جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آنچه می خوانید ترجمه جزوه ای است که رزا لوکزامبورگ در ۱۹۰۵ نوشت


آنچه می خوانید ترجمه جزوه ای است که رزا لوکزامبورگ در ۱۹۰۵ نوشت

سوسیال دموکرات ها در سراسر جهان و از جمله در کشور ما عقیده شخصی را محترم می دانند هر انسانی می تواند برای دست یافتن به شادی, عقیده یا ایمانی را که دوست دارد, داشته باشد هیچکس حق ندارد عقاید مذهبی دیگران را تفتیش کرده یا به آنها حمله برد این طرز فکر سوسیالیست ها است

از زمانی که کارگران در کشور ما و روسیه، مبارزه ای را با حکومت تزاری و سرمایه داران استثمارگر آغاز کردند، هرروز بیش از پیش کشیشانی را می بینیم که در خطابه هاشان از در مبارزه با کارگران مبارز در می آیند. کشیشان با تعصبی غیرمعمول به جنگ با سوسیالیست ها برخاسته و به هر وسیله ای در تلاشند تا آنها را از چشم کارگران بیندازند. مومنانی که روزهای یکشنبه به کلیسا می روند یا در مراسم مذهبی شرکت می کنند، هر روز بیش از پیش مجبور می شوند به جای شنیدن موعظه و کسب آرامش مذهبی، به سخنرانی های خشونت بار سیاسی به مثابه ادعانامه ای واقعی علیه سوسیالیسم گوش فرادهند. کشیشان به جای آرامش بخشیدن به مردمی نگران و خسته از زندگی که با ایمان به مسیحیت به کلیسا رفته اند، کارگران اعتصاب گر و مخالفان حکومت را تهدید کرده و به تحمل صبورانه فقر و ستم تشویق می کنند. آنها کلیسا و منبر را به مکانی برای تبلیغات سیاسی تبدیل کرده اند.

کارگران می توانند به راحتی دریابند که نبرد کشیشان و سوسیال دموکرات ها، توسط سوسیالیست ها دامن زده نشده است. سوسیال دموکرات ها در نظر دارند کارگران را متحد و آنها را در مبارزه با سرمایه داری، در مبارزه با استثمارگرانی که آنان را تا آخرین قطره خونشان استثمار می کنند و حکومت تزاری که توده ها را به گروگان گرفته، سازمان دهی کنند. آنها هرگز کارگران را به نبرد با کشیشان ترغیب نکرده و هیچ گاه تلاش نکرده اند در باورهای مذهبی شان دخالت کنند. هرگز!

سوسیال دموکرات ها در سراسر جهان و از جمله در کشور ما عقیده شخصی را محترم می دانند. هر انسانی می تواند برای دست یافتن به شادی، عقیده یا ایمانی را که دوست دارد، داشته باشد. هیچکس حق ندارد عقاید مذهبی دیگران را تفتیش کرده یا به آنها حمله برد. این طرز فکر سوسیالیست ها است.

کلیسا از سویی به تکفیر سوسیال دموکرات ها پرداخته و از سوی دیگر به کارگران فرمان می دهد تا صبورانه رنج کشند، یعنی صبورانه اجازه دهند تا سرمایه داران استثمارشان کنند. کلیسا به سوسیال دموکرات ها حمله می کند، کارگران را از «شورش» علیه اربابان منع می کند و از آنها می خواهد مطیع ستمگری های حکومتی باشند که مردم بی دفاع را می کشد، میلیون ها کارگر را به کشتارگاه وحشیانه جنگ می فرستد و به ایذای کاتولیک ها، کاتولیک های روس و رافضی ها دست می زند. بدین گونه، کلیسا که خود را سخنگوی اغنیا و مدافع ستم و استثمار می داند، در تضادی آشکار با نظریه مسیحی قرار گرفته است. اسقف ها و کشیشان نه مبلغان آموزه های مسیحی بلکه پرستندگان گوساله زرین و چون شلاقی هستند که بر پیکر فقرا و بی دفاعان فرود می آید. تناقض های آشکار اعمال کلیسا با آموزه های مسیحی هر انسانی را به واکنش وامی دارد. کارگران از این متعجب اند که چرا در مبارزه خود برای رهایی، به جای یافتن متحدانی در خادمان کلیسا، دشمنانی پیدا کرده اند. چه پیش آمده که کلیسا به جای اینکه پناه استثمارشدگان باشد، مدافع ثروت و ستمی خونبار گشته است؟

برای شناخت این پدیده نامتعارف، نگاهی گذرا به تاریخ کلیسا و مراحل تکاملی آن طی قرون و اعصار، کارگشا خواهد بود. سوسیال دموکرات ها می خواهند «کمونیسم» را محقق سازند و این دلیل اصلی ضدیت کلیسا با آنهاست. مسیحیت، آن گونه که می دانیم در روم باستان و در دوران انحطاط امپراتوری وسعت یافت، سرزمینی که ایتالیا، اسپانیا، بخش هایی از فرانسه، ترکیه و فلسطین امروزی و قلمروهایی دیگر را دربر می گرفت. حکومت روم در زمان تولد مسیح شباهتی زیاد به روسیه تزاری امروزین داشت. در یک طرف ثروتمندانی انگشت شمار به بطالت وقت می گذراندند و از تجملات و لذت های زندگی بهره مند بودند و در طرف دیگر توده های انبوه مردمان بودند که در فقر و فلاکت غوطه می خوردند. در ورای این دو حکومتی مستبد، غرق در باتلاق ورشکستگی و خشونت، به شکلی دردناک به ستمگری می پرداخت. سراسر امپراتوری در بی نظمی فروغلتیده و توسط دشمنان خارجی محاصره شده بود و در چنین اوضاعی قوای نظامی مضمحل امپراتور، قساوت خود را بر توده های بی نوا تحمیل می کرد. مزارع لم یزرع و پایتخت، رم، مملو از فقیرانی بود که با چشمانی مملو از نفرت به کاخ های ثروتمندان می نگریستند. توده ها بی نان، بی سرپناه، بی تن پوش و فاقد امکان رهایی از این فقر بودند.

تنها یک تفاوت میان روم در حال انحطاط و امپراتوری تزارها وجود دارد. در روم خبری از سرمایه داری نبود و صنایع سنگین وجود خارجی نداشت و برده داری قانون پذیرفته شده بود. نجبا، ثروتمندان و بازرگانان احتیاجاتشان را از به کار گماردن برده هایی که در جنگ ها نصیبشان شده بود، تامین می کردند. این قشر ثروتمند با ربودن مزارع دهقانان رومی، بر تمامی مناطق ایتالیا (که مرکز امپراتوری بود) تسلط داشتند. آنان از آنجا که غلات مورد نیاز خود را از استان های فتح شده به عنوان خراج و بدون هزینه تامین می کردند، در استان های خود مزارع، تاکستان ها، باغ های میوه و مراتع بسیاری ساخته بودند که در آنها ارتشی از بردگان زیر شلاق پیش کارها کار می کردند. توده های روستایی که زمین و نانشان به یغما رفته بود از سراسر امپراتوری به سوی پایتخت روانه شدند. ولی آن جا نیز وضعیت زندگی بهتر نبود زیرا همه کارها توسط بردگان انجام می شد. بدین ترتیب در روم ارتشی بزرگ از انسان ها به وجود آمد که هیچ نداشتند- پرولتاریا. کسانی که حتی امکان فروش کار خود را نیز نداشتند. این پرولتاریا که از روستا آمده بود مثل امروز جذب شرکت های صنعتی نمی شد، آنها ناامیدانه قربانی فقر گشته و به گدایان تبدیل می شدند. این توده پرجمعیت بی کار و گرسنه، خیابان ها و حاشیه های شهر رم را فرا گرفته بود و خطری بالقوه برای حکومت و طبقات دارا محسوب می شد.

بردگان بیچاره ای که با آنان مثل حیوان رفتار می شد، برای جامعه روم کار می کردند. در این آشفتگی فقر و تحقیر، ثروتمندانی انگشت شمار به عیاشی و هرزگی وقت می گذراندند. هیچ راهی برای خروج از این شرایط اجتماعی دهشتناک وجود نداشت. پرولتاریا غرغرکنان تهدید به شورش می کرد ولی طبقه ای از گدایان که با خرده نان اضافی اربابان زندگی می کرد، توانایی برپا ساختن نظم اجتماعی جدید را نداشت. از دیگر سو، بردگانی که با کار خود جامعه را سرپا نگاه داشته بودند آنقدر تحقیرشده، متفرق و در زیر یوغ بندگی بودند، آنقدر با آنان همانند حیوان رفتار شده بود و آنقدر از سایر طبقات اجتماعی مجزا شده بودند که نمی توانستند جامعه را متحول کنند. آنان گاه به گاه علیه اربابان می شوریدند و در نبردهایی خونین تلاش می کردند تا آزادی خویش را به دست آورند، ولی ارتش روم هر بار شورش ها را سرکوب می کرد و هزاران تن از آنان را قتل عام کرده و به صلیب می کشید. در چنین جامعه زوال یافته ای که در آن راهی برای خروج توده ها از این وضعیت تراژیک وجود نداشت، بیچارگان رو به سوی بهشت آوردند تا رستگاری و نجات را در آن بیابند. مسیحیت از دید این موجودات ناشاد، ریسمان نجات و مایه تسلی و دلگرمی بود و از همان آغاز به دین پرولتاریای رومی تبدیل شد.

اولین مسیحیان، در تطابق با موقعیت مادی این طبقه، خواست اشتراکی شدن مالکیت- کمونیسم_ را مطرح ساختند. در هنگامه ای که توده ها از تامین معاش خود عاجز بوده و در فقر می مردند، آیا خواست آنان چیزی جز این می توانست باشد؟ دینی که به دفاع از مردم برخاسته بود خواستار این شد که اغنیا، ثروتی را که باید متعلق به همه می بود و نه عده ای انگشت شمار با فقرا تقسیم کنند. دینی که برابری انسان ها را موعظه می کرد آرام آرام به موفقیت های عظیمی دست یافت.

باید گفت که خواست فوق با خواست امروزین سوسیال دموکرات ها مبنی بر اشتراکی شدن مالکیت و ابزار کار و تولید برای زیست بشریت در یک همبستگی موزون، هیچ نقطه مشترکی ندارد. می توان دریافت که پرولتاریای رومی از راهکار زندگی نمی کرد بلکه گذران امورش از راه صدقه های حاکمیت بود. بنابراین خواست مسیحیان برای مالکیت اشتراکی نه بر پایه تولید بلکه بر پایه مصرف بود. آنها نمی خواستند زمین، کارگاه ها و ابزار کار به مالکیت اشتراکی درآید، بلکه می خواستند همه چیز، خانه، لباس، غذا و دیگر مصنوعات بین آنها تقسیم شود. کمونیست های مسیحی مراقب بودند از منشاء این ثروت ها بازخواست نشوند. کار تولیدی تنها بر عهده بردگان بود. توده مسیحی تنها می خواست صاحبان ثروت مسیحی شده و ثروتشان اشتراکی شود تا همگان از این مواهب در برابری و برادری بهره مند شوند. سازمان اولین مسیحیان کمونیست این چنین بود.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.