شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
پیوندهای ارتباطی خانواده ورفتار نابهنجاردختران

● بیان مسئله:
خانواده یکی از اساسی ترین نهادهای هر جامعه ای است که تمامی صاحبنظران در مورد آن اندیشیدهاند و ریشه تمام نابهنجاریها و کجرویها را در خانواده جستجو کرده اند و در واقع هیچ جامعهای نمی تواند ادعای سلامت کند مگر از خانواده ای سالم برخوردار باشد. اساس سعادت بشری زندگی خانوادگی است، چرا که مبداء حیات خانوادگی، همسری زن و مرد است که اساس خانواده را تشکیل می دهند. خانواده پایه اساسی و سازنده مهمترین ساخت اجتماعی است و وجود همه نظامهای دیگر اجتماع بستگی به مشارکت در نظام خانوادگی دارد، رفتارهای ناشی از نقشی که در خانواده فرا گرفته شده است، نمونه و سرمشق رفتار در سایر قسمتهای جامعه خواهد بود. هدف اجتماعی کردن پاسداری از سنن فرهنگی جامعه است و خانواده با نقشی که در انتقال آن به نسل بعد دارد، فرهنگ را زنده نگه می دارد.(جی،۱۳۵۲، ص ۲۳)
رفتارهای والدین و اعضاء خانواده در نوع بروز واکنشهای افراد نیز موثر است. این واکنشها در زمینه پیریزی شخصیتی فرد در دوران بلوغ سهم بسزایی دارد. تحقیق و پژوهش در مورد مسائل انسانی از هر مطالعه دیگری بیشتر قابل توجه است و از این رو می توان علل رفتارهای غیر مطلوب و نابهنجار را مورد بررسی قرار داد. در واقع بروز رفتارهای نابهنجار به جنبه های ارثی مربوط نمی باشد بلکه در برخورد با زندگی جمعی و فرهنگ جامعه شکل می گیرد.
دختران در سن جوانی نیاز به خودشناسی و شناخت استعدادهایشان دارند و این حضور والدینی را میخواهد که در این راه به آنان کمک کند در غیر اینصورت آنان به صورت غیر فعال در جامعه حضور می یابند. در اینجاست که مسئله چگونگی تربیت افراد مطرح می شود. پارسونز می گوید که خانواده زن و شوهری معاصر ارزشهای جامعه کل را به جوان منتقل می کند، بویژه ارزشهای رشد و شکفتگی را که ویژه جامعه صنعتی و پیشرفته است. از نظر او این ارزشها به وسیله نقشهایی که والدین در خانواده و در جامعه ایفا می کنند به کودک القا می شود. (آندره،۱۳۵۴، صص ۸۱-۸۰). بنابراین چون خانواده محیطی است که پیوندهای حاکم بر آن تفاوت زیادی با روابط حاکم بر خارج از محیط خانواده دارد و فرد از آغاز تولد تحت تاثیر آن است و بسیاری از نیازهای روانی و مادی او در این محیط تامین می شود و پشتوانه ورود انسان به جامعه بزرگتر است نقش آن نیز با اهمیت تر از همه عوامل محیطی است.
میزان اختلافات میان والدین با فرزندان دختر بیشتر باشد رفتارهای ناسازگارانه ضد اجتماعی را برای آنان به ارمغان می آورد صفاتی چون: مسئولیت، عشق، پایداری، استقلال تنها از فردی تراوش می کند که دارای خود باوری مثبت و روابط خوب اعضاء یک خانواده باشد و بدنبال روابط خوب، احساس امنیت است که فضای خانه را برای افراد سرشار از محبت میکند و افراد از طریق تعامل است که هویت خود را توسعه میدهند. بهر صورت در این پژوهش، بدنبال پاسخ به سئوالات زیرهستیم:
● سؤالات تحقیق:
۱) چه عواملی منجر به صمیمیت و تفاهم و رابطه نزدیک میان اعضاء خانواده می شود؟ و این روابط چه اثری بر بهنجاری رفتار دختران دارد؟
۲) بررسی این مسئله که آموزشهای(دینی، معنوی) مدارس تا چد از بروز رفتار نابهنجار در جوانان دختر ۱۴ تا ۱۸ سال جلوگیری می کند؟
۳) بررسی این مسئله که آیا رابطه ای میان تحصیلات والدین و رفتار فرزندان وجود دارد؟
۴) عوامل ایجاد رفتار نابهنجار در خانواده چیست؟
۵) آیا روابط صمیمانه و یا غیر صمیمانه بین اعضاء در بروز رفتار میان آنان موثر است؟
۶) آیا اقتدار پدر می تواند رفتار نابهنجار فرزندان دختر را کاهش دهد؟
۷) از هم گسیختگی خانواده در افزایش رفتار نابهنجار چگونه عمل می کند؟
با امید آنکه این مختصر تحقیق بتواند از لحاظ فردی و اجتماعی راهگشای جوانانی باشد که در این مرحله از عمر خود کسب هویت و شخصیت می کنند.
● چارچوب نظری
مجموع صاحبنظرانی که موضوع یادگیری اجتماعی را مطرح ساختهاند بر این باورند که کجرفتاری و همنوایی طی فرایندهایی مشابه یاد گرفته میشوند و کج رفتاری نتیجه یادگیری هنجارها و ارزشهای انحرافی به ویژه در چارچوب خرده فرهنگ ها و گروههای همسالان است. بنابراین نکته اصلی در این نظریهها این است که افراد کجرفتاری را در طول تعامل خود و طی فرایندهای خاصی که توضیح داده خواهد شد یاد میگیرند. همچنین قابل ذکر است که در این تحقیق از دو نظریه افتراقی و کنترل استفاده کردهایم لذا بدلیل اهمیت این دو نظریه، همه نظریات راجع به آن دو را در اینجا ذکر میکنیم.
▪ نظریه پیوند افتراقی
نظریه پیوند افتراقی ادوین سادرلند، مشهورترین نظریه از مجموع نظریههای جامعهپذیری یا یادگیری در مباحث کجرفتاری اجتماعی است. نکته اصلی نظریه سادرلند این است که افراد به این علت کجرفتار میشوند که تعداد تماسهای انحرافی آنان بیش از تماس های غیرانحرافیشان است. این تفاوت تعامل افراد با کسانی که ایدههای کج رفتارانه دارند نسبت به افرادی که از ایدههای همنوایانه برخوردارند (یعنی تماس بیشتر آنان با کجرفتاران یا ایدههای کجرفتاری) علت اصلی کجرفتاری آنهاست. خلاصهای از رویکرد سادرلند به مسأله کجرفتاری را به دلیل اهمیت فراوان آن نقل میکنیم:
۱) کجرفتاری یاد گرفتنی است نه ارثی است و نه محصول بهره هوشی پایین یا آسیب مغزی و امثال آن.
۲) کجرفتاری در تعامل با دیگران آموخته میشود.
۳) بخش اصلی یادگیری کجرفتاری در حلقه درون گروه روی میدهد و رسانههای جمعی و مطبوعات نقش دوم را ایفا میکنند.
۴) یادگیری کجرفتاری شامل آموختن فنون خلافکاری و سمت و سوی خاص انگیزهها، کششها و گرایشها میشود.
۵) سمت و سوی خاص انگیزهها و کششها از تعریفهای مخالف و موافق هنجارها یاد گرفته میشود.
۶) هر فرد به دلیل بیشتر بودن تعریفهای موافق تخلف، به نسبت تعریفهای موافق با همنوایی با هنجارها کج رفتار میشود.این نکته، قضیه کلیدی نظریه سادرلند است.
۷) پیوندهای افتراقی ممکن است از نظر فراوانی، دوام، رجحان و شدت، متفاوت باشند.
۸) فرایند یادگیری کجرفتاری از طریق تعامل با کجرفتاران و همنوایان، ساز و کارهای مشابهی با هر نوع یادگیری دیگر دارد.
۹) کجرفتاری را که خود تجلی نیازها و ارزشهای کلی است نمیتوان با همین نیازها و ارزشهای کلی تبیین کرد (سادرلند و کرسی، ۱۹۶۶: ۸۳-۷۷).
سادرلند البته قصد نداشته است که همه قضایای نه گانه فوق را در مورد اشکال مختلف کجرفتاری بکار بندد. اما او هم مثل مرتن و به پیروی از دورکیم بر این باور بوده است که کجرفتاری رویدادی طبیعی در جامعه است و در حالی که مرتن در سطح ساختار اجتماعی نشان داد که کجرفتاری را میتوان پاسخی عادی به شرایط اجتماعی غیرعادی دانست، سادرلند در سطح تعامل اجتماعی، مدعی شد که افراد به همان شیوهای که یاد میگیرند از قوانین تبعیت کنند، به همان شیوه هم یاد میگیرند که کجرفتار بشوند. بنابراین سادرلند معتقد شده است که کجرفتاری را با اصول یادگیری اجتماعی بهتر میتوان تبیین کرد تا با اصول روانشناختی مرضی.
▪ نظریه هویتپذیری افتراقی
دانیل گلیزر مدعی است که نظریه سادرلند رویکردی ماشین انگارانه به کجرفتاران دارد و چنین میپندارد که تعامل با کجرفتاران شخص را به طور مکانیکی وادار به درگیر شدن در امور کجرفتارانه میکند. با این کار قابلیتهای تصمیمسازی و پذیرش نقش، فرد نادیده گرفته شده است. گلیزر در تلاش برای اصلاح این تصویر ماشینانگارانه از کجرفتاران، اظهار داشته است که تعامل با کجرفتاران (واقعی یا مجازی) به خودی خود ضرری ندارد مگر اینکه به حدی برسد که فرد خود را با کجرفتاران یکی بداند و از آنها هویت بگیرد (گلیزر، ۱۹۵۶). بنابراین به نظر میرسد که گلیزر از نشست و برخاست افراد با کجرفتاران در جهان واقع یا در کتابها و فیلمها، در صورتی که کسی از آنها هویت نپذیرد و با آنها به عنوان الگو و قهرمان خود برخورد نکند، هراسی ندارد، چون پیوند افتراقی را کجرفتارساز نمیداند و علت اصلی کجرفتاری را دخالت متغیر سوم یعنی هویتپذیری از کجرفتاران یا هویتپذیری افتراقی میداند.
▪ نظریه تقویت افتراقی
رابرت برگس و رانلد ایکرز براساس نظریه تقویت در روانشناسی که میگوید ادامه یا توقف هر نوع رفتاری بستگی به تشویق یا مجازات دارد، یعنی تشویق موجب ادامه رفتاری خاص و مجازات باعث توقف آن خواهد شد، نظریه سادرلند را مورد سؤال قرار دادهاند. به بیان دیگر این دو مدعیاند که صرف پیوند با کجرفتاران کسی را کجرفتار نمیکند بلکه همین افراد کجرفتاری را در صورتی که نسبت به همنوایی- با مقدار فراوانی و احتمال بیشتر- رضاتبخشتر باشد، به همنوایی ترجیح خواهند داد. برگس و ایکرز براساس قانون نیروی تقویت افتراقی میگویند که اگر تعداد عواملی نیروهای تقویت کننده تولید کنند، آن عاملی بیشترین احتمال وقوع را دارد که بیشترین تقویت کننده را به لحاظ مقدار، فراوانی و احتمال تولید کند (برگس و ایکرز، ۱۹۶۶). بنابراین از نظر اینها دخالت متغیر سوم یعنی تقویت افتراقی، در فضای پیوند افتراقی، علت اصلی کجرفتاری است.
▪ نظریههای کنترل
نظریه کنترل هم در تحلیل و تبیین کجرفتاریهای اجتماعی مورد استفاده قرار گرفته و از نظریههای با نفوذ حوزه جامعهشناسی انحرافات اجتماعی و جرم بوده است. موضوع اصلی در این نظریه این است که کجرفتاری نتیجه نبود کنترل اجتماعی است.
فرض اصلی در این نظریه این است که هم چنانکه فروید گفته، افراد به طور طبیعی تمایل به کجرفتاری دارند، و اگر تحت کنترل قرار نگیرند چنین میکنند (رگلس، ۱۹۷۳: ۵۷-۵۵) و کجرفتاری اشخاص، بیش از آنکه ناشی از نیروهای محرک به سوی نابهنجاری باشد محصول عدم ممانعت است (نای، ۱۹۵۸: ۹-۳). این درست نقطه مقابل فرض نظریههای فشار و یادگیری است که کجرفتاری را ناشی از شرایط اجتماعی خاص (شکاف اهداف و ابزار مقبول اجتماعی و تجربه یادگیری از دیگران) میدانند. نظریههای یادگیری و فشار مستقیماً میپرسند، علت کجرفتاری چیست اما نظریه کنترل مستقیماً میپرسد، علت همنوایی چیست، زیرا آنچه موجب کجرفتاری است فقدان همان چیزی است که باعث همنوایی میشود، پاسخی که به این سؤال مهم داده شده این است که آنچه موجب همنوایی است، اعمال کنترل اجتماعی بر افراد است که جلو کجرفتاری را میگیرد. بنابراین فقدان یا ضعف کنترل اجتماعی علت اصلی کجرفتاری است که در بخشهای زیر توضیح داده خواهد شد.
▪ نظریه پیوند اجتماعی
آنچه گذشت حاکی از این نکته مهم بود که در نظریههای کنترل اجتماعی فرض شده که همه کس به طور طبیعی انگیزه ارتکاب کجرفتاری دارند و نیازی به تبیین این انگیزهها نیست بلکه آنچه نیاز به توضیح و تبیین دارد، همنوایی با هنجاری اجتماعی است. تراوس هرشی، مهمترین صاحبنظر این رویکرد علت همنوایی افراد با هنجارهای اجتماعی را پیوند اجتماعی آنها دانسته است. وی مدعی است که پیوند میان فرد و جامعه مهمترین علت همنوایی و عامل اصلی کنترل رفتارهای فرد است و ضعف این پیوند یا نبود آن موجب اصلی کجرفتاری است. هرشی اجزاء اصلی پیوند شخص با جامعه را که مانع کجرفتاری میشود به شرح زیر توضیح داده است:
۱) داشتن «تعلق خاطر» نسبت به افراد و نهادها در جامعه یکی از شیوههایی است که فرد خود را از طریق آن به جامعه پیوند میزند. ضعف چنین تمایلات و پیوندهایی موجب میشود که فرد خود را در ارتکاب کجرفتاری آزاد بداند.
۲) افراد در هر جامعه به منظور دستیابی به اهداف و کسب منزلت و حسن شهرت، وقت و انرژی خود را صرف میکنند و به فعالیتهای متداول زندگی روزمره «متعهدند» و از کجرفتاری میپرهیزند تا موقعیتهایی را که بدست آوردهاند حفظ کنند.
۳) افراد چنان خود را مشغول همنوایی میکنند که وقتی برای ارتکاب کجرفتاری یا حتی فکر کردن به آن برایشان باقی نمیماند. «درگیری» در فعالیتهای مربوط به زندگی روزمره، همه وقت و انرژی خود را بخود اختصاص میدهد و خود موجب تقویت تعهد نیز میشود.
۴) «اعتقاد» افراد به اعتبار اخلاقی نظام هنجارهای اجتماعی و رعایت قوانین و مقررات نیز موجب احساس وظیفه اخلاقی نسبت به دیگران میشود و ضعف چنین اعتقادی راه را برای کجرفتاری هموار میکند.
بنابراین و بر طبق این رویکرد، بین «تعلق خاطر» افراد به جامعه، «تعهد» آنان به امور متداول و زندگی روزمره همنوای با هنجارهای اجتماعی، «درگیری» آنها در فعالیتهای مختلف زندگی و «اعتقاد»شان به نظام هنجاری جامعه از یک سو و همنوایی آنان با هنجارهای اجتماعی از سوی دیگر رابطه مستقیم و با احتمال کجرفتاری آنان رابطه معکوس وجود دارد (هرشی، ۱۹۶۹: ۲۶-۱۶).
هرشی در آثار بعدی خود، موضوع ارتباط بین کجرفتاری و «خود کنترل» را مطرح ساخته است. هرشی و گات فردسان مدعیاند که جرم, موجب ارضاء خاطر سریع و آسان فرد کجرفتار میشود و کسی مرتکب جرم میشود که به دنبال ارضاء خاطر سریع بوده و اهداف کوتاه مدتی در زندگی داشته باشد. اینگونه افراد به خلاف همنوایان از خود کنترل ضعیفی برخوردارند و نه تنها احتمال کجرفتاریشان بیشتر است بلکه به ارتکاب فعالیتهای جانبی آن مانند تصادف، کشیدن سیگار و مصرف الکل هم تمایل دارند. منشاء خود کنترل ضعیف را هم باید در خانواده و دوران کودکی و جامعهپذیری ناکارآمد یافت، خواه پیوند اجتماعی قوی یا ضعیف باشد (گات فردسان و هرشی، ۱۹۹۰: ۹۷-۹۰).
▪ نظریه شرمندهسازی
جان بریتویت هم مثل هرشی علت وجود همنوایی در جامعه را کنترل رفتار افراد توسط عوامل مختلف میداند، اما هرشی شیوه این کنترل را «پیوند» فرد با جامعه میداند در حالیکه بریتویت از کنترل افراد توسط جامعه از طریق شرمندهسازی متخلف بحث میکند. به نظر وی شرمندهسازی نوعی ابزار عدم تأیید اجتماعی نسبت به رفتاری خاص برای تحریک ندامت در شخص خلافکار است. بریتویت از دو نوع شرمندهسازی صحبت میکند:
۱) شرمندهسازی جداکننده که طی آن کجرفتار، مجازات، بدنام، طرد و درنتیجه از جامعه همنوایان تبعید میشود
۲) شرمندهسازی پیوند دهنده که ضمن اعلام درک احساس کجرفتار و نادیده گرفتن تخلف وی و حتی ابراز احترام به او، نوعی احساس تقصیر در او ایجاد و (فرض شده که) نهایتاً او را از ادامه کجرفتاری بازداشته و از بازگشت او به جمع همنوایان استقبال میکند.
بریتویت مدعی است که در جوامع سنتی- جایی که روابط متقابل اجتماعی قویتری وجود دارد و فردگرایی ضعیف است (مثل ژاپن)- شرمندهسازی پیونددهنده مؤثرتر است و توانسته است مانع کجرفتاری بیشتر شود. نظام قضایی ایالات متحده هم از اوایل سالهای دهه ۱۹۹۰ میلادی مجازاتهای شرمندهساز را بخصوص در مورد رانندگی در حال مستی اعمال کرده است (تیو، ۲۰۰۱: ۲۹-۲۸، کاهان، ۱۹۹۷، بریتویت. ۱۹۸۹).
● دکترین بازدارندگی
در حالیکه نظریه بریتویت، شرمندهسازی را عمدتاً نوعی کنترل اجتماعی غیررسمی- که توسط خویشاوندان، دوستان، همسایگان و همکاران اعمال میشود- میداند، دکترین بازدارندگی بر کنترل اجتماعی رسمی تأکید دارد که به وسیله قضات و سایر عوامل اجرای قانون اعمال میشود. فرض اصلی در این نظریه این است که انسانها اساساً عقلانی عمل میکنند و در مورد ارتکاب هر نوع کجرفتاری تحلیل داده- ستانده میکنند و چنانچه هزینه ارتکاب بیش از منفعت آن باشد، از کجرفتاری خودداری خواهند کرد. بنابراین فرض اصلی این است که مجازات- یعنی کنترل اجتماعی از طریق بازداشت، محاکمه، زندان و یا اعدام مجرم- مانع ارتکاب جرم و عدم مجازات و مشوق کجرفتاری میشود. البته اعمال مجازات در صورت مراعات میزان «شدت»، «قطعیت» و «سرعت» لازم هم به صورت عام مؤثر میافتد و سبب بازداشتن عامه مردم از ارتکاب جرم میشود وهم به شکل خاص عمل میکند و شخص کجرفتار را از ادامه کجرفتاری بازمیدارد. فرض این نظریه این است که هر چه شدت، قطعیت و سرعت اعمال مجازات بیشتر باشد، قدرت بازدارندگی آن نیز بیشتر خواهد بود (تیو، ۲۰۰۱: ۲۹).
قابل ذکر است در قسمت چهارچوب نظری، بعضی از نظریهها را جهت شاخصسازی و بعضی را جهت تحلیل و نتیجهگیری و جمعبندی استفاده خواهیم کرد.
● چارچوب مفهومی
خانواده نهادی اجتماعی است. چون همانند آینه ای عناصر اصلی جامعه را در خود دارد و انعکاسی از نابسامانی های اجتماعی است. گذشته از این خانواده از اهم عوامل موثر بر جامعه است. هرگز هیچ جامعه ای نمی تواند به سلامت رسد مگر آنکه از خانواده هایی سالم برخوردار باشد. خانواده از دیدگاه دیگر معیار شناخت و سنجش آسیب های اجتماعی است. به درستی آن گاه که طلاق رو به فزونی میرود، کشمکش های درونی خانواده اوج می یابد و فرزندان در سنین نوجوانی به دور از نظر والدین در ورطه آلامی چون اعتیاد، بزهکاری و... گرفتار می آیند. در جستجوی علل عمیق اجتماعی این آسیبها و کجروی ها باید به اعماق جامعه رسوخ کرد.
یکی از مباحثی که در این بخش مورد توجه قرار گرفته چگونگی روابط اعضای خانواده و تاثیر آن بر تربیت دختران می باشد، بی تردید کیفیت روابط خانوادگی و مناسبات اعضاء خانه در روابط و مناسبات اجتماعی اثرات غیر قابل انکار دارد.
روث بندیکت Ruth Benedict آمریکایی معتقد بود که بسیاری از خصایص رفتاری خانواده ها با تمدن و فرهنگ جامعه ی مربوط هماهنگ است. او به وجود رابطه ی مستحکم میان شخصیت و فرهنگ تاکید بسیار نمود و روان شناسی افراد جامعه را بدون شناخت نوع فرهنگ نادرست خواند. (آراسته خو، ۱۳۶۹، ص ۳۲۶) همچنین باید توجه کرد که به سبب تغییرات اجتماعی و دگرگونی هایی که در طی زمان در کارکرد خانواده بوجود آمده است، مسئولیت خانواده ی امروزی، به سبب تضادها و تعارضات فرهنگی- سیاسی و تربیتی، بهداشتی- مسکن، فرهنگی، تربیتی احساسی، عاطفی، اخلاقی، دینی، عقلی و نظایر آن) و غیره در حیطه ی خانواده است، و هر یک از آن ها مستلزم داشتن آگاهیهای لازم و متعالی است. مثلا تربیت عاطفی یعنی ایجاد توازن میان مهر، کین، خشم و شادی، بیم و امید، اضطراب و... است. همچنین یکی از وظایف خانواده، ایجاد همبستگی اجتماعی و استمرار آن است«همان منبع»
در صورتی که در یک خانواده بنا به دلایل مختلف همبستگی عاطفی و روحی بین اعضای خانواده از بین برود خود پیامدهای منفی و کارکردهای نادرستی را از خود بجا می گذارد که در نهایت در بیشتر موارد به بی هنجاری و کجرفتاری فرزندان در فکر و عمل می انجامد، در اینجا به دلیل اهمیت مفهوم بی هنجاری، مباحث چند را درباره آن مطرح می کنیم.
کج رفتاری و نابهنجاری تخلف عمدی از هنجارهای اجتماعی است با مطالعه کج رفتاری درک بهتری از نظم اجتماعی بدست می آید و چگونگی سازمان یافتن الگوها و شیوه های زندگی کج رفتاران نیز مشخص می شود. کج رفتاری به عنوان یک پدیده اجتماعی حداقل از دو طریق عمده مورد مطالعه قرار گرفته است:
۱) به عنوان واقعیتی عینی
۲) به عنوان مسئله ای ذهنی (صدیق سروستانی ۱۳۸۳ ص ۱) جامعه شناسانی که کج رفتاری را واقعیتی عینی می دانند بر هنجارهای اجتماعی تاکید و هر نوع تخلف از آن را نابهنجار خوانده اند.
این گروه فرض کرده اند که:
۱) جامعه در مورد هنجارها به نوعی وفاق رسیده و تشخیص کج رفتاری از همنوائی کار ساده است،
۲) کج رفتاری با واکنش رسمی و غیر رسمی مواجه
۳) مجازات کج رفتاران موجب همبستگی بیشتر همنوایان می شود. سئوالات عمدهای هم که برای این گروه مطرح شده عبارتند از:
۱) کج رفتاری محصول کدام شرایط اجتماعی فرهنگی است؟
۲) چرا کج رفتاری علیرغم همه مجازات ها ادامه می یابد؟
۳) چگونه می توان کج رفتاری را کاهش داد یا آن را مهار کرد؟ و چرا مردم کج رفتاری می کنند؟ جواب به همه این سئوالات از حوصله این مقاله خارج می باشد و تنها به طور مختصر به پاره ای از علل فهرست وار پرداخته می شود.
نویسنده: عالیه شکربیگی
منابع و مآخذ:
۱- صدیق سروستانی (رحمت الله) ۱۳۸۳، انتشارات آن، چاپ اول
۲- ساعی ارسی(ایرج)، ۱۳۸۲، سازمان چاپ دانشگاه آزاد اسلامی، چاپ اول
۳- ساروخانی، (باقر)، جامعه شناسی خانواده، تهران، سروش ۱۳۷۰.
۴- آراسته خود(محمد)، نقد و نگرش بر فرهنگ اصطلاحات علمی- اجتماعی تهران گستر،۱۳۶۹.
۵- سخاوت، جعفر- ۱۳۸۱- جامعه شناسی انحرافات- انتشارات دانشگاه پیام نور.
۶- مشکاتی، زهرا سادات-۱۳۷۷- کتاب جامع بهداشت عمومی- مجله داشکده پزشکی
۷- ستوده هدایت ا... ۱۳۸۲- آسیب شناسی اجتماعی
۸- ستوده، هدایت ا....-۱۳۷۶- درآمدی بر روانشناسی اجتماعی
۹- Delinguency of Labor in Society,Free press,New York (۱۹۶۵) Durkheim,E,
۱۰- Schools,youth and justice,Allyn and Bacon,Boston (۱۹۹۱) Willian T.pink
۱۱-Reflections on violent children,Ballantine publishing,New York (۱۹۹۹)kellerman,J.,
۱۲- Akers. Rounaid I. (۱۹۶۸). “Problems in the socioloay of deviance: social definition and behavior”. Social forces, ۴۶, ۴۶۳-۴۶۴.
۱۳- Burgess, Robert I. and Ronald. Akers. (۱۹۶۶) “A differential association- reinforce theory of crimind behavior”. Social problems, ۱۴, ۱۲۸- ۱۴۷.
۱۴- Angelo, Bonnie. (۱۹۹۲). “wanted: A new godfather”. Time, April B,p.۳۰.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست