جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا

به جز این ماه, ماهی هست پنهان


به جز این ماه, ماهی هست پنهان

آرایه های ادبی رمضان در آینه شعر و ادب ایرانی

در دین اسلام ماه‌هایی هستند که به دلایلی بر ماه‌های دیگر برتری دارند و ماه مبارک رمضان از آن جمله است.

در معنای نام این ماه آمده است که رمضان سنگ گرم است و از سنگ گرم پای روندگان می‌سوزد و شاید که به وقت وضع این اسم ماه صیام در شدت گرما باشد و یا ماخوذ است از «رمض» که به معنی سوختن است.

ماه صیام گناهان را می‌سوزاند و معنی «رمض» سوخته شدن پای از گرمی زمین است، چون ماه صیام موجب سوختگی و تکلیف نفس است.

ادبیات فارسی لبریز از تعابیر، اشارات و نازک خیالی‌هایی است که متاثر از این ماه است.

چراکه هم رودکی سخنور بزرگ ایرانی روزه گرفتن را نشانه عمل به ادعاهای انسان نسبت به ارادت به خالق خود می‌داند:

همان بر دل هر کسی بوده دوست /نماز شب و روزه آیین اوست

حکیم ابوالقاسم فردوسی ایام رمضان را وقت مناسبی برای شناخت انسان از خود بیان کرده تا میزان علاقه به پروردگارش را بسنجد:

همان بر دل هر کسی بوده دوست/نماز شب و روزه آیین اوست

خواجه حافظ شیرازی شرط قبولی روزه روزه دار را روزه گرفتن از سر علاقه و عشق و نه فقط به منظور ادای دین و تکلیف می‌داند. وی با آوردن حج در کنار روزه به اهمیت آن اشاره می‌کند و تقدس آن را به جلوه کلام می‌آراید:

ثواب روزه و حج قبول، آن کس برد/که خاک میکده عشق را زیارت کرد

حکیم اوحدی مراغه‌ای نیز با ظرافت تمام از واژه روزه استفاده می‌کند تا تذکر دهد که با جلوگیری از اسراف می‌توان در عین حفظ سلامتی دیگران را هم از گرسنگی رهانید:

روزه دار و به دیگران بخوران/نه مخور روز و شب شکم بدران

شاه نعمت‌الله ولی که به روشن بینی در میان شاعران مشهور است و کشف و شهود در ابیاتش به وفور تجلی دارد این ماه را فرصت مغتنمی عنوان می‌کند که به سرعت می‌گذرد و باید قدر آن را دانست. از سویی وی اشاره مستقیمی به بهره وری از شب قدر و استفاده از این زمان مبارک دارد:

رمضان آمد و روان بگذشت/بود ماهی به یک زمان بگذشت/شب قدری به عارفان بنمود/این معانی از آن بیان بگذشت...

شیخ اجل سعدی شیرازی آن را زمان طرب و دست افشانی می‌داند که مستی منبعث از تقرب به خدا را دارد و باید در آن از اندوه دنیا رهایی یافت:

کسان که در رمضان چنگ می‌شکستندی/نسیم گل بشنیدند و توبه بشکستند

شاطر عباس صبوحی نیز که اشعار عامه پسند و عاشقانه اما نکته سنج و در عین حال عارفانه‌اش هنوز مشهور است در این باره آورده است:

روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است/آری افطار رطب در رمضان مستحب است

حکیم ناصر خسرو قبادیانی تشنگی و گرسنگی، بدون درک کردن روزه را بی‌فایده می‌داند و عقیده دارد که باید به این امساک واقف بود. وی روزه دار بدون آگاهی را مثل کسی می‌داند که بیهوده گرسنگی و تشنگی می‌چشد. ذکر این نکته خالی از لطف نیست که کلمه ناهار در گذشته به معنای غذانخوردن بوده واز مصدر آهار می‌آمده است. در گذر ایام، نا آهار به معنی رفع گرسنگی نکرده یا غذا نخورده جای خود را به واژه امروزی ناهار با معنایی متفاوت داده است:

چون روزه ندانی که چه چیز است چه سود است/بیهوده همه روز تو را بودن ناهار

افطار نیز از مفاهیمی است که با شنیدن واژه آن بی‌اختیار

به‌یاد رمضان می‌افتیم.در لغت به معنای روزه گشودن است و زمان روزه گشودن هنگامی است که شرع مقرر کرده است. زمان و سفره افطار دارای معنویت خاصی است و از روحانیت و صفای مخصوصی برخوردار است و به راستی گرد آمدن به سر سفره افطار دارای حال وهوای دلپذیری است که حکایت از رحمت بی‌منتهای پروردگار رحمان دارد.

شیخ اجل سعدی شیرازی آن را در معنای دیگری آورده است:

بگفت‌ای فلان ترک آزار کن/یک امشب به نزد من افطار کن

استاد شهریار نیز در شعر مانا و زیبایی که همه با آن آشنایند از آفطار مولای متقیان امام علی علیه السلام می‌گوید:

شب ز اسرار علی آگاه است/دل شب محرم سر الله است/روزه داری که به مهر اسحار/بشکند نان جوین افطار...

افشین علا نیز با زبان امروز و البته برای سنین کودک و نوجوان آن را چنین شرح می‌دهد:

توی سفره‌اش علی (ع)/شربت خنک نداشت/در کنار نان جو/او بجز نمک نداشت/زرق و برق سفره ها/کم نمی‌شود ولی/کاش زندگی کنیم/مثل حضرت علی (ع)

با همین زبان حمید هنرجو نیز ارادت خود به موضوع را نشان داده است:

نیمه شبهای علی آکنده است/از مناجات و دعا و زمزمه/آسمان خانه‌اش بارانی است/هر سحر، از غصه‌های فاطمه/باز هم می‌آید و در گوش چاه

مثل هرشب، درد دلها کرده است/آه، می‌دانم علی با نان خشک/باز امشب روزه را وا کرده است

نکته بسیار مهم و قابل تامل دیگر در خصوص ماه مبارک رمضان، تاثیر غیر قابل انکار این ماه بر شاعران است.چه بسیار اشعاری که در این ایام سروده شده، اما هیچ اشاره مستقیمی به رمضان، روزه، افطار و... نشده است، اما به برکت روحانیت این ماه از حال و هوایی ملکوتی بهره مند است.شاید اگر تاریخ سرودن هر شعری در پای آن ثبت شده بود به سادگی تاثیر شگفت انگیز این ماه را می‌توانستیم به تحقیق دریابیم.

غالبا اشعاری که در ماه مبارک رمضان سروده شده است به دعا و نیایش زمزمه‌های سحرگاهی تمایل بیشتری دارد و از حس و حال و معنویت افزونتری برخوردار است که حکایت از اوضاع واحوال شاعر و آینه تمام نمای تاریخ سرایش شعر می‌باشد.این قیاس که بر پایه تحول کیفی شاعر استوار است رهگذر مقایسه اشعار بدون تاریخ یک شاعر با اشعار دارای تاریخ شاعران دیگر و نیز با اشعاری، که دارای اشاره مستقیم به ماه رمضان است به یقین ما را رهنمون خواهد شد.

در فرهنگ عامه نیز اشعار بسیار فراوان و زیبایی در مورد جلوه‌های ماه مبارک رمضان وجود دارد که بر سر زبان مردم کوچه و بازار جاری است، گر چه سراینده این اشعارمشخص نیست و در کمتر کتابی به این مجموعه گرانبها که سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر به ارث رسیده است، برخورد می‌کنیم، اما همین امر نیز حکایت از مقبولیت سخن موزون و توجه مردم جای جای این سرزمین به فرهنگ عظیم رمضان دارد ماه مبارکی که آینه تمام نمای رحمت بی‌انتهای الهی دارد.

مولوی در کلیات شمس، برای نمایش اهمیت این ماه کلمه روزه را به صورت ردیف می‌آورد تا با تکرار نام آن تاثیر بیشتری بر مخاطب خود بگذارد. مولانا به تاثیرات مثبت و برکات نهان این ماه اشارات ظریفی دارد که چون دیگر اشعارش در واژه‌ها مستتر است:

مبارک باد آمد ماه روزه /رهت‏ خوش باد،‌ای همراه روزه/شدم بر بام تا مه را ببینم که بودم من به جان دلخواه روزه نظر کردم کلاه از سر بیفتاد/سرم را مست کرد آن شاه روزه /مسلمانان، سرم مست است از آن روز /زهی اقبال و بخت و جاه روزه /به جز این ماه، ماهی هست پنهان /نهان چون ترک در خرگاه روزه/بدان مه ره برد آن کس که آید /درین مه خوش به خرمنگان روزه /رخ چون اطلسش گر زرد گردد /بپوشد خلعت از دیباه روزه /دعاها اندرین مه مستجاب است /فلک‌ها را بدرد آه روزه /چو یوسف ملک مصر عشق گیرد /کسی کو صبر کرد در چاه روزه /سحوری کم زن ‌ای نطق و خمش آن /ز روزه خود شوند آگاه روزه

در آثار سعدی شاعر اخلاق گرا نیز توجه به روزه و شرایط آن دیده می‌شود. در یک مورد شاعر، توجه کامل به خدا را مطرح کرده و روزه و عبادتی را که ریا و سمعه‏ای در آن طرح شود مطرود می‏داند:

شنیدم که نابالغی روزه داشت

به صد محنت آورد روزی به چاشت... /پدر دیده بوسید و مادر سرش /فشاندند بادام و زر بر سرش /چو بر وی گذر کرد یک نیمه روز /فتاد اندرو ز آتش معده سوز /به دل گفت اگر لقمه چندی خورم /چه داند پدر غیب یا مادرم /چون روی پسر در پدرم بود و قوم نهان /خورد و پیدا به سر برد صوم که داند /چون در بند حق نیستی /اگر بی‌وضو در نماز ایستی

و در موردی دیگر تهمت و غیبت را از مبطلات روزه دانسته، می‏گوید:

به طفلی درم رغبت روزه خاست /ندانستی چپ کدام است و راست /یکی عابد از پارسایان کوی /همی شستن آموختم دست و روی /که بسم‌الله اول به سنت‏بگوی /دوم نیت آور سوم کف بشوی /پس آنگه دهن شوی و بینی سه بار /مناخر به انگشت کوچک بخار /به سبابه دندان پیشین بمال /که نهی است در روزه بعد از زوال /وزان پس سه مشبت آب بر روی زن /ز رستنگه موی سر تا ذقن /در دستها تا به مرفق بشوی /ز تسبیح و ذکر آنچه دانی بگوی /دگر مسح سر بعد از آن غسل پای /همین است و ختمش به نام خدا /کس از من نداند در این شیوه به /نبینی که فرتوت شد پیر ده /شنید این سخن دهخدای قدیم /بشورید و گفت‌ای خبیث رجیم /نه مسواک در روزه گفتی خطاست /بنی آدم مرده خوردن رواست /دهن گو ز ناگفتنی‏ها نخست /بشوی، آنکه از خور دنیا بهشت

و در جای دیگر نیزمی‏گوید:

به سرهنگ سلطان چنین گفت زن /که خیز‌ای مبارک در رزق زن /برو تاز خوانت نصیبی دهند /که فرزند کانت نظر بررهند /بگفتا بود مطبخ امروز سرد /که سلطان به شب نیت روزه کرد /زن از ناامیدی سرانداخت پیش

همی گفت ‏با خود دل از فاقه ریش /که سلطان از این روزه گویی چه خواست /که افطار و عید طفلان ماست /خورنده که خیرش بر آید زدست /به از صائم الدهر دنیا پرست /مسلم کسی را بود روزه داشت /که درمانده‏ای را دهد نان چاشت /و گرنه چه لازم که سعیی بری /ز خود باز گیری و هم خوری

مولانا نیزروزه را مادری می‏داند که کریمانه به سوی اطفال خویش آمده است پس نباید دامان چنین مادری را آسان از دست فرو هشت:

سوی اطفال بیامد به کرم مادر روزه /مهل‌ای طفل به سستی طرف چادر روزه /بنگر روی ظریفش بخور آن شیر لطیفش /به همان کوی وطن کن، بنشین بر در روزه /بنگر دست رضا را که بهاریست ‏خدا را /بنگر جنت جان را شده پر عبهر روزه /هله‏ای غنچه نازان، چه ضعیفی و چه یازان /چون رسن باز بهاری بجه از خیبر روزه/تو گلا غرقه خونی چیی دلخوش و خندان /مگر اسحاق خلیلی خوشی از خنجر روزه /ز چیی عاشق نانی، بنگر تازه جهانی /بستان گندم جانی هله از بیدر روزه

و اما با تورقی در کتاب نثر شیوای فارسی به نوشته خواجه عبدالله انصاری بر می‌خوریم که آورده است:

«روزه جوانمردان طریقت‏به زبان اهل معرفت‏بشنو و ثمره سر انجام آن بدان، چنانکه تو تن را به روزه داری، و از طعام و شراب باز داری، ایشان دل را به روزه دارند و از جمله مخلوقات باز دارند تو از بامداد تا شبانگاه روزه داری، ایشان از اول عمر تا به آخر روزه دارند.»

عباس کریمی