یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

یک گام فراتر از سنت


یک گام فراتر از سنت

یادداشتی بر مجموعه داستان «اینک تهمینه» نوشته شبنم بزرگی

زنان ایرانی در کشاکش تغییرات سیاسی- اجتماعی معاصر در کنار نقش پررنگی که ایفا کرده‌اند تا حدودی بازیچه این تغییرات نیز بوده‌اند؛ از کشف حجاب در دوره رضاخان گرفته تا... شاید شکل و ظاهر این تغییرات و آنچه در «فعل» رخ می‌دهد متفاوت باشد اما ماهیت بیشتر این رخدادها از یک چیز سرچشمه می‌گیرد: جدال سنت و مدرنیته.

در ادبیات داستانی، چرایی و چگونگی این رخدادها بارها دست‌مایه قرار گرفته است. در سال‌های اخیر با افزون شدن داستان‌نویسان زن، این جدال همیشگی که در جامعه‌ در حال گذار ما بیش از پیش بر زنان تاثیر می‌گذارد، در داستان‌نویسی جایگاهی ویژه یافته است. مجموعه داستان و رمان‌های بسیاری از نویسندگان زن ایرانی منتشر شده است که درون‌مایه‌ بیشترشان همین کشاکشی است که زنان در گیرودار آن هستند. نویسندگان، بیشتر به شرح وضعیت زنانی می‌پردازند که در این کشاکش زندگی می‌کنند و داستان‌هایی گزارش‌گونه رقم می‌زنند. آثاری نیز هستند که پا را فراتر گذاشته و به ترسیم تاثیرات این کشاکش بر روح و روان و سرنوشت زنان پرداخته‌اند. حال سوالی که به ذهن می‌رسد این است: آیا تنها پرداختن به این دو وجه برای ترسیم واقعیات زندگی زن ایرانی که میان دنیای رو به مدرنیته و جامعه‌ در حال گذار از سنت گرفتار شده، کافی است؟

هستند زنانی که در همین وضعیت موجود پا را فراتر گذاشته، موانع را از سر راه برداشته یا نادیده گرفته‌اند. آنچه آنان کرده‌اند و چگونگی پیمودن راه در مجال این یادداشت نیست، آنچه مدنظر قرار گرفته این است که چگونه می‌توان در داستان به این جنبه از زندگی زنان پرداخت.

بهتر است به‌جای پاسخ به آنچه در «اینک تهمینه» گذشته است بپردازیم؛ مجموعه‌یی که اگر به این هدف نرسیده باشد، لااقل پا را کمی فراتر گذاشته و به آن نزدیک شده است. «اینک تهمینه» نخستین مجموعه داستان «شبنم بزرگی» متشکل از هفت داستان کوتاه است. کتاب همان‌گونه که از عنوانش پیداست، قرار است از رستم‌ها پا را فراتر گذاشته و با آشنایی‌زدایی به سراغ تهمینه‌ها برود. برای نخستین گام، فهرست کتاب کمی متفاوت است و «هفت‌خوان» را نه برای رستم که برای تهمینه تصویر کرده است. خوان نخست مجموعه، داستان «تهران شهر بزرگی است» برش کوتاهی از زندگی دختری دانشجو است که در کنار فعالیت‌های سیاسی‌اش در دانشگاه با سد بزرگ‌تری نیز که سنت‌های رایج در خانواده است می‌جنگد و از سمت پدر و مادرش بابت‌ انتخاب گزینه‌ ازدواجش سرزنش می‌شود. آنچه قرار است او را به سمت خواست خانواده سوق دهد یک دفترچه‌ یادداشت قدیمی است. عنصری که خودش از دل آن سنت‌ها بیرون آمده، سرنوشتی که ظاهرا از آن گریزی نیست. نکته‌ جالب این است که آنچه همسو با سرنوشت راوی است، نه سرنوشت مادربزرگ که سرنوشت نامزد او است. گویی همه‌چیز تکرار شده است. در همین خوان نخست، آشنایی‌زدایی نیز آغاز می‌شود. آن فعال سیاسی- اجتماعی که در سنت رایج، مرد بوده، حالا جایش را به دختری جوان می‌دهد تا تهمینه‌ مجموعه رستم‌وار شکل بگیرد.

«آخر شاهنامه»، دومین داستان مجموعه است که باز هم شخصیت اصلی آن زنی جوان است. زن جوانی که اندوهی بزرگ را با خود حمل می‌کند؛ اندوه مرگ فرزند، آن هم به دست شوهر. سارا، زن جوان داستان با غم بزرگ از دست دادن پسرش سینا دست و پنجه نرم می‌کند و در مجال کوتاه داستان، فرصت این را پیدا می‌کند که به مخاطب بفهماند شوهرش را نه از سر اجبار بلکه از روی خواستش بخشیده است. هرچند قانون (در اینجا

به عنوان سنت) با آنکه حرفی از آن زده نمی‌شود، دست سارا را برای گرفتن انتقام بسته است اما پایان‌بندی هوشمندانه‌ داستان به مخاطب نشان می‌دهد که سارا به خواست خودش و نه به‌موجب دست‌بسته‌بودنش همسرش را که در تمام داستان «شوهر» نامیده می‌شود متهم نمی‌کند. انتخاب زاویه‌دید محدود به ذهن سارا به این پایان‌بندی کمک می‌کند: اما سارا نخواسته بود این را بگوید. (قاتل خطاب کردن شوهر را) . بجز اینها آنچه به این داستان، همسو با عنوان و شیوه‌ تقسیم‌بندی کتاب کمک می‌کند بی‌شک درونمایه‌ فرزندکشی است که در شاهنامه جایگاهی ویژه دارد.

«آن سومی کیست کنار تو راه می‌رود؟» سومین داستان یا سومین خوان از این مجموعه است. داستانی که عشق و حسادت‌هایش را روایت می‌کند. داستان بر پایه‌ یک مثلث عشقی استوار است، مثلثی مابین راوی، لیلا و استاد گنجی. در این داستان نیز نویسنده از ظرفیت‌های متون کهن ایرانی (خسرو و فرهاد و شیرین) بهره برده است و این‌بار با کمی ساختارشکنی مثلث عشقی را بین دو زن و یک مرد ساخته است. اما آنچه داستان را قوام بخشیده، سفیدی‌های متن است. سفیدی‌هایی که نه با کم‌گویی یا مبهم‌گویی که به انتخاب نویسنده در داستان پنهان شده‌اند.

«دنیا» داستان زنی است که با بیماری لاعلاجی دست و پنجه نرم می‌کند و برحسب اتفاق با دوست ‌ سابق خود روبه‌رو می‌شود که او نیز با بیماری زنش مواجه شده است. این داستان را نیز با نخ نامریی محتوا به داستان‌های دیگر مجموعه پیوند می‌زند. داستانی که به‌واسطه‌ پایان‌بندی استعاری‌اش به لحاظ ساختار با داستان‌های دیگر متفاوت است.

خوان پنجم مجموعه، «سیمین قرار بود بمیرد»، بهترین داستان مجموعه از لحاظ شخصیت‌پردازی است. سیمین، زنی است ساختارشکن و مقاوم. زنی که در تمام شرایط دشواری که برایش پیش می‌آید سعی می‌کند به بهترین شکل زندگی کند. سیمین -

الگوی راوی داستان که می‌تواند شخصیت اصلی تمام داستان‌های مجموعه نیز باشد است- زنی است به تمام معنا فارغ از دست به عصا راه رفتن‌های زن‌های پیرامونش. سیمین، نمونه‌ بارز همان زنی است که نمی‌خواهد در کش‌وقوس‌های مابین سنت ومدرنیته خرد شود بلکه می‌خواهد زندگی کند به بهترین شکل حتی اگر از پیش قرار باشد بمیرد. علاوه بر شخصیت سیمین، شخصیت راوی نیز به همان خوبی پرداخت می‌شود، دغدغه‌هایش، باید و نبایدهایش، هرچند متاثر از سیمین است اما مبتنی بر هرآنچه او می‌کند نیست. راوی علاوه بر آنکه سیمین را به تمام معنا قبول دارد از او بت نساخته است راوی به قهرمان نیاز دارد تا مسیرش را پیدا کند، نه برای آنکه پا بر جاپای او بگذارد. «می‌دانی به چه فکر می‌کنم؟»، خوان ششم، عاشقانه‌یی است مبتنی بر سرنوشت؛ سرنوشت که یکی از درونمایه‌های مشترک داستان‌های مجموعه است. راوی پس از پاسخ منفی به خواستگاری که می‌دانسته او را دوست دارد، همیشه در فکر او باقی مانده است. حالا در یکی از روزهای عادی زندگی‌اش، باخبر می‌شود که خواستگار گذشته به دلیل بیماری در بیمارستان بستری است و عاقبت می‌میرد. داستان در جایی به نقطه‌ عطف می‌رسد که سرنوشت از لابه‌لای روابط، بی‌آنکه توی ذوق بزند به چشم می‌خورد. سرنوشتی که انگار برای خاله، مادر و حالا دختر یکسان است.

خوان هفتم، حسن ختام خوبی برای مجموعه است. شخصیت اصلی داستان، «سوسن» زنی است که همچون شخصیت‌های اصلی شش داستان پیشین در جدال است. این‌بار جدال برسر عشقی است که هرگز سر قرار حاضر نمی‌شود. داستان، اگرچه سوژه‌یی آشنا را دستمایه قرار داده اما با نگاه متفاوت نویسنده، قائم به ذات می‌شود و این اتفاق در یک سوم پایانی داستان رخ می‌دهد. پس از آنکه سوسن برای نخستین‌بار پس از ۱۲سال، محل ایستادنش را تغییر می‌دهد. این تغییر نه تنها بر رفتار سوسن که بر تمامی محله که نماینده‌یی از کل جامعه است تاثیر می‌گذارد. همه‌چیز به‌هم ریخته است، آرد به نانوایی نرسیده، خواستگار به خانه‌ دختر، یکی مشتری‌اش را از دست داده و دیگری در مقابل دوستش بی‌اعتبار شده و... همه‌ اینها تنها به یک دلیل رخ داده است: سوسن- زن سرخپوش میدان فردوسی، مکان قرار همیشگی‌اش را تغییر داده است. به‌راستی، اگر سوسن، به عنوان نمادی برای زن‌های در جدال، تنها لحظه‌یی «جای» خود را تغییر دهد، ساختار کلی جامعه دستخوش تغییر یا لااقل تاثیر نمی‌شود؟

حال برگردیم به پرسشی که در ابتدا مطرح شد. چطور می‌شود از آن دو فرض برای روایت داستان‌هایی که از شخصیت زنانی در کشاکش سنت و مدرنیته بهره می‌برند فاصله گرفت؟ نویسنده پاسخ به این پرسش را به‌سادگی می‌دهد. تنها کافی است این زنان از بی‌عملی در این جدال خارج شوند، همچون سیمین زندگی کنند حتی اگر محکوم به مرگ باشند. همچون دختر خوان نخست مجموعه، بی‌تفاوت به فشارهای سنتی خانواده به آنچه صحیح می‌دانند عمل کنند، همچون سارا با خواست خودشان عمل کنند حتی اگر قرار است ببخشند. در یک کلام تنها کافی است عمل کنند، آن‌طور که صحیح می‌دانند. شبنم بزرگی با خارج کردن زنانش از مسخ این تغییرات، توانسته داستان‌هایی رقم بزند که علاوه به پرداختن به فشارها و ناهنجاری‌های اجتماعی، به موضوعاتی هستی‌شناسانه همچون مرگ و سرنوشت نیز بپردازند.

«اینک تهمینه» / شبنم بزرگی/ نشر فرهنگ ایلیا (از سری کتاب‌های «عصر چهارشنبه‌ ما») / چاپ نخست ۱۳۹۱/ قیمت دو هزار و ۵۰۰ تومان

رها فتاحی