دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

با رضا درخشانی, درباره نمایشگاه مشتركش با فریده لاشایی


با رضا درخشانی, درباره نمایشگاه مشتركش با فریده لاشایی

«رضا درخشانی» و «فریده لاشایی» تازه یكدیگر را شناخته اند اما مشتركات فراوان دارند به همین دلیل نمایشگاه مشتركی از نقاشی هایشان در گالری ماه برگزار كرده اند تابلوهایشان در این نمایشگاه یك دنیا دور از هم اند و به همان اندازه نزدیك اند دو خط موازی اند كه در فضای دو بعدی از هم دورند, اما اگر با زاویه ای مناسب در منطق سه بعدی به آن بنگرید, بر هم منطبق اند

«رضا درخشانی» و «فریده لاشایی» تازه یكدیگر را شناخته اند اما مشتركات فراوان دارند. به همین دلیل نمایشگاه مشتركی از نقاشی هایشان در گالری ماه برگزار كرده اند. تابلوهایشان در این نمایشگاه یك دنیا دور از هم اند و به همان اندازه نزدیك اند. دو خط موازی اند كه در فضای دو بعدی از هم دورند، اما اگر با زاویه ای مناسب در منطق سه بعدی به آن بنگرید، بر هم منطبق اند. این را خود «درخشانی» هم تائید می كند: «معمولاً نقاش ها تنها نقاش اند. اما من و لاشایی هر دو تجربه هنرهای دیگر را داریم و این نشان دهنده یك نوع نزدیكی در جهان بینی ها است كه ایجاد ارتباط می كند. نتیجه این نزدیكی در كار مشخص است.» «درخشانی» از آشنایی شان و دلیل برگزاری نمایشگاه می گوید: «لاشایی را دورادور می شناختم. در چند ماه گذشته بیشتر آشنا شدیم. از نوع كار، نقاشی و برخوردش با طبیعت خیلی خوشم می آید. كارهایش حس قوی دارند. صحبت شد با هم كه یك كاری كنیم.» و نمایشگاه مشترك گذاشتند.همه تابلوهای نمایشگاه امسال كشیده شده اند. ۱۵ تابلوی «درخشانی» با دو نام و سوژه در نمایشگاه بودند: «خسرو و شیرین و شراب پنهان». تابلوها در اندازه های بزرگ بودند و تعدادی نیز به شكل عمودی.فضای اندازه تابلوها و فضای نسبتاً كوچك برای این تعداد تابلو سبب شده بود تا دیدن تابلوها كمی سخت شود، به ویژه در روز افتتاح نمایشگاه. تعداد زیاد بازدیدكنندگان شما را مجبور می كرد در فاصله یك قدمی تابلوها بایستید. اما دیدن تابلوها به این زحمت می ارزید. «درخشانی» با شنیدن این گلایه كوچك می گوید: «معمولاً در ایران فضاهایی كه نقاشی ها در آن عرضه می شوند، برای گالری ساخته نشده اند.» مگر فضای گالری چه فرقی دارد: «مكان هایی كه برای گالری در نظر می گیرند، تا جایی كه ممكن است فضاهایی اضافی ندارند. اغلب دیوارها صاف و سفید است كه یا پنجره ندارد یا تعداد آن معدود است. به این ترتیب نصب كار روی آن راحت تر است و بهتر هم دیده می شود. ولی در ایران فضاهای خاص برای گالری كم است و گاهی حتی فضاهای مسكونی به گالری تبدیل می شوند و در نتیجه فضاهای نامناسب مثل درگاهی در آنها زیاد است.»

• شیرین در غیاب فرهاد

كارهای «درخشانی» در این نمایشگاه به دو گروه تقسیم بندی شده بودند: «خسرو و شیرین و شراب پنهان». می گوید كه مدت ها است روی این دو سوژه كار می كند. نام دیگر سری كارهای خسرو و شیرین «نغمه های شبانه پارسی» است كه از ۱۵ سال پیش در نیویورك آغاز شد. در این تابلوها دو دلداده ایرانی تصویر می شوند. در تعدادی از تابلوها برای توصیف حال آنها از شعر كمك می گیرد و در تعدادی دیگر تنها نقش است با رنگ. می گوید: «قبل از این كه از ایران بروم كارهایم كمتر ایرانی بودند. نه این كه هیچ تاثیری نگرفته باشند، چون به هر حال رنگ ها ناخودآگاه با توجه به ذهنیت ایرانی انتخاب می شدند، اما فرم ها غربی بود.» در سال ۵۰-۴۹ وارد دانشكده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد و پس از اتمام تحصیل در رشته هنرهای تجسمی در مركز هنری كالیفرنیا به ادامه تحصیل در رشته تصویر سازی پرداخت.

تا زمانی كه در ایران بود نوع نگرشش همچنان بر مبنای هنر بین المللی بود. اما وقتی مدتی از اقامت اش در آمریكا گذشت، سنت ایرانی به سراغش آمد: «در یك مقطعی در زمان زندگی ام در آمریكا به نقش های سنتی گرایش پیدا كردم. آدم آنجا بیشتر به سمت این فرم ها می رود چون می خواهد متفاوت باشد و دست مایه دیگری برای كارهایش داشته باشد كه دیگران ندارند.» او این دوره را تجربه خوبی برای خود می داند و می گوید: «فرهنگ ایرانی غنی است و حیف است كه از آن استفاده نشود. بهره گیری از این فرهنگ تجربه خوبی برای من بود تا درك كنم كه چطور می شود از آن هنر سنتی كه ضوابط خاص خودش را دارد و به نوعی در ابعاد هنر بین المللی نمی گنجد، برداشتی نو كرد.» تابلوهای خسرو و شیرین یادآور مینیاتورهای ایرانی است. «درخشانی» در مورد علت انتخاب این فرم می گوید: «در میان فرم های ایرانی به مینیاتور علاقه بیشتری داشتم. از طرف دیگر بعضی سوژه های خاص مینیاتور برایم جذاب شده بود كه یكی اش همین خسرو و شیرین بود.» به گفته او نقاشی مینیاتور، تصویر كتاب بود و به اندازه صفحه كتاب. در این آثار هنرمند در درون اندازه های كوچك جای می گرفت: «مجموعاً كه به تابلوهای مینیاتور نگاه می كنی، می تواند به هنر مدرن نزدیك شود و حتی به نوعی به هنر آبستره.» این بود كه به استفاده از مینیاتور روی آورد. آن هم هزاران كیلومتر دورتر از ایران. در آمریكا. اعتقاد دارد كه مدرن كردن سبك های سنتی سخت است و امكان دارد كه نقاش خیلی از اصل كار دور شود: «این كه به شیوه مینیاتور یك تابلوی بزرگ بكشند، تحول نیست. می دانم كه ممكن است خیلی ها بدشان بیاید ولی من هیچ علاقه ای به مینیاتور مدرن ندارم. به نظر من مینیاتور اصیل ایرانی را به انحطاط می كشد. چون برداشت درستی از نوگرایی در آن نیست.» می گوید: «در مینیاتورهای امروزی اندازه ها بزرگ شده و به نوعی پرسپكتیو وارد طرح ها شده است كه با ذات هنر مینیاتور همخوانی ندارد. صورت های نقش ها مانند این است كه از مانكن های امروزی كپی شده باشد. این نه تنها كمكی به رشد این سبك نكرده بلكه ضربه هم زده است.» «درخشانی» اعتقاد دارد كه در عین توانایی قلم، یك جور ساده نگری در مینیاتورها وجود دارد، یك نوع حس زیبایی شناختی. او به دنبال همین حس رفت: «دو سالی روی همان مجموعه خسرو و شیرین كار می كردم تا این كه فكر كردم به نتیجه رسیده است. در حدود ۵۰ تابلو بود به علاوه اتودها و طرح ها. در نیویورك نمایشگاهی برپا كردم كه شبكه تلویزیونی ABC آمریكا گزارش مفصلی از آن پخش كرد و استقبال خوبی از آن شد.» بعد از نمایشگاه فكر كرد كه این سری كار تمام شده است و نتوانست ادامه دهد تا این كه یكی دو سال پیش كه به ایران باز گشت دوباره آن حال و هوا هم به سراغ اش آمد. به وسعت دفعه پیش نه ولی توانست تعدادی كار در همان سبك بكشد. در مورد شیوه كارش می گوید: «در واقع تمام عناصر مهم نقاشی بین المللی در این كارها دیده می شود به علاوه یك مقداری نوشته، شعر، خط. بعضی وقت ها هم لك یا شره رنگ در نقاشی ها هست. البته ممكن است برای همه جذاب نباشد، ولی سرآغازی است برای یك دوره جدید براساس هنر گذشته ایران. به گفته خودش سبك كاری اش را زیاد تغییر می دهد: «من اصولاً هر چند سال یك بار كارم را عوض می كنم و به شیوه جدید روی می آورم. در ۲۰ سال گذشته حداقل روی ۵ یا ۶ شیوه جدید كه مدعی هستم شیوه خودم است كار كرده ام. گاهی وقت ها شیوه ای می گذرد ولی بعد از چند سال دوباره برمی گردم به آن و سری جدیدی از آن می كشم. این در مورد سری «نغمه های شبانه ایرانی هم صادق است.» یكی از سئوالاتی كه بازدیدكنندگان از نمایشگاه از او زیاد پرسیده اند، این بود: «این خسرو و شیرین. پس فرهاد كو؟»

«فرهاد خودم هستم. ناظر خاموش جریانات.»


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.