پنجشنبه, ۷ تیر, ۱۴۰۳ / 27 June, 2024
مجله ویستا

علی بود و علی بود و علی بود


علی بود و علی بود و علی بود

تو را از نو گل ورد آفریدند
زطنازی رهاورد آفریدند
زلبخند نخستین صبح شادی
زمهری ناز پرورد آفریدند
به آزرم و، جمال و، دلفریبی
تو را در دلبری فرد آفریدند
فغان از بردباری تا برآید
غمت …

تو را از نو گل ورد آفریدند

زطنازی رهاورد آفریدند

زلبخند نخستین صبح شادی

زمهری ناز پرورد آفریدند

به آزرم و، جمال و، دلفریبی

تو را در دلبری فرد آفریدند

فغان از بردباری تا برآید

غمت را بی‌هماورد آفریدند

به ناز و، دلفریبی، تا برآری

چنین از هستی‌ام گرد آفریدند

تو را از نغمه حسن و جوانی

مرا از ناله‌ای سرد آفریدند

سرشتندم زاشک و آه، وانگاه

روانی درد پرورد آفریدند

تورا از رنگ و آب گل درین باغ

مرا پژمرده و زرد آفریدند

به هر جا درد و داغی بود با هم

سرشتند ویکی مرد آفریدند

زشور وانتظاری عافیت سوز

وز آهی آسمان گرد آفریدند

تو را از نوشخند عشق و مستی

مرا از رنج و از درد آفریدند

علی بود وعلی بود وعلی بود

به عالم گر جوانمرد آفریدند

استاد مهرداد اوستا