دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
ماه رمضان راه کسب رضوان الهی
درباره ماه مبارک رمضان و ویژگی های آن، سخن زیاد گفته شده است؛ اما شنیدن توصیف این ماه از زبان قرآن و ائمه معصومین(ع) حلاوت دیگری دارد. بخشی از گنجینه عظیم معارف شیعه، به روایاتی نورانی از حضرات معصومین اختصاص دارد که درباره ماه مبارک رمضان بیان داشته اند، و در آن از اهمیت و علودرجات آن پرده برداشته اند. از جمله این بیانات نورانی، دعاهایی از صحیفه سجادیه حضرت امام زین العابدین(ع) است که معارف گران سنگی در آن به یادگار مانده است. متن حاضر تبیینی درباره بخشی از معارف صحیفه سجادیه، حول ماه مبارک رمضان است که تقدیم خوانندگان محترم می گردد.
ماه مبارک رمضان، ماه فضیلت و کرامت است. با طلیعه هلال این ماه، درهای خاصه ای از رحمت و کرامت الهی به روی جامعه مؤمنین گشوده شده و مؤمنان به ضیافت الهی خوانده می شوند. از وجود مبارک حضرت زین العابدین علی بن حسین(ع) در صحیفه نورانی سجادیه، دو دعا در ارتباط با ماه مبارک رمضان نقل شده است که خواندن آن ها برای آشنایی با فضائل این ماه و وظایفی که طی آن برعهده ماست، بسیار مفید است. انسان با سیر در معارف این دعاها متوجه می شود که با حلول ماه رمضان چه فضیلتی به وی روی آورده و با پایان این ماه، چه سفره ضیافتی جمع می شود؛ و کسانی که اهل این ماه نبوده اند، چه خسارتی دیده اند.
دعای اول بیش تر در باب وظایف و تکالیفی است که برعهده ماست و باید به آن ها مقید بود؛ اما در دعای دوم ضمن این که به فضیلت های این ماه و بهره های افراد متنعم از آن اشاره می شود؛ تکلیف کسانی که از این ماه محروم شده و نتوانستند بار خود را از این سفره ضیافت ببندند، نیز مشخص گردیده است.
● طریق بودن ماه رمضان در رسیدن به مقام رضوان
دعای اول که دعای ۴۴ از مجموعه ادعیه صحیفه سجادیه است، دعای به نسبت مفصلی است که با این فراز شروع می شود: «الحمدلله الذی هدانا لحمده، و جعلنا من أهله»؛ سپاس خدای را که ما را به حمد خودش هدایت کرد و ما را از اهل حمد قرار داد تا حامد خدا باشید. نتیجه این هدایت به حمد چیست؟ «لنکون لاحسانه من الشاکرین»؛ تا از این حمد به مقام شکر در مقام احسان برسیم. «و لیجزینا علی ذلک جزاء المحسنین»؛ و در نتیجه پاداش محسنین را به دست بیاوریم. پس در این فراز با سه سرفصل معرفتی روبه رو هستیم که عبارتند از: حمد، شکر و احسان.
حضرت در ادامه، به نعمت دیگری اشاره و خدا را به خاطر عطای آن شکر می کنند: «والحمدلله الذی حبانا بدینه، و اختصنا بملته»؛ حمد خدایی را سزاست که دین خود را به ما عطا کرد و ما را مختص به دین خودش قرار داد. انسان گاهی نعمت «دین داری» را جزو عطاهایی که احتیاج به حمد داشته باشد، به حساب نمی آورد، درحالی که اساسی ترین نعمتی که خدای متعال به ما داده و به دست آوردن آن تصادفی نیست، هدایت به دین خداست. در پس هدایت شدن به دین حق، تدبیر الهی نهفته است؛ در دستگاه خدای متعال، امر تصادفی که بیرون از مشیت او باشد، اتفاق نمی افتد و چون این هدایت با تدبیر حضرت حق بوده است، باید خدای متعال را حمد کرد.
«و سبلنا فی سبل احسانه»؛ حمد خدایی را سزاست که ما را در راه های منتهی به احسان، به حرکت درآورده و در این مسیر قرار داده است. چرا؟ «لنسلکها بمنه الی رضوانه»؛ تا با دست گیری او، سالک این راه ها باشیم. هم مرور به این سبل احتیاج به هدایت الهی دارد و هم ادامه این سبل و سلوک در این مسیرها محتاج به من الهی است. پایان این سبل چیست؟ «الی رضوانه»؛ انسان اگر سبل احسان را با من الهی طی کند، به مقام رضوان الهی می رسد. «حمدا یتقبله منا، و یرضی به عنا»؛ حمدی که رضای حق را به دنبال دارد و مقبول درگاه حق می شود.
ما در ابتدا خدای متعال را برای این که ما را اهل حمد قرارداد و به راه های احسان خود هدایت نمود، حمد کردیم؛ اما در ادامه به حمد خاصی می رسیم: «والحمد لله الذی جعل من تلک السبل شهره شهر رمضان» خدا را ستایش می کنم بر این که یکی از آن سبل را، ماه خودش قرار داد. گویا این عطا، حمد ویژه ای می طلبد. حمد بر این نعمت که خدای متعال یکی از راه های منتهی به خود را، «ماه خودش» که همان ماه رمضان است قرارداده است، غیر از حمد نسبت به راه های دیگری است که ما را به سوی خدا می رساند. کسی که طالب مقام رضوان است و درک می کند که بالاترین نعمتی که انسان می تواند به آن برسد، مقام «رضوان الهی» است (توبه؛۷۲) مسیرهای منتهی به این مقام، یک نعمت خاص تلقی می شوند؛ لذا حمد برای آن ها نیز باید حمد معنی داری باشد.
حضرت سیدالشهدا(ع) در شب عاشورا، وقتی اصحاب خود را جمع می کنند تا ماجرای فردا را با آن ها در میان بگذارند و بیعت خود را از دوش آن ها بردارند، خطبه کوتاهی بیان فرمودند؛ خطبه با این کلمات شروع می شود: «اللهم انی احمدک علی ان اکرمتنا بالنبوه ». حضرت در تنگنای ابتلاء و در اوج غربت، خدا را به خاطر عطای مقام نبوت حمد می کنند. اگر انسان اهل توجه به آن مقاصد بوده و این نیازها در او پیدا شده باشند، اهمیت نعمت نبوت و هدایت به دین حق الهی برای او نیز تلقی می شود و به مقام حمد آن می رسد.
● ویژگی های ماه مبارک رمضان در بیان حضرت زین العابدین(ع)
حضرت در این دعا، ماه مبارک رمضان را چنین معرفی می کنند: «شهر الصیام، و شهر الاسلام، و شهر الطهور، و شهر التمحیص، و شهر القیام الذی انزل فیه القرآن، هدی للناس، و بینات من الهدی و الفرقان»؛ شهر روزه داری و شهر اسلام؛ شهر پاکی و پیرایش؛ شهر شب زنده داری و شهر قرآن؛ شهری که در آن هدایت و بینات برای مردم فرود آمده است. گویی نزول قرآن محدود و مخصوص سال های اول نزول قرآن در زمان حیات نبی اکرم صلی الله علیه و آله نیست؛ بلکه این نزول در این ماه استمرار دارد. شهر برخورداری از قرآن و هدایت آن و بیناتی که برای بشر آورده، این ماه است؛ شاید از این روست که به ماه رمضان، بهار قرآن گفته اند. انسان در این ماه می تواند به صیام و اسلام و طهور و تمحیص و قیام راه پیدا کند. می تواند به مقام صائمین برسد؛ البته این مقام هم درجاتی دارد. مانند صوم پرهیز از مبطلات و محرمات، تا صوم «خاص الخاص» که در آن روزه، «امساک قل از ماسوی الله» شرط روزه داری شمرده شده است. ماه رمضان ماهی است که انسان می تواند به این مقام برسد؛ چرا که همیشه این شرایط مهیا نیست.
رسول مکرم اسلام(ص) در خطبه شعبانیه فرموده اند: «[رمضان] شهری است که در آن دعوت به ضیافت الهی شده اید. ابواب جهنم به روی شما بسته است؛ درهای بهشت باز است و شیاطین در این ماه در غل و زنجیرند.»
در این ماه، راه های منتهی به جهنم، مسدود می شوند؛ یعنی از درب بسته باید وارد جهنم شد؛ و بالعکس! راه های رحمت الهی به سوی انسان باز است. شیاطینی که انسان را به جهنم دعوت می کنند و مانع ورود انسان به رضوان و بهشت و مقامات معنوی می شوند، در این ضیافت الهی، در غل و زنجیرند. این ها حقایقی است که برای اهل مشاهده ملکوت عالم، امروز هم قابل شهود است. از احوالات برخی بزرگان می شود این را فهمید؛ مثلاً مرحوم انصاری همدانی وقت مغرب فرموده بودند: «بلند شوید اذان بگوئید». اطرافیان گفته بودند: «هنوز مغرب نشده»؛ ایشان پاسخ داده بود: «مگر نمی بینید ملائکه روز دارند می روند و ملائکه شب فرود می آیند.»
● ماه اسلام و طهارت
درهمه ماه ها این زمینه ها وجود ندارد. درماه ضیافت است که انسان می تواند به صیام و اسلام برسد؛ مقام اسلام همان مقام تسلیم در مقابل خدای متعال و نبی مکرم و اهلبیت (ع) است. انسان می تواند مقام اسلام را در این ماه به دست آورد. اگر چه به حسب ظاهر فرصت های این ماه کوتاه است، ولی درهمین فرصت های کوتاه این حقایق به کف آوردنی است. انسان می تواند در این ماه از همه رذالت ها و آلودگی هایی که در وجود انسان بیتوته کرده اند، پاک شود. درهر منزلی چه در شهر وچه در روستا و درمنزل، محل مخصوصی به عنوان مکانی برای تطهیر و حمام وجود دارد که وسائل و فضا برای شستشو درآن آماده است. ماه رمضان، ماه طهور است؛ یعنی شرایط باطنی و ملکوتی عالم دراین ماه برای پاک شدن و طهارت انسان به طور کامل آماده است. اگر انسان بتواند از این ماه استفاده کند، به طهارت می رسد. خدا رحمت کند استادی را که می گفت:
«بچه که بودیم با اقوام و رفقا می رفتیم حمام خزینه ای قدیم؛ سه چهار ساعت درحمام می ماندیم؛ کشتی می گرفتیم و بازی می کردیم. وقتی از حمام بیرون می آمدیم تازه چرک هایمان خیس خورده بود. یک دست کتک می خوردیم که چرا حمام رفتید؟»
گاهی «شهر الطهور» برای بعضی انسان ها نیز مثل همین است. وقتی ماه مبارک تمام می شود، تازه چرک هایش خیس خورده و نمودارتر شده است. اما اگر انسانی اهل بهره مندی باشد، می تواند همه رذالت های روحی خود را در این ماه تطهیر کند؛ ظاهر و باطنش را با شریعت هماهنگ کند تا ملکات و مراتب مختلف وجودی و نفسش همه تطهیر و پاک شوند.
● ماه تمحیص و خالص شدن
ماه مبارک رمضان، ماه خالص شدن است. خیلی از ناخالصی ها برای انسان پوشیده است؛ این ناخالصی ها را می توان دراین ماه یافت و آن ها را پاک کرد. خدای متعال در سوره آل عمران وقتی از جنگ احد و شکست هایی که به حسب ظاهر برای مسلمان ها پیش آمده بحث می کند، در ضمن همان آیات می فرماید: «لیمحص ما فی قلوبکم» (آل عمران، ۴۵) این جنگ های سنگین برای این بود که آنچه در قلب شماست، تمحیص شود.
انسان در تحت فشارهای سنگین است که می تواند به پاکی و طهارت برسد و قلب خود را از تعلق به اغیار آزاد کند. وقتی در طلا ناخالصی هایی وجود د اشته باشد، این آلایش ها را به راحتی نمی توان از طلا گرفت؛ باید طلا را درکوره آتش قرارداد. وقتی طلا در دمای بالا قرارگرفت، ناخالصی ها خود را از طلا جدا می کنند و دیگر مقاومت ندارند؛ آنچه باقی می ماند طلای خالص و گران قیمتی است که تمحیص شده است.
ناخالصی های وجود انسان، تعلقات به غیر خداست که درجان او شکل می گیرد، کوره وجود انسان نیز، میدان جنگی است که خدا زمینه آن را می چیند تا انسان تعلقاتش را رها سازد و آزاد شود و از هم تعلقاتی که از جنود ابلیسند، رها گردد؛ در ماه مبارک رمضان چنین شرایطی برای تمحیص و خالص شدن آماده است؛ انسان باید توجه کند که این آمادگی و مهیا شدن شرایط، همیشگی نیست و درماه های دیگر نمی توان آن را یافت.
● ماه قیام برای خدا
رمضان، «شهر القیام» است؛ در ظاهر یعنی اینکه انسان می تواند در این ماه شب زنده داری کند؛ ولی شاید معنای پیش تری در این فراز نهفته باشد. شاید بتوان گفت که انسان در این ماه می تواند به «قیام لله» برسد.
قیام لله که انسان برای خدا قیام کند و همه حیاتش قیام برای او باشد، کار آسانی نیست. نکته این جاست که این مهم در این ماه ممکن است. شهر رمضان،شهری است که انسان ازهدایت و بینات قرآن برخوردار است.
همیشه چنین فضایی در دسترس انسان نیست که قرآن درماه رمضان این چنین بهره وبار دهد. خواندن ها و بهره مندی ها متفاوت است. درسایه سار این بهره مندی های ویژه است که انسان می تواند برای خدا خالص شود و برای خدا قیام کند.
● ماه درک ولایت الهیه
در ادامه، حضرت به این جا می رسند که: «فابان فضیلته علی سائر الشهور»، خدای متعال فضیلت این شهر را پنهان نکرد، این آشکار ساختن نعمت هم جزو نعمت های الهی است. اگر خداوند متعال همان گونه که شب قدر را مخفی کرده، ماه خود را هم پنهان می کرد، کار مشکل می شد. انسان اگر می خواست به برکات این ماه برسد باید همه سال را مراقبه می کرد، ولی خدای متعال این ماه را برای همه معرفی نموده است. «بما جعل له من الحرمات الموفوره ، والفضائل المشهوره »؛ خدا حرمت هایی برای این ماه قرار داده است. آن حرمات برای چیست؟ «فحرم فیه ما احل فی غیره اعظاما، و حجر فیه المطاعم و المشارب اکراما»، حرام بودن اموری که در سایر ایام حلال شمرده شده، به خاطر اکرام و اعظام این ماه است. «وجعل له وقتا بینا» زمان آن نیز معین است و جابه جا نمی شود، این طور نیست که ماه رمضان پس و پیش بشود، این هم از الطاف خداست والا اگر قابل جابه جایی بود، ممکن انسان این ماه را از دست بدهد.
«لایجیز- جل و عز- ان یقدم قبله، ولا یقبل ان یوخر عنه»؛ باید این ماه در مواقف خودش احیا شود، چرا که نعمت بسیار ویژه ای در این ماه نهفته است. «ثم فضل لیله واحده من لیالیه علی لیالی الف شهر»؛ یک شب از شب های این ماه، از شب های هزار ماه برتر است. این شب، گنج عظیم و بی حد و اندازه ای است که خدای متعال آن را در این ماه قرار داده است و انسان باید تلاش کند این گنج را به دست آورد. کسب فیض از این شب، یعنی تدارک همه کاستی های عمر. انسان در این عمر معمولی، انسان نمی تواند کاری از پیش ببرد، مسیر سلوک طولانی است و دست آوردهای انسان اندک. اگر بخواهد قدم بزرگی بردارد، باید به درک شب قدر برسد والا بهره چندانی از عمر خود نبرده است.
براساس بعضی روایات، خدای متعال شب قدر را در مقابل عمر طولانی ای که به امم سابق داده، به امت نبی اکرم(ص) عطا کرده که عطای بسیار ارزشمندی است. در ذیل روایات سوره قدر، دو شان نزول برای این سوره بیان شده است، که هر دو می تواند درست باشد. شان نزول اول در تفسیر صافی مرحوم فیض کاشانی چنین نقل شده است:
حضرت در خواب دیدند بنی امیه بر منبر ایشان بالا رفته اند و مردم را به قهقرا برمی گردانند، هرچه حضرت مردم را پیش برده بودند، آن ها به عقب برمی گرداندند. نبی اکرم(ص) محزون شدند که جبرئیل آمد و گفت: «یا رسول الله چه شده؟». حضرت خوابی که دیده بودند را شرح دادند. جبرئیل عرض کرد: «من مطلع نیستم و باید بروم و ماجرا را از خدای متعال تفحص کنم.» جناب جبرئیل برگشت و سوره قدر و یک آیه دیگر را آورد. بشارت این بود که ما در مقابل این دولت طولانی ای که به آن ها دادیم و آن ها مردم را به قهقرا برمی گردانند، به تو شب قدر را عطا کردیم، شب قدر تو از این دولت کارگشاتر است و همه فتنه گری آن ها را جبران می کند.
در آیه شریفه ۰۶ از سوره مبارکه اسراء آمده است: «و اذ قلنا لک ان ربک احاط بالناس و ما جعلنا الرویا التی اریناک الا فتنه للناس و الشجره الملعونه فی القرآن و نخوفهم فما یزیدهم الا طغیانا کبیرا»؛ پروردگارت محیط به مردم است، آن ها نمی توانند از ملک و حکومت خدا بیرون بروند و کاری کنند که خدا نمی خواهد. خدا به کاری که آن ها می کنند، احاطه دارد. شاید این جا بپرسیم: «پس این فتنه ها چیست؟» این خوابی که حضرت دیدند و این شجره ملعونه ای که قرآن معرفی می کند، بیرون از اراده خدا نیست، کسی در کار خدا نمی تواند اختلال کند. این کوره ای الهی است که مردم باید در آن وارد شوند تا عده ای خالص شده و عده ای هم جدا شوند. آن هایی که در ادعای ایمان و بندگی صادق بودند، باید صف شان جدا شود. در قیامت این گونه نیست که هر کسی در صف جداگانه ای پیش بیاید، بلکه هر کسی به دنبال امام خود به محشر می آید.
ذیل این آیه روایتی است که فریقین با کمی اختلاف آن را نقل کرده اند. در این روایت گفته شده است: این فتنه ماست و این فتنه برای مردم لازم است. بعضی روایات شجر ملعونه را به بنی امیه تفسیر کرده اند. در مقابل این فتنه، ما شب قدر را به تو دادیم که جبران همه آن ها باشد.
شان نزول دوم این آیه در روایت دیگری است که آیه را به گونه ای متفاوت معنا می کند: در محضر رسول خدا عرض شد که بعضی از امم سابقه ۰۲۱ سال فقط شمشیر روی دوش داشتند و می جنگیدند، در حالی که عمر متوسط امت حضرت ۰۶ تا ۰۷ سال است. حضرت به خدای متعال عرض کردند که خدایا در مقابل این عمرهای طولانی به امت من چه عطا کرده ای؟ آیه نازل شد که ما به تو و امت تو شب قدر را عطا کردیم که جبران نقص عمر را می کند.
خود دنیا که موضوعیت ندارد. این عمر برای این است که انسان بتواند بارش را برای ادامه راه ببندد؛ والا اینکه انسان هزار سال در این دنیا باشد یا صد سال، نقشی در عاقبت او ندارد. در این مسیر باید بار را برداشت و رفت. این نکته قابل تاملی است. پیامبر ما غیر از حضرت موسی و حضرت نوح و حضرت ابراهیم علیهم السلام است که باید هزار سال کنارشان باشی تا به مقصد برسی؛ با رسول اکرم(ص) در یک عمر کوتاه هم می توان به مقصد رسید. مثل این که یک استاد زبردست کار کرده، ۰۴ سال درس بگوید؛ از نظر استعداد و توانایی هم کامل باشد. اما با استادی که به معنای حقیقی کلمه استاد است، خیلی فرق می کنند. ممکن است کتابی را با او در عرض یک ماه بخوانی ولی با دیگری در طول یک سال هم نه. این شفاعت حضرت و اهل بیت(ع) است که راه را کوتاه می کند. شب قدر برای امتی است که می تواند از این شفاعت بهره مند شود.
لذا روایت عجیبی در تفسیر فرات که مرحوم مجلسی نیز آن را در بحار نقل کرده است، می گوید: «اللیله فاطمه و القدر الله فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد أدرک لیله القدر»(۱)؛ شب قدر، باید ارتباطی با ولی خدا داشته باشد. تلقی من این است که حقیقت شب قدر، درک ولی خدا و مقام ولایت الهیه است. «ولایت علی ابن ابیطالب حصنی»(۲) انسان اگر به محیط امن ولایت الهیه وارد نشود؛ شب قدری ندارد. انسان خطرپذیر است؛ باید وارد آن حصن شود تا از مخاطرات نجات پیدا کند. اگر «کلمه لااله الا الله» حصن خداست، «ولایت علی ابن ابیطالب» هم حصن خداست. پذیرش ولایت اولیای الهی، شرط توحید و مقوم توحید است؛ انسانی که این شرط را قبول ندارد، در واقع یک پای توحیدش می لنگد و مقامی از مقامات خدا را قبول ندارد. خلاصه، اگر انسان به محیط ایمن الهی و آن وادی امن وارد نشود، همواره در خطر است. شیطان، نفس و دیگران تهدیدش می کنند. وادی ولایت خداست که وادی ایمن است. شاید حقیقت شب قدر هم همین باشد؛ منتها بعید نیست که چنین درکی از شب قدر، با ماه رمضان نیز ارتباط داشته باشد؛ کما این که شب قدر هم در ماه رمضان است. شاید معنایش این باشد که درک حقیقت مقام ولایت الهیه هم در این ماه برای انسان مقدور می شود. اگر انسان در این ماه بتواند خودش را به آن وادی ایمن و ولی خدا برساند، در کنار او بیش از هزار سال پیش می رود و اگر نرسد، هزار سال و هزار ماه هم که تلاش کند، به ایمنی و حصن الهی نمی رسد. یک شب که با ولی خدا سالک باشی، به آن وادی ایمن می رسی و به مقام حصن الهی راه می یابی؛ طبیعی است که چنین شبی از هزار شب که خودت راه بروی بهتر است. یک شب سلوک با ولی خدا، از هزار ماه دویدن به تنهایی، برای انسان کارگشاتر است؛ این یک شب، آدم را به یک فضای دیگری وارد می کند. انسان اگر اهل محاسبه باشد، کم کم می فهمد که هنوز چیزی به دست نیاورده و همه این ها بازیچه است. ما برای بهره مندی از بازیچه های دنیا خلق نشده ایم؛ آمده ایم در این دنیا تا او را پیدا کنیم. برای به دست آوردن او هم باید شب قدر را درک کنیم.
شب قدر، بیرون از این ماه نیست آنهایی که اهل راه بودند در ماه رجب و شعبان خود را برای این مهم آماده می کردند؛ حتی عده ای از فردای ماه رمضان برای رمضان سال بعد آماده می شدند تا به درک شب قدر برسند. ولی نباید فراموش کرد که درک شب قدر، غیر از بیدار ماندن است! ممکن است آدم بیدار باشد؛ ابوحمزه بخواند؛ جوشن کبیر بخواند؛ ولی به درک شب قدر نرسد. درک شب قدر یعنی ورود به محیط ایمن الهی. روایت می فرماید: «فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد أدرک لیله القدر»؛ اسرار این روایت برای اهل سر گویاست؛ آدرس گنج را نشان داده اند. بعد از اینکه آدرس را گرفت، باید دنبال گنج باشد؛ آستین ها را بالا بزند و گنج را پیدا کند. داشتن نقشه گنج به تنهایی برای رسیدن به گنج کافی نیست؛ این روایت نقشه گنج است و بعد یک هشدار سنگین هم می دهند که خیال نکنید این معرفت در کتاب هایی است که می خوانید: «وانما سمیت فاطمه ؛ لان الخلق فطموا عن معرفتها».
در کتاب « علل الشرایع» روایتی از ابابصیر نقل شده که ایشان از حضرت سؤال کردند: چرا به حضرت می گویند زهرا؟ حضرت فرمود: «لان الله عز وجل خلقها فی نور عظمته فلما اشرقت اضاءت السماوات و الارض بنورها و غشیت ابصار الملائکه و خرت الملائکه لله ساجدین و قالوا الهنا و سیدنا ما هذا النور»؛ زمانی که خدای متعال وجود مقدس صدیقه طاهره سلام الله علیها را از نور عظمت خود آفرید، و این نور که منشعب از عظمت الهی بود، تجلی کرد، زمین و آسمان ها از نورش روشن شده و حجابی در دیدگان ملائک پدیدار گردید. با این که خود ملائک، وجود نوری داشتند، اما با دیدن این نور به سجده افتادند و پرسیدند: این نور چه بود؟ خداوند متعال فرمود: «هذا نور من نوری و اسکنته فی سمائی خلقته من عظمتی اخرجه من صلب نبی من انبیائی افضله علی جمیع الانبیاء؛ این نور شعبه ای از نور خودم است؛ او را در نقطه سمائی و رفعت یافته ای منسوب به خودم مکان دادم؛ او را از عظمت خودم آفریدم و او را از صلب یکی از پیامبرانم که بر دیگر رسولان برتری داده ام، خارج خواهم کرد. «و اخرج من ذلک النور ائمه یقومون بامری یهدون الی حقی و اجعلهم فی ارضی بعد انقضاء وحیی»؛ و از این نور رهبران و امامانی به وجود می آیند که پس از انقطاع وحی، مردم را به سوی حق هدایت می نمایند.
به هرحال، حقیقت وجودی حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها، سری از اسرار خداست؛ «روحی النبی بین جنبی. شب قدر هم در این ماه است و انسان باید این شب را درک کند. ازطریق معرفت صدیقه طاهره سلام الله علهیا می شود به آن شب راه یافت. آنهایی که چشمشان را بر وجود مقدس صدیقه طاهره بسته اند، نه تنها به شب قدر نرسیدند، بلکه از پیامبر خدا و امیرالمؤمنین هم جدا شدند. آنهایی که ایستادند و تماشا کردند و به روی خودشان نیاوردند و از خانه ای که جبرئیل در آن رفت و آمد داشت فاصله گرفتند و جدا شدند، هرگز نمی توانستند به شب قدر راه پیدا کنند. ابتلا و بلای حضرت، حلقه اتصال ما و حلقه اتصال عالم به نبوت و ولایت است. اگر ابتلای ایشان نبود، بقیه جدا می شدند؛ فتنه های شیطان همه را جدا می کرد. کسی که حلقه اتصال همه است، هرچه و هرکه را بخواهد، می تواند به وصل برساند. طریقش بلایی است که حضرت تحمل کرده است؛ بلای حضرت به خاطر وسعت و عظمتش، حلقه اتصال و پیوند همه اولیا به مقام نبوت و ولایت است. در باطن عالم هرکسی متصل می شود از این راه متصل می شود؛ بلای صدیقه طاهره سلام الله علیها حلقه اتصال باطنی است. شاید معنای شب قدر بودن حضرت هم همین باشد؛ چرا که درمقابل آن دولت های طولانی، حضرت کار را روشن کرد.
● تدارک نقص ها در وداع با شهر ضیافت
درماه مبارک رمضان، عده ای ارباب فضیلت بودند؛ از شب ها و روزهای این ماه استفاده کردند و بارشان را بستند. وقتی به پایان ضیافت الهی می رسند، خداحافظی های سنگین آنها با ماه رمضان جگرسوز است: «السلام علیک یا شهر الله الاکبر و عید اولیائه.»
ماه رمضانی که گذشت، دیگر برنمی گردد؛ ماه بعدی که می آید، ماه رمضان دیگری است. روایتش را مرحوم شیخ حر عاملی در باب محاسبه نفس و جهاد با نفس بیان کرده اند. ایشان می گویند: «روزی که می آید به آدم می گوید من دیگر تکرار نمی شوم؛ خیال نکنی که فردا من هستم! فردا یک روز دیگری است؛ من می روم و دیگر هم به دنیا برنمی گردم؛ مواظب باش بهره ات را از من ببری». ماه رمضان هم این طوری است. عده ای ماه رمضان را پشت سرمی گذارند و بهره مند می شوند، خوشا به حالشان. برای ما که نتوانستیم بهره هایی مثل آنها داشته باشیم، درسی دادند؛ در فراز دعای وداع با ماه مبارک می خوانیم: «خدایا ما را مقابل این ماه که از دست دادیم، در مقابل تفریط و کوتاهی خودمان در حق این ماه، مصیبت زده و منکسر هستیم که چرا ماه خدا آمد و ما نه از شب هایش بهره بردیم و نه از روزهایش؛ دست خالی از ماه جدا می شویم» در ادامه می فرمایند: خدایا ما تو را حمد می کنیم در کار تو که نقصی نیست؛ تو را فقط باید ستود. تو ماه طهور را قرار دادی؛ شهر صیام را قرار دادی؛ انبیاء را فرستادی؛ همه راهها را باز کردی؛ ملائکه ات را آماده و شیاطین را در غل و زنجیر کردی؛ من کوتاهی کردم و از این ماه بهره مند نشدم. حالا که بهره مند نشده ام، هم اقرار به بدی های خود دارم و هم اعتراف به تضییع الطاف تو.
بدی کردم و تضییع کردم حق تو را؛ حالا در مقابل این اسائه و اضائه ما چه داریم؟ قلب ما با ندامت پیوند خورده است؛ پشیمان هستیم؛ خوشحال و بی تفاوت نیستیم که شهرالطهور تمام شد. روز آخر ماه است و عده ای پاک و موحد شدند؛ خداشناس شدند؛ امام شناس شدند و مقام ولایت الهیه را یافتند و به آن راه پیدا کردند؛ اما ما دست خالی هستیم. بهره ای که از زبان ما برای توست این است که عذر حقیقی و صادقانه داریم؛ نه این که بگوییم خدایا تو نخواستی ما برسیم؛ نه! کار از طرف خدا تمام بود؛ ما نخواستیم؛ ما تضییع کردیم. خدایا از تقریط ها و این مصیبت هایی که به ما رسیده است، مصیبت زده ایم! در مقابل این ندامت ها، تو به ما پاداش بده. چه پاداشی؟ «اجراً نستدرک به الفضل المرغوب فیه»؛ اجری که ما با آن، فضلی را که از کف رفته است تدارک کنیم. «ونعتاض به من انواع الذخر المحروص علیه»؛ در ازای همه آن گنج هایی که در اول ماه نسبت به او تحریص می شد، ولی ما به دست نیاوردیم و از کنار آن گذشتیم.
انسان می تواند با انکسار و ندامت خود، با «عقد الندم» و «صدق الاعتذار»، از تفریط های خودش هم بهره مند شود. خدا رحمت کند استادی را که می گفت:
بچه را می فرستی این قوری را بشوید، می اندازد می شکند؛ دو حالت دارد؛ یک موقع می آید سرش را هم بالا می گیرد می گوید شکست که شکست؛ شما هم تنبیه می کنید. مستحق است که تنبیه کنید. یک موقع می آید می بینید که منکسر و خجالت زده است؛ شما به او روحیه می دهید و می گویید چیزی نشده است؛ قوری مال شکستن است؛ یک قوری دیگر می خریم، اگر انسان از گناهانش هم به اخبات برسد، این انکسار، بهره می دهد؛ اما عبادتی که سرت را بالا بگیری و بگویی من روزه را که گرفتم؛ نماز را هم که خواندم؛ چه کم گذاشته بودم؟ چنین عابدی مستحق چوب خوردن هست.
انکسار در درگاه خدای متعال (که انسان هر کاری کرده است از حد تقصیر بیرون نرود و خیال نکند که بندگی انجام داده است) ارزشمند است و خریدار دارد. انسان وقتی به اعماد و حالات بزرگان نگاه می کند، می بیند و می فهمد که خیلی هم راه نرفته است. این صدق الاعتذار و عقدالندم، تدارک نقص هاست.
● سخن پایانی
اگر کسی قبل از شب قدر نتوانسته است مهیا شود باید این دو حال را داشته باشد: یکی این که خدایا من قدر این ماه را ندانستم؛ مثل آنهایی که یک سال خودشان را آماده می کنند، از قبل به استقبالش نرفتم. خدایا دستم خالی است؛ با دست خالی وارد ماه ضیافت تو شدم. آدمی که می خواهد مهمانی برود، پیداست؛ دست کم، دست و صورتش را می شوید! خدایا، من هیچ کاری نکردم؛ آلوده آمدم. خدایا، آن ها که آماده شده بودند، گوارایشان باد؛ به آنها که عطا می کنی، صدبرابر عطا کن؛ ما را هم از چشم کرمت دور نبین.
از یک بزرگواری روایت بسیار لطیفی شنیدم که خوانده بود: عده ای روز قیامت مزد کارهایشان را می گیرند؛ یک عده ای هم هستند که عامل به این کارها نبودند، ولی همه آن مزدها را به آن ها هم می دهند. انگار گروه اول اعتراض می کنند که خدایا ما زحمت کشیدیم؛ پاسخ می شنوند که این ها هم از ما خواستند؛ اهل دعا بودند و از ما خواستند؛ آن ها به این مزدها و عطایا طمع و امید داشتند. این یعنی امید بالله؛ امید به کرم خدا اگر این درخواست در انسان پیدا شود که خدایا ما تا الان آماده نبودیم؛ خدایا آن حالات که به دوستان و اولیائت به خاطر زحمت هایشان دادی گوارایشان باد؛ به آنها صدبرابر بده؛ اما خدایا به ما هم همه آن آمادگی ها را عطا کن؛ از خزانه بی منتهای تو که کم نمی آید! به ما هم به خاطر خودت عطا کن؛ به خاطر معصومین(ع) عطا کن؛ از صدقه سری امام زمان(عج) به ما هم همه آن چه به خوبان عنایت می کنی را عنایت کن. اگر آدم به این امیدها برسد، آن وقت آمادگی بهره مندی از شب و روز ماه رمضان هم در او پیدا می شود.
در این دعاست که حضرت می فرمایند: «خدایا؛ یک ماه های رمضانی می آید که ما زنده نیستیم، ولی بندگان تو می آیند بندگی می کنند. خدایا؛ هر چه به آن ها می دهی، به ما هم عنایت فرما». حتی حضرت در امید به فضل الهی کمی پیش تر می رود و می فرماید: «و أعطنا أضعافه من فضلک»؛ از تفضل خودت، بالاترش را به ما عطا کن. این جا که بحث عدل مطرح نیست! این امید خیلی بزرگی است! «فان فضلک لایغیض، و ان خزائنک لاتنقص بل تفیض، و ان معادن احسانک لاتفنی، و ان عطاءک للعطاء المهنا». انسان باید این گونه در کرم خدای متعال طمع داشته باشد. اگر در انسان انکسار، اخبات و رجاء به فضل بی منتهای الهی پیدا شود، جبران همه کاستی ها خواهد شد.
۱- تفسیر فرات الکوفی، ص۲۸۵.
۲- الامالی صدوق، ص۵۳۲.
استاد سیدمحمد مهدی میرباقری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست