سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
یک زندگی جدید
بروس در هجده سالگی دچار مشکلاتی شد که به خاطر شرور بودنش گریبانش را گرفت تا جائیکه مجبور شد هنگکنگ را ترک کند. به کمک مادرش و از ملیت آمریکائیاش کمک گرفت تا به آمریکا بازگردد.
۱۷ می ۱۹۵۹ پس از یک سفر هجده روزه بالاخره کشتی در بندر پهلو گرفت و بروس به سانفرانسیسکو سرزمین مادریاش رسید. سه ماه اول پس از ورودش را نزد Quan Ging Ho یکی از دوستان پدرش گذراند. دوره متوسطهاش در حال اتمام بود و او دوست داشت این دوره را با جدیت به اتمام برساند تا تصمیم بگیرد در رشته پزشکی شروع به تحصیل نماید یا خیر. برای اینکه بتواند پولی پسانداز کند، تصمیم گرفت به آموزش رقص چاچاچا بپردازد. اواخر تابستان که دید نیاز دارد تحصیلش را به اتمام برساند تصمیم گرفت به سیاتل تغییر مکان دهد و در ماه اوت همان سال ورودش رفت تا در خانه یکی از دوستان پدر و مادرش که یک رستوران چینی را اداره میکردند، مستقر شود. بروس خیلی خوشحال شد وقتی دید لازم نیست مثل یک مهمان در همان اتاقها ساکن شود و میتواند در یک سوئیت جداگانه باشد ولی برای اجاره اتاق کوچکش در طبقه سوم خانه باید از دستمزدش که بهعنوان خدمتکار در رستوران کار میکرد و تنها ۱۰۰ دلار در ماه میگرفت، به صاحبخانه پول میپرداخت.
کمی بعد از ورودش در اوت ۱۹۵۹ در بازار مکاره سیاتل در روز فرهنگ آسیائی مهمترین واقعه و نمایش آنسال اتفاق افتاد.
بروس به آنجا رفت تا یک نمایش کوتاه و مؤثر از کونگفو به اجراء بگذارد.
● در مقابل یک بوکسور سنگین وزن.
رقص تمام شد و نمایش کونگفو موفقیتآمیز بود. آن که چاچاچا را به اجراء گذاشته بود نامش بروسلی بود و گفت که از کالیفرنیا میآید. او فیگورهای جذاب روحانی داشت. من مجذوب حرکات نرم او شده بودم و از او خواستم تا آنچه را بلد است به من بیاموزد.
Glover یکی از اولین شاگردان بروسلی در آمریکا شد James Demile بیست ساله، قهرمانی قدیمی بوکس سنگین وزن هم آنجا بود. بروس احساس کرد مردم آنطور که انتظارش را داشت به حرکات و توانائیهایش توجه نکردهاند. یکدفعه متوجه Demile شد و به او گفت: بهنظر میآید اهل مبارزهای؟ بههمین جهت اینجا آمدهای؟ وقتی روی رینگ آمد، بروس به او اجازه حمله داد، Demile با همه توان مشتی به سمت او آورد که بروس به سرعت و بهراحتی بلوکهاش کرد و به سرعت یک ضربه مشت در جوابش حواله او کرد که تا یکسانتیمتری بینی او جلو رفت و بدون اینکه به بینی ضربهای وارد بیاید Demile، با جدیت سعی کرد حواسش را جمع مبارزه کند تا از پس بروس بربیاید، اما غیرممکن بود. بروس به سرعت ضربات او را مهار کرده و ضد ضربه میزد. کمی بعد از مبارزه، Demile به او نزدیک شد و از او خواست او را بهعنوان شاگردش بپذیرد. از بقیه مردانی که بروس را آنروز کشف کردند میتوان از Pat C Hooks, Skip Ellsworth, James Demile, Ed Hart, Jess Glover نام برد.
کمی بود از اینکه یک گروه تشکیل دادند یک عضو جدید بر گروه اضافه شد که بعدها بهترین دوست و یاور او شد Takauki Kimura یا Taky خودش برای ما میگوید که چطور توسط Ed Hart به بروس معرفی شد: به یک کلوپ که در زیرزمین یکی از محلهای قطار زیرزمینی نزدیک دانشگاه واقع بود وارد شدم یعنی در اصل پائین رفتم. به محض اینکه دیدم یکنفر با مهارت بسیار حرکات را انجام میدهد نزدیکش رفتم و از او خواستم من را هم به باشگاه راه بدهد. بیش از سرعت و قدرتش، روحیه عالی که داشت مرا جذب خود کرده بود.
● بزن بهادر کوچهها مربی میشود!
کیمورا، ۳۶ ساله، مسنترین دانشجوی بروس در سیاتل بود، ایندو دوستان قدیمی و صمیمی شدند که حامی هم و باعث بهدست آوردن تجربیات همدیگر شدند. کیمورا یک ژاپنی ـ آمریکائی (دو رگه) بود که در دوران جنگ جهانی دوم حدود پنج سال را در اردوگاه اسیران در آمریکا گذراند. کیمورا احساس کرد بروس حس اعتماد نسبت به او پیدا کرده است و بعدها فهمید که بروس هم یک ولگرد بزن بهادر در خیابانهای هنگگنک بوده است و حالا یک مرد جدی و مسئولیتپذیر و آرامشبخش برای دوستانش شده است.
برای کیمورا، بروس یک مربی، یک راهنمای معنوی و بهترین دوست بود: وقتی جنگ شروع شد، یکهو همه چیز عوض شد و ما به اردوگاههای اسراء منتقل شدیم با اینکه شهروند بودیم. وقتی از آنجا خارج شدم به خاطر اینهمه تحقیر و سرافکندگی خرد شده بود.
۱۹۵۹ همان موقعها بود که افتخار آشنائی با بروس را پیدا کردم. بروس به من گفت: تو را به مسیح قسم! کیمورا یه نگاهی در خودت بکن، ببین چی پوشیدی! عین پیرمردها شدی و من میگفتم: تمیزه، نه؟ او به من میگفت لباسهای دیگری بپوشم تا بهخودم ثابت کنم سربلند هستم، نه که از دیگران بهترم یا بدتر. بروس مرتباً برایم تکرار میکرد که اصول را یادبگیر و با خودت کنار بیا، وقتی بدانی میتوانی برسی، احساس خوبی به تو دست خواهد داد. من فکر میکنم این یکی از مهمترین آموزشهای او بود. او نه فقط فیزیک ما را پرورش میداد بلکه روحیه ما را نیز هم و همین باعث شد که من، من شوم.
● انقلابیهای واقعی
بروس در مدرسه فنی حرفهای ادیسون ثبت نام کرد، سوم سپتامبر ۱۹۵۹ مدارس شروع میشد و او تصمیم گرفته بود که درسهایش را تمام کند. ولی هنوز برای انتخاب دروس دانشگاهی عقیده و تصمیم واضحی نداشت. در اینزمان بروس صبحها کلاس میرفت و عصرها در رستوران کار میکرد و در زمانهای آزاد اندکی که پیدا میکرد وینگچون کار میکرد، او میخواست قبل از نوئل مانکن چوبی دستسازش را از هنگکنگ بیاورد تا در اتاقی پشت رستوران نصب کند تا صبح و شب هر وقت، فراغتی پیدا کرد با مانکن تمرین کند. کیمورا میگوید: وقتی با مانکن تمرین میکرد، وحشتناک بود از چندین خانه آنطرفتر میتوانستی صدایش را بشنوی. چیزی مثل زلزله یا شبیه به آن.
در صحبتهائی که بروس در اجراهایش با تماشاچیان میکرد به تحولات مهم و نه سنتی که در هنرهای رزمی ایجاد کرده بود اشاره میکرد همه آنهائی که از تضاد با اصول بزرگ بودند:
از بین همه ورزشکاران دنیا فقط در رشته هنرهای رزمی میتوانید افرادی را ببینید که با شرایط خیلی بد و کمبود انسانهای بزرگی شدهاند. میدانید چه کسانیاند؟ عموماً مربیان هستند که باید حرف بزنند و آموزش دهند و چندان نیازی به تمرین ندارند. آنها میخواهند به بچهها آموزش دهند به هنرجوها و عموماً این سئوال را میپرسند کی آماده است برای مبارزه؟ آنها باید فیگورهای مختلف بگیرند و نمایش و حرکات منظم اجراء کنند. این دفاع شخصی شرقی به تنهائی چیزی مثل شنا روی زمین است. تو میتوانی تمام حرکات شنا را یاد بگیری ولی تا وقتی توی آب نرفتهای، این حرکات به هیچ درد نمیخورند. آنهائی هم که مبارزه نمیکنند چطوری میخواهند اجسام را از یکسانتیمتری و یا با دو ضربه بشکنند؟ نمیتوانند چون مبارز نیستند.
● رویاهای من
بروس دوست داشت پزشک شود و در کنارش به مطالعه فلسفه و راز و رمزهای آن بپردازد، همیشه در این فکر بود بدون اینکه هرگز از دنیای رزمی خارج شود، که از وقتی آغاز کرد بهعنوان حرفه و منبع تصورات و تفکراتش به آن مینگریست. در نامهای که برای دوستش Pearl Tso در سپتامبر ۱۹۶۲ فرستاده، نوشته است: فهمیدن این نامه سخت است. طرز فکر من و آرزوهای من اینطور بودند. هر کاری را میخواستم انجام بدهم خیلی روشن و واضح مینوشتم و دوست دارم تو هم با دید باز این نامه را تا انتها بخوانی بعد از اینکه تا انتها خواندی نتیجهگیری کنی. برای خوب زندگی کردن دو روش هست. یکی از آنها از سخت کار کردن بهدست میآید و دیگری از رویاپردازی (به شرط آنکه بهکار بیاید و قابل تحقق باشد). اما ثروتمند کسی است که سلامت است و تندرست و او میتواند به چیزهائی بیندیشد که دیگران نمیتوانند. در تمامی حرفهها و صنایع، آمریکا دنبال آنهائی میگردد که ایدهای دارند.
هیمن ایدهها و نظرهاست که آمریکای کنونی را ساخته است. ایده خوب انسان را تا جائی میبرد که میخواهد باشد. یک قسمت از زندگی من کونگفوست. این هنر در شخصیت و اهداف من تأثیر گذاشته است. من کونگفو را مثل یک فرهنگ فیزیکی یا نمونهای از آموزش روحی و روشی که همه زندگیم را هدفمند و راهنمائی میکند، میبینم و کار میکنم. کونگفو بهترین هنر رزمی است با اینکه چینیها بیشتر تمایل به جودو و کاراته دارند اما اینها فقط اساس کونگفو هستند، کونگفو مانند گلی در ایالات متحده آمریکا شکفت.
● در انتظار واقعیات دور از دسترس
تا آنزمان هیچکس در آنجا از این هنر برتر صحبت نمیکرد چون مربی مطرحی وجود نداشت. بهنظرم میرسید باید یکی کونگفو را مطرح کند که بتواند در آمریکا گسترش پیدا کند و معرفی شود. دوست داشتم مردم به عظمت این رشته چینی پی ببرند. شروع به آموزش و کمک به مردم کردم. دوست داشتم برای خانوادهام پول در بیاورم و میخواستم پایه کاری باشم و به اتمامش برسانم و مهمترین کاری که میتوانستم، کونگفو، حرفه خودم بود. سهم من از اینکار هم موفقیت من بود و هم پاداشی که برای خودم میگرفتم.
بروس همچنین تصوری از آیندەاش برای دوست خود ترسیم میکند: وقتی به اهدافم به دقت فکر میکنم یک نقشه معنیدار ترسیم میکنم. من فکر میکنم الان بیشتر از یک زیرزمین برای تمرین و آموزش ندارم ولی وقتی روی تصوراتم تمرکز میکنم میتوانم در آرزوهایم یک ستاره ببینم تصویری از ۵ یا ۶ مؤسسه کونگفوی رویائی که از سرتاسر آمریکا فعالیت میکنند. هر روز خودم را سرخورده احساس نمیکنم بلکه سعی میکنم مشکلات را پشت سر بگذارم در حالیکه واقعیتهای به ظاهر غیرممکن را ممکن سازم.
در تمام طرحها و پروژهها و هر کاری که انجام میدهم بهدنبال معنای واقعی زندگی هستم (آرامش روح) میدانم که اوج همه آنچه دارم به راحتی مرا به آرامش روح نمیرساند، شاید هم باشد و این من هستم که باید خودم را بهدرستی وقف این مبارزه کنم Pearl، موفقیت نصیب کسانی میشود که به آن میاندیشند، وقتی به چیزی فکر نمیکنی چطور انتظار داری به حقیقت آن برسی؟
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست