جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

منتقد فلسفه و جامعه مدرن


منتقد فلسفه و جامعه مدرن

جامعه و فلسفه از منظر السدایر مک اینتایر

هم اینک السدایر مک اینتایر یکی از پر آوازه ترین و شاید هم بزرگ ترین فیسلوف زنده عصر حاضر به شمار آید؛ وی در حوزه های فکری مختلفی به

اندیشه ورزی پرداخته ولی نهایتا می توان وی را یک فیسلوف سیاسی که سرسختانه منتقد نهادها و ایده های مدرن است به شمار آورد؛ البته وی از سنگر سنت به نقد مدرنیته می پردازد. تد کلایتون Ted Clayton استاد فلسفه سیاسی در دانشگاه مرکزی میشیگان در مقاله ای که در

دایره المعارف اینترنتی فلسفه به نگارش درآورده به بررسی مفصل اندیشه های مک اینتایر پرداخته که در این مقال ترجمه بحث وی درباره جامعه و فلسفه از دیدگاه مک اینتایر تقدیم می گردد.

اِلَسدایر مک اینتایر Alasdair MacIntyre فیلسوف معاصر آمریکایی و یکی از جدی ترین منتقدین لیبرالیسم و سنت های فکری و فرهنگی مرتبط با این ایدئولوژی به شمار می آید. مک ‌اینتایر در ۱۲ ژانویه ۱۹۲۹ در گلاسکو زاده شد و تحصیلاتش را در انگلستان گذراند. وی لیسانس خود را در وستفیلد کالج کوئین‌ مری لندن گذراند و فوق لیسانس خود را از دانشگاه منچستر گرفت. وی از ۱۹۵۱ کار تدریس را از دانشگاه منچستر آغاز کرد و در دانشگاه‌های آکسفورد، پرینستون، براندی، بوستون، دوک، و همچنین نتردام تدریس داشته‌است. وی از دهه ۱۹۷۰ در ایالات متحده سکونت دارد.

مک ‌اینتایر اولین اثر خود با عنوان قیاس در مابعد الطبیعه را در سال ۱۹۵۰ و در سن بیست و یک سالگی منتشر نمود. البته اولین کتاب وی «مارکسیسم: یک تفسیر» نام داشت که تاریخ چاپ آن به سال ۱۹۵۳ باز می گردد. از آن زمان به بعد وی حدود ۲۰ کتاب و صدها مقاله در حوزه موضوعات متنوع از جمله الهیات، مارکسیسم، ماهیت عقلانیت، مابعد الطبیعه، و تاریخ فلسفه و اخلاق به رشته تحریر درآورده است.

شناخته شده ترین کتاب مک اینتایر با نام «در پی فضیلت» After Virtue ابتدائا در سال ۱۹۸۱ و ویراست دوم آن سه سال بعد منتشر گردید؛ در ویراست دوم مک اینتایر به نقدهای وارد شده بر چاپ نخست نیز پاسخ داد. سه اثر بعدی مک اینتایر به بسط، تبیین و بازنگری در مباحث کتاب «در پی فضیلت» اختصاص داده شده اند: عدالت برای که، کدام عقلانیت Whose Justice? Which Rationality (۱۹۸۸)، سه قرائت متعارض از تتبّع اخلاقی Three Rival Versions of Moral Enquiry (۱۹۹۰)، و حیوانات عقلانی وابسته Dependent Rational Animals (۱۹۹۹). این اثر آخر اهمیت زیادی در فهم پیامدهای عملی فلسفه سیاسی مک اینتایر دارد. علاوه بر این فهم آن نیز نسبت به آثار دیگر مک اینتایر آسان تر می باشد.

کلوین نایت استدلال می کند که که تفکر سیاسی مک اینتایر را تا حدودی بایستی برحسب مقاومت Resistance مورد بازخوانی قرار داد. مطمئنا این استدلال وی صحیح است. مک اینتایر در راستای مقاومت در برابر و تغییر کل جهان مدرن تلاش می کند. تعریف وی از مدرن به حدود ۳۵۰ سال پش یعنی عصر روشنگری باز می گردد و در عین حال باید گفت که وی روشنگری را یک اشتباه می پندارد.

مک اینتایر به دنبال این است تا ایدئولوژی سرمایه داری لیبرال را که هم اکنون بر عرصه اندیشه و نیز نهادها و کنش های سیاسی – اجتماعی سلطه دارد مضمحل نماید. البته وی در این راستا به دنبال استفاده از زور نیست بلکه می خواهد از طریق تغییر چگونگی تفکر، شناخت و کنش مردم در جهان به این مهم نایل آید. وی در راستای نشان دادن امکان پذیری و مطلوبیت این تحول، به انگاره قدیمی تر اخلاق مشتق از آموزه های سنت توماس آکویناس St. Thomas Aquinas و نهایتا فلسفه ارسطو Aristotle و سبک زندگی شهر آتن باستان رجوع می کند. از نظر وی انگاره کهن تر اخلاق از هر نظر برتر و متعارض با نظم مدرن است، و فلسفه استدلالات سیاسی وی نیز به دنبال کمک به تغییر وضعیت جهان است.

لازم به ذکر است که مک اینتایر صرفا نمی خواهد که درباره عواقب جامعه سرمایه داری لیبرال اندیشیده شود؛ در واقع تغییر بنیادین این جامعه هدف اصلی وی به شمار می آید. وی نیز معتقد است که این امر به سرعت و به راحتی صورت نمی پذیرد؛ ولی از نظر وی عدم وقوع این تحول بنیادین نوعی فاجعه برای بشریت محسوب می شود. «در پی فضیلت» با هشدار درباره دوران های تاریک جدیدی که پیش روی ما قرار دارند خاتمه

می یابد. حتی اگر راه حل پیشنهادی مک اینتایر را نپذیرفته و باور نداشته باشیم که در عمل چنین تحولی رخ خواهد داد، ولی حداقل باید اذعان داشت که مک اینتایر نقدهای صحیحی را بر مدرنیته وارد ساخته است. مک اینتایر خود به خوبی می داند که اکثریت افرادی که در جوامع سرمایه داری لیبرال زندگی می کنند، ایده ها و نهادهای موجود در آن را طبیعی و مطلوب می پندارند و از این رو مجاب کردن آنها به این که این جامعه، معیوب و ناسالم است، به آسانی صورت نخواهد پذیرفت.

در حالی که بسیاری از مردم دو دنیای اندیشه ها –یعنی فلسفه- و دنیای کنش ها و نهادهای عینی را معمولا جدای از هم می پندارند ولی مک اینتایر قویا این دو دنیا را مرتبط با هم می داند. بنا به استدلال مک اینتایر فلاسفه معاصر گرایش دارند تا بدون توجه به زمینه اجتماعی و فکری فلاسفه پیشین صرفا آثار آنها را تفسیر نمایند. این افراد طوری رفتار می کنند که گویا تمامی فلاسفه پیشین به استدلالات یکسانی پرداخته و حقایق اخلاقی جاودان و بی زمانی را جستجو می کرده اند؛

ولی این نوع تفکر، درست نیست؛ زیرا فیلسوفان به جوامع مختلفی تعلق داشته اند. در حالی که فلاسفه باید از کارهای اسلاف خود بیاموزند ولی آثار مذکور تنها منابع عمده آنان نیست. در واقع فیلسوفان دنیای عینی که در آن زندگی می کنند –سیاست، سنت ها، سازمان های اجتماعی، خانواده ها و... آن- را مورد مطالعه قرار می دهند و تلاش می کنند تا افکار و ارزش هایی که باید زیربنای این نهادها و رویه ها قرار گیرد را شناسایی نمایند.

در صورتی که فلاسفه بتوانند کار خود را به نحو صحیحی انجام دهند، فلسفه ای که تدوین می کنند نیز بازتاب دهنده جامعه شان خواهد بود؛ و از آنجایی که فلاسفه بهترین افراد برای ملاحظه جامعه به مثابه یک کل هستند، شایسته ترین افراد نیز هستند تا به ناپیوستگی ها اشاره کرده، ایده های سازگار با افکار پیشین را طرح نموده، و نشان دهند که چرا مسائلی که فرعی به نظر می آیند در واقع حیاتی محسوب می شوند و بر عکس. فیلسوفان همچنین در جایگاهی هستند که می توانند نه تنها هر آنچه مردم در جامعه انجام می دهند بلکه علت آن را نیز بررسی نمایند، حتی اگر مردم این مسئله را برای خود توضیح هم ندهند.

این مسائل همان هایی هستند که مک اینتایر خود به دنبال انجام آنهاست: نشان دادن ناپیوستگی ها و گسستگی ها در کانون انگاره های مدرن از اخلاقیات و جامعه و تلاش در راستای تغییر اخلاقیات، ساختار جامعه، و رویه های سیاسی مدرن. ولی از آنجایی که فیلسوفان نیز همواره باید با جوامع خاصی در ارتباط باشند، نمی توانند خارج از جوامع قرار گرفته و دیدگاههای بی طرفانه ای ارائه نمایند.از این رو زندگی سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی جامعه، افکار و اخلاقیاتی که آن جامعه می تواند داشته باشد را محدود می سازد (مک اینتایر نیز با مارکس موافق است که این امور نه تنها افکار را محدود می کند، بلکه عملا تعیین کننده شان نیز هست)، و در عوض این افکار و اخلاقیاتی که بویژه توسط فلاسفه تدوین می شود به نوبه خود بر سیاست و اقتصادیات جامعه تاثیر می گذارد؛ البته مک اینتایر در آثار گوناگون خود دیدگاه متفاوتی درباره میزان این تاثیر گذاری ارائه می دهد.

تد کلایتون

مترجم: یعقوب نعمتی وروجنی