دوشنبه, ۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 24 February, 2025
مجله ویستا

داستان دولت


داستان دولت

وقایع روی داده در ۲۷ سال عمر انقلاب اسلامی, داستانی است كه از آغاز به كار دولت مهندس بازرگان تا دولت محمود احمدی نژاد تفاوت های اساسی را در شیوه مدیریت واداره كشور به خود دیده است
به موجب اصل هشتاد و هفتم قانون اساسی, رئیس جمهور برای هیأت وزیران پس از تشكیل و پیش از هر اقدام دیگر باید از مجلس رأی اعتماد بگیرد در همین راستا, محمود احمدی نژاد به عنوان ششمین رئیس جمهور ایران اسلامی چند روز بیشتر تا معرفی كابینه خود به مجلس وقت ندارد

دولت بازرگان، گام اول

نخستین دولت انقلاب و تنها دولتی كه خارج از ضوابط قانون اساسی و بطور موقت تعیین شد دولت مهندس مهدی بازرگان بود. بازرگان در نیمه بهمن ماه ۵۷ در حالی كه یك عضو دیگر جبهه ملی یعنی بختیار، مدعی نخست وزیری بود، حكم تشكیل دولت موقت را از امام خمینی (ره) گرفت. این انتخاب بویژه پس از تشكیل كابینه بازرگان همواره مورد سؤال و مناقشه سیاسیون و تاریخ نگاران انقلاب بوده است. این امر بویژه زمانی به صورت سؤال برانگیز مطرح می شود كه امام ۱۸ سال بعد با انتشار نامه معروف به ششم فروردین سال ۶۸ نظرشان را درباره دولت موقت و همچنین دولت بنی صدر آشكار نمودند. ایشان در آن نامه آورده بودند كه: «وا... قسم من با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می دانستم. و ا... قسم من رأی به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم...»

البته این مباحث در ابتدای انقلاب به هیچ وجه مطرح نبود و پس از آشكار شدن مرزبندی های جریان لیبرال هوادار بازرگان با جریان خط امام (ره) در دهه ۶۰ و بعد آن رنگ و بوی جدید به خود گرفت. برخی این اقدام امام خمینی (ره) را نوعی مصلحت اندیشی و برخی دیگر به علت تأكید ایشان بر عدم ورود روحانیت در كارهای اجرایی كشور ارزیابی می كنند. از سوی دیگر افرادی نظیر جلال الدین فارسی اقدام امام را نوعی تدبیر انقلابی می داند. فارسی چنین می گوید كه: «انتخاب بازرگان برای تشكیل هیأت دولت موقت در آن شرایط از بهترین انتخاب های امام (ره) بود. امام در انقلاب سیاسی خود مرحله به مرحله پیش می رفت و از سیاست گام به گام پیروی می كرد و دولت موقت اولین گام در این زمینه بود.»

از اظهارات فارسی و تحلیل های موجود در آن زمان چنین استنباط می شود كه سپردن امور به دست روحانیون، شائبه قدرت طلبی و برتری خواهی این قشر دینی را مطرح می كرد. لذا امام (ره) از سپردن امور به دست روحانیون به شدت ابا داشتند و این امر به عنوان یك اصل پذیرفته شده غیرمكتوب وجود داشت. ضمن اینكه روحانیون هنوز تجربه كافی برای اداره كشور نداشتند لذا ترجیح دادند مردم با آزمودن لیبرال ها و غیر روحانیون، خود در مورد نیاز كشور به ورود روحانیون به عرصه سیاست تصمیم بگیرند. در این راستا قابل اطمینان ترین گروه غیرروحانی مبارز، گروه نهضت آزادی بود كه قرابت های زیادی را نیز به جریان جبهه ملی داشت. بازرگان به علت ویژگی های مذهبی فردی این قابلیت را داشت كه بین نیروهای مذهبی و روشنفكران اتحاد به وجود آورد و از هر دو جریان استفاده كند. اما به هر حال حضور او در نهضت آزادی به عنوان دبیركل این شائبه را به وجود می آورد كه قرار است كشور در اختیار یك جریان خاص سیاسی قرار بگیرد از این رو امام (ره) با درایت خاص به بازرگان شرط عدم وابستگی حزبی اعضای كابینه را مطرح كردند لذا قرار شد افرادی كه عضو حزب هستند از مسئولیت و اشتغال فعالیت و مشاركت در حزب متبوع خود خودداری نمایند. هر چند كه بازرگان خود از بنیانگذاران حركت های مذهبی در زمان قبل از انقلاب بود ولی قطعاً روحیه انقلابی او با شور و هیجان اول انقلاب به هیچ وجه هماهنگی و همخوانی نداشت و این امر در تعیین اعضای كابینه به شدت خود را نشان داد. تعیین افرادی همچون عباس امیرانتظام(سخنگوی دولت)، كریم سنجابی (وزیرخارجه)، شاپور آذربرزین (فرمانده نیروی هوایی)، حسن نزیه (رئیس شركت ملی نفت) و نهایتاً احمدصدر حاج سید جوادی (وزیر كشور) برای جوانان انقلابی گران تمام شد. افرادی كه بعدها با حذفشان از صحنه قدرت اكثراً به صف مخالفان نظام پیوستند. بازرگان برای وزرای خود چهار شرط گذاشته بود: ۱-مسلمان عامل به فرائض ۲- سابقه مبارزاتی ۳- حسن شهرت ۴- صلاحیت اداری و فنی، اما نهایتاً افراد كابینه وی را پنج نفر از نهضت آزادی و بقیه از احزاب ایران، جاما، جبهه ملی، حزب ملت ایران، انجمن اسلامی مهندسین، افسران بازنشسته ملی و... تشكیل دادند.

اما بازرگان به جز بروز برخی اختلافات با انقلابیون خط امامی، دچار برخی مشكلات درونی با اعضای كابینه خود هم بود. اولین چالش او با كریم سنجابی وزیر خارجه صورت گرفت. این دو كه با هم عضو جبهه ملی بودند، كدورتی دیرینه از یكدیگر داشتند تا حدی كه زمانی كه شهید مطهری از سنجابی می خواهد تا در جلسات شورای انقلاب حاضر شود، سنجابی حضور خود را مشروط به عدم حضور بازرگان در این جلسات می كند. سنجابی نهایتاً در اواسط اردیبهشت ۵۸ و پس از انجام رفراندوم تغییر نظام استعفا داد و جای خود را به ابراهیم یزدی داد. از دیگر موارد اختلافی كه نهایتاً منجر به استعفای دولت بازرگان شد، بحث تسخیر سفارت آمریكا در تهران توسط دانشجویان خط امام (ره) بود كه بازرگان با آن به شدت مخالف بوده و برخورد كرد در حالی كه امام (ره) با صحه گذاشتن بر این اقدام دانشجویان، آن را انقلاب دوم برشمردند. اصولاً بازرگان و اعضای كابینه او شعار كلی انقلاب یعنی نه شرقی و نه غربی را چندان قبول نداشتند و تمایلات خود را بیشتر به سمت غرب و آمریكا نشان می دادند. این در حالی بود كه امام (ره) با این تفكر به شدت مخالف بود و بازرگان نهایتاً به علل مختلفی از جمله بحث عدم آزاد سازی سریع گروگان های سفارت آمریكا در تهران، استعفا كرد. اما داستان جالب دیگر در كابینه بازرگان، بحث تمایل بنی صدر به حضور در كابینه بود. بنی صدر كه خود لیبرالی تمام عیار بود به علت عدم گرفتن امتیاز لازم از دولت بازرگان، ترجیح می داد مانند انقلابیون از بازرگان و دولت او انتقاد كند. بازرگان هم در مورد بنی صدر چنین می گوید: «از زمانی كه عضو دانشجویان جبهه ملی در دانشكده حقوق بود با او آشنایی مختصری پیدا كردم و آنچه شاخص دیده ام این است كه اهل همكاری نیست و هیچ كسی را قبول ندارد.»


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.