پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا

توسعه فرهنگی


توسعه فرهنگی

مهمترین ویژگی تمایزبخش حیات انسانی از حیات غیرانسانی فرهنگ است, که دارای عناصری همچون هنجارها, باورها و ارزشها می باشد واژه فرهنگ در زبان فارسی از واژه های بسیار کهن است که نه تنها در نخستین متن های نثر فارسی دری بلکه در نوشته های بازمانده از زمان پهلوی نیز به چشم می خورد

مهمترین ویژگی تمایزبخش حیات انسانی از حیات غیرانسانی فرهنگ است، که دارای عناصری همچون: هنجارها،‌ ‌باورها و ارزشها می‌باشد. واژه‌ فرهنگ در زبان فارسی از واژه‌های بسیار کهن است که نه تنها در نخستین متن‌های نثر‌ ‌فارسی دری ؛ بلکه در نوشته‌های بازمانده از زمان پهلوی نیز به چشم می‌خورد. از نظر لغوی، اغلب فرهنگ را به معنی عقل و‌ ‌دانش به کار برده‌اند؛ اما به معانی مختلف دیگری نیز آمده استکه از آن جمله می‌توان به نیکویی تربیت و پرورش، بزرگی و‌ ‌عظمت، فضیلت و کار، شکوهمندی، حکمت، هنر، معرفت و علم فقه اشاره کرد. این معنا که شاید در تعریف تایلری برای‌‌ ‌نخستین بار مطرح شده است؛ فرهنگ را این‌گونه تعریف کرد؛ “فرهنگ کلیت درهم تافته‌ای است شامل؛ دانش، دین، هنر، قانون‌ ‌اخلاقیات و هرگونه توانایی و عادتی که آدمی همچون عضوی از جامعه به دست می‌آورد.”

در مجموعه تعاریف، فرهنگ از دوبعد متمایز مورد توجه قرار گرفته است:‌

‌الف) به عنوان واقعیتی عینی نظیر؛ آثاری که تحقق پذیرفته است و یا هر آنچه به عنوان حاصل یا نتیجه‌ای کسب می‌گردد.‌ ‌یعنی؛ فرهنگ مجموعه‌ رفتارهای اکتسابی است.‌

‌ب) به عنوان واقعیتی که انسانها با آن زندگی می‌کنند، مشارکت در سلسله اموری مستمر و با تحرک، هیئتی پرتحرک و‌‌ ‌متشکل از ارزشها.‌

‌ارکان این تعاریف مشخص می‌سازد که در تغییرات اجتماعی، فرهنگ به عنوان کلیدی‌ترین عنصر، قابل توجه و حائز‌ ‌اهمیت است. در این خصوص توسعه‌ فرهنگی یکی از مباحث بحث‌برانگیز است، که بسیاری از نظریه‌های تغییرات اجتماعی‌ ‌از آن به عنوان نقطه‌ شروع توسعه و دگرگونی اجتماعی یاد می‌کنند. با توجه به مفهوم توسعه در نظریه‌های تغییرات‌ ‌اجتماعی، اهمیت طرح بحث توسعه‌ فرهنگی بیشتر نمایان می‌گردد؛ چرا که توسعه به معنی رشد و ترقی و تکامل انسانها‌ ‌در همه ابعاد وجودی بشر است و تنها شاخصه‌ای مادی در آن ملاک و معیار نمی‌باشد؛ بلکه شاخصهای غیرمادی حیات‌ ‌انسانی نیز در این موضوع، از اولویت بالایی برخوردار است. به عنوان مثال؛ کاربرد ایدئولوژیک این مفهوم که در فرهنگ‌ ‌اسلامی، می‌تواند عناصر متعددی را در بر داشته باشد، از شواهد این مدعاست.‌

‌بنابراین مفهوم شاخص‌های توسعه‌ فرهنگی بر پایه مشارکت اجتماعی افراد به دو صورت تجلی می‌یابد:‌

‌الف) افزایش شاخص‌های فرهنگی جامعه مانند؛ کتابخانه، مطبوعات، سینما، هنر و ورزش.‌

‌ب) مفهوم روش توسعه که می‌تواند به سازندگی مدل ایده‌آلی منجر شود تا انبساط فکری و توانایی یک جامعه و‌ ‌ارزش‌های خاص و مطلوب را به عنوان کلیدهای تحولات اجتماعی تعیین نماید - که البته ارزش‌های به دست آمده از این‌ ‌وضعیت ریشه در جهان بینی‌الهی دارد، همان‌گونه که “ماکس وبر” در کتاب “اخلاق پروتستان و روح سرمایه‌داری” ضمن‌ ‌اشاره به این امر، ریشه‌مفاهیم بنیادی توسعه‌ فرهنگی غرب را، در اسلام و مسیحیت می‌داند.‌

بنابراین، اگر بپذیریم فرهنگ عبارت است از مجموعه ارزش‌ها و عواملی مشترک که به عنوان میراثی، از یک نسل به نسل‌ ‌دیگر می‌رسد و کلیت پیچیده‌ای که اجزای آن علم، ایمان، اعتقادات، باورها و آداب و رسوم می‌باشد و نیز توسعه را تغییر‌ ‌جامعه در راستای یک تصویر آرمانی با تاکید بر مسائل انسانی و اقتصادی بدانیم، ابعاد توسعه‌ فرهنگی عبارت خواهد بود‌ ‌از: باورهای مذهبی - دینی؛ آموزش و برنامه‌ریزی؛ تکنولوژی و فناوری صنعتی و وسایل ارتباط جمعی.‌‌

‌دین اهرم قدرتمندی است که می‌تواند مانع از خودکامگی‌ها و تضییع حقوق محرومان گردد. در دین حقوق انسانی و باید و‌ ‌نبایدهای اخلاقی و ارزشی تعریف شده است، حدود را معین نموده و دقیقا شبیه یک برنامه نظام‌مند، رفتارها، کنش‌ها و‌ ‌واکنش‌های جامعه را تنظیم می‌کند. از سویی ارزش‌ها و هنجارهای جامعه زاییده و مولود باورهای مذهبی است؛ چرا که یکی‌‌ ‌از عناصر مهم و اساسی فرهنگ، عنصر معنویت است که به باورها و اعتقادات دینی مردم مربوط می‌باشد و به مثابه‌‌ ‌کاراترین و موثرترین بعد تعریف توسعه‌ فرهنگی است. در دوران رشد اسلام و توسعه‌ ابعاد معنوی آن جهان اسلام‌ ‌شاهد شکوفایی و توسعه در همه‌ ابعاد جامعه بود، منظومه فرهنگی جهان اسلام در دوران شکوفایی در کامل‌ترین شکل‌ ‌تاریخ خود توسعه یافت.‌

‌علم اندوزی، حمایت از محرومان، شهرسازی، عدالت خواهی، قانون‌مداری و... ملهم از ارزش‌ها و باورهای دینی اسلام‌‌ ‌است. اغلب متفکران غربی نیز بر اثرات معنوی دین بر توسعه‌ فرهنگی، تاکید داشته‌اند. ماکس وبر معتقد بود که‌ ‌پتانسیل‌های دینی برای ارائه‌ یک منظومه فرهنگی برای بشریت در دین اسلام وجود دارد، اما قبل از اینکه به تحلیل جامعی‌ ‌برسد، از دنیا رفت. امیل دورکهایم و دیگران نیز در تاثیر باورها و ارزش‌های دینی در شکل‌گیری انسجام اجتماعی و‌‌ ‌توسعه ‌فرهنگی جوامع اشارات مهمی ابراز داشتند که محتوای همه‌ این نگرش‌ها بر این مقاله تاکید دارد که تحولات‌ ‌فرهنگی از ارزش‌های دین ناشی گردیده است و همان باورهای مذهبی است که در نقش کاتالیزور عمل می‌کند.‌

‌اهداف توسعه‌ فرهنگی که ارکان اصلی آن عبارت است از:‌

‌- توجه به ابعاد نیازهای فرهنگی توسعه؛

- همگانی کردن فرهنگ ‌؛

‌- ضرورت سیاستگذاری فرهنگی؛

در چارچوب آموزه‌های دینی، در جهت کسب کمالات انسانی، به نوع بشر یاری می‌رساند و جوامع را در مسیر رشد‌ ‌اصالت‌ها، خلاقیت‌ها و فضیلت‌های اجتماعی و بازآفرینی فرهنگ مستعد و سودمند یاری می‌نماید.‌

‌انقلاب اسلامی ایران، به مثابه‌ یک انقلاب فرهنگی در حطیه‌ جغرافیایی جهان اسلام سنگ بنای تحولات فرهنگی‌ ‌گسترده‌ای را در جامعه‌ ایران بنا نهاده و در راستای مهمترین هدف توسعه‌ فرهنگی که رسیدن به جامعه‌سالم و‌‌ ‌بسترسازی برای پویایی و نوزایی عناصر انسان‌ساز می‌باشد، اقدام نمود و بسیاری از مولفه‌های بازدارنده فرهنگی مانند‌؛ ‌تقدیرگرایی، آنی دیدن منافع خود و مقاومت‌های منفی فرهنگی - که عوامل توسعه نیافتگی فرهنگی محسوب می‌شوند - را ‌ ‌اصلاح نمود. در اصل شعارهای فرهنگی انقلاب اسلامی بر پایه آن دسته از ارزش‌های فرهنگی بنا گردید که خواهان‌ ‌توسعه‌ فرهنگی، معنویت‌گرایی و... می‌باشد.‌

● ‌انقلاب اسلامی و توسعه‌ فرهنگی‌

‌بنا به اعتراف اکثر نویسندگان بیگانه، ایدئولوژی اسلامی و یا به طور جامع‌تر فرهنگ سیاسی که در بطن فرهنگ گسترده‌تر‌‌ ‌اسلامی می‌باشد، عامل اصلی پیروزی نهضت اسلامی، نه تنها علیه شاه، بلکه علیه متحدان ائتلافی علیه انقلاب اسلامی بود.‌ ‌بنابراین طبیعی است که فرهنگ اسلامی به عنوان یک مسئله‌ محوری در انقلاب اسلامی مطرح باشد. از طرف دیگر انقلاب‌ ‌اسلامی با توجه به تاثیر زیربنایی اصول فکری در موفقیت هر اقدامی، علاوه بر بذل توجه به احیای ارزش‌های اسلامی در‌ ‌ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، بر فرهنگ جامعه و اصلاح آن و توسعه‌ فرهنگی به مثابه‌ یک اصل ضروری احیای‌ ‌جوامع ایستا تکیه داشته است. لذا اولین طلیعه‌ توسعه‌ فرهنگی، در انقلاب اسلامی و نیز در روند پیروزی و تکامل این‌ ‌انقلاب به چشم می‌خورد.

انقلاب ایران تنها انقلابی بود که اصولا با برخوردهای فرهنگی و سیاسی - و نه از راه درگیری‌ ‌مسلحانه - علیه رژیمی صورت گرفت، که از یک هژمونی فرهنگی و ایدئولوژیکی بهره نداشت. لذا روند توسعه‌ فرهنگی از‌ ‌طریق زمینه ‌سازی فرهنگی برای پیروزی انقلاب اسلامی از همان اوایل دوران مبارزه آغاز شد. این امر مستلزم این بود که‌ ‌برداشت‌های جدید اجتماعی و سیاسی، از فرهنگ اسلامی صورت بگیرد؛ واقعه‌ای که اوایل دهه ۱۳۳۰ هجری شمسی تحقق‌ ‌یافت. در اوایل این دهه کوششهای پراکنده‌ای برای گنجاندن برداشت‌های اجتماعی و سیاسی جدید در شرع اسلام صورت‌ ‌گرفت. تحول فرهنگی در ایران نتیجه‌ ظهور مکاتب سیاسی سکولار (مارکسیسم یا لیبرالیسم، ناسیونالیسم) و نیز نفوذ‌ ‌فزاینده غرب در ایران، پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود. پس از مرگ آیت‌الله بروجردی شرایط برای این مقصود مهیاتر‌ ‌گردید. گروهی از دانشمندان و علمای اصلاح‌طلب و سیاستمدار شیعه فرصت را مغتنم شمرده و استدلالات اصلاح‌گرایانه‌‌ ‌خود را با شرایط دگرگون شونده‌ ایران تطبیق دادند؛ تلاش‌ ‌این گروه توسعه‌ و اعتلای فرهنگ اسلامی و توانمندی آن در‌ ‌انجام اصلاحات سیاسی - اجتماعی معطوف بود. بسیاری از بحثهایی که در این دوران توسط آنان و از جمله توسط شهید‌ ‌مطهری در سلسله جلسات سخنرانی مطرح می‌شد، بر موضوع حکومت در اسلام، توجه به اسلام به عنوان مدلی جامع از‌ ‌شکل زندگی، ضرورت تحولات اساسی در سطوح مختلف اجتماعی، هدایت جوانان و تاکید بر عمل جمعی و تلاش برای تدوین‌ ‌تعبیر سیاسی - ایدئولوژیکی اسلام. و ضرورت احیای تفکر دینی تاکید داشت.‌

‌پس از انقلاب اسلامی، نظام تازه شکل گرفته از مکتب اسلام، فرهنگ شیعی را - در راستای تکامل خویش با فرهنگ‌ ‌سیاسی منسجم و نهادینه شده‌ای ایجاد نمود. انقلاب اسلامی به سوی تجدید سازمان اساسی جامعه‌ ایران پیش رفت و‌ ‌بلافاصله پس از به دست گرفتن قدرت سیاسی توسط روحانیت تفسیرهای جدیدی از سیستم سیاسی، زندگی اجتماعی،‌ ‌ایدئولوژی و فرهنگ ارائه نمود. جمهوری اسلامی با به دست گرفتن موقعیت مسلط در کنترل دولت، تحول فرهنگی را به‌ ‌صورت خیلی جدی پی‌گیری کرده و کوشید تا فرهنگی سیاسی - اسلامی را نهادینه سازد. بنابراین، این انقلاب مفاهیم جدیدی‌ ‌مانند؛ طاغوت، مستضعفین، شهادت، رفتارهای سیاسی جدید (تظاهرات، سوزاندن پرچم آمریکا، نماز جمعه) و سازمان‌های‌‌ ‌سیاسی جدید (کمیته، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی،...) قوانین جدید اخلاقی، سیاسی، تفریحات، شعارها و زبان جدید‌ ‌سیاسی، مرگ بر آمریکا، جنگ جنگ تا پیروزی، دموکراتیک و ملی هر دو فریب توده‌ها، دشمنان جدید ملی مخصوصا آمریکا‌ ‌و اسرائیل و بالاخره ارزش‌های جدید سیاسی مخصوصا استقلال، مردم‌سالاری، اعتراض علیه غرب‌گرایی و ایده‌ دولت‌ ‌اسلامی را مطرح کرد.‌

‌ابزارهای جمهوری اسلامی برای جایگزین کردن فرهنگ سیاسی اسلامی عبارت است از: رسانه‌های جمعی، تعلیم و‌‌ ‌تربیت، مساجد، خانواده، نهادهای اسلامی و انقلابی مانند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بسیج، موسسات خیریه مانند بنیاد‌ ‌شهید، بنیاد مستضعفان، نماز جمعه، انجمن‌های اسلامی در مکان‌های کارگری و غیره.‌

‌از طرف دیگر، در نوشته‌ها نیز سعی شد که رابطه‌ دین و دولت مدنظر قرار گرفته شود. از آن جمله است، نوشته‌های‌ ‌تاریخی. از برجسته‌ترین ویژگی‌های تحلیل تاریخی در ایران پس از انقلاب، ارائه دیدگاه رابطه‌ دین و دولت در هر مقطع‌ ‌تاریخی است. هدف اصلی در این نوع نوشته‌ها تئوریزه کردن تاریخ برمبنای نحوه‌ی تفکر دینی هر دوره و ارتباط آن تفکر با‌‌ ‌مسئله‌ دولت و حکومت بوده است. توجه به عامل دین و تفکر دینی در تاریخ نویسی ایران پس از انقلاب، شاخص‌ترین‌ ‌ویژگی به شمار می‌آید. از جمله آثار تاریخی - ایدئولوژیک پس از انقلاب اسلامی، آثاری است که توسط متفکران مسلمان‌ ‌منتشر شده است. در این آثار تلاش بر این است که نشان داده شود، اسلام مکتبی است همه جانبه که کلیه‌ عرصه‌های حیات‌‌ ‌اجتماعی اعم از سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را دربر می‌گیردو برای شکل حکومت و روابط با انسان‌ها، الگوها و نمونه‌هایی‌ ‌دارد. بنابراین، بررسی سیر تکوینی پیروزی انقلاب اسلامی نشان می‌دهد که یکی از ویژگی‌های اساسی آن، جنبه‌ فرهنگی‌ ‌و دینی آن بوده است. اگرچه تمامی انقلابها اهداف فرهنگی خاصی را تعقیب می‌کنند، اما در انقلاب اسلامی، بیشترین شعارها‌ ‌و اهداف متوجه‌ ابعاد فرهنگی بوده است. مقایسه‌ نیروهای انقلاب، رهبری آن، شعارها و انگیزه‌های مردم با دیگر‌ ‌انقلاب‌ها، به وضوح این تفاوت را نشان می‌دهد. مطالعه و تحقیق در بیانات، اعلامیه‌ها و کتب حضرت امام خمینی(ره) در طول‌ ‌چهل سال قبل از پیروزی انقلاب، اهمیت، حساسیت و ضرورت توجه بسیار به این موضوع را به خوبی بیان می‌دارد. به عنوان‌ ‌مثال؛ امام در تاریخ ششم اردیبهشت سال ۱۳۵۰، در پاسخ به نامه دانشجویان مسلمان مقیم اروپا مرقوم فرموده‌اند: “راه‌‌ ‌اصلاح یک مملکت، فرهنگ آن مملکت است، اصلاح باید از فرهنگ شروع شود، دست استعمار توی فرهنگ ما کارهای بزرگ‌ ‌می‌کند، نمی‌گذارد جوان‌های ما مستقل بار بیایند... نمی‌گذارند در دانشگاهها جوان‌های ما درست رشد بکنند، اینها را از بچگی‌ ‌یک طوری می‌کنند که وقتی بزرگ شدند، اسلام هیچ و آنها همه چیز، اگر فرهنگ درست بشود یک مملکت اصلاح می‌شود.‌ ‌شما یک فرهنگ مستقل درست کنید یا بدهید ما درست کنیم...‌”

جمهوری اسلامی نیز که مولود انقلاب اسلامی است، چه به لحاظ مسئولیت اعتقادی و شرعی و چه از نظر وظیفه‌ ‌انقلابی و سیاسی خود، می‌بایست در جهت مبارزه‌ای بی‌امان و همه جانبه با تمامی زمینه‌ها و مظاهر سلطه‌ فرهنگی و‌ ‌فرهنگ سلطه در داخل و خارج از کشور، تلاشی بی‌وقفه داشته باشد.‌

‌لذا برای اولین بار در جمهوری اسلامی ایران بود که مسئله‌ استقلال فرهنگی به شکلی جدی و اساسی مطرح شد. هدف‌ ‌این است که سایر فرهنگ‌ها کنار گذاشته شده و فرهنگ اسلامی بر تمام شوون مملکت حاکم گردد. در این زمینه امام خمینی‌ ‌می‌فرمایند: “... در هر صورت آن چیزی که وظیفه‌ ما مسلمین هست، وظیفه‌ علمای اسلام است، وظیفه‌ دانشمندان‌ ‌مسلمین است، وظیفه‌ نویسندگان و گویندگان در این طبقات مسلمین است. این است که هشدار بدهند به این ممالک اسلامی‌ ‌که ما خودمان فرهنگ داریم، ما خودمان فرهنگ غنی داریم، فرهنگ ما طوری بوده است که فرهنگ صادر شده است به خارج‌‌ ‌که آنها گرفتند از ما، کتبی که در ایران یا در ممالک اسلامی نوشته شده است، کتبی بوده است که آنها را گرفتند و از آن‌ ‌استفاده کردند....‌”

‌”.... ‌انقلاب ما معجزه بود. از این بچه‌های این‌قدر کوچک تا پیرمردهایی که در بیمارستانها خوابیده بودند، یک صدا برای‌‌ ‌اسلام فریاد زدند. این یک اعجازی بود که در ایران واقع شد و همین بود که پیروز کرد اینها را بر یک همچون قدرت‌هایی که‌ ‌تخیل این در ذهن کسی در عالم پیدا نمی‌شد...‌”

توجه به فرهنگ اسلامی از ابتدای شکل‌گیری نهضت اسلامی در بین رهبران آن وجود داشته و توسل به همین فرهنگ‌ ‌اسلامی، باعث شکل‌گیری نهضت اسلامی، پیروزی انقلاب اسلامی و تداوم نظام جمهوری اسلامی گردیده است.‌‌

علیرضا کاشانی