چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

هنر در حضور زندگی


هنر در حضور زندگی

نگاهی به رمان «دفترهای سرافینو گوبیوی فیلمبردار», لوییجی پیراندلو

«لوییجی پیراندلو» با نمایشنامه‌های خود، به‌ویژه با دو نمایشنامه «شش شخصیت در جست‌وجوی نویسنده» و «امشب از خود می‌سازیم»، تئاتر زمان خودش را متحول کرد، چون با این آثار کاری می‌کرد که تئاتر از صحنه به کل سالن سرریز شود تا بتوان هنر و زندگی را در یک سنتز باهم ادغام کرد؛ دو فرم متضادی که یکی‌شان اساسا متحرک و متغیر است و دیگری، منجمد در یک قالب. اما پشت این ایده‌هایی که می‌خواهند نظم مستقر را زیرورو کنند، پیراندلو واقعی پنهان است؛ مردی که علاوه بر رنج آفرینش هنری، باید عذاب زندگی شخصی خود را هم تحمل کند. همسر پیراندلو زن بیماری است که او را با حسادتش شکنجه می‌دهد؛ حسادتی که گاه تا مرزهای جنون هم می‌رود. افسر سرسخت نمایشنامه «امشب از خود می‌سازیم» که قلب و ذهن مومینا را با حسادتش له می‌کند، همزاد همسر پبراندلوست که سرسختانه به حرف‌های هذیان‌آلود و دیوانه‌وارش ادامه می‌دهد و اتهام‌هایی واهی به او وارد می‌کند؛ به شوهری پاک و بی‌عیب و نقص که همواره به اخلاق راسخ خود پایبند است و از خانه و همسر می‌گریزد تا خود را وقف آفرینش هنری کند: «اگر یک اثر هنری زنده می‌ماند، تنها از این روست که ما می‌توانیم آن را از ثباتش خارج کنیم: این فرم را در خودمان حل می‌کنیم، حرکتی حیاتی به آن می‌افزاییم...» این جمله یکی از شخصیت‌های اصلی نمایشنامه «امشب از خود می‌سازیم» است که تئوری هنری پیراندلو را در خود خلاصه می‌کند. اما آیا این جانی که پیراندلو در تن شخصیت‌های خود می‌دمد، بیشتر به لطف سینما برای او ظاهر می‌شود یا تئاتر؟ پیراندلو ابتدا در سال ۱۹۱۵ در رمانی به نام «فیلمبرداری می‌کنیم» به این سوال می‌پردازد. ده سال بعد، وقتی اصول زیبایی‌شناسی او بیشتر از پیش در ذهنش شکل می‌گیرند، دوباره با رمان «دفترهای سرافینو گوبیوی فیلمبردار» به این موضوع برمی‌گردد و آن را موشکافانه‌تر بررسی می‌کند. او در این رمان، آنتی‌تز ثبات ـ حرکت را بیشتر برجسته می‌کند: ابژکتیویته دوربین و فیلمبردار - که فقط در فکر ساخت هنری خود است - و سوبژکتیویته سوژه‌هایی که در حال آفرینش یا بازآفرینی زندگی از جلوی دوربین می‌گذرند. سرافینوی فیلمبردار، به مرور زمان، نسبت به درام‌هایی که دیگران، بازیگرها، زیر نگاه «مکانیکی» دوربینِ ثبت تصویر زنده می‌کنند، بی‌تفاوت می‌شود. او فقط «دستی است که می‌چرخاند». با این همه، پشت این متصدی دوربین، انسانی پنهان شده است که عکس‌العمل‌هایی دارد، هرچند ناخودآگاه اما عمیق.

گرچه در لحظه گرفتن تصویر، او هیچ تشویشی از خود بروز نمی‌دهد، اما داستانی که بازیگرها به آن جان می‌بخشند، درون سرافینو را زیر و رو می‌کند و با وارد ساختن شوکی روانی به قسمتی از مغزش که به قدرت تکلم مربوط می‌شود، او را گنگ و بی‌صدا می‌سازد. از آنجا که پیراندلو همیشه چیزی از خودش درون آثارش می‌گذارد، درام‌هایی که جلوی دوربین سرافینو شکل می‌گیرند، حول همان تم آشنای زندگی شخصی نویسنده می‌چرخند: حسادت. در داستانی که سرافینو روی دوربینش ثبت می‌کند، یک بازیگر مرد که ذهن و قلبش قربانی این بیماری است، هم‌بازی زنش را می‌کشد. اما چون هیچ شری بی‌کیفر نمی‌ماند، مرد قاتل توسط ببری که می‌بایست از پا درمی‌آمد، دریده می‌شود. و سرافینو، زندانی عدم امکان بیان شخصی خود، در حالی که حتی عشق دختر جوانی را هم رد می‌کند، با دوربینش یکی می‌شود و به این ترتیب، از راه همین ثبات و تغییرناپذیری، تبدیل می‌شود به سمبل هنر در حضور تحرک زندگی، هنری در جست‌وجوی حرکت: «باید فرم حرکتش را از ما بگیرد، یک زندگی متغیر و موقت، آن زندگی که هریک از ما قادر خواهد بود به هنر ببخشد...» این را یکی از شخصیت‌های نمایشنامه «امشب از خود می‌سازیم» می‌گوید که یکی از اساسی‌ترین ایده پیراندلو درباره هنر است. او از زبان هنرمندان مختلفی چون بازیگر، فیلمبردار، مجسمه‌ساز و آهنگساز که شخصیت‌های آثارش هستند، این ایده را شرح می‌دهد. سرافینو یکی از همین شخصیت‌هاست که همواره در تلاش است تا هنرش را با زندگی ترکیب کند. ترکیب‌هایی از این دست، روی این نظریه هگل استوار می‌شوند که پیراندلو تحت تاثیرش است: دو شخصیت متضاد همیشه دنبال یک نقطه مشترک می‌گردند، دنبال راه‌حلی برای تفاهم.

دفترهای سرافینو گوبیوی فیلمبردار

لوییجی پیراندلو

ترجمه‌: اثمار موسوی‌نیا

ناشر: قطره

چاپ اول: ۱۳۹۱

اصغر نوری



همچنین مشاهده کنید