پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

چرا احزاب ایرانی برنامه ندارند


چرا احزاب ایرانی برنامه ندارند

احزاب و گروههای سیاسی ایران تا نیمه دهه هفتاد خورشیدی نیازی به ارائه برنامه انتخاباتی احساس نمی کردند

احزاب و گروههای سیاسی ایران تا نیمه دهه هفتاد خورشیدی نیازی به ارائه برنامه انتخاباتی احساس نمی کردند.علت این بی نیازی این بود که تا آن زمان انقلابیون هنوزیکپارچه بودند ومعیارصلاحیت سیاسی نزد آنان،بیشترتعهد انقلابی بود تا کفایت علمی و کارشناسی.

اما اززمان انتخابات مجلس پنجم در سال ۱۳۷۴ که اختلافات علنی شد رقیبان سیاسی ناچار شدند برای اثبات برتری خود برنامه هایی متفاوت و متمایز ارائه کنند.لیکن این الزام هم نتوانست خط تمایز روشنی بین احزاب و گروههای رقیب ترسیم کند.در دوران "برنامه محوری"آنچه بیشتر دیده شده نقد رقیبان بوده و این نقد ها گاه در قالب توهین و تهمت مطرح شده است.طرفه اینکه گاهی برنامه یک جریان سیاسی دریک انتخابات به برنامه جریان رقیب در انتخابات بعدی تبدیل شده است.برای نمونه می توان به کشاکش طیفی از سیاستمداران که اصطلاحا "راست"خوانده می شوند با طیفی دیگر که اصطلاحا "چپ"خوانده می شوند در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری ایران در دو دهه اخیر اشاره کرد.در انتخابات مجلس چهارم(سال ۱۳۷۰) راستگرایان ایران از برنامه اصلاحات اقتصادی هاشمی رفسنجانی حمایت کردند و چپگرایان منتقد این برنامه شدند.در آن انتخابات،راستگرایان بردند و چپگرایان باختند.چهار سال بعد در انتخابات مجلس پنجم چپگرایان تا حدودی به برنامه اصلاحات اقتصادی هاشمی رفسنجانی نزدیک شدند و راستگرایان جامه چپگرایانه پوشیدند.این انتخابات پیروز قطعی نداشت.زیرا راستگرایان،اکثریت قاطع قبلی را از دست دادند وچپگرایان به اقلیت نیرومند تبدیل شدند.

در انتخابات ریاست جمهوری هفتم،مجلس ششم،مجلس هفتم وریاست جمهوری نهم(به ترتیب ۱۳۷۶،۱۳۷۸، ۱۳۸۲ و۱۳۸۴) به صورت پیوسته عیارراستگرایی چپگرایان و چپگرایی راستگرایان بیشتر شد و امروزه رای دهندگان ایرانی که برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری دهم(۲۲ خرداد ۱۳۸۸) آماده می شوند نمی توانند بین صورت و محتوای سیاستمداران و جناح های سیاسی ایران اینهمانی قابل اعتنایی پیدا کنند.زیرا نه راستگرایان ،راست بوده اند که حالا چپگرا شده باشند ونه چپگرایان چپ بوده اند که حالا راستگرا شده باشند.در واقع تغییر گفتمان رخ نداده که کسی در صدد کشف تفاوت ها برآید بلکه تغییر ادعا رخ داده که از نظر فکری،چندان محل اعتنا نیست . درباره آشفتگی نظری سیاستمداران ایرانی بویژه در حوزه اقتصاد بسیار گفته و نوشته اند .اما هدف این نوشته واکاوی موضوع از منظر ناتوانی سیاستمداران در زمینه بهره گیری از گفتمان های موجود و یا ایجاد گفتمان بدیل متفاوت و متمایز است.علت این ناتوانی چیست؟ نخستین و شاید علت یگانه این آشفتگی،نفهمیدن سه مفهوم به هم پیوسته "نظریه فلسفی،انتخابات قانونی و حزب سیاسی" است.

باوربه هر نظریه و عمل اقتصادی،مستلزم باور به یک نظریه فلسفی است که به صورت منطقی حامل آن نظریه اقتصادی باشد.نظریات اقتصادی رایج در جهان (از نهایت چپگرایی که در کمونیسم مجسم است تا نهایت راستگرایی که در شاخه هایی از لیبرالیسم متبلور است) آبشخوری قلسفی دارند که با رجوع به آن می توان به معیاری برای بررسی میزان سازگاری نظریه اقتصادی و اعمال برآمده از آن دست یافت.اما در میان سیاستمداران ایرانی و عقبه های فکری آنان چنین چیزی نمی توان یافت .فی المثل همه سیاستمداران اصرار دارند خود را وارث و پیرو آموزه های دینی نشان دهند اما آنچه در حوزه اقتصاد می گویند و می جویند نسبتی با آموزه های فقهی درباب اقتصاد که مبتنی برعقود و معاملات و ضرورت وفای عهد است به چشم نمی خورد.آموزه های فقهی،فلسفه نیستند اما دقیقا ازنگاه فلسفی فقیهان به مالکیت بیرون می آیند.

به همین علت است که در میان فقیهان بزرگ کسی را نمی توان یافت که حتی اندکی برای مداخله دولت در اقتصاد،مشروعیت قائل باشد.لیبرال ها بویژه جان لاک نیز نظریه آزادی خود از جمله آزادی کسب و کار را از درون آموزه های فلسفی-دینی استخراج می کنند.اگر احزاب وجریان های سیاسی برنامه های خود را که از آموزه های مشخص فلسفی استخراج شده اند در انتخابات آزاد در معرض داوری رای دهندگان بگذارند ناچار خواهند بود سازگار سخن بگویند و دیگر نمی توانند سخنی خلاف محکمات فلسفی خود بگویند و اگر چنین کنند رقیبان می توانند آنان را رسوا کنند.در واقع در همه دمکراسی های جهان،احزاب سیاسی اینگونه پدید آمده اند که کسانی با فکر شناخته شده در سازمان هایی با شناسنامه متشکل شده اند و در انتخاباتی آزاد جامعه را به داوری خوانده اند.آنچه که در انتخابات ایران غایب است همین اجزای سه گانه دمکراسی و بویژه نظریه های سازگار برآمده از آراء فلسفی روشن است و مادام که این مشکل حل نشده نمی توان از احزاب سیاسی انتظار معجزه ای داشت.

محمود صدری