یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

عصمت پیامبر ص پیش از بعثت پنج دستاویز مخالفان عصمت


عصمت پیامبر ص پیش از بعثت پنج دستاویز مخالفان عصمت

گروهی از بداندیشان كه در صفحه زندگی پیامبر خاتم, نقطه سیاهی نجسته اند, به فكر افتاده اند كه برای او پیش از بعثت نقطه ضعفی جستجو كنند تا شاید بتوانندعصمت او را در تمام دوران عمر متزلزل سازند حال آنكه سراسر حیات نورانی پیامبر بی نقص و روشن بحثهایی عمیق و گسترده ای كه پیرامون عصمت پیامبر ص پس از بعثت انجام گرفت, پیراستگی او را از خلاف و گناه كاملاً ثابت نمود

گروهی از بداندیشان كه در صفحه زندگی پیامبر خاتم، نقطه سیاهی نجسته‏اند، به فكر افتاده‏اند كه برای او پیش از بعثت نقطه ضعفی جستجو كنند تا شاید بتوانندعصمت او را در تمام دوران عمر متزلزل سازند حال آنكه سراسر حیات نورانی پیامبر بی نقص و روشن بحثهایی عمیق و گسترده‏ای كه پیرامون عصمت پیامبر (ص) پس از بعثت انجام گرفت، پیراستگی او را از خلاف و گناه كاملاً ثابت نمود.

و در این مورد، آیات پنجگانه‏ای را دستاویز خود قرار داده و به مرام خود استدلال نموده‏اند كه ما در این جلد مجموع آیات مربوط به عصمت پیامبر را مورد بررسی قرار دادیم، ولی شایسته است برای تكمیل بحث این پنج آیه را نیز كه همگی مربوط به زندگی وی پس از بعثت است مطرح نموده و مخالف را خلع سلاح كنیم اینك مجموع این آیات به ترتیب مطرح می‏گردند:

آیه یكم: «و وجدك ضالا فهدی» (الضحی - ۶).

قرآن در سوره «الضحی» پیامبر (ص) را به عنوان یك فرد «ضال» معرفی می‏كند و این معرفی مربوط به دوران كودكی و جوانی او است، آنجا كه می‏فرماید:

«الم یجدك یتیماً فاوی و وجدك ضالا فهدی و وجدك عایلا فاغنی» (الضحی آیه‏های ۶ - ۸): «آیا ترا یتیم نیافت و پناه داد وضال یافت و هدایت كرد تهی دست یافت و توانگر نمود.»

پیش داوران، لفظ «ضال» را به معنی گمراه در امور دینی تفسیر كرده و آن را معادل «كفر»، «شرك»، و... می‏دانند و می‏گویند: پیامبر در مرحله‏ای از عمر بر همین حالت بوده ولی در پرتو نعمت الهی، هدایت یافت و بر هدایت مردم گمارده شد.

پاسخ:

ما در توضیح آیه از احتمالات متعددی كه فخر رازی در تفسیر خود یاد كرده صرف نظر كرده و به توضیح آیه می‏پردازیم.

لفظ «ضال» در لغت عرب در موارد سه گانه به كار می‏رود:

- گمراه ۲- گمشده ۳- گمنام. و آیه را به هر یك از سه اختمال تفسیر كنیم، خدشه‏ای بر ساحت مقدس و عصمت پیامبر وارد نمی‏شود، مشروط براینكه در تفسیر آیه، صبر و حوصله به خرج دهیم تا به حقیقت برسیم:

الف: «ضال» به معنی گمراه: گمراهی در انسان به دو صورت متصور است:

- انسان پاسی از عمر خود را در شرك و كفر، یا گناه و نافرنانی بگذارند و آئینه روح او كاملاً تاریك و تیره گردد و در آیه «غیر المغضوب علیهم ولا الضالین» لفظ «ضال» در همین معنی به كار رفته است. در این مورد، ضلالت یك حالت وجودی و سایه و تاریكی است كه بر روح و روان انسان حاكم می‏گردد و تیرگی برروشنی عقل و خرد، چیره می‏شود.

- انسانی كه هنوز چند صباحی از عمر او نگذرد ولی در مسیر شكوفایی نیروی فكری و عقلی قرار گیرد، یعنی انسانی كه دوران صباوت و كودكی خود را می‏گذراند، به یك معنی «ضال» یعنی فاقد هدایت است در این مورد ضلالت یك حالت وجودی و یك وصف ثبوتی در روح و روان او نیست، بلكه كاملاً جنبه عدمی دارد و مقصود این است كه فعلاً فاقد هدایت است و اگر وضع به همین منوال پیش رود، به ضلالت به معنی نخست كه حالت تیرگی در روح است، منجر می‏گردد.

هرگاه مقصود از «ضال» در آیه، «گمراه» باشد، مقصود یك چنین ضلالت است، ضلالتی كه بازگشت آن به فقدان هدایت است، نه حالت تیرگی و سیاهی دل وناپاكی روح و روان.

گواه بر این سخن، این است كه آیه در مقام بیان نعمتهایی است كه خداوند جهان در دوران كودكی به پیامبر خود ارزانی داشته است، یكی از آن نعمتها این است كه او در رحم مادر بود كه پدر را از دست داد، در سن شش سالگی بود كه مادرش درگذشت، در این شرایط سخت خداوند به او پناه داد و با كمال عزت در آغوش گرم جد بزرگوار خود «عبدالمطلب «و عموی گرامیش ابوطالب بزرگ شد.

او در آغاز زندگی «فاقد هدایت» بود زیرا هیچ موجودی بالذات دارای كمال نیست و هر كس و هر چیز، هر چه دارد از خداوند بزرگ دریافت كرده است، و اگر لطف او نبود، هیچ انسانی راه به مقصد نمی‏برد، موسی بن عمران خدای جهان را به فرعون چنین توصیف می‏كند: «ربنا الذی اعطی كل شی‏ء خلقه ثم هدی» (طه - ۵۰)

خدای ما، خدایی است كه آفرینش هر موجود را به او عطا كرده سپس او را هدایت نموده است .

بنابراین، آیه به حكم گفتگو پیرامون نخستین دوران زندگی پیامبر (ص) است و ناظر به فقدان هدایتهای ذاتی است و هدایت هر موجودی حتی پیامبر گرامی از جانب او است و یك چنین ضلالت نمی‏تواند معادل با شركت باشد، بلكه به معنی فقدان كمال است كه بالذات واجد آن نبود و خدا به او لطف فرمود و این فقدان از نخستین لحظه پیدایش انسان در رحم، آغاز می‏گردد و به تدریج هدایت الهی جای آن را می‏گیرد و هر چه انسان روبه رشد رود هدایت الهی نیز با او همگام می‏گردد، و پیامبر گرامی نیز از این اصل «مستثنی» نبود، و از لحظه‏ای كه شایسته دریافت هدایت الهی شد از درون و برون در پوشش آن قرار گرفت .

از سخنان علی (ع) كاملاً استفاده می‏شود كه آغاز این هدایت از لحظه‏ای بود كه وی از شیر گرفته شد آنجا كه می‏فرماید: «ولقد قرن الله به من لدن ان كان فطیما اعظم ملك من ملائكته یسلك به طریق المكارم و محاسن اخلاق العالم لیلا و نهاراً» ۱

خداوند از روزی كه پیامبر، از شیر گرفته شد، بزرگ‏ترین فرشته را با او همراه ساخت تا راه بزرگواریها و خویهای نیكو را به او بنمایاند».

خلاصه: هدایتی كه در آیه «و وجدك ضلا فهدی» آمده، همان هدایتی است كه در گفتگوی موسی با فرعون، آمده است كه فرمود: «اعطی كل شی‏ء خلقه ثم هدی» هدایت و راه‏یابی هر انسانی افاضه‏ای است و همگی از جانب خدا می‏باشد و افاضه چنین هدایتها گواه بر كفر و شرك و نافرمانی از فرمان نیست، و ضلالتی هم كه از كلمه «ضال» استفاده می‏شود همان زمینه‏های «خسرانی است كه همه انسانها را شامل است و همگی محكوم به آن می‏باشند، ولی گستردگی این «خسران» مانع از آن نیست كه هدایت الهی از لحظاتی كه به انسان درك و فهم می‏دهد آن را بی اثر سازد چنان كه می‏فرماید: «ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات» (العصر - ۱ و ۲).: «همه انسانها در ضرر و زیانند مگر كسانی كه ایمان آورند و عمل صالح كنند».

زمینه خسران در همه انسانها وجود دارد، و اگر پذیرای هدایت الهی شد اثر آن خنثی می‏گردد و در غیر این صورت قوه خسران و زمینه‏های آن حالت فعلیت به خود می‏گیرد همچنان كه زمینه‏های ضلالت در همگان وجود دارد و هدایت الهی، اثر آن را از بین می‏برد، ولی متمردان، به آن فِعْلیت و تحقق و ثبات می‏بخشند چنان كه می‏فرماید: «فمنهم من هدی الله و منهم من حقت علیه الضلالهٔ» (نحل آیه ۳۶).

«خداوند گروهی را هدایت كرد، و برای برخی دیگر ضلالت، لازم و ثابت شد.

و در آیه دیگر می‏فرماید: «فریقاً هدی و فریقاً حق علیهم الضلالهٔ» (اعراف - ۳۰).

«گروهی را هدایت ولی گروهی به خاطر عدم بهره‏برداری از هدایتهای الهی، ضلالت و گمراهی دامنگیرشان شد.

بنابراین، در سیر معنوی انسان هدایت و ضلالت به این صورت تجلی می‏كند.

نخست، ضلالت و خسران ذاتی است كه بازگشت آن به فقدان كمال است، و این حكم بر سراسر «عالم امكان» حاكم است .

آنگاه هدایت و راهنمایی الهی است كه از مجاری گوناگون سراسر وجود بندگان و اشیا را فرا می‏گیرد.

مردم در برابر این هدایت بر دو نوعند، پذیرای لطف الهی، وناپذیر، گروه نخست زمینه‏های ضلالت‏های ذاتی و خسران طبیعی را از بین می‏برند، ولی گروه دوم، بر آن ثبات و استواری می‏بخشد.

و در آیه مورد بحث، مقصود از ضلالت در كلمه «ضالاً» همان ضلالت نخست، و مقصود از هدایت در كلمه «فهدی» همان هدایتهای تكوینی و تشریعی است ولی مقصود از «ضلالت» در «حقت علیه الضلالهٔ» همان حالتی است كه برای انسان پس از رد هدایت الهی دست می‏دهد و تیرگی و تاریكی فضای روح را فرا می‏گیرد.

ضلالت نخست لازمه وجود امكانی است و هیچ موجود ممكن نمی‏تواند پا از آن فراتر نهد، در حالی كه دومی عیب و مایه نكوهش و موجب مجازات است و انسان در قبول و عدم آن كاملاً مختار و آزاد است .

ب - ضال به معنی گمشده: در لغت عربی گاهی این واژه به معنی شخص و یا متاع گمشده به كار می‏رود و این یك معنی رایجی است كه در فقه و حدیث برای آن شاهد فراوان است .

در فقه اسلامی بابی است به نام «جُعاله» كه در آن باب می‏گویند شخصی كه كالای او گمشده می‏تواند به صورت كلی - نه با فرد مشخص - قرارداد ببندد و بگوید: «من رد ضالی فله كذا» :«هر كس شی‏ء گمشده مرا پیدا كند و به من باز گرداند، برای او چنین پاداشی است». در این عبارت «ضاله» به معنی گمشده است، عرب به شتران سرگردان در بیابانها «ضوال الابل» می گویند، گویا گمشده و صاحب آن از پی اطلاع است؛ ابن منظور در لسان العرب می‏نویسد: عرب كلمات حكیمانه را «ضاله» می‏گوید و در حدیث آمده است : «الكلمهٔ الحكیمهٔ ضالهٔ المؤمن».

«سخنان حكیمانه گمشده مؤمن است زیرا انسان پی‏گمشده‏ای می‏رود كه گرانبها و ارزنده باشد و اگر چیز بی ارزشی از او گم شود آن را تعقیب نمی‏كند.

بنابراین هیچ بعید نیست كه آیه ناظر به تاریخ دوران صباوت پیامبر (ص) باشد كه در «شعاب مكه » گم شده بود و اگر رحمت الهی شامل حال او نگشته بود ، جان خود را از دست می داد، و تاریخ حیات او بر چنین وضعی گواهی می‏دهد۲

ج - ضال به معنی گمنام : این واژه در لغت عرب به معنی گمنام و مخفی وپنهان به كار می‏رود، در زبان عرب می‏گویند «ضل الشی‏ء ، ای خفی و غاب» در قرآن از زبان مشركان منكر معاد نقل می‏كند: «أ اذا ضللنا فی الارض أَ اِنّا لفی خلق جدید» (سجده - ۱۰).

«آیا آن روز كه در زمین مخفی و پنهان شدیم باز در آفرینش جدیدی خواهیم بود؟».

ابن منظور در «لسان العرب» بر وجود این معنی در لغت عرب شواهدی را نقل می‏كند . در این صورت احتمال دارد كه مقصود از «ضال» گمنامی و ناشناختگی او باشد كه به وسیله فیض نبوت ونزول وحی «بلند آوازه شده»، و آیه «ورفعنا لك ذكرك» كه در سوره بعد آمده است گواه بر این معنی می‏باشد و این دو سوره از نظر مشامین كاملاً به هم مربوط می‏باشند و سوره دوم ، به تعلیل مطالبی كه در سوره نخست آمده است می‏پردازد.

هرگاه مقصود از لفظ «ضال» گمنامی و ناشناختگی باشد در این صورت مقصود از «فهدی» هدایت پیامبر نیست ، بلكه هدایت مردم به سوی پیامبر است و در حقیقت تركیب آیه چنین است : «فهدی الناس الیك = مردم را به سوی تو هدایت نمود» و تفسیر سوم از برخی از پیشوایان معصوم نقل شده است ۳

با توجه به هر سه تفسیر می توان گفت در آیه كوچكترین اشاره‏ای به نظریه پیشداوران درباره عصمت پیامبر (ص) نیست، و كسانی كه از آن برداشت نادرست می‏كنند، جهتی جز شتابزدگی در تفسیر آیه ندارد و اگر با صبر و حوصله پیش روند ، مشكلات آیات برطرف می‏گردد.

آیه: دوم: «فالرجز فاهجر» (مدثر - ۵).

قرآن به پیامبر در سوره «مدثر» دستور می‏دهد كه از «رجز» اجتناب ورزد، اگر مقصود از آن «بت» باشد، خطاب دوری از آن، چه معنی می‏دهد؟ چنان كه می‏فرماید:

«یا ایها المدثر قم فانذر و ربك فكبر و ثیابك فطهر و الرجز فاهجر ولا تمنن تستكثر و لربك فاصبر» (مدثر - ۱ - ۷).

: «ای جامه به خود پیچیده! برخیز، بیم ده، خدای خود را بزرگ شمار، و جامه خود را پاك كن، و از «رجز» دوری جوی، منت مگذار تا فزونی جویی و برای خدا صبر و شكیبائی پیش‏گیر.

پاسخ :

لفظ «رجز» در زبان عرب در موارد سه گانه زیر كه شاید همگی از جزئیات یك معنی وسیع و كلی باشند، به كار می‏رود:

- عذاب ۲- آلودگی ۳- بت.

اكنون هر سه احتمال را در تفسیر آیه یادآور می‏شویم تا روشن شود كه در هیچ كدام گواهی بروجود لغزش فكری در پیامبر (ص)، قبل از بعثت نبوده است .

الف - «رجز» به معنی عذاب: توضیح اینكه «رجز» به كسر «را» نه بار در قرآن وارد شده و در مجموع، مقصود از آن «عذاب» است جز یك مورد، و موارد آنها را فهرست‏وار یادآور می‏شویم:

بقره /۵۹، اعراف /۱۳۴، و ۱۳۵ و ۱۶۲، انفال /۱۱، سبأ /۵، جاثیه /۱۱ عنكبوت /۲۹.

ولی همین لفظ به ضم «را» فقط یك بار وارد شده، است و آن همان آیه سوره «مدثر» است كه هم اكنون به توضیح آن می‏پردازیم و هر سه احتمال را مطرح می‏نماییم:

الف: «رجز» به معنی عذاب: اگر مقصود ازآن «عذاب» باشد هدف دوری از اعمالی است كه مایه عذاب می‏گردد و این نوع خطاب نشانه وجود زمینه‏های نزدیكی به وسایل عذاب در پیامبر نیست تا با عصمت او سازگار نباشد، زیرا خطابات قرآن جنبه عمومی دارد و آنجا كه به شخص پیامبر خطاب می‏نماید، مقصود تعلیم دیگران و تفهیم عموم ملت است مانند قول معروف «ایاك اعنی واسمعی یا جارهٔ = به تو می‏گویم، بشنوای «جاره» (نام زنی است).

این نوع سخن گفتن، از بلاغت خاصی برخوردار است و هر نوع تبعیض را از میان بر می‏دارد و همه مردم می‏گویند جایی كه عزیزترین انسان دارای چنین خطاب و تكلیف باشد، حساب ما پاك است .

صاحب اثر : آیت الله سبحانی

منبع : خبرگزاری شبستان


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.