پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
بازخوانی قیام تحریم تنباکو در ایران
ناصرالدین شاه در سال ۱۳۰۶ِ برای سومین بار به اروپا رفت و مورد احترام زیادقرار گرفت. در این سفر میرزا حسن اعتمادالسلطنه و امین السلطان، صدر اعظم، شاه راهمراهی میكردند. با برنامهریزی همراهان ایرانی و میزبانان اروپایی، ژرژ جرالد تالبوت،از نزدیكان سالیسبوری، نخستوزیر انگلستان ضیافتی به افتخار شاه ترتیب داد و بهكمك اعتمادالسلطنه و امین السلطان موضوع قرارداد انحصار تنباكوی ایران را با شاهمطرح كرد و شاه نیز پذیرفت. تالبوت پس از بازگشت ناصرالدین شاه، به ایران آمد وقرارداد انحصار تنباكو را با پا در میانی امین السلطان تهیه كرد. قرارداد در ۲۷ رجب۱۳۰۸ِ به امضای سرهانری ولف، سفیر انگلیس در ایران، رسید و سپس شاه آن را امضاكرد.
این قرارداد شامل یك مقدمه و ۱۵ فصل بود كه در مقدمه آن چنین آمده است:
«صورت فرمان تنباكو وتوتون (مینوپل) خرید و فروش و ساختن در داخل وخارج. كل توتون و تنباكویی كه در ممالك محروسه به عمل آورده میشود تاانقضای مدت ۵۰ سال از تاریخ امضای این انحصار نامه به ماژور تالبوت وشركاء خودشان مشروط به شرایط ذیل مرحمت واگذار فرمودیم.»
در مقابل این انحصار، شركت رژی موظف شد، سالیانه مبلغ ۱۵۰۰۰ لیر انگلیسیبهخزانه واریز كند و پس از كسر مخارج، به اضافه ۵% از باقی مانده، ۲۵% از سود خالصرا به دولت بپردازد. دكتر فوریه، طبیب مخصوص ناصرالدین شاهـ كه در سفر سوم ازطرف دكتر طلوزان معرفی شد تا بهجای وی به ایران بیایدـ از اول در جریان قراردادرژی قرار گرفت. او به دلیل حضور در دربار، اطلاعاتی جالب را ارایه میدهد و چنینمیگوید: «شركت انگلیسی این امتیاز را با دادن رشوههایی گزاف كه به ۲ میلیون لیره بالغمیشود گرفت و حق ایناست كه تحصیل آن به این خرج میارزیده است». آنچهمسلم است این كه در این قرارداد ۵۰ ساله نه منافع دولت و نه منافع ملت و نه استقلالایران، هیچكدام در نظر گرفته نشد. انحصار تجارت و صادرات تنباكو و مشتقات آن لطمهشدیدی را به تجار بزرگ و كسبه خرده پا میزد و از طرف دیگر تولید كنندگان كه موظفبه فروش محصول خود به یك خریدار خارجی میشدند، هیچ آزادی عمل برای خوداحساس نمیكردند. آنها موظف بودند محصولات خود را با نرخ تعیینی از طرفشركت، تحویل دهند یا نگهدارند. نگهداری تنباكو نیز موجب سیاه شدن یا كرم افتادنآن، كه نتیجه دسترنج سه فصله مردم بود میشد. مصرف كنندگان كه در آن زمان تقریباًشامل همه خانوادههای ایرانی میشدند، بدون رعایت شیوه خرید و فروش آن زمان كهبیشتر به شكل تبادل كالا یا خدمت در مقابل كالا بود، فقط از طریق پرداخت نقدیمیتوانستند جنس مورد نیاز خود را تأمین كنند. مجموعه این مسائل، بیشتر مردم را ازلحاظ اقتصادی نگران كرد. مسألهای دیگر كه منجر به نگرانی روزافزون مردم متدین وعلما شد، ورود سرسامآور بیگانگان انگلیسی بود كه همراه شركت به ایران میآمدند. بهروایت دكتر فوریه «یك اردو از رعایای انگلیس و كارگران شركت، چه شرقی، چهانگلیسی، از هر طرف به ایران ریختند... طولی نكشید كه ورود این همه انگلیسی به ایرانتولید سرو صداكرد... حتی گفته میشد در بعضی نقاط مثل یزد، كار به شورش نیزكشیده شد». این نگرانی در منابع غیر دولتی كاملاً ثبت شده است.
شیخحسن كربلایی كه خود ناظر جریان انقلاب مردم بوده است و كتاب او ازبیمانندترین گزارشهای واقعه رژی است، از موضع فردی مذهبی مینویسد:
«مجموعاً دولك نفر زن و مرد كه عبارت از دویست هزار باشد از مردمفرنگستان در عرض این ۱۷ ماه در ایران نقل و تحویل دادند... تهران كه در اینتازگیها از فرنگی قیامت و محشر شده بود هرجا میرفتی فرنگی، خانه فرنگی،دكان فرنگی، بازار فرنگی، كوچه فرنگی.... شرح این اوضاع فرنگی بازار جدیدایران در خبر و تقریر و توصیف نگنجد.»
مسأله مهم دیگر كه موجب تشویش مردم ایران شده بود، تسلط بیگانه غیر مسلمانبر آنها بود. مردم مسلمان آموخته بودند كه نباید كفار بر آنها سلطه پیدا كنند و همینآموزه در جنگهای روس و ایران موجب تهییج و بسیج آنها شده بود؛ اما امروز سلطه رادر شكل اقتصادیـ سیاسی میدیدند. از این رو مردم خواستههای خود را در تلگرافبهشاه به صورت واضح بیان كردند كه« از واگذاشتن منابع مسلمین به عیسویان كهمخالف قرآن است خودداری نماید و اگر این تقاضا مورد قبول نیاید، خود با اسلحه ازحقوِ حقه خویش دفاع خواهند كرد».
در این میان مردم تهران، فارس، آذربایجان و اصفهان، بیشتر از سایر نقاط ایران،واكنش نشان دادند. عوامل نارضایتی در این مناطق یكسان نبود؛ چه اینكه فارسبیشترین كشت تنباكو را داشت و تهران كمترین. از تلگرافهای تبریز استفاده میشودبیشترین عامل نگرانی آنها سلطه اجانب است و مردم تهران بیشترین حساسیتشانبهخاطر دین بوده است و حضور اجنبی.
به هر حال شركت، هیئتهایی را برای اجرای قرارداد به شهرهای ایران اعزام كرد.اولین هیئت «به مملكت فارس كه قطر حاصلخیز عمده اجناس دخانیه ایران است ابتدانموده... با سفارشنامه دولت، مخصوصاً بر حكومت فارس حكم أكیدی... صادر شدهبود.» این حكم دولت، «قبل از ورود فرنگیان در میان عموم مردم شیراز انتشار گرفته،خلق دهشت زده شیراز از هر سو بر سر علمای بلد شورش نمودند».
عكسالعمل مردم شیراز موجب شد تا كارگزاران حكومت شیراز از هیئت بخواهنددر همان بیرون شیراز متوقف شوند «تا حكومت شیراز شرح واقعه را به دولتاطلاعدهد».
رهبری این قیام به عهده مجتهد فارس، حاج سید علی اكبر فال اسیری بود.امینالدوله كه خود از درباریان قاجار بود در خاطرات خود با عصبانیت مینویسد: «علماو اهل منبر به ذم وقدح دولت و دولتیان زبان گشودند و اول كسی كه فضاحت آغازیدآقای حاج سیدعلیاكبر فالاسیری بود. در شیراز احترام دولت و سلطنت را گسیخت وآبروی حكومت ]را[ ریخت.» وقتی خبر اعزام هیئت انگلیسی در شهر شیراز منتشرشد، مردم «دكاكین و بازار را بسته، به رهبری و هدایت حاج سیدعلی اكبر فالاسیریشیرازی كه به واسطه شجاعت و قوه بیانش در بین علمای شیراز معروفیتی را دارا بود درمسجد وكیل شیراز جمع شدند و بنای داد و فریاد را گذاردند و حاج سید علی اكبر هم بهمنبر رفته بیاناتی علیه دولت و صاحب امتیاز نمود و در پایان شمشیری از زیر عبا درآورده و اظهار داشت: موقع جهاد عمومی است. ای مردم! بكوشید یا جامه زنان بپوشید.من یك شمشیر و دو قطره خون دارم. هر بیگانهای كه برای انحصار دخانیات به شیرازبیاید شكمش را با این شمشیر پاره خواهم كرد و گریه كنان از منبر پایین آمد.» اوضاعدر شیراز همچنین متشنج بود و فالاسیری هم فردی نبود كه با تهدید و یا تشویق ساكتبشود. چه اینكه وی قبل از این هم در سال ۱۳۰۳ در واقعه گران كردن نان توسط حاكمانشیراز، قیام مردم را رهبری كرد و سرانجام به اصفهان تبعید شد.
سرانجام دولت تصمیم به سركوبی تظاهر كنندگان میگیرد و مردم را به گلولهمیبندند و «به قدر ده نفر زخمی و شش نفر كشته شدند و باز مردمی كه در شاه چراغ ومسجد نو بودند متفرِ نشدند و بر ازدحام و غوغا و شورش آنها بیشتر افزود». وچون شورش مردم شیراز با سلاح و كشتن به جایی نرسید مجبور شدند سیدعلیاكبرمجتهد فالاسیری را به اصفهان تبعید كنند و به قول پیرزاده چون مردم «هر روز بهجاییجمع میشدند و جهال و اوباش و مردمان مفسد در پی آن بودند كه اسبابی فراهم آوردهو باز اغتشاشی در شهر بنمایند... این معنا گوشزد سركار والاحضرت ظلالسلطان شدهجناب آقای سیدعلیاكبر فالاسیری را با تلگراف به اصفهان خواستند.»
دولت با تجربه قبلی دانست كه این بار نیز علاج واقعه در تبعید سید از شیراز است.«از دربار همایون قوامالملك تعلیمات فرستادند. یك روز كه بر حسب عادت سید پیاده وتنها در بیرون شهر قدم میزد، مأمورین قوامالملك از كمین جستند و دست و دهانشبستند و به قاطری سوار كرده به سمت بوشهر بردند.» خبر دستگیری سید به سرعتدر شهر پیچید و مردم به هیجان آمدند. به گزارش شیخ حسن كربلایی: «از انتشار اینخبر ملالانگیز بر اضطراب عمومی یك به چندین افزوده شد. خلق شیراز از عام وخاص «وا اسلاما» گویان در حمای (حمایت) حرم امامزاده عظیمالشأن حضرت احمد بنموسی كه معروف به شاهچراغ است مجتمع شده، شورش و غوغای عظیمی در شهر برپا گردید.» قوام الملك از شورش مردم به وحشت افتاد «و برای تسكین این آشوب راهچاره و علاجی نیافته جز اینكه سواران وحشی و خون آشام بهارلو را كه در طاعت وفرمان او بودند فرمان دهد تا شورشیان را كه در حمای محترم شاه چراغ جمع آمدهبودند با تیر و تفنگ پراكنده دارند. این مردم دور از انسانیت و سبعآسا نیز یك دفعه اینهمه خلق مسلمان را هدف گلوله ساخته، جمعی در آن میانه كشته و سایرین نیز پراكندهشدند.» و به قول امینالدوله: «راست است كه خبر این معامله باسید در شیراز هیجانیآورد و ملاها قوام را لعن كردند و بیدین و شقی خواندند، اما به زودی آتش غیرتمتدینین فرو نشست.» البته بدیهی بود كه آتش غیرت مؤمنان به این زودی فرونمینشست، بلكه تازه این اول ماجرایی بود كه شاه را مجبور كرد مفتضحانه قرارداد رالغو كند. بههر حال با تحمیل آرامشی موقت بر شیراز «فرنگیان با شوكت و شكوهی هرچه تمامتر به رغم مسلمانان وارد شهر شدند و این واقعه ملالانگیز شیراز اولین دفتگی(سركوبی) بود كه بر اسلام و اسلامیان از طرف این فتنه امتیاز واقع شد و از این پسكمپانی امتیاز، وكلای خود را به سایر ممالك محروسه نیز روانه داشته» البته این پیروزیبه عنوان تسلیم مردم ایران در مقابل كمپانی نبود بلكه در هر جا نمایندگان شركت واردمیشدند «تا یك درجه خالی از آشوب نبود». كربلایی داستانی را نقل میكند كهتجلی روح مسلمانان در مقابل بیگانگان است. وی میگوید:
«یكی از معتبران فارس كه دوازده هزار كیسه تنباكو داشت بر سر قیمت با شركتاختلاف پیدا كردند. وی یك روز مهلت خواست. شبانه آنها را به آتش كشید.صبح كه مأمورین كمپانی برای بیرون بردن تنباكو آمدند میگوید همه رافروختم. آنها میگویند فروش تنباكو به غیر ممنوع است، وی را تهدید كردند.او مأمورین را بهبالای تلی از خاكستر برد و گفت: این تمامی دوازده هزار كیسهاست كه یكسره به خدا فروختم.»
یكی از بركات تبعید سید به عراق ملاقات او با سیدجمالالدین اسدآبادی است كه اونیز به عراق تبعید شده بود. دو سید تبعیدی در بصره به طور مفصل درباره پیامد قراردادرژی و راه مبارزه با آن با یكدیگر صحبت كردند و سید جمالالدین نامهای مفصل بهمیرزای شیرازی مرجع شیعیان نوشت و سیدعلی اكبر كه داماد میرزای شیرازی بود ایننامه را به مقصد رساند.
سید جمال الدین در این نامه از میرزای شیرازی میخواهد با درك موقعیت وقدرت و مسئولیت خود به میدان مبارزه بیاید و چاره درد كند. سید در این نامه پیامدهایواگذاری انحصارات را برمیشمارد و توضیح میدهد كه چگونه استبداد ناصری كشورمسلمان ایران را به زیر سلطه اجانب میبرد.
سرانجام فال اسیری با پیام سید جمال الدین بهمحضر مرجع بزرگ شیعیان میرسدكه گزارشهای فالاسیری و پیام سیدجمال الدین با اخبار و نامه و تلگرافهایی كه ازایران رسیده بود، زمینه را برای فتوای تحریم تنباكو فراهم كرد.
پژوهشگر: حجت الاسلام روح الله حسینیان
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران دولت سیزدهم روز دختر دولت انتخابات مجلس شورای اسلامی رافائل گروسی رئیس جمهور سید ابراهیم رئیسی رهبر انقلاب حجاب انتخابات مجلس
قتل تهران پلیس هواشناسی شهرداری تهران سلامت بارش باران آموزش و پرورش سیل قوه قضاییه شهرداری سازمان هواشناسی
گاز نمایشگاه نفت مالیات خودرو قیمت دلار قیمت خودرو قیمت طلا مسکن حقوق بازنشستگان ایران خودرو بازار خودرو بانک مرکزی
نمایشگاه کتاب نمایشگاه کتاب تهران تلویزیون فضای مجازی محمدمهدی اسماعیلی کتاب سینمای ایران سریال دفاع مقدس تئاتر موسیقی سینما
اینوتکس دانشجویان دانش بنیان
رژیم صهیونیستی غزه اسرائیل جنگ غزه فلسطین رفح آمریکا حماس روسیه حمله به رفح نوار غزه ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید لیگ برتر ذوب آهن بازی باشگاه استقلال لیگ برتر ایران نساجی لیگ برتر فوتبال ایران
اینترنت تبلیغات اپل عیسی زارع پور سامسونگ ناسا گوگل آب مایکروسافت شبکه اجتماعی
سرطان سنگ کلیه هندوانه بیماران خاص کمردرد اعتیاد بیمه سبزیجات افسردگی