دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

اسرائیل در ایران


اسرائیل در ایران

برقراری ارتباط بین اسرائیل و دستگاه سلطنت پهلوی و گسترش همكاریهای سیاسی, اقتصادی, فرهنگی, اطلاعاتی و نظامی این دو رژیم, بخش جذاب و عمده حضور و فعالیت صهیونیست ها در ایران است كه در جای خود به طور جداگانه نیازمند مطالعه و بررسی است

برقراری ارتباط بین اسرائیل و دستگاه سلطنت پهلوی و گسترش همكاریهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اطلاعاتی و نظامی این دو رژیم، بخش جذاب و عمده حضور و فعالیت صهیونیست‌ها در ایران است. در اسفندماه سال ۱۳۲۸ ش، یعنی حدود یك سال و اندی پس از اعلام تأسیس اسرائیل، دولت شاهنشاهی ایران، این رژیم را به صورت «دو فاكتو» به رسمیت شناخت.

برقراری ارتباط بین اسرائیل و دستگاه سلطنت پهلوی و گسترش همكاریهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اطلاعاتی و نظامی این دو رژیم، بخش جذاب و عمده حضور و فعالیت صهیونیست‌ها در ایران است كه در جای خود به طور جداگانه نیازمند مطالعه و بررسی است.

در اسفندماه سال ۱۳۲۸ ش، یعنی حدود یك سال و اندی پس از اعلام تأسیس اسرائیل، دولت شاهنشاهی ایران، این رژیم را به صورت «دو فاكتو» به رسمیت شناخت.

صرف نظر از علل، عوامل و چگونگی این اقدام رژیم پهلوی و نیز اعمال نفوذ و حتی رشوه‌ای كه صهیونیست‌ها به بعضی رجال و مقامات ایرانی پرداخت كردند؛ واقعیت این است كه اقدام ایران در میان جوامع مختلف اسلامی در جهان، به خصوص كشورهای اسلامی، بازتاب منفی فراوان به دنبال داشت. در ایران نیز مردم مسلمان تحت رهبری عالمان دینی به شدت در قبال این تصمیم اعتراض كردند و عكس‎العمل نشان دادند. بعضی نمایندگان مجلس شورای ملی نیز دولت وقت را مورد سؤال و بازخواست قرار داده و این اقدام را محكوم كردند. مع‎الوصف رژیم پهلوی ضمن صدور اعلامیه‌ای، دولت غاصب اسرائیل را به رسمیت شناخت و «عباس صیقل» را به عنوان نماینده رسمی انتخاب و به فلسطین اشغالی اعزام كرد. این در حالی بود كه پیش از این «رضا صفی نیا» به عنوان مأمور مخصوص دولت شاهنشاهی به فلسطین اعزام شده بود.

بازتاب منفی گسترده موضوع شناسایی اسرائیل در داخل و خارج كشور و به ویژه اعتراضهای مردم مسلمان ایران به رهبری عالمان دینی، از جمله آیت الله كاشانی، سرانجام سبب صدور اعلامیه‌ای از سوی نخست‌وزیر، در تیرماه سال ۱۳۳۰ ش، مبنی بر قطع رابطه ایران و اسرائیل گردید. صفی نیا نماینده اعزامی دولت ایران به تهران فراخوانده شد و سركنسولگری ایران در فلسطین اشغالی نیز تعطیل گردید. البته واقعیت این بود كه رژیم پهلوی شناسایی «دوفاكتو»ی اسرائیل را ملغی اعلام نكرده بود. لذا پس از كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ش، این ارتباط مجدداً برقرار شد؛ به گونه‌ای كه محمدرضا پهلوی طی مصاحبه‌ای در مرداد ماه سال ۱۳۳۹ شناسایی اسرائیل را مورد تأیید قرار داد و موضوع تعطیلی كنسولگری ایران و فراخوانی نماینده سیاسی دولت را ناشی از مشكلات مالی اعلام كرد.

شناسایی رژیم صهیونیستی از سوی ایران به عنوان یك كشور بزرگ اسلامی، برای صهیونیست‌ها در عرصه منطقه‌ای و بین‎المللی دستاوردی بسیار ارزشمند و حائز اهمیت بود. از سوی دیگر، به روشنی قابل اثبات بود كه گسترش ارتباط و همكاری دولت شاهنشاهی با اسرائیل، در عرصه‌های گوناگون، نه فقط دستاورد مورد قبول برای كشور ایران نداشت، بلكه كاملاً یك سویه و به سود اسرائیلی‌ها و در مسیر استراتژی رژیم صهیونیستی بود. تنها ثمرهٔ این همكاری برای دربار پهلوی، برخورداری از حمایت كانونها و اشخاص ذی‎نفوذ یهودی و صهیونیستی آمریكا و اروپا در جهت تحكیم و تقویت سلطنت بود. آنها از این طریق محمدرضا را تطمیع و دچار غرور و خود بزرگ‌بینی كاذب می‌كردند؛ به گونه‌ای كه این فكر در او تقویت شده بود كه با برخورداری از حمایت و پشتیبانی لابی صهیونیسم در اروپا و آمریكا، بقا و تداوم سلطنت پهلوی برای همیشه تضمین شده است.

شناسایی اسرائیل از سوی ایران نه فقط حركتی در جهت مشروع جلوه دادن دولت غاصب اسرائیل و اشغال سرزمین فلسطین، بلكه تلاشی در مسیر خارج ساختن رژیم صهیونیستی از انزوای سیاسی در منطقه و جهان اسلام بود. به علاوه، این اقدام دولت، تكاپویی در راستای ایجاد اختلال در وحدت كشورهای اسلامی و مسلمانان منطقه در قبال دولت مهاجم و اشغالگر صهیونی بود.

در عرصه روابط اطلاعاتی نیز این همكاری نه تنها سودی برای ایران به دنبال نداشت، بلكه موجب نفوذ موساد در همه اركان این كشور شده بود. پروتكل همكاری اطلاعاتی ایران با اسرائیل و استقرار پایگاه‌های جاسوسی و اطلاعاتی صهیونیست‌ها در مناطق غرب و جنوب كشور و اعزام صدها جاسوس كار كشته به كشورهای اسلامی و عربی همجوار، موقعیت اسرائیل را در برابر مسلمانان تقویت می‌كرد. این موقعیت سبب می‌شد تا اسرائیلی‌ها با دستیابی به اخبار و اطلاعات و اسرار محرمانه كشورهای اسلامی و مسلمانان منطقه، امكان ارزیابی موقعیت نظامی و سیاسی آن كشورها را داشته و در مواقع مقتضی از آمادگی لازم برای مقابله و یا تهاجم به ممالك عربی برخوردار باشند.

همكاری جاسوسی و اطلاعاتی موساد و ساواك تحت عنوان «طرح كریستال» و نیز همكاری اطلاعاتی سه جانبه ایران، اسرائیل و تركیه تحت عنوان «نیزه‌ی سه سر» نه فقط مسلمانان منطقه را نسبت به ایران بدبین و موجب تفرقه بین مسلمین می‌شد، بلكه نیازهای استراتژیك دولت منفور و منزوی اسرائیل را در حوزهٔ مسائل نظامی و اطلاعاتی تأمین می‌كرد.

پروتكل همكاری اطلاعاتی دو رژیم پهلوی و اسرائیل، سرزمین ایران را به پایگاه امن و بی‎بدیل تبدیل كرده بود. این پایگاه نظامی و ایستگاه اطلاعاتی نه فقط در مسیر تحكیم و تقویت موقعیت اسرائیل و تداوم موجودیت آن قابل ارزیابی بود، بلكه برای استراتژی تهاجمی اشغالگران صهیونیست به كشورهای اسلامی نیز تضمین شده بود.

در عرصه روابط اقتصادی نیز نیازمندیهای اسرائیل در بخش انرژی، سوخت و مواد اولیه از طریق ارسال نفت مورد احتیاج صهیونیست‌ها تأمین و به این بهانه، میلیونها دلار اقلام غیرضروری، از سلاحهای جنگی تا فرآورده‌های غذایی اسرائیلی وارد بازار ایران می‌شد. یعنی اسرائیلی‌ها هم نفت و مواد انرژی‎زای مورد نیاز خود را از این راه تأمین می‌كردند و هم برای عرضه و فروش كالاهای خود بازار آماده و تضمین شده داشتند.

در عرصه‌های فرهنگی و ورزشی نیز رژیم پهلوی به شدت سعی داشت، دولت صهیونیستی و اسرائیلی‌ها را از حصار انزوا و تحریم كشورهای اسلامی منطقه بیرون بیاورد. مبادله تیمهای ورزشی و برگزاری مسابقات گوناگون تماماً حركتی در این راستا بود.

اعزام دانشجویان و كارآموزان مسلمان ایرانی به فلسطین اشغالی، برقراری تورهای سیاحتی و دعوت شماری از استادان، روشنفكران و نویسندگان ایرانی برای سفر و بازدید از مناطق اشغالی، بخشی از روابط و همكاری فرهنگی، علمی و ورزشی با هدف ایجاد زمینه‌های فكری، روانی و فرهنگی جهت پذیرش اسرائیل از سوی مردم مسلمان ایران بود. صهیونیست‌ها در راستای تعقیب اهداف مزبور، همه ساله، ده‌ها نفر را از میان استادان دانشگاه، نویسندگان، روزنامه‎نگاران، دانشجویان و … انتخاب و برای گردش، تفریح و یا بازدیدهای علمی به فلسطین اشغالی دعوت می‌كردند.

البته از خیل میهمانان ایرانی، بودند كسانی كه چندان نمك ناشناس نبودند! و در مدح و ستایش از میزبانان اسرائیلی سنگ تمام می‌گذاشتند و مبلّغ دو آتشه اسرائیل می‌شدند.

سعید نفیسی، پژوهشگر و نویسندهٔ پرآوازه ایرانی! تنها یك نمونه از این میهمانان بود كه زحمات میزبان را پاس داشت. او در آذرماه سال ۱۳۳۶ از طریق مه‌یر عزری، نماینده سیاسی اسرائیل در ایران و به دعوت وزارت امور خارجه رژیم صهیونیستی چند صباحی نزد اسرائیلی‌ها میهمان بود. سعید نفیسی چنان از پذیرایی و میهمان‎نوازی میزبانان اسرائیلی به وجد می‎آید كه در همان زمان، در هتل محل اقامت خود، قطعه شعری با عنوان «گل امید» كه بیشتر به یك ترانه صهیونیستی شباهت دارد، می‌سراید و آن را تقدیم میهمان‌داران خود می‌كند.

در بخشی از این شعر، از رژیم غاصب و نامشروع اسرائیلی چنین ستایش می‌شود:

در اینجا۱ نوبهاران با هزاران جلوه رنگ زندگی دارد

در آنجا۲ باد سر سخت زمستان دانه اندوه می‌كارد

در اینجا ماه بردندانه‌های قصر شادی نور می‌ریزد

در آنجا سایه مهتاب بر ویرانه‌ها، با ظلمت و غم‌ها می‌آمیزد

در اینجا با همه نا آشنایی‌ها صفا دارند. ۳

سعید نفیسی، طی این سفر یادداشتی از خود به یادگار می گذارد كه در آن از سرزمین فلسطین به عنوان «یك توده خاك» و از اسرائیل به عنوان «تمدنی بر ویرانه فلسطین» یاد می‌كند.

نفیسی چون بن گوریون و گلدامایر « فلسطین را كویری بی‎مردم، برای مردمی بی سرزمین» می‌خواند و می‎نویسد:

مشكلات كشور اسرائیل امروز در جهان متمدن، یكی از مهم‌ترین مسائل جهان است. سرزمینی كه نُه سال پیش (قبل از تأسیس اسرائیل) یك توده خاك از آسیا بود كه در آن قدری بیش از یك میلیون مردم سیه روزگار واپس‎رانده زندگی می‌كردند. [...] تا چندی پیش جز سرزمین بایر خشكی نبود؛ اینك خانه‌ها، كارخانه‌ها، بنگاه‌های علمی، مدارس، بیمارستانها، شهرها، مؤسسات فرهنگی، گویی در اندك مدت از زمین روییده‌اند. ۴

اسرائیلی‌ها با دعوت بسیاری از دانشگاهیان، صاحب منصبان، روزنامه‎نگاران، روشنفكران و دانشجویان ایرانی در پی چنین دستاورد تبلیغاتی صهیونیسم پسندی بودند، تا از قبل این ترفندهای تبلیغاتی و دروغین میزان نفرت و خشم مردم مسلمان ایران و منطقه را نسبت به مهاجمان سفاك صهیونیست كاهش دهند. اما جز عده‌ای معدود، عموم مردم مسلمان ایران هیچ‎گاه تحت تأثیر تبلیغات دروغین اسرائیل و مبلغان دست‎پرورده‌ی آنها قرار نگرفتند و همواره مواضع و گرایشهای ضد صهیونیستی عمیق و شدید خود را حفظ كرده‌اند.

به هر روی، اسرائیلی‌ها برای ایجاد یك پایگاه فرهنگی در داخل ایران تلاشهای فراوان كردند، اما به دلیل پایبندی مردم مسلمان ایران به اصول، ارزشها، آداب و فرهنگ ناب اسلامی، آنها هیچ گاه به نتایج دلخواه خود نرسیدند. بر این اساس صهیونیست‌ها سرمایه‌گذاری در حوزه مسایل نظامی و اطلاعاتی را، بیش از همه، مطلوب و مطابق استراتژی خود ارزیابی كرده بودند. براساس این ارزیابی، استراتژیستهای كهنه كار صهیونی، ایران را تنها پایگاه امن، آرام و مطمئن اسرائیل در میان دریای مسلمانان و اعراب می‌دانستند. آنها برای حفظ و تقویت این پایگاه درصدد تبدیل آن به یك زرادخانه جنگی تحت نظارت و كنترل اسرائیل بودند. در راستای این ارزیابی، نظام اطلاعاتی صهیونیسم، طرح تجهیز ایران به سلاح اتمی را در دستور كار قرار داد. طبق اسناد و منابع موجود، یكی از مرموزترین قراردادهای نظامی و اطلاعاتی در منطقه خاورمیانه، طی نیم قرن گذشته، «پروژه‌ی گل» و به قولی دیگر «عملیات گُل» نام داشت. بر اساس این پروژه، اوری لوبرانی رئیس نمایندگی اسرائیل در ایران، طی گفت و گویی با رییس ساواك، آمادگی دولت صهیونی را برای همكاری اتمی با ایران اعلام و تصریح و تأكید كرد كه اسرائیل ضروری می‌داند تا ایران را به بمب اتم مجهز كند. او در ادامه افزود:

ما آماده همكاری اتمی در هر زمینه‌ای هستیم (...) حتی اگر ایران بخواهد ما می‌توانیم سلاح اتمی هم برای شما تولید كنیم. جداكردن اورانیوم ۲۳۵ از ۲۳۸ برای تولیـد سلاح هسته‌ای كار بسیار ساده‌ای در اسرائیل محسوب می‌شود. چون ساختن سلاح هسته‎ای از این مرحله به بعد كار مهمی نخواهد بود. ۵

منابع غربی نیز در این باره نوشتند: در بهار سال ۱۹۷۷ م / ۱۳۵۶ ش، شیمون پرز وزیر جنگ اسرائیل توافقنامه‎ای را در زمینه همكاری ایران با برنامه موشك بالستیك اتمی اسرائیل امضا كرد كه براساس آن ایران هزینه این همكاری را به صورت یك میلیارد دلار نفت خام می‌پرداخت و یك فرودگاه و یك سایت پرتاب برای آزمایش دور برد موشكی و نیز محلی برای سوار كردن موشك در اختیار اسرائیل می‌گذاشت. ۶

طرح تجهیز ایران به سلاح اتمی نشانه اعتماد كامل اسرائیل و امپراتوری جهانی صهیونیسم به نظام سلطنتی پهلوی بود. این طرح مشترك بخشی از سرمایه‌های مورد نیاز اسرائیل را تأمین می‌كرد و از سوی دیگر میدان آزمایشی به پهنه ایران و دور از دیدرس كشورهای عربی و اسلامی همجوار فلسطین، برای اسرائیل یك امتیاز ویژه و منحصر به فرد محسوب می‎شد.

به علاوه این پروژه مشترك بیش از پیش بین ایران و دیگر كشورهای اسلامی منطقه فاصله و اختلاف ایجاد می‌كرد و بالعكس، موجبات محكم‌تر شدن حلقه پیوند و وابستگی ایران به اسرائیل را فراهم می‌آورد. مهم‎تر از همه، رژیم صهیونیستی درمواقع اضطراری می‎توانست از پایگاه ایران، از این تجهیزات به عنوان یك اهرم روانی و سیاسی و بلكه نظامی، علیه مسلمانان منطقه بهره‌برداری كند.

اما آنچه، تا آن زمان در محاسبات استراتژیستهای جهانی صهیونیست، جایگاه چندانی نداشت، امواج رو به گسترش انقلاب اسلامی در میان مردم مسلمان ایران بود كه همه آنها را به طور غیر مترقبه، دچار سردرگمی و آشفتگی فكری نمود.

سرانجام پیروزی نهضت اسلامی مردم مسلمان این كشور به رهبری حضرت امام و سقوط دژ تسخیر ناپذیر آمریكا و صهیونیسم در این سرزمین برای جامعه اطلاعاتی و سیاسی غرب و صهیونیست‌ها، كاملاً غیر منتظره و حیرت‌انگیز بود. سقوط این كانون بزرگ توطئه برای امپراتوری جهانی صهیونیسم كه حداقل چندین دهه برای ایجاد و استحكام آن برنامه‌ریزی و سرمایه‎گذاری همه جانبه نموده بود، بسیار سنگین و تكان‎دهنده و غیر قابل پذیرش بود. به اعتراف آگاهان در غرب، بر اثر این رویداد بزرگ، سرویسهای اطلاعاتی آمریكا، اروپا و صهیونیسم تا مدتها «دچار شوك و پریشانی»۷ بودند كه تبعات و پیامدهای آن هنوز در سیاستهای تهاجمی و خشم‎آلود رهبران و سیاستگذاران و برنامه‌ریزان نظام سلطه جهانی علیه جمهوری اسلامی آشكار است.

پژوهشگر: محمدتقی تقی‌پور

پانوشت‌ها:

۱ـ مقصود «اسرائیل» است.

۲ـ منظور «ایران» یعنی زادگاه و وطن شاعر است.

۳ ـ فصلنامه ره‌آورد، چاپ آمریكا.

۴ـ همان.

۵ ـ استراتژی پیرامونی اسرائیل، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ چاپ اول، ۱۳۸۳.

۶ ـ كاكبورن، اندرو ولسلی؛ ارتباط خطرناك، ترجمه محسن اشرفی، مؤسسه اطلاعات، ۱۳۷۱.

۷ ـ بلك، یان؛ و موریس، بنی؛ جنگهای نهانی اسرائیل، ترجمه جمشید زنگنه، دفتر نشر و فرهن اسلامی، ۱۳۷۳.

منبع:www.dowran.ir