یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
معرفت آباد
ای همه هستی ز تو پیدا شده
خاک ضعیف از تو توانا شده
زیرنشین علمت کاینات
ما به تو قائم، چو تو قائم به ذات
هستی تو صورت پیوند نی
تو به کس و کس به تو مانند نی
آنچه تغیر نپذیرد، توئی
وان که نمردهست و نمیرد، توئی
ما همه فانی و بقا بس تو راست
ملک تعالی و تقدس تو راست
تا کرمت راه جهان برگرفت
پشت زمین بار گران برگرفت
عقد پرستش ز تو گیرد نظام
جز به تو بر هست، پرستش حرام
هر که نه گویای تو، خاموش به
هر چه نه یاد تو، فراموش به
ساقی شب، دستکش جام توست
مرغ سحر دستخوش نام توست
پرده برانداز و برون آی فرد
گر منم آن پرده، به هم درنورد
عجز فلک را به فلک وانمای
عقد جهان را ز جهان واگشای
نسخ کن این آیت ایام را
مسخ کن این صورت اجرام را
آب بریز آتش بیداد را
زیرتر از خاک نشان باد را
دفتر افلاک شناسان بسوز
دیدهٔ خورشید پرستان بدوز
تا به تو اقرار خدائی دهند
بر عدم خویش گوائی دهند
غنچه کمر بسته که: ما بندهایم
گل همه تن جان که: به تو زندهایم
گرچه کنی قهر بسی را ز ما
روی شکایت نه کسی را ز ما
روشنی عقل به جان دادهای
چاشنی دل به زبان دادهای
چرخ، روش؛ قطب، ثبات از تو یافت
باغ وجود آب حیات از تو یافت
غمزهٔ نسرین نه ز باد صباست
کز اثر خاک تواش توتیاست
پردهٔ سوسن که مصابیح توست
جمله زبان از پی تسبیح توست
بنده نظامی که یکی گوی توست
در دو جهان خاک سر کوی توست
خاطرش از معرفت آباد کن
گردنش از دام غم آزاد کن
●●
ای به ازل بوده و نابوده ما
وی به ابد زنده و فرسوده ما
دور، جنیبت کش فرمان توست
سفت فلک غاشیه گردان توست
حلقه زن خانه به دوش توایم
چون در تو، حلقه به گوش توایم
بیطمعیم از همه سازندهای
جز تو نداریم نوازندهای
از پی توست اینهمه امّید و بیم
هم تو ببخشای و ببخش ای کریم
چارهٔ ما ساز که بی داوریم
گر تو برانی، به که روی آوریم؟
این چه زبان، وین چه زبان را نی است؟
گفته و ناگفته پشیمانی است
دل ز کجا؟ وین پر و بال از کجا؟
من که و تعظیم جلال از کجا؟
در صفتت گنگ فرو ماندهایم
«من عرف الله» فرو خواندهایم
چون خجلیم از سخن خام خویش
هم تو بیامرز به انعام خویش
پیش تو گر بی سر و پای آمدیم
هم به امید تو خدای آمدیم
یار شو ای مونس غمخوارگان
چاره کن ای چاره بیچارگان
قافله شد، واپسی ما ببین
ای کس ما، بیکسی ما ببین
بر که پناهیم؟ توئی بینظیر
در که گریزیم؟ توئی دستگیر
جز در تو قبله نخواهیم ساخت
گر ننوازی تو، که خواهد نواخت؟
دست چنین پیش، که دارد که ما؟
زاری ازین بیش، که دارد که ما؟
درگذر از جرم، که خوانندهایم
چاره ما کن که پناهندهایم
ای شرف نام «نظامی» به تو
خواجگی اوست غلامی به تو
نُزل تحیت به زبانش رسان
معرفت خویش به جانش رسان
نظامی گنجوی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست