سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
گنگ خواب دیده
آوینی، نظیر هر متفکر برجسته یا هر انسان صاحب نقش و شأنیت در جهان اجتماعی، موضوع منازعات مختلفی قرار گرفته است. بهکار بردن تعبیر متفکر از جانب من به اعتبار نامی است (آوینی متفکر دوران گذار) که برای این همایش انتخاب شده است. بحثی که خواهم داشت، از جنس بحثهایی است که معمولا تحت عنوان نوعبندی یا سنخشناسیهای اجتماعی درباره روشنفکران طرح میشود. بهطور مثال، تقسیمبندی روشنفکران به روشنفکر ارگانیک یا غیر ارگانیک، رِند یا غیررِند، قانونگذار یا مفسر از این قبیل سنخشناسیهاست. با این حال، بحث را در چهارچوب عناوین معمول و باسابقه در ادبیات علوم اجتماعی طرح نمیکنم، چراکه به نظر میرسد حق مطلب ادا نخواهد شد. لذا عنوان «شأنیت تاریخی - اجتماعی شهید آوینی» را برای بحث انتخاب کرده ام.
هسته اصلی بحث این است که شهید آوینی از چه جنسی بود؛ فیلسوف؟ عالم؟ فعال سیاسی؟ هنرمند؟ یا روشنفکر؟! تعیین این مطلب مهم است، زیرا بسته به اینکه شخص مدنظر شما در کدام قلمرو یا حوزه قرار میگیرد، میتوان نوعبندیهای متعددی ارائه کرد. بهطور مثال، عنوانی که برای این همایش انتخاب شده است، به این مطلب اشاره دارد که بعضی از متفکران بیانگر وضعیتهای تثبیت شده و جاافتاده و برخی دیگر نیز در حال عرضه وضعیتی جدید یا کورسوهای یک موقعیت تاریخی نو هستند. شهید آوینی به اعتبار کارهایی که انجام داده، دو شأنیت یا شخصیت متفاوت دارد: یکی شخصیت هنری یا سینمایی اوست، که بهویژه به اعتبار روایت فتح (ماندگارترین اثر او که میتوان از خلال آن بهخوبی او را تعریف کرد) شکل گرفته است و دومی شخصیتی است که از مجموعه نوشتهها و مکتوبات وی پدید آمده. البته همانگونه که خود گفته است که «من دلآگاه هستم»، من نیز مکتوبات و نوشتههای ایشان را در قالب «گزیدهگویی»هایی میبینم که همگی «دلگفته» است و از خلال همین قضیه (بعد دوم شخصیت وی)، قصد دارم شأنیت تاریخی - اجتماعی آوینی را مطرح کنم.
یکی از موضوعات مهم و قابل تأملی که پیرامون انقلاب اسلامی وجود دارد این است که انقلاب اسلامی، بنا به ماهیت، ویژگیها و خصوصیاتی که دارد، در هیچ عرصهای - جز یک عرصه که آن را استثناء میکنیم - آدمهای مناسب و به اصطلاح، مقتضی خود را ایجاد نکرده است. این مطلب از سویی به فضای تاریخی ظهور انقلاب اسلامی و ناسازگاری این انقلاب با جریانهای مسلط آن روزگار و از سوی دیگر به ظهور و بروز بسیار غیرمعمول و غیرعادی این انقلاب برمیگردد. انقلاب اسلامی، ذخیره ۱۴۰۰ سالهای را که پنهان بوده، به یکباره ظاهر کرد که در نتیجه آن در هیچ زمینهای آدمها و نیروهای مناسب خود را به خوبی عرضه نکرده است.
شما به هر انقلابی که نگاه کنید، خواهید دید که در تاریخ خود (ظرف ۱۰۰ تا ۲۰۰ سال)، ذخیرهای خاص از انسانهایی به وجود آورده است که میتوان گفت همه آنها به نوعی به افق آن تحول اجتماعی و آن انقلاب، نزدیک بودهاند. این مسئله درباره انقلاب فرانسه و انقلابهای مارکسیستی بهوضوح روشن است؛ ولی درباره انقلاب اسلامی (از هر جنبهای که نگاه کنیم اعم از فکری، هنری و...) خلأ یا شکاف عظیمی دیده میشود. این شکاف، شکاف میان تغییرات و تحولات تاریخی منبعث از این انقلاب با مظاهر این انقلاب و افرادی است که معرف آن هستند. تنها کسی که افقی مناسب این انقلاب عرضه کرده است و در اینکه او شناساننده و معرف این انقلاب است هیچ ابهامی وجود ندارد، حضرت امام خمینی رضوانالله علیه است. فاصله ایشان با تمام افراد شاخص دیگری که در این انقلاب وجود دارند، به اندازه فاصله زمین تا آسمان است که این صرفا اظهارنظر شخصی من نیست. حضرت آقای خامنهای نیز به تصریح، این مطلب را درباره امام گفتهاند.
حضرت امام (ره) برای این انقلاب افق بلندی هستند که بین شخص ایشان و هر کس دیگری فاصله فراوانی وجود دارد و فکر نمیکنم در آینده نزدیک، کسی بتواند این شکاف و خلأ موجود را پر کند. این مشکل و این شکاف، در تمامی عرصهها وجود دارد؛ یعنی انقلاب اسلامی در عرصههای گوناگون اعم از سینما، موسیقی، کتاب و غیره مابهازاهای خاص خود را ایجاد نکرده است. ما بعضی از متفکرین مانند مرحوم شریعتی یا شهید مطهری را بهعنوان معرف انقلاب اسلامی معرفی میکنیم، ولی همه میدانیم بهرغم بزرگی ایشان، این افراد نمیتوانند معرف انقلاب اسلامی باشند. کسانی که آن انقلاب را تجربه کرده و همچنان پیوندشان را از لحاظ سلوکی، با آن تحول، حفظ کردهاند، به هیچوجه این احساس را ندارند که متفکران یاد شده یا افراد دیگر، معرف و بیانگر انقلاب اسلامی باشند. در حقیقت، عمق خواستهها و آرمانهایی که در انقلاب اسلامی منعکس شد و دگرگونیهای عظیمی که به تبع آن، در دنیا و داخل کشور بهوجود آمد، چنان اثر عمیقی بر ما داشته که هیچ کدام حس نمیکنیم این انقلاب آنچه را که باید انجام میداده، در صحنه عرضه کرده است و هنوز نوعی تشنگی وجود دارد که کسی بیاید و آنچه را که باید، به ما عرضه کند.
یکی از آن موارد استثناء که اشاره کردیم، جنگ تحمیلی است. کسانی که جنگ را تجربه کردند، میدانند که جنگ ما رخداد عجیبی بود. در مورد جنگ تحمیلی ما، تمجیدها و تقدیسهایی وجود دارد که در تاریخ بشر (حتی صدر اسلام) پیدا نمیشود. (خداوند در قرآن دربارهی جنگ، خطاب به مجاهدین صدر اسلام فرموده است: «عسی أن تکرهوا شیئا و هو خیرٌ لکم و عسی أن تحبوا شیئا و هو شر لکم». یا در جایی دیگر فرموده است که شما برای فرار از جنگ، گرما و سرما را بهانه میکنید و میگویید: «بیوتنا عورهٌ»، ولی خدا میفرماید: «و ما هی بعوره»، یعنی این بهانهای است برای اینکه از جنگ فرار کنید.) شما در هیچ تاریخ دیگری آنچه را که در جنگ ما تجربه شد و به چنین اوجی رسید، پیدا نخواهید کرد. به همین اعتبار است که به ما «خشونتطلب» میگفتند و هنوز هم میگویند.
دلیل اینکه اهل جبهه آنجا را دوست داشتند، این نبود که در آنجا کسی را میکُشند؛ بلکه در جبهه امکان تجربهای فراهم شده بود که لذت آن، چنان عمیق، توفانی و دربرگیرنده بود که بعید میدانم بزرگترین لذتهای این عالم، بالاخص لذتهای عارفان - همانطور که حضرت امام قدس سره گفتند - به پای آن برسد. هرچند فهم این مطلب برای آنان که از این فضا دورند، بسیار مشکل است و ما هنوز هم احساس نمیکنیم که کسی چنین تجربهای را خوب منتقل کرده باشد. بالاترین افقی که ما برای این کار داشتهایم، روایت فتح بوده است.
این یکی از مصائب ماست که از ابتدای انقلاب اسلامی، میان بخشهای مختلف اجتماعی شکاف عظیمی وجود داشته و حاصلش این بوده که نمیتوان در عرصههای گوناگون، آدمهای مابهازاء این انقلاب پیدا کرد. من یادم نمیآید که حتی در صحنه سیاست هم، سیاستمدار طراز انقلاب اسلامی را، نه بهعنوان یک فرد، بلکه بهعنوان یک گروه، تجربه کرده باشیم...
این وضعیت است که موقعیت تاریخی ما را - هم از جهت نهادهای ساختاری و هم از لحاظ شخصیتی - میسازد. من قصد دارم از همین منظر درباره آوینی صحبت کنم. من، آوینی را متفکر، به معنای معمول و خاص کلمه، نمیدانم. البته میتوان او را بهعنوان کسی که اندیشه میکرد و قلم میزد متفکر نامید، ولی در معنای تخصصی و خاص، خیر! او - همانطور که گفتم - گزیدهگو بود و الزاما یک بنای نظری سیستماتیک عرضه نمیکرد. به همین اعتبار، شاید نتوان براساس نوعبندیهای رایج روشنفکران، جایی برای آوینی در نظر گرفت. اما نکتهای که روی آن تأکید دارم این است که از نگاه من آوینی، طلیعه ظهور انسانهای مابهازاء و طراز انقلاب اسلامی است. یعنی اگر قرار باشد ظهور انسانهای طراز این انقلاب به صورت نهادی و ساختاری اتفاق بیفتد و صورت کامل و تجسم یافته آنچه که در بهمن ۵۷ ظهور یافت، شکل بگیرد، آوینی نقطه آغاز آن است.
البته بحث کلی دیگری وجود دارد که این مطلب را بهتر توضیح میدهد و آن اینکه دلیل وجود چنین وضعیتی چیست؟! چرا شخصیتها و افراد طراز انقلاب اسلامی کم هستند یا به تناسب ایجاد نشدهاند؟ پاسخ این است که در انقلابهای تمدنی و تاریخی - مثل پیدایی تمدن اسلامی - معمولا سه یا چهار سده میگذرد تا آدمهایی ظهور کنند که در هر زمینهای - اعم از حوزههای فکر، ادب، فلسفه، فقه، شعر و... - خاص این تمدن جدید باشند. حتی ممکن است که این اتفاق بیش از سه یا چهار سده، طول بکشد. در تمدن اسلامی هم در قرن هفت و هشت است که سعدی، مولانا و حافظ ظهور میکنند.
بهطور طبیعی، در دورههای ابتدایی تحولات تاریخیِ عظیم، تیپها و افراد خاصی وجود دارند که از همه چیز بهرهای دارند، ولی در عین حال، معرف آن تمدن خاص نیستند. آدمهایی که آنچه را در حال اتفاق افتادن است، تجربه کردهاند و از آن بصیرتی به دست آوردهاند، بدون اینکه لزوما به تمام ابعاد این تجربه و بصیرت، آگاهی داشته باشند. من، بهجای اینکه آوینی را متفکر، بهمعنای معمول کلمه بدانم، او را انسانی واجد این بصیرت میدانم. او انسانی است که از آنچه در حال رخدادن بوده، تجربهای داشته و آن را به شکل مبهمی حس کرده است؛ و شاید در بسیاری از موارد، نتوانسته باشد آن حس و تجربه را در قالب مفاهیم و بیان بیاورد و آن را به طور سیستماتیک طرح کند. انسانهایی که در این مقاطع تاریخی هستند، مصداق این شعرند که درباره اهل عرفان گفته شده است: «من گنگ خوابدیده و عالم تمام کر/ من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش.»
در مقاطع تاریخی خاص و در جاییکه تحولات تاریخی بسیار بزرگ در حال رخ دادن است، افراد، مردان عملی هستند که البته به بصیرتهایی دست یافتهاند. این افراد بیشتر درگیر فعل و انفعالات عملیاند، چون هنوز در حال شکل دادن به آن تحول هستند و در متن آن قرار دارند. از بین این افراد، کسانی وجود دارند که به یک نوع بصیرت و درک رسیدهاند که بر حسب سنخشناسیها، در حوزه نظر قرار میگیرند.
یعنی کسانی که از آن تحول بزرگ تجربهای داشتهاند و با تمام وجودشان حس میکنند که اتفاق بزرگی روی داده است و آنها در کانون آن قرار گرفتهاند و تلاش میکنند به نحوی این تحول بزرگ را بیان کنند.
همیشه اولین شکلهای هر نوع حرف بدیعی، به صورت «گزیدهگویی» است. این امر در تاریخ متفکرین بهخوبی دیده میشود. تعبیری از آیزایا برلین وجود دارد که روشنفکران را به دو دسته تقسیم میکند؛ روشنفکرانی که کار سیستماتیک کرده و فکر منسجمی به شما عرضه میکنند در مقابل روشنفکرانی که فکرهای بدیعی دارند، اما آنها را سیستماتیک ارائه نمیکنند. بهلحاظ تحول تاریخی، معمولا یا بهتر بگویم قطعا؛ همیشه انسانهای «گزیدهگو» اولاند. با اینکه ما معمولا تمدنها را بهواسطه انسانهای سیستمساز میشناسیم، ولی در واقع امر، نقش «گزیدهگویان» جدیتر است. بهطور مثال، آغازگر تفکر مارکسیستی، مارکس نیست! رگههای اولیه تفکر مارکسیستی را باید در آراء بسیاری از افراد دیگر جریان سوسیالیستی، مثل سن سیمون دنبال کرد. (کسانی که چیزی را به تجربه دریافته بودند.) کما اینکه این مطلب درباره آگوست کنت هم صادق است. کنت یک سیستمساز بود، ولی فکرهای اولیه کار او را در آراء اصحاب دایرهالمعارف میتوان دنبال کرد که متفکران خیلی عمیقی نبودند و فقط دست به «گزیدهگویی»هایی زده بودند. تمام فیلسوفان قرن ۱۸ میلادی از جنس این «گزیدهگوییها هستند. آنها فیلسوف - بهمعنای دقیق کلمه - نبودند. در آثار افرادی مانند ولتر و روسو هیچ عمق تئوریکی به آن معنا که نزد هگل یا مارکس هست، وجود ندارد. این متفکرین، فقط بصیرتهایی پیدا کرده بودند که البته همین بصیرتها، مبنای شکلدادن بناهای تئوریک بزرگ قرار گرفتند.
شأنیت و موقعیت تاریخی - اجتماعی آوینی از این قسم است. او انسانی بود که به بصیرتی دست یافته بود و تلاش میکرد آن بصیرت را منتقل کند. اصلا خود پیامبران هم سیستمساز نبودهاند، بلکه فقط بصیرتهایی که بهدست آورده بودند را منتقل میکردند و این بصیرتها مبنای سیستمسازیهای بعدی قرار میگرفته است. از این لحاظ، به نظر من، کسانی که کارهای عظیم تاریخی - اجتماعی انجام میدهند یا تحولات عمدهای ایجاد میکنند، در تقسیمبندیهای معمول ما از انسانها، نمیگنجند. اما به هر حال در درون تمدنهای مختلف، تیپهای مختلف اجتماعی وجود دارد: تیپ هنرمند، تیپ عالم، تیپ فیلسوف، تیپ نظریهپرداز و مانند آن. در میان این تیپهای متفاوت، همیشه اولین کسانی که آن بنای نظری و مرحله جدیدی را که یک تمدن در حال ورود به آن است، درک میکنند، هنرمندان هستند. بهطور مثال در تاریخ تمدن غرب، اولینبار کسانی مثل فلوبر بودند که متوجه تغییر و تحولات شدند و بعدا، دیگرانی نظیر آدورنو آمدند و آن فکر جدید را در قالب تئوریک بیان کردند.
ساحت هنر، اولین ساحتی است که ورود هر تمدن یا تحول، در آن تجربه میشود. البته براساس فهم خود من، ساحت دیگری مقدم بر این ساحت است! ولی آن چیزی که مشهور است و همه بر آن اتفاق نظر دارند این است که هر تحول تمدنی، اول در ساحت هنر حس میشود و بعد در ساحت نظر. بهطور مثال ریشه پستمدرنیسم، در معماری، نقاشی و حوزههایی از این قبیل است. اولینبار هنرمندانی بودند که بدون اینکه آگاهی مشخصی داشته باشند، کارهایی انجام دادهاند. در واقع نوعی دلزدگی نسبت به بعضی از فرمها و قالبهای هنری موجود یا نوعی شوق نسبت به برخی فرمهای جدید، اساس این تحول را شکل داده است که بعدا در قالب نظریات پستمدرن، ایجاد و عرضه شده است. با توجه به این استناداتی که ذکر کردم بهنظر میرسد، شهید آوینی چنین انسانی بود؛ یعنی، حسی به دست آورده بود که نسبت به فضای موجود (که او آن فضا را تجدد تعریف میکرد) دچار نوعی دلزدگی شده و نوعی شوق، نسبت به دنیایی متفاوت داشت. او توانسته بود علاوه بر این به این دلزدگی و شوق، با توجه به تواناییهای خوبی که در مقام بیان و کلام داشت، قالب مفهومی هم بدهد.
بنابراین، من با این معنا موافقم که شهید آوینی مظهر عصری است که در حال آمدن است یا تجربهای از آن چیزی که بشر به آن مشتاق است، ولی لزوما معتقد نیستم که او متفکر - به معنای خاص کلمه - بوده باشد.
بهنظرم میرسد که آثار آوینی را باید خواند، برای اینکه دوباره آن تجربه را حس کرد و برای اینکه بتوان بصیرتهایی که او به دست آورده بود را به دست آورد. اگر آثار آوینی را لزوما بهعنوان بنایی نظری بخوانیم، ممکن است دچار مشکل شویم. این کار، درست مانند این است که شما بخواهید با فکر و اندیشه وارد کار هنری بشوید. باید گزیده گوییها و بصیرتهای آثارآوینی را حس و تجربه کنید. و این، شأنیتی است که من، بهلحاظ تاریخی - اجتماعی، برای شهید آوینی قائلم.
این سخنرانی در همایش «آوینی،متفکر دوران گذار» ایراد شده که پس از بازبینی سخنران محترم در پنجره منتشر شده است.
سخنران: حسین - کچویان
خبرنگار: محدثه - پیرهادی
منبع: هفته نامه - پنجره - ۱۳۸۹ - شماره ۳۸ - تاریخ شمسی نشر ۰۰/۰۱/۱۳۸۹
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران رافائل گروسی نیچروان بارزانی رهبر انقلاب حج کردستان عراق مجلس شورای اسلامی شورای نگهبان انتخابات دولت حسین امیرعبداللهیان دولت سیزدهم
تهران شهرداری تهران حجاب هواشناسی قوه قضاییه آموزش و پرورش قتل فضای مجازی سلامت سازمان هواشناسی شهرداری پلیس
خودرو مسکن ایران خودرو قیمت دلار بانک مرکزی قیمت طلا قیمت خودرو بازار خودرو دلار حقوق بازنشستگان قیمت بورس
نمایشگاه کتاب سریال افعی تهران سریال تئاتر مسعود اسکویی محمدعلی علومی تلویزیون دفاع مقدس سینمای ایران صدا و سیما کتاب موسیقی
مغز دانشگاه آزاد اسلامی دانش بنیان گوشی هوشمند
اسرائیل حماس رژیم صهیونیستی غزه فلسطین جنگ غزه آمریکا روسیه رفح اوکراین طوفان الاقصی نوار غزه
پرسپولیس استقلال فوتبال لیگ برتر ذوب آهن نساجی لیگ برتر ایران لیگ برتر فوتبال ایران بازی سپاهان رئال مادرید جواد نکونام
هوش مصنوعی سامسونگ اپل آیفون گوگل باتری مایکروسافت اندروید تلفن همراه ماهواره ناسا
رژیم غذایی بیمه کاهش وزن زیبایی چای دندانپزشکی فشار خون بیماران خاص سبزیجات