یکشنبه, ۲۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 9 February, 2025
حد و حدود حق من
![حد و حدود حق من](/web/imgs/16/152/5dimo1.jpeg)
هر چه یک پدیده برای بشر مهمتر باشد، در جهت شناخت و رسیدن به آن بیشتر میکوشد. «عدالت» نیز از مفاهیمی است که از بامداد حضور بشر بر زمین، «گمشده انسان» بوده است و علیرغم تلاشهای تاریخی و مستمر برای شناخت آن، نتیجهای که همگان بر آن اجماع نمایند و متفقالقول شوند وجود ندارد.
عدالت در لغت عرب بنا به قول راغب در مفردات ، به معنای «قرار دادن هر چیز در جای خودش» میباشد و در زبان فارسی معادل آن «دادگری» است که همریشه «دادن» است یعنی دادن حق هر چیز و قرار دادن هر چیز در جای خودش. باید توجه داشت که در لغت عرب عدالت با تساوی تفاوت دارد چنانکه در زبان فارسی دادگری با برابری تفاوت معنا دارد.
یکی از رایجترین و مقبولترین تعاریف عدالت آن است که حضرت علی علیه السلام در کلمات قصار نهج البلاغه نقل شده است که میفرماید: «العدل یضع الامور مواضعها» همین معنا در ادبیات فارسی نیز مقبول افتاده است، مولانا در مثنوی چنین میسراید :
عدل چبود، وضع اندر موضعش
ظلم چبود، وضع در نا موضعش
و شبستری نیز در گلشن راز میگوید:
جهان چون چشم و خال و خط و ابروست
که هرچیزی به جای خویش نیکوست
در اسلام تحقق عدالت از اهداف مهم و اجتناب ناپذیر بعثت انبیا به ویژه نبی خاتم محسوب می شود . اما باید توجه داشت که این اهمیت برای همه نظامهای جهانبینی و سیستمهایی که به تفسیر خاصی از عالم و آدم میپردازند وجود دارد و البته اسلام نیز از این قاعده مستثنی نیست.
در زمینه تعریف عدالت ابتدا این پرسش مطرح میشود که آیا عدالت یک مفهوم مستقل نظیر راستگویی و یا امانتداری است ؟ یا یک مفهوم وابسته نظیر آزادی است ؟ که مفهومی مستقل ندارد بلکه در چارچوب یک نظام فکری وسیع تر و یک سیستم تفسیر از هستی و جهان بینی جامع معنا مییابند.
آنچه به نظر میرسد این است که عدالت همچون آزادی یک مفهوم وابسته است که در چارچوب یک سیستم جهان بینی معنا مییابد. بنابراین اگر چه مفهوم کلی عدالت همچون آزادی مطلوب است اما تعریف و تبیین دقیق آن همچون راستگویی یا امانتداری بدیهی نیست.
به دیگر سخن همانطور که بیان شد عدالت یعنی قرار دادن هر چیز در جای خودش. بنابراین ضرورت دارد تا ما پیش از تعریف عدالت و اجرای آن ابتدا جای چیزها را مشخص نماییم. مشخص نمودن جای چیزها به این معناست که هر چیز در نظام ما باید کارکرد خاص و وظیفه ویژه خود را در قبال کل نظام داشته باشد و در عین داشتن این وظیفه ، این حق را نیز داشته باشد که ضرورتاً باید در همان جای خاص خود قرار بگیرد که اگر آن چیز در جای خود قرار نگیرد، میشود «ظلم» که البته آن ظلم، هم در حق کل آن نظام و سیستم میشود و هم در حق خود آن پدیده و مسئله.
به این اعتبار، تعریف دقیق وظایف و حقوق هر چیز و وضع قاعده و قانون برای نوع چینش چیزها یا افراد در نظام کل ، مقدم بر هر گونه تعریف دقیق از عدالت است. بنابراین، در چیستی عدالت دو عنصر «وظیفه» و «حق» مطرح است، و بدون شناخت و ارزیابی دقیق «وظیفه » و «حق» هر چیز، نمی توان در مورد عدالت قضاوت واقع بینانه داشت. و این وظیفه و حق هر چیز، تنها در بستر تلقیای که از عالم و آدم داریم و بر اساس آن به وضع قاعده و قانون میپردازیم، معنا می یابد.
از همین روست که برخی از نویسندگان، عدالت را پیروی از قانون تعریف کردهاند، زیرا هر قانونی بر مبنای یک جهان بینی تدوین می گردد. به نظر آنان انحراف از قانون، ستم استبداد و تحمیل اراده و عقیده است و به طور کلی میتوان گفت تخطی از قانون، بارزترین مصداق ظلم و بیدادگری به شمار میرود و یگانه راه رفع این بیدادگری و استقرار عدالت، این است که همه ارادهها، تابع قواعد کلی و قوانین عام شوند. از جمله قائلان به این نظر مرحوم علامه جعفری است که در تفسیر خود از نهج البلاغه چنین بیان می کند: «از آن هنگام که در دیدگاه نوع انسانی، حقیقتی به نام قانون نمودار شده است، مفهوم عدالت نیز برای او مطرح گشته است؛ زیرا عدالت عبارت از «رفتار مطابق قانون» این تعریف که به نظر ما جامع ترین تعریفات برای عدالت است،می تواند شامل همه رفتارها و پدیدههای عادلانه بوده باشد »؛ علامه با اشاره به قوانین اجتماعی میگوید: «زندگی اجتماعی انسان ها دارای قوانین و مقرراتی است که برای امکانپذیر بودن و بهبود آن زندگی، وضع شدهاند. رفتار مطابق آن قوانین، «عدالت» و سرپیچی از آن ها یا بی تفاوتی در برابر آنها «ستم» است».
اما منشأ قوانین اجتماعی چیست ؟ آیا خود مردم و توافق و قرارداد میان آنهاست ( آنچنان که ژان ژاک روسو بدان باور داشت ) یا همه آن منشأیی الهی دارد؟ و یا بخشی از آنها که مربوط به زمانه و زمینه خاصی می باشد وضع آن در اختیار مردم است ولی آن بخشی که فرازمانی و فرامکانی است منشأ الهی دارد. به نظر ما آنچه درست تر به نظر می رسد نظر سوم است یعنی بخشی از قوانین و قواعد زندگی از زمین منشأ میگیرد در حالی که اصول و مبانی آن از آسمان سر چشمه میگیرد.
مفاهیمی چون عدالت و آزادی مفاهیمی وابسته می باشند که در چارچوب یک نظام کلی معنا می یابند بنابراین طرح چنین پرسش هایی نظیر اینکه آیا اسلام با عدالت و یا با آزادی و یا با حقوق بشر موافق است یا نه از پایه باطل است بلکه باید پرسید آیا عدالت از منظر اسلام و آزادی از منظر اسلام و حقوق بشر از منظر اسلام با عدالت و آزادی و حقوق بشر از منظر غرب - که مبتنی بر نگرش ماتریالیستی به عالم و آدم است - یا دیگر نظام های کلی جهان بینی و مفسر هستی شباهت دارد یا ندارد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست