شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

در نقد برنامه اوباماچرا پول انگیزه نمی دهد


در نقد برنامه اوباماچرا پول انگیزه نمی دهد

نه حقوق های آنچنانی و نه محدودیت حقوق باعث رفتارهای کاری ایده آل نمی شود اوباما برای اینکه طرح های نجات اقتصادی نامحبوبش را کمی قابل قبول تر کند, محدودیت هایی بر مزایا و حقوق مدیران ارشد قرار داده است

نه حقوق‌های آنچنانی و نه محدودیت حقوق باعث رفتارهای کاری ایده‌آل نمی‌شود.اوباما برای اینکه طرح‌های نجات اقتصادی نامحبوبش را کمی قابل قبول‌تر کند، محدودیت‌هایی بر مزایا و حقوق مدیران ارشد قرار داده است. اما با توجه به قواعد علمی که عملکرد مغز را تشریح می‌کند این محدودیت‌ها، حتی اگر مدیران سزاوار آن باشند، علیه منظور اولیه خود عمل خواهند کرد.

تحقیقات نشان داده است که سطح رضایت ما به مبلغ حقوقی که می‌گیریم بستگی ندارد، بلکه به میزان آن در مقایسه با همکارانمان بستگی دارد. در نتیجه قضاوت ما درباره افزایش دستمزد بر اساس میزانی که به آن عادت کرده‌ایم، خواهد بود. استفاده از افزایش حقوق به عنوان یک عامل انگیزنده تنها حقوق‌ها را به سطح غیر‌منطقی می‌رساند و تاثیر این عامل را در سطح انگیزه مدیران کمتر و کمتر می‌کند.

کاملا اثبات شده است که این محرک‌های خارجی انگیزه داخلی ما را کاهش می‌دهد. کار کردن به خاطر پول جایگزین نیاز انسان به موفقیت می‌شود و این به جای اینکه سطح رضایت و بهره‌وری را بالا ببرد تنها هزینه‌ها را افزایش می‌دهد. وقتی مردم کاملا بر کارشان تمرکز دارند موادی به نام دوپامین(۲) در مغز آزاد می‌شوند که کارآیی و تمرکز را افزایش می‌دهد و همزمان احساس رضایت عمیقی در شخص ایجاد می‌کند. در این شرایط با خود کار تحریک می‌شویم و نه با پاداش حاصل از آن.

با اعمال مزایای سنگین به عنوان عامل محرک موفق به جذب مدیران درخشان نخواهیم بود و کمبود منابع مالی برای تحریک دوباره کارکنان نیز اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. اما این را نیز باید دانست که وقتی ما محدودیت حقوق اعمال می‌کنیم نه تنها تمرکز آنها را از کار به مزایا می‌کشانیم بلکه مطمئنا کار خود را با مدیرانی به پایان می‌بریم که در جای دیگری کار به آنها داده نشده است.

علاوه بر این، بسیاری از آمریکایی‌ها حتی پس از این اعمال محدودیت حقوق نیم‌میلیون دلاری مدیران را در مقایسه با حقوق خودشان گزاف می‌بینند. ما باید به طور کلی از موضوع پول دور شویم و راه آن عوض کردن داستانی است که به خود می‌گوییم. داستانی که بر پاداش‌های مالی به عنوان هدف اولیه کار تمرکز دارد کارآیی و انگیزه را کاهش خواهد داد.

دانشمندان نشان داده‌اند که داستان‌هایی که ما برای خودمان تعریف می‌کنیم می‌توانند در بحران‌ها تغییر کنند. بحران مالی کنونی به ما این شانس را می‌دهد که راوی بهتری برای خود پیدا کنیم، راوی که به جای جمع کردن ثروت، از جامعه و خدمات عمومی برایمان بگوید.اگر تاکید بر پاداش مالی یا محدودیت حقوق و امثال اینها را با تاکید بر مقصود کاری که انجام می‌شود و اهمیت آن برای کشورمان عوض کنیم خواهیم دید که روحیه کاری آمریکایی‌ها به سطحی می‌رسد که از جنگ جهانی دوم به بعد ندیده‌ایم. در آن زمان «مردان یک‌دلاری» کارهای حکومتی را به دست می‌گرفتند؛ چراکه این کار درست بود و جامعه به آنها نیاز داشت. امروز برای اینکه دوباره راه خود را پیدا کنیم باز هم به آن روحیه نیاز داریم.

هما‌ن‌طور که تحقیقات درباره رهبران تحول‌زا نشان می‌دهد، کار باید از بالاترین مقام شروع شود. فکر کنید که اگر اوباما اعلام می‌کرد که تا پایان بحران اقتصادی حقوق خود را به یک دلار در روز کاهش می‌دهد چه تاثیر عمیقی داشت. سایر کارمندان کاخ سفید و شاید بعضی از ثروتمندان کنگره می‌توانستند به او بپیوندند. مدیران ارشد شرکت‌هایی که از طرح نجات مالی استفاده کرده بودند هم سریعا به همین راه می‌رفتند.

مطالعات نشان می‌دهد وقتی که رهبران از یک بحران برای گفتن داستانی جدید که بیشتر با شرایط تطابق دارد استفاده می‌کنند می‌توانند روش فکر و رفتار سایر ما را تغییر دهند. ما مشتاقانه ادعا خواهیم کرد که این پیغام از آن خودمان است و از روی میل هرگونه ایثار مورد نیاز را انجام خواهیم داد. در طول رکود بزرگ(۳) رهبران ما برایمان داستان‌هایی گفتند که روح توانستن را در ما زنده کرد.

شاید زمانه تغییر کرده باشد، اما مغز ما امروز نیز به این محرک پاسخ مشابهی خواهد داد. مجبور کردن مدیران و شهروندان به کورکورانه اطاعت کردن از شرایط جواب نخواهد داد. چراکه نه دستمزدهای آنچنانی و نه محدودیت دستمزد ما را برای بیرون کشیدن خود از بحران تحریک نخواهد کرد.

چارلز اس. جاکوبز (۱)

مترجم: یاسر ظهوریان

پاورقی

۱ - Charles S. Jacobs

۲ - dopamine neurotransmitter

۳ - بحران عمیقی که در سال‌های دهه ۳۰ و اوایل دهه ۴۰ گریبان‌گیر اقتصاد جهانی شده بود.

yaseriran@yahoo.com