پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

اعتدال و عدالت در سیره امام کاظم ع


اعتدال و عدالت در سیره امام کاظم ع

به مناسبت بیست و پنج رجب سالروز شهادت ستاره هفتم آسمان امامت

شاید محوری ترین مؤلفه و عنصر در تفکر شیعی برخاسته از آموزه های قرآنی پس از توحید مسئله عدالت باشد. از این رو عدالت در اصول دین و مذهب شیعی جایگاه مهمی یافته و به عنوان یکی از پنج اصل دین و مذهب معرفی شده است.

براین اساس جامعه شیعی، جامعه کاملی است که عناصری چون عقل و تعبد، خرد و احساس را به گونه ای بسیار زیبا در کنار هم جمع نموده است. شیعیان، عدالت و اعتدال در زندگی را از بینش و نگرشی آموخته اند که در زندگی رهبران خویش یافته اند. هریک از قول و عمل و تقریر امامان معصوم(ع) که برای شیعیان حجت است، بر این شیوه زندگی، مهر تأیید نهاده است. از این رو با نگاهی گذرا در زندگی و سیره و سنت آنان می توان دریافت که تا چه اندازه عنصر عدالت و اعتدال از جایگاه برتر و مهمی برخوردار است.

ازجمله امامانی که زندگی اش سرشار از نشانه های عدالت و اعتدال است، امام موسی بن جعفر الکاظم(ع) امام هفتم شیعیان جهان می باشد. نویسنده با اشاره به برخی از آموزه ها و سیره عملی آن حضرت (ع) بر آن است تا این معنا را تحلیل و تبیین نماید. اینک با هم این مطلب را ازنظر می گذرانیم.

● عدالت و اعتدال، اساس هستی و زندگی

آموزه های قرآنی و سنت و سیره معصومان(ع) این بینش و نگرش را در انسان برمی انگیزد که نظام اکمل و احسنی که خداوند آن را آفریده و می ستاید، نظام مبتنی بر عدالت و اعتدال است. تفکر عقلانی که اسلام- به ویژه با تفسیر شیعی- بر آن نهاده شده به انسان می آموزد که حتی بر خداوند قبیح است که بیرون از دایره عدالت حرکت کند. براساس همین حکم عقلانی که از مستقلات عقلی شمرده می شود، بسیاری از مسایل و مباحث در حوزه دین معنا و مفهوم درست می یابد؛ زیرا مسئله حساب و کتاب و پاداش، براساس این مبنای عقلانی است که درست و راست می شود. به این معنا که بر خداوند قبیح است تا ظلم کند و از دایره عدالت بیرون رود و به کسی که بر پایه فرمان هایش عمل کرده پاداش ندهد و به جای آن به کسی که نافرمانی نموده پاداش دهد.

البته عقل این معنا را می پذیرد که خداوند به فضل خود عمل کرده و از نافرمان بگذرد و به وی پاداشی دهد ولی نمی پذیرد که پاداش مطیع را ندهد؛ زیرا مصداقی از ظلم و ستم است که عقل حکم می کند که چنین رفتاری قبیح و زشت است.

آموزه های قرآنی تبیین می کند که نظام جهان هستی بر مدار عدل می گردد و اگر کوچک ترین خللی در این نظام پدید آید و گرایشی به سوی نابرابری و بیداد پیداکند، این نظام نیک از هم می پاشد و اثری از آن نمی ماند.

همچنین آموزه های قرآنی روشن می کند که انسان موجودی است که در کمال استوا آفریده شده و همین اعتدال و استواست که وی را برای رشد و کمال آماده می کند و به او اجازه می دهد تا به مقام خلافت الهی دست یابد.

اعتدالی که در ذات هر انسانی نهاده شده، اعتدال ازنظر عقل و عاطفه و الهامات تقوایی و فطری والهامات فجوری و غریزی است. انسان در مقام استوا و اعتدال از این حق انتخاب به اختیار برخوردار می باشد که هر راهی را برگزیند.

آموزه های قرآنی که به شکل دستوری نیز صادر شده، مردم را به سوی اعتدال و عدالت دعوت می کند. این مجموعه کامل که از آن به شریعت یاد می شود، به انسان کمک می کند تا در اعتدال، باقی بماند و به خود و نفس خویش ستم روا ندارد و حق هر چیزی را به تمام و کمال ادا کند.

در مجموعه آموزه های اسلامی، هرگونه افراط و تفریط یا اسرافی به عنوان ظلم و ستم معرفی شده و از انجام آن به شدت پرهیز داده شده است؛ زیرا دوری از اعتدال و میانه روی، آدمی را در سراشیب سقوط قرار می دهد.

اصولاً براساس آموزه های قرآنی، فلسفه و هدف از ارسال رسولان و کتب آسمانی در کنار قدرت فیزیکی که از آن به زور تعبیر می شود، برای آن است که انسان بتواند جامعه ای را بر پایه قوانین ایجاد کند و هریک سهم خویش را از جهان مادی برگیرد و به کمال لایق و شایسته خویش برسد.

درحقیقت، آهن به عنوان نمادی از قدرت و زور، برای آن است که اگر در جامعه کسی برخلاف اعتدال و عدالت حرکت کرد و ظلم و ستمی در حق خود و یا دیگری انجام داد، تنبیه و مجازات شده و به مسیر درست بازگردد.

قانون به عنوان میزان سنجش رفتارها و گفتارها و کردارهای بشر است تا شخص و یا جامعه به سوی افراط و تفریط که مصادیق ظلم و ستم هستند گرایش پیدا نکند. پیامبران در دو نقش روشنگری و هدایت فکری و فرهنگی و نیز اجرای قوانین و برپایی دولت قانونی ظاهر شده اند تا در یک فرآیند تعلیم و تزکیه، آموزش های لازم به انسان ها بدهند و آنان را برای پذیرش قدرت قانونی و عادلانه آماده کنند.

به سخن دیگر، پیامبران، در یک دوره آموزشی و عملی به انسان ها می آموزند که عدالت چیست و چگونه می توانند آن را بشناسند و به آن عمل کنند. در این دوره های عملی،پیامبران با قوانین کامل الهی که از آن به اسلام یاد می شود، این امکان را به بشر می دهند تا خود را در مسیر اعتدالی، نگه دارند. از این رو تقوا در اندیشه اسلامی جایگاه خاصی یافته است؛ زیرا تقوا به معنای نگه دارنده شخص از گرایش به ظلم و ستم و افراط و تفریط است.

دولتی که پیامبران ایجاد می کنند، زمینه ساز اجرای جهانی عدالت از سوی مردم ا ست. به این معنا که آنان جامعه مدنی چون جامعه ای که پیامبر در شهر یثرب ایجاد کرد و آن را مدینه النبی نامید، ایجاد می کنند و قوانین را در دو سطح فردی و اجتماعی به اجرا می گذارند و کسانی اگر به سوی افراط و تفریط یعنی ظلم و بی عدالتی گرایش یافتند تنبیه و مجازات می کنند. این جامعه نمونه و آرمانی، سرمشقی برای جوامع دیگر می شود. از این رو جامعه مدینه النبی را که براساس قانون و عدالت و اعتدال بوده به عنوان جامعه شاهد معرفی می کند.

در یک فرآیندی، انسان ها و جوامع بشری این امکان را با تعلیم و تزکیه عملی و علمی، به دست می آورند تا خود قیام به قسط و عدالت نماید و در سطح جهانی و توده ای آن را اجرایی کنند. هرچند که پیامبران به عنوان نخبگان، خود جامعه ای مدنی را ایجاد می کنند و با بهره گیری از ربانیون که آنان نیز در حقیقت نخبگان اجتماعی هستند به این مسئله دامنه وسیع و گسترده تری می دهند ولی درنهایت زمانی می رسد که می بایست توده های مردم به عنوان نخبگان جهانی عمل کنند. این همان معناست که در برخی از روایات آمده در آخر الزمان عقول مردم افزایش می یابد.

● اعتدال در سنت و سیره امام کاظم(ع)

چنان که گفته شد همه پیامبران در نقش نخبگان در قول و عمل کوشیدند تامفهوم عدالت و اعتدال را در جامعه و زندگی فردی و اجتماعی وارد سازند و مردم را از هرگونه ظلم و افراط و تفریط بازدارند.

با پایان یافتن عصر نبوت، این وظیفه و مسئولیت به نخبگان دیگری رسید که از آنان به نام امام(ع) یاد می شود. امام، پیشوایی است که در سنت و سیره می کوشد تا مسئولیت تزکیه و تعلیم جامعه را به عهده گیرد. نقش امام بیش از آن که در روشنگری باشد در عمل و اجرا است. به این معنا که مجموعه قوانین عادلانه در یک فرآیند آموزشی از سوی خداوند از آدم تا خاتم(ص) انجام گرفته است. اکنون می بایست در شرایطی که جامعه به رشد کافی و دانش وافی از نظر قوانین دست یافته، آن قوانین عادلانه را به شکل گسترده تر اجرایی کند.

از آن جا که هر چه به سوی آخرالزمان پیش می رویم، اجتماعی گرایی در جوامع بشری گسترش می یابد، نیازهای اجتماعی و سیاسی مردم نیز افزایش محسوسی می یابد. از این جاست که اهمیت نقش دولت ها بیش از پیش آشکارتر می شود. امام، کسی است که مسئولیت اجرایی را به عهده گرفته تا مردم را در مسیر کمالی و اعتدالی حفظ کند. از این زندگی امام را میزان دانسته اند. هر امامی میزان امت است تا خود را براساس آن بسنجد و میزان درستی و نادرستی خویش را بشناسد.

زندگی همه امامان(ع) این گونه بود. هر کدام از آنان در زمان خویش به گونه ای عمل کردند تا عدالت و اعتدال خود را به شکل کامل و آشکار نشان دهند.

یکی از مهم ترین انحرافات در طول تاریخ بشر، انحراف به سوی دنیا و یا آخرت بوده است. گاه انسان ها به سبب آن که دنیا را مقدمه ای برای آخرت پایدار می شمارند در حق دنیای خویش ستم روا می دارند و حق دنیا را چنان که باید و شاید ادا نمی کنند. نتیجه چنین رفتاری چیزی جز عدم دست یابی به کمال نیست؛ زیرا حق و حقوق بسیاری از قوانین بشری ادا نمی شود و ظرفیت ها و توانمندی های بسیاری که از آن به اسمای الهی یاد می شود در آدمی می میرد و فرصت ظهور و بروز نمی یابد.

از سوی دیگر برخی چنان به دنیا و مظاهر و زینت های آن متمایل می شوند که از آخرت غافل می گردند. این گونه است که راه افراط و تفریط را در حق دنیا و آخرت می پیمایند و ظلم و ستم در حق خویش و دیگران روا می دارند.

امام کاظم(ع) به عنوان یکی از پیشوایان و رهبران معتدل اجتماع از کسانی است که می کوشد تا اعتدال و میانه روی را در زندگی، اجرایی کند و مردم را به آن سو هدایت نماید. از این رو می فرماید: «لیس منا من ترک دنیاه لدینه و دینه لدنیاه»؛ «از ما نیست (و به ما بستگی روحانی ندارد) آن کس که دنیای خود را برای دینش یا دین خود را برای دنیای خویش ترک گوید» (بحارالانوار، جلد۱۷، صفحه۲۰۸)

از نظر امام کاظم(ع) و سایر رهبران الهی، دین و دنیا دو مقوله از هم بیگانه نبوده و کاملا مرتبط به همدیگرند و رابطه نزدیکی با هم دارند؛ به طوری که تصور یکی بدون دیگری مشکل است. دین برای دنیا و آخرت بشر برنامه دارد و دنیا، ظرف پیاده شدن احکام و مقررات دین و محل امتحان بندگان خدا می باشد.

عمل در دنیا و کارهای نیک و اعمال صالحی که انسان انجام می دهد به انسان این توان را می بخشد تا اسمای سرشته در ذات خویش را فعلیت بخشد و به کمال از راه تقرب اسمایی دست یابد. در حقیقت دنیاست که به آخرت معنا و مفهوم می دهد وشخص با زندگی درست در دنیا بهشت لقای الهی و جهنم جدایی در کنار ثواب و عقاب را بدست می آورد.

زندگی دنیوی و دنیا، وسیله رسیدن انسان به اهداف عالیه ای است که دین برای انسان ترسیم کرده است و بدون آن، بعثت انبیا و نزول کتابهای آسمانی، امری لغو و بیهوده خواهد بود.

ناگفته پیداست که از نظر دین، وابستگی افراطی به دنیا و مظاهر آن امری مذموم غیر قابل قبول و مطرود می باشد. بایستی در دنیا چنان معتدل و بر پایه عدالت زندگی کرد که به کمال لایق خویش با فعلیت بخشی به همه عناصر و قوا دست یافت و بهشت رضوان و لقای الهی را درک کرد. از این رو امام کاظم(ع) بر اساس اصل استوار عدالت محوری و اعتدال گرایی، خواهان تعادل میان دنیا و آخرت می شود و از ارادتمندان اهل بیت(ع) می خواهد تا تعادل بین دین و دنیای خود را حفظ کنند و در دوستی دنیا یا پرهیز از آن، دچار افراط و تفریط نشوند.

بنابراین کسی که از اعتدال گرایی و عدالت محوری دور شود باید بداند که از مسیر کمالی که اهل بیت عصمت و طهارت به تبع آموزه های وحیانی مشخص کرده اند دور افتاده و باید دوزخ فراق را بچشد.

امام کاظم(ع) دین خود و آباء و اجداد طاهرین خویش را دین کامل برمی شمارد که هر کسی بدان تمسک جوید به سلامت و کمال می رسد و رستگاری را در آغوش می گیرد.

● دشواری عدالت گرایی در عصر غیبت

بسیاری از مومنان که در عصر حضور امامان(ع) می زیستند به سادگی می توانستند زندگی خویش را بر زندگی امام(ع) عرضه کنند و به این نتیجه برسند که آیا در مسیر اعتدال و عدالت گام برمی دارند یا از آن دور شده اند؟اما در عصر غیبت این مسئله دشوارتر است؛ زیرا امام حاضری نیست تا عمل و زندگی خویش را بر آنان عرضه کنند.

امام کاظم(ع) عصر غیبت را عصر آزمون های سخت و دشوار برای امت برمی شمارد که در آن تمرین می کنند تا بتوانند در آخرالزمان جامعه ای از توده های نخبه پدید آورند که همگی خواهان قسط و عدالت هستند و توده های مردم خود بدان قیام می کنند.

به نظر امام(ع) همین شرایط سخت است که مردم را آبدیده می کند و تمسک به اهل بیت(ع) و سیره آنها را برایشان گوارا می سازد؛ زیرا هنگامی که از هر سو در فشار قرار گیرند و افراط و تفریط ها مردم را به خواری و ذلت کشاند، آن گاه خود در پی راه چاره می روند که جز شیوه و سیره اهل بیت(ع) نیست.

از قدیم گفته اند قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید. کسانی که همواره طعم امنیت را چشیده باشند تنها زمانی که امنیت اجتماعی از آنان سلب شود خود در پی قیام به عدالت می روند و امنیت می جویند.

به عنوان نمونه در شرایط کنونی کشور، پس از بحران های ضدامنیتی اخیر، مردم دریافتند که امنیت تا چه اندازه برایشان فراهم بود.

در روایات است که مردم اگر محاسن کلام ما را می دانستند به سوی آن کشیده می شدند. به این معنا که نیازی نیست تا مردم را وادار به پذیرش آموزه های اهل بیت(ع) کرد، بلکه وقتی آنان کلام ائمه را بشنوند، خود به عقل درمی یابند که تا چه اندازه حق و راهگشای زندگی آنان است.

بنابراین شرایط زیستی در عصر غیبت به مردم این امکان را می دهد تا از افراط و تفریط و ظلم و بی عدالتی خسته شوند و خود در پی یافتن راه چاره در اندیشه امامان و آموزه های وحیانی آنان برآیند.

● تفسیر احیای زمین مرده

امام کاظم(ع) در تفسیر احیای زمین در عصر ظهور می فرماید: فی قوله تعالی: «ان الله یحیی الارض بعد موتها» لیس یحیی ها بالقطر، و لکن یبعث رجالا فیحیون العدل فتحیی الارض لاحیاء العدل و لاقامه العدل فیه انفع فی الارض من القطر اربعین صباحا (نور الثقلین، ج ۴، ص ۱۷۳). این که خداوند می فرماید زمین را پس از مرگش زنده می کند به این نیست که باران بر آن می باراند بلکه به این است که مردانی بر می انگیزد تا به عدل، زمین را آباد گردانند؛ زیرا احیای زمین به برپایی عدالت است و عدالت برای زمین سودمندتر از قطرات باران است. پس زمین در آخر زمان با عدالت زنده می شود.

البته در آیات و آموزه های قرآنی این معنا آمده است که با گناه، بلا بر زمین می آید و باتقوا زمین آبادان می شود؛ زیرا گناه، ظلم و ستم است و موجبات خشم الهی می شود و آسمان و زمین از برکت خالی می گردد ولی اگر انسان ها تقوا پیشه گیرند و راه عدالت و اعتدال در پیش گیرند می توانند امیدوار باشند که درهای آسمان و زمین بر روی ایشان گشوده شود.

امیرمومنان علی(ع) می فرماید: «ما عمرت البلاد بمثل العدل»؛ زمین به مانند عدالت به چیزی آبادان نمی شود (مستدرک الوسائل، ج ۲، ص ۳۱۰). بنابراین آبادانی زمین و رعیت به عدالت است.

امام کاظم(ع) هم چنین می فرماید: ان الله لم یترک شیئا من صنوف الاموال الا و قدقسمه و اعطی کل ذی حق حقه الخاصه و العامه او القراء و المساکین و کل صنف من صنوف الناس، فقال: لو عدل فی الناس لاستغنوا. (کافی، ج ۱، ص ۵۴۲)

در حقیقت رویه ستمگرانه ما انسان هاست که فقر و فحشا را پدید می آورد و فقیر و بینوا را در جامعه ایجاد می کند؛ زیرا خداوند حق هر کسی را به او عطا کرده است ولی برخی از مردم با ظلم و بی عدالتی آن را می ستانند و گروهی را فقیر و بینوا می سازند.

به سخن دیگر، نیاز، فقر و درماندگی، خود، نشان دهنده بی عدالتی است؛ چرا که در نظام عدل و حق، این اموال به گونه ای تقسیم شده بود که همه مردم بی نیاز گردند.

به هر حال عدالت گرایی در عصر غیبت، سخت و دشوار است؛ از این رو عمل به آموزه های اهل بیت(ع) و حب و دوستی آنان از پاداش مضاعف برخوردار می باشد.

خلیل منصوری