پس از دیگری وارد می‌شوند و خوش می‌گذرانند اما ناگهان غریبه‌یی با شایعه‌یی که پخش می‌کند و هیچ کس هم سراغی از صحت و سقم آن نمی‌گیرد، جشن را خراب می‌کند. کسی باید داوطلب مجرمیت بشود. از این لحظه هر کس به نحوی برای نجات خود تلاش می‌کند، ولو اینکه به کلک و حقه متوسل بشود. از دل این مخمصه، رازها و دروغ‌ها سر برمی‌آورند و شخصیت‌ها نقاب دوستی و صداقت را پس می‌زنند و چهره واقعی خودشان را به نمایش می‌گذارند. تماشاگر از خود می‌پرسد به راستی کدام یک از آنها، درستکارتر است؟ انگار همه گناهکارند. حتی آهنگساز نابینا و همین‌طور خانمِ میزبان که بی‌گناه و معصوم‌تر از دیگران جلوه می‌کنند. گرچه آنها نیز خطاهایی، هرچند کوچک، داشته‌اند.

صرفه‌جو در کارگردانی این داستان ملتهب، از فرمی سوررئال استفاده کرده که اتفاقا با جنس ماجرا همخوانی دارد و تماشاگر آن را به سرعت می‌پذیرد. در حقیقت، این داستان آزارنده در حد فاصل یک شادمانی شبانه روایت می‌شود. گویی نویسنده و کارگردان به شخصیت‌ها (و البته تماشاگران) هشدار می‌دهد همیشه همه‌چیز به این خوبی و مرتبی نیست. خوشگذرانی‌های بسیار ساده، می‌توانند با روشن‌شدن یک کبریت کوچک، به فاجعه‌یی بزرگ و غیرقابل‌تحمل تبدیل بشوند. موضوع این است که با آتش چه کنیم؟ باتف انداختن بر آن، خاموشش کنیم یا با دمیدن بر آن، بر وسعت آتش بیفزاییم؟!

بازیگران نمایش «مخمصه»، همه عالی و چشمگیر در نقش‌هایشان ظاهر شده‌اند. بازی‌ها همه قابل‌قبول و در جهت انتقال مفهوم مورد نظر کارگردان. در میان بازیگران اما ایفاگران چهار شخصیت به زیبایی هرچه تمام می‌درخشند. در توانایی و کارنامه درخشان وحید آقاپور تردیدی نیست. او اینجا در «مخمصه» از همیشه بهتر است و آنقدر در نقش خود غرق شده که مخاطب مدام نگران وضعیت اوست. آیه کیان‌پور و حسین امیدی نیز به‌شدت و دقت، ویژگی‌های کاراکترهایشان را به بیننده منتقل می‌کنند. بازی‌های آنها را باید از نقاط قوت نمایش «مخمصه» برشمرد، ولی بهترین نقش‌آفرینی اثر را، از آنِ سارا بهرامی می‌دانم که با تمام وجود، ترکیبی از بلاهت و معصومیت کاراکتر خانم خانه را به نمایش گذاشته است. بهرامی در لحن گفتاری و حرکات رفتاری، با هنرمندی توانسته نگرانی زن را برای بر هم‌خوردن آرامش زندگی تازه‌اش منتقل کند. او حتی وقتی دیالوگ ندارد و غرق در فکر، روی مبلمان نشسته، زیر نگاه تیزبین و ترحم‌آمیز تماشاگر است. افسانه صرفه‌جو با کارگردانی «مخمصه»، ثابت کرد نباید همیشه هم به قضاوت دیگران درباره نمایش‌های روی صحنه، دل خوش کرد. چه بسا کارگردان‌هایی نظیر او، نگاه و حرفی تازه در این عرصه داشته باشند.

مهرنوش قهرمانی