جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
منطق و معقولیت
جان كیكس در مقاله «منطق و معقولیت»(۲) میكوشد اثبات كند كه منطق معیار معقولیت نیست و برای اینكه گزارهای معقول باشد لازم نیست كاملاً هماهنگ و مطابق با منطق باشد. به گمان كیكس باورهایی وجود دارند كه معقولند، اما مطابق با منطق نیستند. مقاله حاضر گزارشی از مقاله كیكس است همراه با نقد و بررسی برخی از جوانب نظریه او.
۱) كیكس در این مقاله در صدد است تا نشان دهد كه منطق بدانگونه كه ادعا میشود معیار معقولیت نیست. بنابر نظریه متعارف، تطابق با منطق شرط لازم و ضروری هرگونه باور معقولی است. كیكس این نظریه را اشتباه میداند و معتقد است باورهای معقولی وجود دارند كه قواعد اساسی منطق را نقض میكنند.
۲) منظور كیكس از منطق، همین منطق معمول و متعارف، یعنی آن چیزی است كه در ارغنون ارسطو و اصول ریاضیات راسل و وایتهد گنجانده شده است. سازگاری با منطق نیازمند آگاهی از قواعد منطقی نیست، بلكه نیازمند مراعات این قواعد است. كیكس وجود معانی دیگری را برای منطق نفی نمیكند، اما میگوید هر جا در این مقاله از واژه منطق استفاده میكنم همین معنای متداول را قصد میكنم.
۳) كیكس اشاره میكند كه در كتاب «A justification of rationality» (توجیهی درباره معقولیت)(۳) بحث مفصلی از معقولیت انجام داده است. وی در اینجا فهمپذیری (intelligibility) را بعنوان علامت و نشانهای برای معقولیت در نظر میگیرد. در نظر او، یك باور در صورتی معقول است كه بتوان آن را درك كرد و علاوه بر آن، قابل تبیین باشد. ممكن است چنین باوری بیدرنگ مفهوم نشود؛ چرا كه تبیین كردن و درك كردن در فرآیند زمان صورت میگیرند و از اینرو، زمان میبرند ولی برای فهمپذیر بودن و معقولیت یك باور، دستكم، امكان توضیح و درك باید وجود داشته باشد. شك درباره تبیینپذیری و دركپذیری یك باور، شك درباره فهمپذیری و از اینرو، شك درباره معقولیت آن باور است. چنین شكّی میتواند منشأ اشتباه در معقول دانستن یك باور شود. اگر باوری را به اشتباه فهمناپذیر بدانیم، آن را نامعقول خواهیم دانست و از اینرو، هنگامی كه متوجه اشتباه شویم، باید در قضاوت خود نسبت به نامعقول بودن و فهمناپذیری آن باور تجدیدنظر كنیم. داوری و حكم به معقولیت و فهمپذیری سلبا و ایجابا باید با هم باشند.(۴)
۴) برهان كیكس در این ادعا كه معقولیت و منطق ضرورتا ملازم همدیگر نیستند یك شاهد مردمشناختی است كه میگوید جماعتی وجود دارند كه همه افراد آن معتقد به باوری هستند كه با بیانی غیرمنطقی اظهار میشود. چیزی كه این مردم آن را به نحو غیرمنطقی باور دارند، در عین حال، فهمپذیر است. كیكس پس از ارائه این شاهد و طرح توضیحاتی پیرامون آن، به بحث درباره دو اعتراض میپردازد كه بر نظریه او وارد میشود. یك اعتراض مبتنی است بر نظریه كواین درباره تحلیلیت و عدم تعیّن ترجمه، و اعتراض دوم مبتنی است بر فرض تحلیلی بودن اصول منطقی و در پایان مقاله به این مطلب اشاره میكند كه: منطق در تفكر یك شخص چه نقشی ایفا میكند.(۵)
۵) مأخذ شاهد مردمشناختی كیكس، تحقیقات ایوَنس ـ پریچارد (Evens-Pritchard) است. پریچارد در كتاب «Nuer Religion»(۶) (دین نوئر) حاصل تحقیقات خود را درباره مؤمنان به دین نوئر ارائه كرده است. (نوئر یكی از ادیان قدیمی است كه در امتداد رود نیل در جنوب سودان پیروانی داشته است.)(۷) پیروان دین نوئر، احكامی مشتمل بر اینهمانی ابراز میكنند كه ظاهرا در تناقض با اصل اینهمانی (هوهویت) است. تلقّی كیكس از اصل اینهمانی چنین است كه: دو فرد فقط و فقط در صورتی با همدیگر اینهمانی دارند كه هیچیك از آن دو دارای خصلتی نباشد كه دیگری فاقد آن است. پیروان نوئر انواع گوناگونی از ادعاهای مشتمل بر اینهمانی دارند كه یكی از آنها ـ شاهد مثال كیكس ـ با اصل اینهمانی متناقض است:
۶) آنها میگویند: «نور باتلاق روح است» (Swamp light is Spirit). ایونس پریچارد گزارش میكند كه از قراین و سبك و سیاق كلام پیدا است كه منظور آنها این است كه طرفین این قضیه با همدیگر هوهویت و یگانگی دارند. رفتار آنها با نور باتلاق (Swamp light) و روح (Spirit) (ظاهرا منظور از روح همان خداست) طوری است كه گویا آن دو یكی هستند. آنها بر این نكته تأكید میكنند كه باید درباره آن دو به زبان اینهمانی سخن گفته شود و اصلاً این فرض را كه آنها متفاوتند و غیرهمدیگر، نمیفهمند. در عین حال، در صورتی كه این عبارت در سیاق اینهمانی ظاهر نشود، همان معاملهای را با آنها میكنند كه ما با آنها میكنیم؛ یعنی اگر به صورت مفرد و در خارج از جملهای كه بین آن دو نسبت برقرار میشد، قرار بگیرند، متفاوت و غیرهمدیگر تلقّی میشوند و هر یك احكام خاص خودش را دارد. اما وقتی كه در سیاق و بافت اینهمانی قرار بگیرند، تلقّی قبلی آنها مبنی بر تفاوت و تغایر، از میان میرود و ناپدید میشود.(۸)
۷) ادعاهای مشتمل بر اینهمانی، كه مردم نوئر ابراز میكنند، با سه خصیصه مشخص میشوند: خصیصه نخست این است كه گرچه كه یك چیز همان چیزی است كه هست، یعنی خودش خودش است، در عین حال، چیز دیگری نیز هست. بنابراین، پیروان نوئر تأكید میكنند كه «نور باتلاق نور باتلاق است» اما در عین حال معتقدند كه «نور باتلاق روح است». منظور آنها از نور باتلاق همان منظور ما از آن واژه است. در واقع، تلقّی آنها از نور باتلاق همان تلقّی متداول و همگان از آن است؛ یعنی آن را پدیدهای طبیعی و مادّی میدانند ولی در عین حال، آن را روح نیز میدانند. عنصری كه منطقا مشكلساز است این اعتقاد است كه یك شیء آن چیزی است كه هست و در عین حال، چیز دیگری نیز هست.
۸) خصیصه عامّ دوّم این است كه دو شیء عین همدیگرند و با همدیگر هوهویت دارند، هرچند كه خصلتهای متفاوت داشته باشند ـ ادّعایی كه غیرمنطقی است.(۹)
خصیصه سوّم این است كه در عین حال كه میگویند «نور باتلاق روح است» و بر آن تأكید میكنند، منكرند كه «روح نور باتلاق است.»
بنابراین، به نظر میرسد كه آنها معتقدند كه این دو شیء هم عین همدیگرندوهم این عینیت و اینهمانی نامتقارن است.
۹) آنها میگویند «نور باتلاق روح است.» و نور باتلاق را صرفا تحت عنوان یك وصف كه آن را عین «روح» قرار میدهد، میشناسند.
«نور باتلاق bieli است» و bieli روح است. كسی ممكن است گمان كند كه اگر چنین است كه آنها نور باتلاق را به واسطه یك وصف عین روح قرار میدهند، پس در واقع اینهمانیای وجود ندارد، پیروان نوئر صرفا گمان میكنند كه آنچه را كه ما نور باتلاق مینامیم در حقیقت روح است ولی این یك اشتباه است و به دور از واقعیت است. در زبان نوئر معادل: «روح است» عبارت ذیل است:e kwoth ؛ بدین ترتیب، آنها میگویند: bieli e kwoth اما نمیگویند كه:kwoth e bieli . منظورشان این است كه نور باتلاق را با روح یكی بدانند، اما در عین حال، این اینهمانی یك طرفه و نامتقارن است.
۱۰) باید توجه داشت كه وقتی گفته میشود: «نور باتلاق روح است» صفتی به موصوفی اسناد داده نمیشود، روح چیزی در درون نور باتلاق نیست. هرگاه نور باتلاق وجود داشته باشد روح وجود دارد. در عین حال، این قضیه مشتمل بر حمل یك مفهوم عام بر موضوع اخص هم نمیباشد. به علاوه، اینهمانی بین ایندو، اتفاقی و موقّتی نیست؛ زیرا نور باتلاق در نظر آنها در همه شرایط و اوضاع روح است. این اینهمانی اضافی و نسبی هم نیست؛ زیرا شیء سوّمی وجود ندارد كه نور باتلاق و روح در نسبت یكسانی با آن قرار داشته باشند. این اینهمانی رمزی هم نیست؛ زیرا چیزی در اینجا رمز و سمبول چیز دیگر قرار نگرفته است، فقط یك شیء وجود دارد.
۱۱) كیكس در طرح شاهد خود احساس میكند كه باید مطلب دیگری را هم بیفزاید. او میگوید: پیروان نوئر بر این باورند كه ارواح بالا و پایین وجود دارند. روح هر چه بالاتر باشد تمثل مادیاش حالت رمزی بیشتری دارد. و برعكس، هر چه پایینتر باشد، به نحو نزدیكتر و ملموستری با صورت مادّیاش اتّصال مییابد: از اینرو، شخص هر قدر در سلسله مراتب روح پایینتر و پایینتر میآید مفهوم تمثل و نشاندهندگی كمتر و كمتر كاربرد مییابد. Bieli یعنی نور باتلاق ما، در واقع، روح خیلی پایینی هست.
۱۲) در عین حال، باید گفت كه bieliدربردارنده تمثّل است؛ زیرا روح غیرمادّی و نور باتلاق مادی است و بدین ترتیب، تفاوتی جوهری بین آنها وجود دارد. اما وقتی كه انسان به این تفاوت جوهری و ذاتی نظر میكند میگوید چگونه ممكن است كه آنها یكی باشند. اما نوئر به گونه دیگری میاندیشد. ثنویتی كه در دین نوئر وجود دارد، ثنویت مادّی و غیرمادّی نیست ـ كه مانع از حمل روحِ مجّرد بر نور باتلاقِ مادّی گردد ـ بلكه ثنویت مخلوق و نامخلوق است. ولی چون Bieli (ارواح) مخلوق هستند، از اینرو، در همان مقوله نور باتلاق قرار میگیرند. در هر حال، تفاوت و تغایر جوهریای وجود ندارد كه مانع از اینهمانی غیرتمثلی روح و نور باتلاق شود.(۱۰)
۱۳) نتیجه این بررسیها این است كه بنابر عقیده نوئر، معنای اینكه دو شیء اینهمانی دارند، این است كه فقط یك شیء در خارج وجود دارد و این اینهمانی، اتفاقی، نسبی و اضافی و یا رمزی و سمبولیك نیست. هرچند آنها از مجاز و كنایه و استعاره هم استفاده میكنند، اما ادعای آنها درباره این اینهمانی، حقیقی است نه مجازی. با همه این اوضاع، وقتی گفته میشود كه یك شیء (نور باتلاق) عین دیگری (روح) است، نمیتوان گفت دیگری (روح) عین اوّلی (نور باتلاق) است.
۱۴) ممكن است اعتراض شود كه با فرض درستی ترجمه این باور، این ادّعا غیرمنطقی است، ولی كیكس میگوید كه مسئله مهم این است كه آیا غیرقابل فهم هم هست؟ او فهم آن را غیرممكن نمیداند و میگوید: این باور چندان مشكل نیست كه نتوان آن را فهمید. و چون فهمپذیر است، معقول است و اگر غیرمنطقی است پس نتیجه میگیریم كه معیار معقول بودن، منطقی بودن نیست. قراین كیكس برای قابل فهم بودن این باور از قرار ذیل است:
قبل از همه، رفتار مردم نوئر ـ آنگاه كه بر اساس این باور عمل میكنند ـ قاعدهمند و قابل پیشبینی است، به گونهای كه بین آنچه كه آنها با صراحت میگویند ما باور به آنها داریم و بین آنچه كه از رفتارشان استنباط میشود، هیچگونه ناسازگاری و ناهماهنگی مشاهده نمیشود. در موقعیتهای عبادی و دینی همان واكنشی را به نور باتلاق نشان میدهند كه به روح نشان میدهند. و اصلاً هرگونه واكنشی كه به نور باتلاق نشان میدهند، صرفا واكنشی دینی و عبادی است.
نویسنده: جان كیكس
ترجمه: یارعلی كردفیروزجائی
پینوشتها
منطق و معقولیت(۱)۱ـ مشخصات كتابشناختی مقاله كیكس به شرح ذیل است:
Kekes, john. "logic and Rationality" in Rationality to-day, ed.by The odore F. geraetf, otava. canada, The University press, ۱۹۷۹, P.P.۳۸۱-۳۸۶.
۲. Logic and Rationality.
۳. John Kekes, A Justification of Rationality, Albany: State University of New York Press, ۱۹۷۶
۴ـ فهمپذیری در نظر كیكس معیار معقولیت یك باور است. درباره این معیار میتوان پرسید كه منظور از فهم چیست؟ فهم تصوری منظور است یا فهم تصدیقی؟ اگر فهم تصوری منظور باشد، ظاهرا مشكلی پیش نمیآید ولی در این صورت، معقولیت اصلاً دغدغه صدق و مطابقت با واقع را نخواهد داشت؛ یعنی برای اینكه كسی در عرصه باورها معقول باشد و دارای باورهای معقول و عقلانی باشد، مطابقت آن باورها با واقع و به تعبیر دیگر، صادق بودن آن باورها ملاك نیست. اما اگر مراد از فهم، فهم تصدیقی باشد، یعنی باوری معقول خواهد بود كه بتوان آن را تصدیق كرد. در این صورت، كار كیكس بسیار دشوار خواهد شد؛ زیرا برای تأمین صدق یك باور گزیری و گریزی از رعایت قوانین منطقی نیست و در این صورت، باورهای ناسازگار با منطق معقول نخواهند بود. به همین خاطر منظور كیكس از فهم در فهمپذیری، همان فهم تصوری است. بخصوص كه، همانگونه كه خواهیم دید، خود او در همین مقاله، باورهای كاذب را هم فهمپذیر دانسته است و البته آشكار است كه باورهای كاذب فهمپذیر به معنای تصدیقپذیر نمیباشند، هرچند قابل تصور و بدین معنا فهمپذیرند. افزون بر این، فهمپذیری چه كسی معیار است؟ آیا فهمپذیری گزاره برای گوینده معیار معقولیت است یا فهمپذیری آن گزاره برای مخاطب معیار است؟ مثلاً، فرض كنید گزارهای از زبان شخص دیوانهای بیان میشود، آن گزاره برای دیگران كه آن را میشنوند فهمناپذیر است، اما روانپزشكی كه عقده روانی آن دیوانه را میداند و احوال ذهنی و فكری و مشكلات و مذاق او را به خوبی میداند، آن گزاره را میفهمد و درك میكند كه او دارد چه میگوید، پس این گزاره كه از زبان دیوانه صادر شده است برای این روانپزشك فهمپذیر است، حال آیا میتوان از فهمپذیری آن نتیجه گرفت كه آن گزاره معقول است؟ گرچه در نزد روانپزشك معقول است كه آن دیوانه آن گزاره را بر زبان آورد، اما آیا گزاره فی نفسه و یا حتی برای روانپزشك هم معقول است؟ (نكته اخیر را استاد دكتر لگنهاوزن (دام عزه) در گفتوگو با نگارنده مطرح كردند، بدین وسیله از ایشان سپاسگزاری میشود).
۵ـ پیش از ورود به اصل شاهد و بررسی گزارش آن شایسته است، اندكی در توانایی آن برای اثبات مدّعا درنگ شود. استناد به یك شاهد مردمشناختی در اثبات فرضیهای كه در صدد است قلمرو منطق را تحدید كند دچار مشكل جدی است؛ زیرا خود این استناد و اثبات در صورتی موجّه است كه مطابق با قواعد منطق باشد، در حالی كه با نفس همین استناد و اثبات در صدد است كه دستكم بعضی از قواعد منطق را قابل نقض بداند، و از اینرو، از باب تشبیه معقول به محسوس مانند این است كه كسی بر شاخه بنشیند و بن را ببرد. به علاوه، استناد به شاهد مردمشناختی كه دارای آن همه ابهام و تردید در شناخت درست مردم و تفسیر به رأی كردن و قیاس به نفس نمودن رفتار و باورهای مردمشناس است، معیار استواری برای تعیین تكلیف ترازوی دقیقی همچون منطق نیست.
۶. E.E. Evans- Pritchard, Nuer Religion, Oxford: Clarendon, ۱۹۵۶.
مخصوصا ر.ك.به: فصل پنجم «مسئله نمادها».
۷ـ برای آگاهی از این دین مراجعه به كتاب ذیل مفید است: دانیل پالس، هفت نظریه در باب دین، ترجمه و نقد محمدعزیز بختیاری، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۸۲، ص ۲۹۹ـ ۳۱۰.
۸ـ كیكس در اینجا دچار مغالطه است. او فكر میكند وقتی كه روح و نور باتلاق را به صورت جداگانه و مستقل از همدیگر ملاحظه كنیم، آنها را در سیاق و بافت اینهمانی قرار ندادیم و از اینرو، میتوان آن دو را واقعا دو چیز متفاوت دانست. غافل از اینكه در صورتی بافت و سیاق اینهمانی از بین میرود و محو میشود كه هیچ گونه نسبتی اعم از ایجابی و سلبی بین آندو برقرار و ملحوظ نشود؛ یعنی وقتی كه اولی را در نظر گرفتیم، دوّمی را یا اصلاً در نظر نگیریم و یا اگر در نظر گرفتیم، بین آن دو نسبت سنجی نكنیم. اما وقتی كه هر یك را مفردا و مستقلّا تصور میكنیم و سپس میگوییم چون این دو را در قالب یك جمله در نظر نگرفتیم، پس با هم متفاوت و مغایرند، با همین حكم به تفاوت و تغایر بین آندو، آندو را در بافت و سیاق اینهمانی قرار دادیم، هر چند كه حكم به اینهمانی نكرده باشیم. باید توجه داشت كه بافت و سیاق اینهمانی غیر از حكم به اینهمانی است. جملهای سلبی كه در آن اینهمانی نفی میشود مانند جمله ایجابی دارای سیاق و بافت اینهمانی است.
۹ـ خصیصه مذكور همراه با دو خصیصه دیگر ناقض تعریف كیكس از اینهمانی در بند شماره ۵ است. در تلقّی كیكس از اصل اینهمانی دو چیز در صورتی اینهمانی دارند كه هیچ یك از آن دو دارای خصلتی نباشد كه دیگری فاقد آن است، اگر این تلقّی از اینهمانی را بپذیریم، نمیتوانیم خصیصههای سهگانه مذكور را كه برای مثال، اینهمانی ادّعایی نوئر ذكر شده است، خصیصههای اصل اینهمانی منطق بدانیم. این خصیصهها و تناقض آنها با تعریف اینهمانی نشان میدهند كه نوئر با ابراز این حكم، در صدد القای یك حكم اینهمانی نیستند، و یا اینكه اوّلاً تعریف آنها از اینهمانی چیز دیگری است كه منطق نقض آن را تناقض نمیداند.
۱۰ـ باز هم مشاهده میشود كه تعریف اینهمانی مذكور در بند ۵ نقض شده است. اگر واقعا اینهمانی برقرار است، تفاوت ـ آن هم تفاوتی جوهری و اساسی ـ بیمعناست، پس این همانی ادّعایی اصلاً اینهمانی نیست تا آن را ناقض منطق بتوان شمرد.
۱۱ـ درباره این ادّعا كه تبیینپذیری یك ادّعا نشانه فهمپذیری آن است باید از كیكس پرسید منظور شما چگونه تبیینی است؟ اگر منظور از تبیین اندراج یك پدیده جزئی تحت یك قاعده كلی باشد و در این كار صدق مورد اهتمام نباشد ـ یعنی صادق بودن و مطابق با واقع بودن آن قاعده كلی اهمیتی نداشته باشد ـ هر پدیدهای را میتوان تبیین كرد، بخصوص اگر این پدیده از سنخ رفتار انسانها باشد؛ چون میتوان برای آن یك قاعده كلّی پیدا كرد ـ و اگر پیدا نشد، میتوان ابداع كرد ـ كه آن را در بر بگیرد و به نحوی توجیه كند و توضیح دهد. این امكان و توانایی فقط به خاطر این است كه دغدغه صدق و تعلّق خاطر حقیقت در بین نیست. و تا وقتی كه این دغدغه در بین نباشد، میتوان هر چیزی را تبیین كرد و از اینرو، هر چیزی قابل فهم خواهد بود و در نتیجه، همه امور معقول خواهند بود و با اطلاق عام معقولیت، دیگر بحثی به نام معقولیت این یا آن بیمعنا و نامعقول خواهد بود.
۱۲ـ عمیق خواندن گزارشی كه ناسازگاری با منطق را نزد عدّهای مقبول و معقول جلوه میدهد، نه تنها مشكلی را حل نمیكند، بلكه نارسایی و فقدان حجّت موجّه قایل را نشان میدهد.
۱۳ـ برای درك رفتار یك شخص، البته لازم نیست كه انسان احساس آن شخص رفتاركننده را هم واجد باشد، ولی اگر او به طور كلّی فاقد آن احساس باشد، به طوری كه هرگز هیچ مصداقی از آن نوع احساس را تجربه نكرده باشد، در فهم آن رفتار و توضیح و تفسیر آن دچار مشكلات جدّی و احیانا كاملاً منحرف خواهد شد و آن را به گونهای دیگر خواهد فهمید. این حقیقتی است كه هر كس در زندگی روزانه آن میتواند آن را در یابد. اما درك احساسات دینی متدینان به وسیله شخص بیدین ـ اگر واقعا دركی در كار باشد ـ معلوم نیست كه درك درستی باشد و به موجب توضیحی كه گذشت، ممكن است گرفتار قیاس به نفس و تشبیه و تطبیق آن بر احساسات ناشی از اعتقادات خرافی و یا قومی و حزبی و... باشد.
۱۴ـ فهمپذیر بودن ـ البته (همانگونه كه پیشتر گذشت) فهم تصوری ـ باورهای كاذب فی نفسه اشكالی ندارد، اما بر اساس ملاك كیكس برای معقولیت اگر آن را باعث معقول بودن آنها بدانیم، خبط بزرگی است. اگر گفته شود باورهای كاذبی كه عقل آنها را ردّ و تكذیب و انكار میكند، در عین حال معقول هستند، نوعی تناقض است؛ زیرا اگر چه عقل باور كاذب ـ مانند دایره مربع است ـ را تصوّر میكند، اما حیث «باور بودن» و «حكمی» و «تصدیقی» آن را انكار و ردّ میكند. بنابراین، باورهای كاذب گرچه از لحاظی معقول (مورد فهم تصوری عقل) هستند، اما از لحاظی دیگر نامعقول (مورد انكار و تكذیب) هستند و این دو لحاظ را باید از یكدیگر تفكیك كرد.
۱۵ـ كوآین، فیلسوف تحلیلی و منطقدان معاصر، معتقد است كه تقسیم گزارهها به تحلیلی و تركیبی نادرست است. از سوی دیگر، معتقد است كه منطقا ترجمه زبانها به یكدیگر غیرممكن است. بنیاد اصلی هر دو نظریه مزبور، نظریه او درباره معنیداری الفاظ و گزارههاست. در نظر كوآین، الفاظ و واژهها فاقد معنای معیّن و ثابت میباشند. او پدیدهای به نام معنی را كه واسطه بین واژهها و اشیای خارجی (مدلول واژهها) است قبول ندارد. اشیای خارجی دارای وجوه و ابعاد گوناگون هستند، از اینرو، معلوم نیست مراد گوینده از استعمال واژه، كدام یك از وجوه و ابعاد یا اجزای آن شیء خارجی است. به همین خاطر نمیتوان گفت واژههایی كه در ترجمهها به جای یكدیكر به كار میروند و معادل همدیگر اخذ میشوند، واقعا دارند یك چیز را بیان میكنند. و از اینرو، ترجمه ـ به معنای دقیق كلمه ـ غیرممكن و به دیگر سخن، غیر متعیّن میشود. چون واژهها تهی از معنا و مفهوم ثابت و متعیّن هستند، نمیتوان گفت معنای برخی محمولها جزئی از معنای موضوع آن قضیه است و معنای برخی از محمولها جزئی از موضوع آن قضیه نیست. یعنی تقسیم قضیه به تحلیلی و تركیبی ردّ و انكار میشود. نظریه كوآین درباره تقسیم قضایا به تحلیلی و تركیبی ردّ تحلیلیت نامیده میشود. نظریه كوآین درباره معنیداری واژهها و نیز عدم تعیّن ترجمه و تحلیلیت، قابل نقد و ارزیابی است كه فعلاً مجال آن نیست.
۱۶ـ كیكس نظریه كوآین درباره تحلیلیت را بد جلوه داده است. او نظریه تحلیلیت كوآین را چنین تفسیر میكند كه: اصول منطق، از باب قضایای تحلیلی نیستند و از اینرو، همیشه صادق نیستند. در حالی كه نظریه كوآین راجع به اصل تفكیك بین قضایای تحلیلی و قضایای تركیبی و انكار آن است نه تحلیلی بودن یا نبودن اصول منطق. (درباره نظریه كوآین درباره تحلیلیت رجوع كنید به: كوآین، ویلرد وَن اُرمن، «دو حكم جزمی تجربهگرایی»، ترجمه منوچهر بدیعی، ارغنون، سال دوّم، شماره ۷ و ۸، پاییز و زمستان ۱۳۷۴، ص ۲۷۸ـ۲۵۱.)
۱۷ـ همانگونه كه پیشتر ذكر شد، باورهای غیرمنطقی را میتوان فهمید؛ یعنی میتوان آنها را تصور كرد، اما نمیتوان به نسبت متصوره بین طرفین قضیه، حكم كرد و آن را تصدیق نمود. تصدیق باورهای غیرمنطقی ممكن نیست؛ چون به تصدیق تناقض میانجامد و چنین تصدیقی از عقل ساخته نیست، پس باورهای غیرمنطقی به این اعتبار كه تصدیق ناپذیرند، نامعقولند و به این اعتبار كه قابل تصورند، معقولند، ولی آیا میتوان صرف تصورپذیری یك ادّعا را ملاك معقول بودن آن دانست؟
۱۸ـ ولی عرصهها و گونههای گوناگون اندیشه مادام كه ناظر به واقعیتاند و دغدغه حقیقت دارند، چارهای جز تن دادن به معیار منطق ندارند و از اینرو، نمیتوان از دامنه نفوذ و جریان منطق كاست؛ اگر كیكس دغدغه تفاهم با دیگران دارد و و از آنها میخواهد دیدگاه او را اخذ یا رفض كنند، معیاری جز منطق نمیتواند حاكم باشد؛ یعنی برای تعیین دامنه اعتبار منطق نیز باید با منطق اظهارنظر كرد.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
غزه ایران روسیه مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی دولت سیزدهم روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت
سلامت یسنا آتش سوزی قوه قضاییه تهران بارش باران پلیس شهرداری تهران سیل آموزش و پرورش فضای مجازی
قیمت خودرو قیمت طلا قیمت دلار خودرو بازار خودرو دلار سایپا بانک مرکزی ایران خودرو
نمایشگاه کتاب سریال کتاب مسعود اسکویی تلویزیون سینما سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
اسرائیل رژیم صهیونیستی فلسطین جنگ غزه حماس نوار غزه چین اوکراین ترکیه انگلیس نتانیاهو ایالات متحده آمریکا
فوتبال استقلال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ برتر رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ
هوش مصنوعی تماس تصویری گوگل اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
خواب بیمه فشار خون کبد چرب کاهش وزن دیابت