دوشنبه, ۳۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به مجموعه «آشپزباشی»


نگاهی به مجموعه «آشپزباشی»

بنا به یک تصویر کلیشه‌ای اغلب مخاطبان، فیلم را با بازیگران یا نوع و جنس درام آن می‌شناسند اما همیشه این قصه و شخصیت‌ها نیستند که به متن اصلی فیلم یا سریال تبدیل می‌شوند یا داستان …

بنا به یک تصویر کلیشه‌ای اغلب مخاطبان، فیلم را با بازیگران یا نوع و جنس درام آن می‌شناسند اما همیشه این قصه و شخصیت‌ها نیستند که به متن اصلی فیلم یا سریال تبدیل می‌شوند یا داستان را پیش می‌برند گاهی حواشی سوژه و پیرنگ‌های آن نیز کارکرد‌های دراماتیک پیدا کرده و به متن و مرکزیت درام تبدیل می‌شوند. عناصری که شاید در نظر ما مسائلی ساده و پیش پا افتاده به نظر برسد که در شکل گیری قصه یا حس تعلیق و فرایند روایت تاثیری ندارد یا حذف آن به کلیت اثر لطمه‌ای نمی‌زند اما واقعیت این است که همین عناصر به ظار کم اهمیت و حاشیه‌ای به لایه‌های درونی اثر تبدیل شده و متن اصلی را صورت بندی می‌کند.

بگذارید از کلی گویی بگذریم و با محوریت سریال آشپزباشی مصداقی تر سخن بگوییم.

درباره آشپزباشی و ترکیب ملودرام و طنزی که در آن مشهود است و اساسا قصه‌ای که روایت می‌کند تحلیل و نقدهای زیادی می‌تواند داشت که آنرا به فرصتی دیگر موکول می‌کنم اما در این یاداشت فقط می‌خواهم به حاشیه‌های توجه کنم که در این سریال تا سطح سوژه اصلی و به مثابه متن برجسته شده و سویه دراماتیک یافته است و آنهم خود آشپزی به عنوان یک کنش دلپذیر و کششی دراماتیک است. علاوه بر داستانی که در سریال روایت می‌شود و جذابیت‌های نهفته در آن و البته امتیازاتی که سریال به لحاظ بازیگری و تصویربرداری دارد آشپزخانه به عنوان لوکیشن اصلی و آشپزی به مثابه یک هنر به دستمایه کار بدل شده است.

نگاه هنرمندانه و ظریف محمد رضا هنرمند به این مهارت و حرفه، تصویر جذاب و زیباشناسانه‌ای از آشپزی به نمایش گذاشته است که هم اشتهای مخاطب را باز می‌کند و هم نگاه او را به آشپزی و غذا خوردن ارتقاء می‌بخشد.در بسیاری از سریالهای خانوادگی آشپزخانه یا غذا مورد استفاده قرار می‌گیرد اما از کارکردهای نمایشی آن در قصه و قابلیت‌های بصری و زیباشناختی آن غفلت می‌شود در حالی که غذا و آشپزی به واسطه ارتباط نمادین و نهادین با زیست – جهان آدمی و تاثیرگذاری در زندگی روزمره فراتر از کارکردهای زیستی‌اش، دراماتیزه و نمایشی هم است.

مصداق این معنی را در سریال آشپزباشی می‌توان بازشناسی کرد. در واقع در اینجا آشپزی از یک وظیفه، شغل و امر روزمره به یک هنر و رفتار زیبایی شناسانه بدل می‌شود و تاثیر نگرش هنری بر یک کنش روزمره می‌توان در آن مشاهده کرد. اکبر آقا سر آشپز ( پرویز پرستویی) آن‌قدر با شوق و سلیقه و ظرافت دست به آشپزی می‌زند که انسان علاوه بر اینکه بر سر شوق می‌آید میل به آشپزی نیز در او برانگیخته می‌شود.

در یکی از قسمت‌های که او برای منوچهر ماهی طبخ می‌کند آن‌قدر استادانه و هنرمندانه این کار را انجام می‌دهد که حتی کسانی که از ماهی خوششان نمی‌آید نیز نظرشان در باره این غذا عوض می‌شود. یا وقتی برای نانوای رستورانش شیوه پخت نان را آموزش می‌دهد به رقص با کار دست می‌زند. محمد رضا هنرمندان توانسته است به درستی از این مسئله و فرایند آشپزی و خود آشپزخانه به عنوان لوکیشن اصلی در جهت ساختار و زبان دراماتیکی قصه استفاده کند و علاوه بر روایت آن غذا و آ شپزی را به عنوان یک هنر به ما معرفی نماید.

نمونه‌ای دیگر از این کار را در فیلم « ماهی‌ها عاشق می‌شوند» علی رفیعی دیده بودیم که در آنجا نیز کارگردان انواع غذاها و عمل آشپزی را در قاب بندی زیبایی از دوربین به تصویر کشید که شاید مخاطبان پیش از این به آن توجه نداشتند. به این موارد می‌توان دو فیلم اخیر کاهانی،بیست و هیچ را هم اضافه کرد که غذا در یکی به پس زمینه داستان و در دیگری به متن اصلی قصه بدل می‌شود و کارگردان از قابلیت‌های دراماتیک آن در روایت قصه بهره می‌برد.این دو فیلمساز ثابت کردند که عناصر مختلف و متعددی در روایت سینمایی وجود دارند که در کنار قصه و فیلمنامه و بازیگر و تکنیک‌های فنی می‌تواند در جذابیت و زیبایی اثر نقش مهمی داشته باشند.

اگر کارکرد آموزشی تلویزیون را به هم در نظر بگیریم آشپزباشی فارغ از ارزش‌های سینمای یا ضعف‌های فنی در زمینه آشپزی و توجه و احترام به غذا، تاثیر‌گذار است و با تصویر زیباشناسانه خویش از غذا و تغذیه، جایگاه و ارزش واقعی این کنش جذاب انسانی را به مخاطب منتقل می‌کند. نگارنده معتقد است پخش سریال آشپز باشی به تدریج حرفه و کنش آشپزی را عمق بخشیده و اعتبار بیشتری می‌دهد و به مخاطب می‌آموزد که غذا خوردن صرفا در جویدن و بلعیدن نیست و ظرافت‌ها و ظرفیت‌های هنری و زیبایی شناختی هم دارد.