چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

امامان ع كانون معرفت خداوند


امامان ع كانون معرفت خداوند

نبی گرامی اسلام صلی اللّه علیه و آله به امیر المؤمنین علیه السلام فرمود «یا علی ما عرف اللّه حق معرفته غیری و غیرك و ما عرفك حق معرفتك غیر اللّه و غیری ۶ ای علی خداوند را براستی جز من و تو كسی نشناخت و ترا به راستی جز خدا و من كسی نمی شناسد »

سخن پیرامون شرح زیارت جامعه كبیره به عنوان جامع‏ترین متن امام‏شناسی بود. در این مقاله به شرح و تفسیر فراز «السلام علی محال معرفهٔ الله» می‏پردازیم.

سلام بر شما امامان كه محلهای معرفت خداوند هستید.

● واژه محال

واژه «محال» جمع محل است و آن هم از ریشه «حلول» است به محل فرود آمدن به همین مناسبت محل گفته می‏شود. راغب در مفردات می‏گوید: «حلّ حلولاً و احلّه غیره» وارد شد و دیگری او را وارد كرد همچنین جمله «حللت» یعنی فرود آمدم كه در اصل به معنای باز كردن بارها به هنگام فرود آمدن و منزل گزیدن است و به همین مناسبت جای زندگی و فرود آمدن را «محلّهٔ» گفته‏اند.(۱) در قرآن كریم است كه: «ولاتحلقوا رؤسكم حتی یبلغ الهدی محلّه...»(۲) و سرهای خود را نتراشید تا قربانی به محلّش برسد (و در قربانگاه ذبح شود).

● واژه معرفت

«معرفت» به معنای شناخت است. این واژه از واژه‏های شناخت در قرآن است مانند واژه حكمت، علم، فقه، تدبّر، تبیّن، تذكّر، رؤیت، خبیر و... سؤالی كه اینجا مطرح است اینست كه فرق بین معرفت و علم چیست؟ راغب در مفردات گفته است كه: علم اعم از معرفت است یعنی آنكه علم تنها آگاهی است اما معرفت آگاهی به شی‏ء با خصوصیات و آثار آن است.(۳) پس هر معرفتی علم است اما هر علمی معرفت نیست. واژه مقابل معرفت «انكار» است و واژه مقابل علم "جهل" است. بنابراین معرفت قدمی بالاتر از علم است. با این ترتیب این سخن كه گفته شده علم بالاتر از معرفت است سخنی است بی‏برهان. گفته‏اند كه «علم عبارت است از احاطه» مُدرِك بر مُدرَك و احاطه مخلوق بر ذات و صفات حق محال است لذا هیچ‏كس عالم به خدا نیست همه معرفت دارند حتی انبیاء هم در مقام معرفت بودند نه در مقام علم، رسول خدا(ص) می‏فرمایند: «ما عرفناك حق معرفتك»؛ در هر صورت در این مقام كلمه "علم" به كار نمی‏رود چون خداشناسی مطرح است نه خدادانی و چگونه می‏تواند مخلوق متناهی علم پیدا كند به خالق غیرمتناهی و لذا علم به او ذاتاً و صفهٔ برای احدی ممكن نیست.»(۴)

نقد این سخن این است كه: آری مخلوق را راهی به احاطه ذات مقدّس ربوبی نیست، اما سخن این است كه مَدرك این تعریف چیست كه «علم احاطه مُدرِك به مدرك» است؟ علم حصولی از مقوله كیفیات نفسانیه است، این نظر اكثر حكماء است گرچه بعضی علم را از مقوله «انفعال» گرفته و گفته‏اند علم تأثیر و پذیرش نفس از امور خارجی است و برخی مانند فخر رازی آنرا مقوله اضافه گرفته و آنرا اضافه خاصی بین نفس ناطقه و معلوم خارجی دانسته است. و این كیفیت را به این تفسیر كرده‏اند كه علم عبارت است از حضور صور اشیاء در نفس انسان داننده است و آن چیز دانسته و معلوم(۵) به این ترتیب فرق درست بین علم و معرفت همان است كه گفته شد.

اینك سؤال این است كه معنای این جمله كه شما محل معرفت خدا هستید چیست؟ دو معنا برای این جمله گفته شده است:

● خداشناسان واقعی

یك معنا آن است كه معرفت واقعی به حضرت حق اختصاصی اهلبیت (ع) است آنها هستند كه ذات مقدّس ربوبی را شناختند.

نبی گرامی اسلام صلی اللّه علیه و آله به امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: «یا علی ما عرف اللّه حق معرفته غیری و غیرك و ما عرفك حق معرفتك غیر اللّه و غیری؛(۶)

ای علی خداوند را براستی جز من و تو كسی نشناخت و ترا به راستی جز خدا و من كسی نمی‏شناسد.»

معرفت اهل بیت(ع) آنچنان است كه اگر پرده‏ها كنار رود چیزی بر یقینشان افزوده نخواهد شد. امیرمؤمنان(ع) فرمود: «لو كشف الغطاء ما ازددت یقیناً؛ اگر پرده‏ها كنار رود بر یقینم افزوده نخواهد شد»(۷).

«ذعلب یمانی» از امیرالمؤمنین علی(ع) پرسید: آیا پروردگارت را دیده‏ای، حضرت فرمود: «افاعبد ما لااراه» آیا كسی را عبادت می‏كنم كه نمی‏بینم؟ "ذعلب" در فكر فرو رفت كه منظور امام در این جا كدام مشاهده است. آیا مشاهده حسی است كه قائلان به جسمیت خداوند عقیده دارند؟ یا مشاهده روحانی و معنوی می‏باشد كه چیزی برتر از مشاهده عقلی است لذا بلافاصله سؤال كرد: «وكیف تراه» چگونه خدا را می‏بینی! حضرت فرمود: «لاتدركه العیون بمشاهدهٔ العیان ولكن تدركه القلوب بحقائق الایمان...؛ چشم‏ها هرگز او را آشكار نمی‏بیند ولی قلبها با حقائق ایمان او را درك می‏كنند»(۸).

این مشاهده‏شهودی قلبی بسی فراتر از مشاهده حسّی و یا عقلی است این مشاهده معلول صفای جان است كه معصومین(ع) متنعم به این نعمتند و در قلّه این نوع معرفت قرار دارند و پیروان آنها نیز بهر میزانی كه در صفای جان بكوشند به همان اندازه این نوع معرفت نصیبشان می‏گردد.

در حدیثی از پیامبر اكرم (ص) رسیده است: «لولا ان الشیاطین یحومون الی قلوب بنی آدم لنظروا الی الملكوت؛ اگر شیاطین دلهای فرزندان آدم را احاطه نكنند می‏توانند به جهان ملكوت نظر افكنند(۹).

در حدیث دیگری آمده است: «لولا تكثیر فی كلامكم و تمریج فی قلوبكم لرأیتم ما اری و لسمعتم ما اسمع؛ اگر زیاده روی در سخنان شما و آزادی دلهایتان در برابر فساد نبود آنچه را من می‏بینم مشاهده می‏كردید و آنچه را من می‏شنوم شما هم می‏شنیدید.(۱۰)

نمونه عینی این شهود برای غیر معصومین داستان «حارثهٔ بن زید» است حضرت به او فرمود: حالت چطور است ای حارثه عرض كرد: «یا رسول اللّه مؤمن حقاً» ای رسول خدا به راستی مؤمنم! حضرت فرمود:"لكل شی‏ء حقیقهٔ و ما حقیقهٔ قولك" هر چیزی واقعیت و نشانه‏ای دارد واقعیت و نشانه این سخن تو چیست؟

عرض كرد: نشانه‏اش این است كه من نسبت به دنیا بی اعتناء هستم، شب بیدار می‏مانم (و عبادت می‏كنم) و در گرمای سخت تشنه‏ام (روزه می‏گیرم) گوئی می‏بینم عرش پروردگارم برای حساب آماده است و گوئی اهل بهشت را می‏بینم كه در بهشت با یكدیگر ملاقات می‏كنند و گوئی صدای ناله و فریاد اهل دوزخ را در دوزخ می‏شنوم، رسول خدا(ص) فرمود: «عبد نوّر اللّه قلبه ابصرت فاثبت» این بنده‏ای است كه خداوند قلبش را نورانی ساخته حقیقت را دیده‏ای ثابت قدم باش عرض كرد: «یا رسول اللّه ادع اللّه ان یرزقنی الشهادهٔ معك» ای رسول خدا از خدا برای من بخواه كه در طریق یاری تو شهید شوم. پیامبر (ص) فرمود: «اللهم ارزق حارثهٔ الشهادهٔ» خداوندا شهادت را روزی حارثه كن.

چند روزی نگذشت كه پیامبر(ص) گروهی را به یكی از جنگها فرستاد كه «حارثهٔ» در میان آنها بود و پیكار كرد و ۹ یا ۸ نفر از دشمنان را كشت و به شهادت رسید.(۱۱)

● راه صحیح شناخت خداوند

معنای دوم این جمله اینست كه: خدای را جز از طریق امامان سلام اللّه علیهم اجمعین نمی‏توان شناخت.

در روایتی از حضرت امام صادق(ع) می‏خوانیم: «بنا عرف اللّه و بنا عبد اللّه و نحن الادلاء علی اللّه و لولا نا ما عبد اللّه؛از طریق ما خدا شناخته شود و از طریق ماست كه او عبادت می‏شود ما راهنمایان بسوی خدائیم و اگر ما نبودیم خداوند عبادت نمی‏شد»(۱۲).

آری امامان " باب اللّه"اند. باید از "در" وارد خانه شد. امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: «...نحن الشعار و الاصحاب و الخزنهٔ و الابواب ولاتؤتی البیوت الّا من ابوابها فمن اتاها من غیر ابوابها سمّی سارقا؛ ما محرم اسرار (پیامبر خدا) و یاران راستین او و گنجینه داران و درهای علوم وی هستیم(و البته) هیچ خانه‏ای را جز از درش وارد نمی‏شوند و هر كس از غیر در وارد شود سارقش می‏نامند»(۱۳).

در روایتی از حضرت امام صادق(ع) رسیده است: «الاوصیاء هم ابواب اللّه عزّ و جلّ الّتی یؤتی منها ولولاهم ما عرف اللّه عزّ و جلّ و بهم احتج اللّه تبارك و تعالی علی خلقه؛ جانشینان پیامبر(ص) درهای خدایند كه باید از طریق آنها وارد خانه (معرفت الهی) شد و اگر آنان نبودند خداوند شناخته نمی‏شد و با آنان خداوند بر بندگانش احتجاج می‏كند»(۱۴).

این واقعیت بی تردید است كه معرفت صحیح حق یعنی صفات حضرتش جز از كانال اهلبیت(ع) میسر نیست. باید معرفی حضرت حق را از مكتب آنان جست و سخن صحیح و عمیق را از آنان آموخت این واقعیت وقتی خود را نشان می‏دهد كه نگاهی بیاندازیم به خدائی كه در صحاح ست(شش كتاب معتبر اهل سنت) معرفی شده است:

▪ خدائی كه مانند ماه شب چهارده دیده می‏شود:

«روزی پیامبر اكرم(ص) به ماه شب ۱۴ نگریست و فرمود همانطور كه شما این ماه را می‏بینید به زودی پروردگارتان را خواهید دید».(۱۵)

تشبیه دیدن خدا به دیدن ماه و خورشید راه هرگونه توجیه را می‏بندد كه مراد از دیدن رؤیت قلبی باشد اگر این توجیه بود صاحبان صحاح آنرا ذكر می‏كردند.

نیز روایت كرده‏اند: «دست راست خدا پر است و بخشش و عطای مداوم شب و روز چیزی از آن نمی‏كاهد و در دست دیگرش ترازو است.»(۱۶)

یا آورده‏اند: «خداوند آسمانها را با دست راست و زمین را با دست چپ می‏گیرد.»(۱۷) و آنها توجیه "ید" را به قدرت ندارند و می‏گویند این روایات را به همین صورت باقی گذاشته و درباره آنها سكوت می‏كنیم.

باز آورده‏اند: «مردی از دانشمندان یهود نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: یا محمّد خداوند آسمانها را بر انگشتی و زمین‏ها را بر انگشتی و درخت را بر انگشتی و آب و خاك را بر انگشتی و سایر خلایق را بر انگشتی نگه می‏دارد... پیامبر هم جهت تصدیق قول او خندید.»(۱۸) و (۱۹)

این درحالی است كه قرآن تصریح دارد كه: «لاتدركه الابصار؛ چشمها او را نمی‏بیند»(۲۰) «و لایحیطون به علماً؛ (یعنی نه تنها چشم نمی‏تواند او را ببیند) علم كسی هم نمی‏تواند او را بشناسد»(۲۱). «لیس كمثله شی‏ء؛یعنی هیچ چیزی مثل او نیست».(۲۲)

حجهٔ‏الاسلام و المسلمین سید احمد خاتمی

پی‏نوشت‏ها:

۱. مفردات راغب واژه «حلّ»، ص ۱۲۸ (نشر كتابفروشی مرتضوی تهران).

۲. سوره بقره، آیه ۱۹۶.

۳. مفردات راغب «واژه عرف»، ص ۳۳۱.

۴. شرح زیارت جامعه كبیره، تألیف سید محمد تقی نقوی، ص۱۲۹.

۵. ر.ك كتابهای فلسفی از جمله، نهایهٔ الحكمه، ص ۲۳۶ و حكمت الهی، ص ۱۱۵ و ۱۱۶.

۶. بحارالانوار، ج ۳۹، ص۸۴.

۷. همان، ج ۴۰، ص ۱۵۳.

۸. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۹.

۹. بحارالانوار، ج ۷۰، ص(۶۷ بیروت) ص ۵۹، باب القلب و صلاحه حدیث ۳۹.

۱۰. تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۲۹۲.

۱۱. اصول كافی، ج ۲، ص ۵۳ باب حقیقهٔ الایمان و الیقین، ح۳.

۱۲. توحید صدوق، ص ۱۵۲، باب ۱۲، ح ۹.

۱۳. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۴.

۱۴. اصول كافی، ج۱، ص ۱۹۳.

۱۵. صحیح بخاری ج ۱، ص ۱۴۵، باب مواقیت الصلوهٔ و فضلها باب فضل صلاهٔ العصر و...؛ صحیح مسلم، ج ۱، ص ۴۳۹ و ۴۴۰؛ سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۶۳ و ۶۴.

۱۶. صحیح بخاری، ج ۹، ص ۱۵۰ و ۱۵۲ كتاب التوحید باب ما یذكر فی الذات؛ سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۷۱.

۱۷. صحیح مسلم، ج ۴، ص ۲۱۴۸.

۱۸. صحیح بخاری، ج ۶، ص ۱۵۷، تفسیر سوره زمر؛ صحیح مسلم ج ۴، ص ۲۱۴۷ و ۲۱۴۸؛ سنن ترمذی، ج ۵، ص ۳۴۵ و ۳۴۶ تفسیر سوره زمر.

۱۹. و از این دست مطالب در صحاح فراوان است، رجوع كنید به كتاب سیری در صحیحین و خدا در صحاح.

۲۰. سوره انعام، آیه ۱۰۳.

۲۱. سوره طه، آیه ۱۱۰.

۲۲. سوره شوری، آیه ۱۱.

۲۳. سوره نجم، آیه ۱۳.

۲۴. همان، آیه ۱۱.

۲۵. همان، آیه ۱۸.

۲۶. تفسیر نورالثقلین، ج ۵،ص ۱۵۷، به نقل از اصول كافی.

۲۷. كتاب‏های شرح نهج البلاغه كه مفسران شیعه مؤلف آنند در ذیل خطبه اول مفصل بحث كرده‏اند، از جمله شرح نفیس و ارزشمند پیام امام، ج ۱، از ص ۸۱ تا ۹۳ (این شرح كه تاكنون ۶ جلد آن منتشر شده تألیف آیهٔ‏اللّه العظمی مكارم شیرازی باهمكاری جمعی از فضلا است، شرحی است وزین و متین با قلمی روان و استفاده كردنی)؛ نیز كتاب جهان بینی امام علی(ع) در خطبه اول نهج البلاغه تألیف آیهٔ اللّه زین العابدین قربانی.

۲۸. اصول كافی، ج ۱، ص ۱۳۶.

۲۹. شرح اصول كافی، ملاصدرا، ص ۳۴۲.

۳۰. شرح نهج البلاغه، ج ۶،ص ۳۴۶.

۳۱. از جمله ذیل خطبه ۱۶۴ نهج البلاغه، ج ۹، ص ۲۵۷؛ نیز ذیل خطبه ۹۰، خطبه اشباح جلد ۶، ص ۴۲۶ ؛ نیز ذیل خطبه ۸۶ كه مربوط به اوصاف عباد و زهاد و عارفان است، ج ۹، ص ۲۵۷.

۳۲. صحیفه نور، ج ۲۱، ص ۱۷۱.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.