چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

اول سنت, بعد عقل


اول سنت, بعد عقل

فریدریش آوگوست فون هایك ۱۹۹۲ ۱۸۹۹ فیلسوف و اقتصاددان اتریشی تبار انگلستان, برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال۱۹۷۴, براین عقیده بود كه فرا رفتن انسان از یك موجود وحشی و دست یافتن وی به تمدن, بیشتر در سایه «اخلاق و سنت» امكان پذیر است و نه عقل

فریدریش ‌آوگوست ‌فون‌ هایك(۱۹۹۲-۱۸۹۹) فیلسوف ‌و اقتصاددان ‌اتریشی‌تبار انگلستان، برنده‌ جایزه ‌نوبل ‌اقتصاد در سال۱۹۷۴، براین عقیده بود كه فرا‌رفتن انسان از یك موجود وحشی ‌و دست‌ یافتن ‌وی ‌به ‌تمدن، بیشتر در سایه «اخلاق و سنت» امكان‌پذیر است و نه عقل...

به زعم او تمدن در سایه تشكیل سنت یا سنتهای مناسب به وجود می‌آید. ارزشهای اخلاقی درونمایه اصلی سنت و موجد نظمی است كه دوام و بقای جامعه به آن بستگی دارد. از نظر او، نظام گسترده موجود در جوامع متمدن امروزی محصول طراحی آگاهانه هیچ متفكری نیست، بلكه نتیجه پیروی غیرعامدانه از برخی اعمال و عادتهای سنتی و به‌طور عمده، اخلاقی است. برای فهم بهتر اندیشه‌های هایك در باب سنت، در مقاله زیر ابتدا دیدگاه فلسفی و معرفت‌شناختی او كه الهام بخش اندیشه های اوست، مورد توجه قرارگرفته است.

دیدگاه ‌فلسفی ‌هایك ‌در سنت ‌فلسفه ‌انتقادی ‌كانت ‌ریشه ‌دارد و اثر اندیشه‌های‌ كارل‌ریموندپوپر ‌و لودویگ‌ویتگنشتاین ‌نیز در آن‌ دیده ‌می‌شود.

دیدگاه ‌كلی ‌هایك ‌در معرفت‌شناختی، روان‌شناسی ‌و اخلاق، دیدگاهی ‌كانتی ‌است كه براساس ‌آن ‌ما انسانها نمی‌توانیم ‌پدیده‌ها و امور ‌را چنان ‌كه ‌در واقع‌اند دریابیم. او معتقد است؛ نظمی ‌كه‌ ما ‌در تجارب ‌خود و حتی‌ در تجارب ‌حسی(نظم‌حسی) می‌یابیم، حاصل خلاقیت ‌ذهن ‌ماست ‌و واقعیتی ‌عینی ‌و خارجی نیست.

به نظر هایك، ما نمی‌توانیم چنان از نظرگاه انسانی خود به امور فاصله بگیریم كه به چشم اندازی كاملا بیطرفانه به جهان، چنان كه هست، برسیم.

پس هدف فلسفه نه ایجاد نظامی مابعدالطبیعی، بلكه تفحص در توانایی عقل است. مجموعه اندیشه‌ها و استدلالهای هایك مبتنی بر نظریه شناخت تحولی یا آن چارچوب فكری است كه خود‌، آن را خردگرایی تحولی می‌‌نامد.

او برخلاف تجربه‌گرایان وپوزیتیویست‌ها معتقد نیست كه زمینه‌ای برای دریافتهای حسی اولیه (فارغ از ذهن)به منزله مبنای شناخت وجود دارد. براساس استدلال هایك، درك ماازجهان خارج، مبتنی بر داده‌های حسی محض نیست، بلكه بررابطه ما با جهان استوار است.

تأكید بر ناتوانی ذهن در دریافت قواعد حاكم بر اندیشه آگاهانه خود،‌ به معنای نفی عقل دكارتی است.‌او معتقد است كه همه كس همه چیز را نمی‌داند.

دانش و اطلاعات هر فردی ناگزیر، جزئی و خاص است. بنابراین، افراد از این نظر در موقعیتهای خاص و متفاوتی قراردارند، به طوری كه می‌توان گفت درمیان افراد جامعه نوعی پراكندگی اطلاعات وجود دارد؛ یعنی معرفت در بین افراد تقسیم شده است.

به نظر هایك، هرگونه اجبار خارجی، دشمن آزادی فرداست. اجبار درست به این دلیل نامطلوب است كه فرد را به منزله موجودی اندیشمند و ارزش‌گذار حذف می‌كند و او را صرفا به ابزاری ساده در جهت دستیابی به اهدافی دیگر بدل می‌كند.

از نظر هایك نه غرایز انسان به طور طبیعی انسان را به سوی تمدنی گسترده رهنمون می‌كند و نه عقل انسانی دارای آنچنان توانی بوده كه بتواند نظم پیچیده لازم برای جوامع گسترده تر را طراحی نماید. آنچه توانسته انسان را به مرتبه رفیع زندگی در جامعه بزرگ و متمدن نایل گرداند، چیزی جز سنت نبوده است‌ كه میان غریزه و عقل قرار دارد و اخلاق در حقیقت درون مایه برخی از مهم‌ترین تعالیم آن است.

برای درك دیدگاه‌های هایك لازم است بدانیم كه وی اعمال ورفتار انسانها را ناشی از سه منبع می‌دانست كه عبارتنداز:غریزه، سنت وعقل... سنتها در قالب فرهنگ وجود دارند، به سخن دیگر فرهنگ‌، مجموعه ای از سنتهای كم وبیش هماهنگ و منسجم است. هایك می‌گفت: فرهنگ نه طبیعی است و نه مصنوعی، نه به صورت ژنتیك انتقال می‌یابد و نه به صورت عقلانی ایجاد می‌شود.

در اندیشه هایك عقل و ذهن فعال انسان محصول فرهنگ وسنت است نه منشأ آن واگربشرتوانسته است بامهارغرایزخود وایجاد قواعد رفتاری مغایرباآنها،جوامع هرچه گسترده‌تر و متمدن تری به وجود آورد، این پیشرفت در درجه اول در سایه برخی سنتهای مناسب امكان‌پذیر شده است.

این سنتها طی یك جریان انتخابی- تحولی و به طور خودجوش پدید آمده‌اند و هیچ ذهن یا عقل فردی‌ای آنها را ابداع نكرده است. واقعیت این است كه عقل فردی به رغم این كه مهمترین وسیله محاسبه وپیش بینی انسانهاست،قادربه درك واحاطه كامل برنظم‌های پیچیده حاصل از سنتهاوفرهنگ مانند:زبان،اخلاق، حقوق، پول و بازار نیست؛ بنابراین و به طریق اولی،نمی‌تواند مدعی ابداع آنها یا ابداع جایگزینهای كامل تری برای آنها باشد.اما همه عقل گرایان،فیلسوفان ودانشمندان این واقعیت را نمی‌پذیرند.

بسیاری معتقدندكه ترقی تمدن در گرو عقل محاسبه‌گر انسان است وبرای دست یافتن به جامعه مطلوب كه به طور عقلایی طراحی وایجاد می‌شود،بایدهمگی آن قواعد رفتاری و سنتهایی را كه نمی‌توان توجیه عقلانی برای آنها تصوركرد،به كناری نهادواخلاق جدیدی را پی‌ریزی كرد. هایك این نوع از خردگرایی را صنع‌گرایانه می‌نامد كه به عقیده وی نسخه منحط ونادرستی از تفكر عقلانی است.

هایك براین رأی است كه تمدنهای پیشرفته درسایه غلبه برخی ازسنتها امكان‌پذیر شده است كه مضمون اصلی آنها آزادی فردی است. بنابراین او سنتهایی را مورد تأیید قرارمی‌دهد كه مستعدآزادی فردی است.پیام اصلی هایك مانند همه آزادیخواهان، دعوت به اخلاق و سنت‌های مقوم آزادی است.

اومعتقداست كه پیشرفتهای بشری درهمه زمینه‌های مادی و معنوی ازآزادی اندیشه و انتخاب فردی ناشی شده است.آزادی به معنای اختیار انجام هر كاری نیست، بلكه تضمین حوزه حفاظت شده‌ای ‌ برای انتخابهای فردی است كه در سایه پیروی از برخی قواعد كلی و همه شمول (حكومت قانون) فراهم می‌آید.

هایك توضیح می‌دهد كه چگونه آزادی انتخاب فردی در چارچوب قواعد كلی معین می‌تواند، ‌نظمی به مراتب پیچیده‌تر و كارآمدتر از نظم‌های انضمامی، دستوری و تعبدی به وجود آورد؛ اما دفاع پرشور او از آزادی صرفا به خاطر كارآمد ی یا سودمندی آن نیست، او آزادی را یك ارزش متعالی می‌داند و به نقل از خوزه ارتگایی گاست می‌نویسد:"آزادیخواهی، عالی‌ترین شكل بلند نظری است،حقی است كه اكثریت دراختیاراقلیت می‌گذارند وبه این ترتیب شریف‌ترین شعاری است كه تاكنون روی این كره خاكی طرح شده است.»

هایك معتقد است آزادی با سنت در تعارض نیست، بلكه نیازمند آن است.آزادی موردنظر هایك تنها دارای وجه سلبی و به معنای نفی اعمال زور از ناحیه دیگران است. برخی گمان می‌كنند كه سنت درتضاد با آزادی است،اماهایك مخالف این نظریه است.

هایك،براین اعتقاداست كه سنت‏های بد را كه مانع آزادی و پیشرفت‏اند، نمی‌توان كنار نهاد، مگر به كمك سنت‏هایی كه آزادی ‏محورهستند. هیچ سنتی به دست مردم از میدان بیرون نمی‏شود، مگربه كمك یك سنت قوی‌تر، معتبر‌تر، بهتر و محبوبتر. آزادی زمانی مستقر می‏شود كه در چارچوب یك سنت ریشه‌دار معرفی شود. به عبارت بهتر، آزادی باید به منزله یك مكانیسم پویا و درونی مطرح شود.

هایك می‏گوید: آزادی، در توانایی ما در انجام دادن یك عمل نیست، بلكه آزادی را باید در روابط ‌مشاهده كرد. هایك آزادی را آزادی انتخاب با همه محدودیت‏هایش می‏داند.

نخستین تاكید مهم او بر محدودیت انسان است تا جایی كه نخستین ویژگی انسان آزادیخواه را، كه فروتنی و تواضع است، به دلیل احاطه وی بر محدودیت‏ها و میزان و توان درك و اندیشه‏اش در شرایط و وضعیت‌های مختلف می‏داند. به همین دلیل اوفروتنی وتواضع را به مثابه یك اصل علمی مطرح می‏كند. درحوزه محدودیت انتخاب است كه آزادی مطرح می‏شود.فراترازآن،بلندپروازی وخیا ل ‏بافی است.آزادی در چارچوب قانون معنا می‏دهد.

كرامت انسان به آزادی است وهایك آزادی را با حكومت قانون تعریف می‏كند.اومی‏گوید:آزادی عبارت است ازعدم تبعیت فرد از اراده‏هاو تحمیلهای دیگران.دراندیشه ‌هایك،تابع بودن به معنای بردگی است. بنابراین نقطه مقابل آزادی، بردگی است. آزاد بودن‌؛ یعنی در روابط اجتماعی، تبعیت ازقواعدكلی به جای تبعیت از اراده‌های دیگران.

هایك براین مسئله تاكید می‏ورزد كه در بحث آزادی معمولا دو مفهوم قدرت و آزادی، خلط می‏شود. مفهوم آزادی به معنای وجود آزادی انتخاب به صورت بالقوه است.

ژبه بیان دیگر،‌ در انتخاب‌ها، متحمل زور از ناحیه فرد یا گروهی نمی‏شویم.باید درچارچوب قانون آزاد باشیم تا هر انتخابی كه مایلیم، انجام دهیم.

این وضعیت آزادی است.اما آزادی انتخاب انسان‏ها، با درآمد سرانه ومواردی مانندآن مرتبط نیست.هایك معتقد است آزادی اتوپیا ندارد. اتوپیای آزادی، خود آزادی است.اتوپیای آزادی، جامعه آزاد با راهی نامعلوم است.

سنتها از دیدگاه هایك ریشه در شیوه سازگاری انسان با محیط و دیگر انسانها دارد.سنتها عبارتنداز:برخی ارزشها، آداب ورسوم و قواعد رفتاری كه از طریق تقلید وفراگیری از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌یابد و نظم اجتماعی معینی را به وجود می‌آورد.

به عقیده هایك سنتها طی یك جریان تحولی طولانی ودر فرآیند سازگاری انسان با محیط طبیعی واجتماعی شكل می‌گیرند و رمز بقای آنها میزان مؤفقیتشان د راین سازگاری است.

او تأكید می‌ورزد كه سنتها محصول عقل انسان نیستند، بلكه همین فرآیند سازگاری است كه عقل رابه وجود می‌آورد؛ یعنی عقل در چارچوب سنتها و درجریان تحولی آنها شكل می‌گیرد. سنت مقدم برعقل است؛‌امااین سخن به این معنا نیست كه عقل نمی‌تواند برسنت وجریان تحولی آن مؤثر واقع شود، بلكه منظوراین است عقل قادر به تغییر كل مجموعه سنتها وابداع كامل آنها از نو نیست.

عقل به عنوان محصول فرآیندهای پیچیده تحولی سنتها نمی‌تواند بركل این فرآیندها احاطه یابد؛ اما می‌تواند بخشی از مجموعه فرهنگی(كل سنتها)را با اتكا به بقیه مجموعه، متحول سازد یامسیر آن را تغییر دهد.ازاین رو،‌ هایك می‌گوید: هرپیشرفتی باید مبتنی برسنت باشد،آنچه عقل انجام می‌دهد اصلاح برخی سنتها است نه ابداع كل آنها.

حتی موفقیت نوآوری یك سنت شكن و اعتماد دیگران به وی باید در سایه رعایت دقیق اكثر قواعد موجود[مابقی مجموعه سنتها]به دست آید.هایك می‌گوید:به هیچ وجه مدعی نیستم كه هرسنتی،به عنوان سنت، مقدس و غیرقابل انتقاد است، بلكه به سادگی می‌گوییم كه مبنای انتقاد ازهرگونه محصول سنتی، باید همیشه در محصولات دیگر سنت،كه نمی‌خواهیم یا نمی‌توانیم مورد سئوال قراردهیم،جست وجو شود.

به سخن دیگر،جنبه‌های خاص یك فرهنگ باید، همیشه و فقط در زمینه همین فرهنگ مورد سنجش قرارگیرد. ما تنها می‌توانیم بخشهایی ازیك مجموعه [فرهنگ یا سنت] رااصلاح كنیم و هیچ گاه نمی‌توانیم آن را به كلی و بر مبنای برنامه متفاوتی از نو بسازیم.

سیدحسین امامی

منابع

۱. جان گری .فلسفه سیاسی فون هایك .خشایار دیهیمی‌.انتشارات طرح نو.چاپ اول .۱۳۷۹ .

۲. حسین بشیریه.تاریخ اندیشه‌های سیاسی قرن بیستم. نشرنی.چاپ سوم ۱۳۸۰ .جلد دوم.

۳. موسی غنی نژاد.درباره ‌هایك .نشر نگاه معاصر.چاپ اول ۱۳۸۰

۴. فریدریش فون هایك.درسنگرآزادی.عزت ا...فولادوند. نشر لوح فكر. چاپ اول ۱۳۸۲.

۵. فریدریش فون هایك .قانون، قانون‌گذاری وآزادی.موسی غنی نژادومهشید معیری.طرح نو.چاپ اول ۱۳۸۰.

۶. گفت وگوی روزنامه همشهری با دكتر موسی غنی‌نژاد. ۲۴و۲۳/۱۰/۸۱