سه شنبه, ۲ مرداد, ۱۴۰۳ / 23 July, 2024
سید کریم امیری فیروزکوهی
![سید کریم امیری فیروزکوهی](/web/imgs/16/109/5sy271.jpeg)
سید کریم امیری فیروزکوهی شاعر و ادیب نامی معاصر، به سال ۱۲۸۸ شمسی در فیروزکوه زاده شد. در هفت سالگی با پدرش به تهران رفت و همزمان با تحصیل در مدرسه به فراگرفتن ادب، منطق و فلسفه، کلام، فقه و اصول پرداخت. امیری از همان آغاز به موسیقی و شعر و ادب علاقه داشت و سرانجام همین راه را برگزید و در موسیقی و شعر به مرتبه والایی رسید. وی، بعدها تخلص امیر را اختیار کرد، از همان آغاز مریض حال بود و به قول خودش به پیری زودرس گرفتار آمد. اگر در شعر او شکوه از پیری بیشتر از سایر مظاهر حیات دیده میشود، نتیجه همین شکستگی و بیماری دامنگیر است. بیشتر اشعار او بعد از پنجاه سالگی سروده شده است. امیری در انجمنهای ادبی سراسر کشور شناخته بود و با اغلب آنها ارتباط نزدیک داشت. وی به سال ۱۳۶۳ در تهران درگذشت.
امیری از معتقدان و دوستداران شعر صائب تبریزی بود به همین دلیل در اشعار وی تامل بسیار کرد و بر دیوان وی که خودش به چاپ رسانید مقدمه مفصلی نوشت. سبک صائب را سبک اصفهانی می نامند و با اصرار از به کار بردن صفت هندی- که دیگران برای این سبک به کار میبردند- اجتناب می ورزید. خود او هم بر شیوه صائب شعر می گفت و همان نازک خیالیها و مضمون آفرینیهای عصر صائب را به کار می گرفت وی در قالبهای دیگر غیر از غزل هم استاد بود. قصیده و ترکیب بند نیکو می سرود. به ویژه مرثیه ها و اخوانیات او لطف و جاذبه دیگری داشت. بر غم غزل، در قصیده بیشتر شیوه خراسانی داشت و برطریق خاقانی و ناصر خسرو و مسعود سعد و انوری می رفت. از تازه های طبع او منظومه ای خواب است که به صورت دوبیتی پیوسته در سال ۱۳۴۸ سروده است در شعر او شکوه از زندگی و گلایه از روزگار بسیار از ناپایداری زمانه، از ناکامیهای فردی و رنج و دردهای شاعرانه برای خواننده بسیار می گوید. مویه او بر سرگذشت آدم خاکی نهاد و گذران بودن جهان است که سزاوار دلبستگی و درنگ نیست.
....همان
شدیم خاک و بود عالم خراب همان مدار خاک همان، رهگذار آب همان
زبعد این همه خوبان خفته در دل خاک چگونه ماه همانست و آفتاب همان؟
هزار عاشق ناکام رفت و هست هنوز صفای باغ همان، لطف ماهتاب همان
ز ابلهیست که عمر دوباره خواهد خلق که شیب عمر همان باشد و شباب همان
سوختن و ساختن
از آن چو شمع سحر، در زوال خویشتنم که هم و بال کسان، هم وبال خویشتنم
زدست غیر چه جای شکایتست مرا که همچو سایه خود پایمال خویشتنم
زسال و ماه عزیزان خبر چه می پرسی مرا که بی خبر از ماه و سال خویشتنم
چنان گداخت خیالم که غیر اشکی چند نماند فرق دگر با خیال خویشتنم
بدین فسردگی آغوش گرم گل چه کنم برون مباد سر از زیر بال خویشتنم
کمال نقص من از این بس که همچو آتش تیز همیشه در پی نقص کمال خویشتنم
امیر سوختم از بهر دیگران و نسوخت چو شمع سوخته جان دل به جان خویشتنم
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
ویدیوهای آموزشی هفتم
مسعود پزشکیان ایران دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی دولت سیزدهم دولت مجلس انتخابات رهبر انقلاب محمدجواد ظریف مجلس دوازدهم
شورای شهر تهران شهرداری تهران هواشناسی تهران قوه قضاییه سازمان هواشناسی قتل پلیس علیرضا زاکانی سیاست اربعین تب دنگی
قیمت دلار قیمت خودرو قیمت طلا خودرو واردات خودرو حقوق بازنشستگان بازار خودرو سایپا ایران خودرو مالیات برق دلار
سعید راد سینمای ایران سینما ماه محرم مهران مدیری بازیگر سینما فضای مجازی دفاع مقدس بازیگر تلویزیون کربلا عاشورا
دانشگاه وزارت علوم دانش بنیان فناوری حوزه علمیه آموزش عالی شرکت دانش بنیان دانشگاه آزاد اسلامی سازمان امور دانشجویان
رژیم صهیونیستی جو بایدن کامالا هریس غزه فلسطین دونالد ترامپ اسرائیل روسیه آمریکا یمن چین ترامپ
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ برتر لیگ برتر ایران نقل و انتقالات باشگاه پرسپولیس المپیک 2024 پاریس سپاهان نقل و انتقالات لیگ برتر المپیک باشگاه استقلال
بازی تلگرام هوش مصنوعی بیت کوین فیلترینگ سامسونگ ایلان ماسک گوگل سرعت اینترنت مایکروسافت شرکت های دانش بنیان اپل
دیابت گرمازدگی چاقی کاهش وزن رژیم غذایی فشار خون بارداری ویتامین افسردگی استرس