دوشنبه, ۱۱ تیر, ۱۴۰۳ / 1 July, 2024
مجله ویستا

مرا با شاه چه کار


مرا با شاه چه کار

نگاهی به زندگی و اندیشه های غلامرضا سعیدی

شاید برخی گمان کنند اندیشه های امروز تافته جدابافته یی است که یکباره بر ذهن و دل آنان برتابیده و ریشه یی در گذشته نداشته است. اما واقعیت تاریخی نشان می دهد اندیشه ها و دانش های بشری همچون زنجیره یی است که در هر دوره یی فرهیختگان زمان حلقه یی از آن را ساخته و پرداخته اند. دانستنی های ما چون چشمه یی است که از قرن های دور کوه ها و دره ها و سرزمین هایی را پیموده و امروز ما را سیراب می کند. اگر فرهیختگان دوران گذشته را از تاریخ حذف کنیم، امروز جز دستان خالی و افکاری بدوی برایمان چیزی نمی ماند.

غلامرضا سعیدی یکی از این فرهیختگان و نقش آفرینان عرصه فرهنگ و اندیشه است که این سال ها کمتر نامی از او برده اند و شاید نسل جوان کشور آشنایی چندانی با او نداشته باشد. اما آنها که سالیان قبل از انقلاب با اندیشه های روشنفکری دینی آشنا بودند با او آشنایند.

سیدغلامرضا سعیدی در سال ۱۲۷۴ هجری شمسی در یکی از روستاهای شهرستان درمیان به نام نوزاد، واقع در خراسان جنوبی به دنیا آمد. آن زمان ۱۱ سال قبل از انقلاب مشروطیت بود و در فضای بسته و سنتی آن زمان به ویژه روستایی دورافتاده کمتر خبری از درس و علم و فرهنگ به گوش می رسید. سعیدی از دوران کودکی خود چنین یاد می کند؛ در سن پنج یا شش سالگی؛ اینجا معمولاً اعیان زاده و فقیر، همه کار و کسبی که دنبال می کنند، قالیبافی است. بنده را هم به قالیبافی فرستادند. پنج، شش ماهی بودم تا اینکه وارد مکتبخانه ده شدم. در آن تاریخ، مکتب این دهکده از دختر و پسر ۶۰ ، ۷۰ شاگرد خردسال می پذیرفت. من تا سن هشت سالگی در آن مکتبخانه درس خواندم. پدرم که سرمایه دار کوچکی بود غالباً در هرات بود، بعد از مدتی از هرات آمد و ما را به بیرجند برد.

● زادگاه

سیدغلامرضا سعیدی پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در زادگاه خویش، در نخستین دوره پذیرش دانش آموز مدرسه شوکتیه بیرجند شرکت جست. وی حدود هفت سال در این مدرسه به تحصیل پرداخت و زبان های عربی و فرانسه را به خوبی فراگرفت و زبان انگلیسی را در خارج از مدرسه آموخت. مطالعات متنوع استاد و آشنایی به زبان های خارجی افق فکر او را عمیق ساخت و به تحقیق و مطالعه در زمینه های مختلف پرداخت. سعیدی برای ادامه تحقیقات به هندوستان رهسپار می شود و در دانشگاه علبگره ضمن برخورد با افکار و اندیشه های متفکران اسلامی با شخصیت هایی همچون علامه دکتر محمد اقبال لاهوری آشنا می شود.

سعیدی پس از اتمام تحصیلات، مدت دو یا سه سال در بانک خدمت کرد. سپس به تدریس در مدرسه شوکتیه پرداخت. از جمله فعالیت های دیگر وی همکاری با مطبوعات و نگارش مقالات متعدد بود.

● سفرها و رابطه ها

در سال ۱۳۲۳ سفری به عراق داشت. در این کشور با آیت الله شیخ محمدحسین کاشف الغطا عالم نواندیش آن دوران آشنا شد و از محضر وی کسب فیض کرد. همچنین در سفری به پاکستان با سیدابوالاعلی مودودی که از اسلامگرایان نوگرای پاکستان بود دیدار داشت و از نظریات وی بهره مند شد.

سعیدی در سال ۱۳۲۷ به انگلستان رفت و در کنگره اسلامی مسلمانان شرکت کرد. وی از اولین نظریه پردازانی بود که پیشنهاد کرد شهرهای مکه و مدینه باید به صورت بین المللی اداره شود.

سعیدی به دلیل آشنایی با سه زبان عربی، انگلیسی و فرانسه قادر بود با سایر جوامع ارتباط نزدیک و تبادل نظر برقرار کند. او در همین راستا علاوه بر کشورهای مزبور به سوریه، لبنان و حجاز نیز مسافرت هایی داشت و در مجامع علمی و اسلامی آن دیار شرکت می کرد.

او در این سفرها ضمن اینکه خود با اندیشه های مختلف و دیدگاه های جدید در سایر کشورها آشنا می شد با ترجمه آثار برگزیده زمینه یی فراهم ساخت تا جامعه ایران نیز از یکسونگری و جمود رهایی یابد.

وی تعدادی از آثار اقبال لاهوری را ترجمه کرد و در بسیاری زمینه ها تحت تاثیر وی قرار داشت. وی را یکی از اقبال شناسان ایرانی می دانند. سعیدی همچنین مدتی با احمد کسروی در مجله پیمان همکاری داشت که پس از دو سال و تغییر عقاید کسروی همکاری اش را با وی قطع کرد.

حجت الاسلام والمسلمین سیدهادی خسروشاهی به نقل از سیدغلامرضا سعیدی می نویسد؛ در سال ۱۳۱۲ هـ. ش در روزنامه «شفق سرخ» مقالاتی ضداروپایی گری به قلم احمد کسروی خواندم که بسیار برایم جالب بود. از بیرجند نامه یی به وی نوشتم و تاکید کردم برای نشر این قبیل اندیشه ها باید نشریه یا مجله یی مستقل منتشر شود. کسروی در پاسخ ضمن ارسال یکی دو تا از کتاب هایش نوشت به زودی مجله «پیمان» را منتشر خواهد ساخت و از من هم دعوت به همکاری کرد. پیمان در سال ۱۳۱۳ منتشر شد و من هم مقالاتی در زمینه های اسلامی، ترجمه می کردم و برای آن می فرستادم که چاپ می شد، تا آنکه من به تهران آمدم. در آن زمان او عاشقانه از اسلام صحبت می کرد و یک بار هم مرا برای افطار دعوت کرد، اما وقتی دو سال بعد انحرافاتی در مجله پیمان و پرچم و نشریات وی دیدم، روزی سراغ وی رفتم و پس از مباحثاتی دیدم تاثیری ندارد، به او اخطار کردم که «هذا فراق بینی و بینک»... عضویت در انجمن علمی سلطنتی لندن، انجمن پتروگراد و انجمن علمی واشنگتن، او را سخت مغرور کرد، شذوذاتی هم خود داشت که دچار آن انحراف بزرگ شد.

● تلاش های مطبوعاتی و نویسندگی

مرحوم دکتر جعفر شهیدی که داماد مرحوم غلامرضا سعیدی بود، وقتی از نجف به ایران آمد، با ایشان در کارهای تالیفی و مطبوعاتی همکاری می کرد. مجله «فروغ علم» از آقای شهیدی بود که با کمک آقای سعیدی آن را اداره می کرد. شماره نخست این نشریه که به عنوان نشریه انجمن اسلامی دانشجویان چاپ می شد در فروردین ۱۳۲۹ منتشر شد.

در آن دوران که اغلب روحانیون با تفکر و اندیشه های روز بیگانه بودند، کمتر اثری علمی و به زبان روز ارائه می کردند. آثار مرحوم سعیدی علاوه بر ایران در سایر کشورها نیز خریدار داشت. از جمله آثارش در کشور الجزایر ترجمه شده و در روند مبارزات مردم الجزایر تاثیر بسیار بر جای گذاشت.

همچنین در افغانستان نیز طرفداران زیادی پیدا کرد. در خاطرات استاد می خوانیم؛ روزی سیدضیاءالدین به من گفت شاه پس از دیدار با ظاهرشاه، از او شنیده است آثار فارسی شما در افغانستان خوانندگان زیادی دارد و ایشان مایل است شما را ببیند. من در بادی امر، این دیدار را پذیرفتم، ولی روزی که سیدضیاءالدین به من خبر داد در فلان تاریخ باید به دیدار شاه برویم، ناگهان جرقه یی در روحم زد و با خود گفتم «مرا با شاه چه کار؟ پست و مقام دنیا که نمی خواهم، آخرت هم که به دست او نیست و تازه به اصطلاح «شرفیاب» شدم، باید به او تعظیم کنم و آن وقت در پیش جدم شرمسار خواهم شد.»

سعیدی می گوید در آن لحظات به یاد شعر اقبال لاهوری افتادم و قاطعانه به سیدضیاء پاسخ منفی دادم. شعر اقبال این است؛ آدم از بی بصری بندگی آدم کرد/ گوهری داشت ولی نذر قباد و جم کرد

یعنی از خوی غلامی ز سگان پست تر است/ من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد

سعیدی درباره رابطه خود با اقبال می گوید؛ ... خدا بر درجات اقبال بیفزاید. همان طور که او به ملای رومی می گوید مرشد من اوست، بنده هم با افتخار تمام باید عرض کنم اقبال حقی بزرگ، بیش از هر کس دیگر به گردن من دارد. البته معلمان و پدران فکری ما خیلی زیاد بودند ولی بنای شکسته خورده و ترک برداشته را اقبال محکم و سیمان کاری کرد. من به اقبال از این زاویه نگاه می کنم. خود او می گوید جز عشق حکایتی ندارم/ پروای ملامتی ندارم

از جلوه علم بی نیازم/ سوزم گریم تپم گدازم

او زمانی درباره فلسطین و مساله صهیونیسم کتاب و مقاله نوشت که مردم کمتر نسبت به این پدیده قرن شناخت داشتند. کتاب وی با عنوان «خطر جهود برای جهان اسلام و ایران» که در سال ۱۳۳۵ منتشر شد در این باره بود، که هم نظر مردم و هم حاکمیت را به خود جلب کرد. حاکمیت از آن جهت که پس از کودتای ۱۳۳۲ مناسبات زیادی با انگلیس و امریکا برقرار کرده بود نسبت به ضدیت با اسرائیل نیز حساسیت ویژه داشت.

سعیدی خود درباره این کتاب می نویسد؛ وقتی آن را نوشتم و چاپ شد، توسط ساواک تحت تعقیب قرار گرفتم. «اسدالله علم» که در مدرسه «شوکتیه» بیرجند چند صباحی شاگرد من بود سراغم آمد و از من خواست دیگر درباره جهود (یهود) حرفی نزنم و من به او گفتم من انتظار داشتم در کشورم آزادانه بتوانم از خطراتی که ما را تهدید می کند، سخن بگویم و اگر امیر شوکت الملک بود، شاید چنین شرطی به من پیشنهاد نمی کرد. علم شرمسار شد و گفت مشکلات ما را که می دانید؟

مرحوم سعیدی علاقه خاصی به سیدجمال الدین اسدآبادی داشت و در معرفی او به جامعه ایران تلاش کرد. او همواره تاکید داشت در تاریخ به شخصیت سیدجمال ظلم زیادی شده است.

مرحوم سیدغلامرضا سعیدی آثار فراوان دیگری نزدیک به ۶۰ جلد داشت. برخی از این آثار به شرح زیر است.

۱) پیمان جوانمردان، که در سال ۱۳۴۴ هجری شمسی منتشر شد.

۲) مجموعه مقالات

۳) مساله کشمیر و حیدرآباد یا «مبارزه گاوپرستان با خداپرستان» در سال ۱۳۲۸ هجری شمسی منتشر شد.

۴) چهار مقاله درباره بزرگ ترین مرد تاریخ یا نجات دهنده بشر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم). این کتاب اثری است از سید ابوالاعلی مودودی که استاد آن را به فارسی ترجمه و در سال ۱۳۴۳ هجری شمسی توسط شرکت سهامی انتشار منتشر کرد.

۵) مقدمه یی بر کتاب جاذبه اسلام

۶) اسلام و جاهلیت (مودودی)

۷) در جنگ پاکستان متجاوز کیست

۸) قائد اعظم محمدعلی جناح، هکتور بولیتو

۹) فلسفه و تربیت (پروفسور احسان الله)

۱۰) عایشه همسر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، نبیا ابوت

۱۱) جلوه حق در اندونزی

۱۲) فلسفه اقبال

۱۳) الجزایر پیروز

۱۴) مسائل اسلامی

۱۵) انکیزیسیون یا محکمه تفتیش عقاید

۱۶) مبانی اخلاقی برای جنبش اسلامی

۱۷) توطئه خاورشناسان

۱۸) شالوده علوم جدید در اسلام

۱۹) مصاحبه (مجموعه گفت وگوی محمود حکیمی با استاد).

سیدغلامرضا سعیدی سرانجام در ۲۲ آذرماه ۱۳۶۷ در بیرجند درگذشت. فرزند وی مرحوم مهدی سعیدی نیز خود از شخصیت های نیکوکار ملی و مذهبی بود که هم در سطح منطقه و هم در سطح ملی منشاء خدمات فراوانی شد. ایشان در دوران نهضت ملی کردن نفت فعالیت های سیاسی و مطبوعاتی موثری داشت که بعدها هزینه آن را نیز پرداخت. همچنین در رسیدگی به مردم محروم منطقه خود و آبادانی آنجا کارهای مثمرثمری از وی به یادگار ماند. روان پدر و پسر شاد باد.