چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

پسرفتِ پیشرفته تجربه تلخ قرن بیستمی


پسرفتِ پیشرفته تجربه تلخ قرن بیستمی

وقایع مهلک قرن بیستم, باعث ایجاد تفکیک بین پیشرفت و مدرن بودن شد

آنچه امروز با عنوان توسعه و پیشرفت در جهان می‌بینیم، مظاهری از تحولی است که ابتدا در جهان غرب حادث شد.

این تحول حاصل رویکرد و رهیافت علم‌گرایانه و ابزارانگارانه به طبیعت بود، اما اوج ایمان به چنین رویکردی نه امروز بلکه در اواخر قرن نوزدهم به وقوع پیوست. انسان در این برهه از تاریخ به علم و تکنولوژی به مثابه بهترین تضمین‌کننده آینده سعادتمندانه او، ایمان آورد.

حرکت سریع و پرشتاب علم دسترسی به رموز کشف نشده جهان را به واسطه مکانیک نیوتنی هرچه آسان‌تر بر انسان نمایاند. انسان مدرن در چنین وضعیتی بود که کره خاکی را بسیار کوچک دید و خود را قادر به پرواز به سمت افلاک و فتح سماوات پنداشت.

با نگاهی به فلسفه‌ها و اندیشه‌های نظری پدید‌آمده در این برهه زمانی، تصویر آرمانی‌ای که انسان از علم برای خودساخته بود، آشکار می‌شود. این نگاه آرمانی به جایی رسید که دیدگاه‌های پوزیتیویستی‌ای ظاهر شد که صرفا آنچه علم تجربی بیان می‌داشت را معنادار دانست و هر آنچه از زبان دین و اخلاق صادر می‌شد،‌ بی‌معنا تلقی کرد چرا که چنین اظهاراتی در هیچ محکمه تجربی قابل تایید یا تکذیب نیستند.

اما این ایمان، چندان دیرپا و ماندنی نبود و چالش‌های مقابل آن از اوایل قرن بیستم، آگوست ۱۹۱۴، یعنی زمان شروع جنگ جهانی اول، آغاز شد. ایمان به علم و تکنولوژی بر اثر حوادث و پیامدهایی چند، مورد تردید و تشکیک قرار گرفت. جنگ جهانی اول زمانی آغاز شد که پیش از آن زمینه ایجادکننده درگیری چندان محسوس نبود. این جنگ شروع بسیاری از ابهام‌ها درباره مدرنیته بود. چرا که پیش از آن هرچند جنگ‌های بسیاری به وقوع پیوسته بود و هرچند وحشیگری‌ها و ددمنشی‌های بسیاری در سراسر جهان در جنگ‌های مختلف از سوی انسان‌ها رخ ‌داده بود، ولی در این جنگ کشتار غیرنظامیان به واسطه امکانات تکنولوژیک، در سطحی گسترده و بی‌سابقه به وقوع پیوست. بر اساس آمارهای موجود، تا پایان جنگ جهانی اول (سال ۱۹۱۸)‌ ‌طی ۴ سال، ۱۰ میلیون انسان کشته شدند.

این کشتار با این تعداد به چه علت به وقوع پیوست؟ آیا جنگ افزارهای مدرن و تکنولوژی پیشرفته، صرفا در بالا بردن آمار کشته‌ها نقش داشتند یا این‌که در آغاز شدن جنگ نیز سهیم بودند؟ با توجه به شواهد موجود به نظر می‌رسد این تکنولوژی در آغاز جنگ نیز سهم داشته است. جنگ جهانی اول، چرا آغاز شد؟ این چرا، دو پاسخ دارد، دو پاسخ متفاوت و سبب آن ایهام معنایی این واژه (چرا) است، «چرا»یی که از علت می‌پرسد و «چرایی» که در پی دلیل است. دلیلی که در تاریخ برای آغاز این جنگ ذکر شده و بهانه شروع این نبرد خونبار شد، کشته شدن آرشیدوک فرانتس فردیناند ولیعهد امپراتوری اتریش ـ مجارستان به دست پرنزیب در ۲۸ جولای ۱۹۱۴ در سارایوو بوسنی بود. پرنزیب تبعه اتریش بود ولی به زبان صربستانی صحبت می‌کرد و شاید به همین خاطر بود که اتریش مدعی شد صربستان در قتل این ولیعهد دست داشته است. تقاضای اتریش برای انجام تحقیقات با حضور نمایندگان اتریشی، مخالفت صربستان با حضور نمایندگان اتریشی، اعلام جنگ اتریش با صربستان، اعلام بسیج عمومی روسیه، اعلان جنگ آلمان با روسیه و فرانسه در حمایت از اتریش، حمله قوای آلمان به بلژیک، ورود انگلیس به جنگ به بهانه حمله آلمان به یک کشور بی‌طرف و... وقایع آغازین جنگ جهانی اول بود.

اما علت جنگ چه بود؟ جدا کردن علت از دلیل، لازمه رهیافت علمی با هر پدیده‌ای است، چراکه در بسیاری اوقات انسان‌ها به واسطه دلایل، اعمال خود را توجیه می‌کنند و حال آن که تا انگیزه‌های دیگری در کار نباشد، با وجود هزاران دلیل اینچنینی نیز، دست به آن اعمال نمی‌زنند. رقابت بین اتریش و روسیه در بالکان، اختلاف بین فرانسه و آلمان از سال ۱۸۷۰ درباره آلزاس ولرن و رقابت دریایی و اقتصادی بین انگلستان و آلمان را شاید بتوان علل اصلی ایجاد این جنگ دانست. در واقع همه این علل، حاصل برتری‌جویی، تفوق، زیاده‌خواهی و قدرت‌طلبی بشر بود؛ قدرت‌طلبی و زیاده‌خواهی‌‌‌ای که هرچند پیش از مدرنیته نیز در بین ابنای بشر سابقه داشت، ولی ابزارهای مدرن و تکنولوژیک، حرص بشر را به قدرت و زیاده‌خواهی افزون کرده بود و نتیجه این حرص و زیاده‌خواهی مدرن، قیام بشر مدرن، علیه بشریت بود.

پس از پایان جنگ جهانی اول، زمینه‌های قدرت‌طلبی و زیاده‌خواهی در قالب تحمیل قراردادهای سنگین به دول شکست‌خورده ظهور کرد و همین معضل، انگیزه‌های نازیستی و فاشیستی را در آلمان و ایتالیا تقویت کرد. جنگ‌های جهانی اول و دوم، بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی، فجایع مربوط به نسل‌کشی و قتل‌های دسته‌جمعی نازی‌ها و جنگ‌های منطقه‌ای پس از جنگ جهانی دوم، به مرور انسان‌ها را در باور به این که بشریت در مسیر پیشرفت و رو به جلو و سعادت قرار گرفته، به تردید انداخت. این تجارب تلخ باعث شد تا تفکیکی بین توسعه در ابزارهای تولید از یک سو و پیشرفت اخلاقی و بهبودی وضعیت بشری از سوی دیگر صورت گیرد. در واقع توسعه و پیشرفتی که صرفا بر محوریت خودشیفتگی و خودخواهی و قدرت‌طلبی ساماندهی شده است، می‌تواند علیه خود انسان قد برافرازد و این نتیجه طبیعی حذف اخلاقیات و نوعدوستی و دیگرخواهی از زندگی است. پیشرفت، زمانی واقعا جامه‌عمل به خود خواهد پوشید که موجب سعادت، خشنودی و خرسندی انسان به ماهو انسان و همه ابنای بشر شود، نه فرد و گروهی خاص و این نوع پیشرفت، اقتضا می‌کند که دگرگونی‌ای در باورها و افکار انسان‌ها ایجاد شود، به آن نحو که سعادت جمعی همه ابنای بشر در کنار هم و به نحو مسالمت‌آمیز را میسر ببینند.

سلمان اوسطی