جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
تقدس لحظه تنهایی
دغدغه های بشری همواره حول محور هستی، وجود، انسان و اخلاق می چرخد و نظریه های گوناگونی راجع به هر کدام از این موضوعات وجود دارد؛ از نظریات خشک و دیرفهم تا دینی و اخلاقی و در نهایت منطقی و ساختاری. اما آنچه همه چیز را یکباره دگرگون می سازد و تغییر می دهد و در هیچ قالب خاصی نمی گنجد، عشق است.
اگر اخلاق را در ظرف عشق بریزیم، معجونی که به دست می آید، جز برای عاشق قابل درک نخواهد بود. و خب، خود عشق هم جدا از عالم خاصی که دارد، شامل انواع و اقسام می شود؛ از قابل تصورترین شکل ممکن تا غیرقابل تصورترین نوع آن، از رمان های عشقی مبتذل تا عشق های بی قید و شرط، رها و امروزی در آثار بوبن.
آیا هر بار که عاشق شده ایم، عاشق آن شخص خاص بوده ایم یا خود عشق؟
آیا هر بار که عاشق شده ایم، عاشق آن شخص خاص بوده ایم یا هیجان عشق؟
آیا هر بار که عاشق شده ایم، عاشق آن شخص خاص بوده ایم؟
آیا اصلاً هر بار عاشق شده ایم؟
اصلاً چرا باید عاشق یک شخص خاص بود، در حالی که بیش از شش میلیارد انسان دیگر روی کره زمین هست؟
اما هر بار که عاشق شده ایم، عاشق شده ایم و گریزی نبوده و...
اما هر بار که عاشق شده ایم، کمتر پرسیده ایم و بیشتر در قالب فرورفته ایم و همواره به تکرار نزدیک بوده ایم؛ تکرار واژه وصال، وصال و وصال، این بلای عشق و کمتر در لحظه از عشق لذت برده ایم. آنقدر که در تلاش وصال بودیم، جا ماندیم از خود عشق واژه هایی که در جامعه ما همواره همراه عشق بوده اند و آنقدر آن را سنگین کرده اند که مبتذل شده. یکی از کسانی که دستمایه آثارش همواره عشق بوده، کریستین بوبن است. این نویسنده معاصر فرانسوی زیبا و در عین حال حقیقی عشق را به تصویر کشیده.
«عشق از راه خلأ و فقدان آمد و از این راه هم فرار کرد... شما دوستان تان را از آنجا تشخیص می دهید که نمی گذارند تنها بمانید. کسانی که بی وقفه به تنهایی شما روشنایی می بخشند.»۱
«در نقاشی لحظه یی فرامی رسد که نقاش می داند تابلویش تمام شده است. چرایش را نمی داند. تنها به ناتوانی ناگهانی اش از ایجاد هرگونه تغییر در تابلو معترف می شود. تابلو و نقاش وقتی از هم جدا می شوند که دیگر به هم کمک نمی کنند؛ وقتی که تابلو دیگر نمی تواند به نقاش چیزی ببخشد. یک اثر وقتی تمام می شود که هنرمند در برابرش به تنهایی مطلق می رسد. زنی که امروز صحبت می کند در برابر عشقش مانند نقاش است در برابر تابلویش. در خاتمه دادن دو دل است. مدام می خواهد چیزی را اصلاح کند. می خواهد لحظه تنهایی را به تعویق بیندازد.»۲
بوبن عشق را چنان بال و پر زیبا و دل انگیزی می دهد که دیگر وصف های پیش پاافتاده از مضمون عشق را از ذهن دور می کند و به جای آن احساسی از آن برون می دهد که یادآور پرواز پرندگان است؛ رها، آزاد و بی قید و بند، وصفی بر اساس واقعیت و لحظه.
فراز و فرودهای ملایم داستان ها حتی بیان دلزدگی و فرسایش عاشق یا معشوق را هم ادبی، رویاگونه و در عین حال برآمده از دل حقیقت جلوه می دهد. حقیقت بزرگ خستگی، خستگی زمان، مکان و روح...
بوبن خیلی ساده به کنه مطلب اصلی می رسد. حسی عمیق اما ساده؛ «دلم برای خنده ات تنگ شده است.»۳
«در فقدان یا می توان پوسید، یا می توان به اوج زندگی دست یافت.»
«دوستت دارم؛ این پررمزترین کلام است، تنها کلامی که سزاوار است تا در طول قرن ها تعبیر شود. وقتی بیان می شود، وقتی صحیح بیان می شود، تمام لطافتش را اهدا می کند.»۴
او آزادی در عشق را به حد اعلا می رساند؛ «بهترین مادرها کسانی هستند که دنیا آنها را بدترین مادرها می خواند؛ مادرانی که فقط به فکر فرزندان شان نیستند و فراموش نمی کنند که در عین مادر بودن، به همان اندازه همسر، معشوق و فرزند هستند.»۵
او اهمیت حال را به ما می نمایاند؛ «فقط لحظه حال وجود دارد. تا زمانی که این لحظه با لحظه مرگ ما تلاقی کند و هنوز هم عشق، بهترین راه برای استفاده از این لحظه است. زیستن در کنار آنچه در زندگی از هر چیز ضعیف تر و ملایم تر است.»۶
بوبن وصف عمیقی از تنهایی دارد؛ چیزی که جهان امروز به آن مبتلاست و از آن رنج می برد و در عین حال به آن نیازمند است. تقدس لحظه تنهایی؛
«به خاطر دلبستگی عمیقی که به تنهایی دارم، هیچ گاه به صورت زوج زندگی نکرده ام. آنچه سبب دلسردی زوج های بسیار می شود، بی احترامی به تنهایی ذاتی دیگری است.»۷
عشق و تنهایی در کنار هم. آیا این ممکن است؟ اگر بخواهیم عشق را با معیارهای عامیانه در نظر بگیریم، اما از نظر بوبن این تنهایی است که عشق را جلا می بخشد و درک دقیق مفهوم عشق، عدم توقع از عشق است.
احساسی خاص که لحظه یی خاص را می سازد، شاید برود یا بماند، اما ما نمی توانیم برای آن لحظه تکلیفی مشخص کنیم.
او همه چیز را آرام و با روندی بجا می پذیرد. زندگی را، عشق را، کودکی و تنهایی را و سرانجام مرگ را؛ «وقتی مرگ را نپذیریم، مثل این است که دسر غذا را نپذیرفته باشیم.»۸
او به بدیهیات توجهی ویژه دارد؛ «ابتذال در تندتند صرف کردن زمان است و در ناتوانی ما در صرف کردن آن به نحوی دیگر.»۹
آرامشی که در پس کلمات بوبن آمده، تسکین ملایمی است در برابر هیاهوی بیهوده زمان.
«در پی فهمیدن باشیم، تا فهمیده شدن. در پی دوست داشتن باشیم تا دوست داشته شدن.»۱۰
لیلا همتی
پی نوشت ها؛
۱- غیرمنتظره، ص ۵۰
۲- همان، ص ۵۳
۳- فراتر از بودن، ص ۵
۴- همان، ص ۱۰
۵- همان، ص ۲۰
۶- همان، ص ۱۰۳
۷- فرسودگی، صص ۱۷ و ۱۸
۸- دلباختگی، ص ۱۱۶
۹- غیرمنتظره، ص ۲۱
۱۰- رفیق اعلی، ص ۱۰۸
منابع؛
۱- بوبن، کریستین، (۱۳۸۱)، فرسودگی، ترجمه پیروز سیار، تهران؛ انتشارات نقش جهان
۲- ...، (۱۳۸۳)، دلباختگی، ترجمه مهوش قویمی، تهران؛ نشر آشتیان
۳- ...، (۱۳۷۸)، غیرمنتظره، ترجمه نگار صدقی، تهران؛ نشر ماه ریز
۴- ...، (۱۳۸۰)، فراتر از بودن و موتسارت و باران، ترجمه نگار صدقی، تهران؛ انتشارات ماه ریز
۵- ...، (۱۳۸۲)، دیوانه وار، ترجمه مهوش قویمی، تهران؛ نشر آشتیان
۶- ...، (۱۳۸۰)، کتاب بیهوده، ترجمه پیروز سیار، تهران؛ نشر آگاه
۷- ...، (۱۳۸۴)، رفیق اعلی؛ روزنه یی به زندگی فرانچسکوی قدیس، ترجمه پیروز سیار، تهران؛ طرح نو.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
انتخابات احمد وحیدی عراق حسن روحانی مجلس شورای اسلامی حجاب دولت نیکا شاکرمی مجلس روز معلم رهبر انقلاب شهید مطهری
ایران سیل هواشناسی تهران آتش سوزی شهرداری تهران قوه قضاییه پلیس آموزش و پرورش معلم فضای مجازی سلامت
قیمت خودرو سهام عدالت قیمت طلا سازمان هواشناسی مالیات دولت سیزدهم بازار خودرو قیمت دلار خودرو بانک مرکزی حقوق بازنشستگان ایران خودرو
مهران غفوریان موسیقی تلویزیون سریال ساواک عمو پورنگ سینمای ایران مهران مدیری تبلیغات مسعود اسکویی سینما عفاف و حجاب
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل غزه آمریکا جنگ غزه روسیه ترکیه حماس نوار غزه انگلیس اوکراین
استقلال فوتبال پرسپولیس سپاهان باشگاه استقلال علی خطیر لیگ برتر جواد نکونام بازی لیگ برتر ایران تراکتور رئال مادرید
هوش مصنوعی اپل فناوری خودروهای وارداتی گوگل آیفون ناسا
فشار خون کبد چرب