چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

جای خالی کسی به چشم می خورد


جای خالی کسی به چشم می خورد

علی محمد مودب را بسیاری از علاقه مندان به شعر امروز با مجموعه «عاشقانه های پسر نوح» می شناسند گرچه من همواره «همین قدر می فهمیدم از جنگ» او را بیشتر پسندیده ام و معتقدم در حوزه شعر دفاع مقدس این کتاب همچنان یکی از بهترین آثار منتشر شده در روزگار ماست

علی‌محمد مودب را بسیاری از علاقه‌مندان به شعر امروز با مجموعه «عاشقانه‌های پسر نوح» می‌شناسند گرچه من همواره «همین قدر می‌فهمیدم از جنگ» او را بیشتر پسندیده‌ام و معتقدم در حوزه شعر دفاع مقدس این کتاب همچنان یکی از بهترین آثار منتشر شده در روزگار ماست.

برای اهالی مطبوعات و رسانه‌ها هم مودب چندان غریبه نیست و نامش با ماهنامه سوره و فصلنامه تخصصی شعر گره خورده است و در حوزه فعالیت‌های اجرایی هم یکی از اعضای موسس کمیته شعر بنیاد دفاع از مردم فلسطین است و چندی هم در شورای شعر بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس حضور داشت.

اما آنچه که علی‌محمد مودب را از دیگر هم‌نسلانش متمایز می‌کند به باور من حضور همه‌جانبه‌اش در عرصه فرهنگ نیست یعنی از فعالیت‌های تخصصی شعر و مطبوعاتی گرفته تا مثلا حضورش در بنیاد بازی‌های رایانه‌ای! بلکه آن نگاه و تاکیدی که بر ارزش‌ها و آرمان‌هایش دارد باعث شده او یکی از شاعران آرمانگرا و همیشه معترض به شرایط موجود باشد.

او چه عاشقانه‌های پسر نوح (۱۳۸۲)، چه در همین قدر می‌فهمیدم از جنگ (۱۳۸۳) و چه در مرده‌های حرفه‌ای (۱۳۸۴) همواره شاعری انقلابی است که بشدت منتقد می‌نماید و شاید بیشترین نزدیکی مضمونی را با آثار قیصر امین‌پور و علیرضا قزوه دارد، شاعری که مثلا با همین صراحت و به همین شاعرانگی می‌سراید:

می‌توانستیم

در صف‌های نان

قرارهای عاشقانه بگذاریم

در فروشگاه‌های بزرگ

قایم‌باشک بازی کنیم

و در کارخانه‌ها شعر بخوانیم

اگر غم نان نبود

اگر دروغ نبود

هفته گذشته شاهد برپایی جشنواره شعر انقلاب بودیم و جالب اینجاست که برخی از دوستانی که در این جشنواره به عنوان شاعر انقلاب تجلیل شدند یا به جایگاه رفتند و از دست رئیس حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی هدیه گرفتند، رفتارشان در دیگر محافل، نزدیکی کمتری به انقلاب دارد.

علی‌محمد مودب از این دست تقدیرشدگان نیست، اما اگر مبنا تعریف علامه مطهری از انقلاب باشد و میزان را ولایتمداری بدانیم، او همواره و به معنی واقعی کلمه «شاعر انقلاب» است، شاعری که هر روز و با طلوع خورشید، انقلاب به مفهوم و ماهیت واقعی در شعرش تجلی می‌یابد؛ شاعری که منتقد کجی‌ها و کاستی‌های موجود است و قلمش شاید کمی تند باشد اما دست‌کم منحرف و ریاکار نیست!

۱

در تمام لحظه‌ها

در تمام عکس‌ها

جای خالی کسی به چشم می‌خورد

ای امام عصر ما!

که عصر ما چشم دیدن تو را نداشت

نوری از نوازش تو را

در هزار چهره شهید دیده‌ام

گرچه جز دریغ حاصلی نبرده‌ام

آن چنان که گوییا سماحت حسین را

از نگاه لشکر یزید دیده‌ام

۲

با لباس خاکی ایستاده بودی

آنچنان که آسمان

در هوای لحظه‌ای نگاهت ایستاده بود

با هزار چشم خیره‌اش

چشم دوخته به شکل ماهت ایستاده بود

بعد از آن که آن غبارها فرونشست

بعد از آن دقیقه‌های واقعی چه شد؟

راستی چه شد که زهر عقربه

چهره حقیقی تو را سیاه کرد

بعد از آن چه کردی و چه شد

که نمی‌شود به آن نگاه

لحظه‌ای نگاه کرد

۳

کودکی درون گاهواره، غلت می‌زند

کودکی به ماهواره، خیره مانده است

کودکی به ماه

صخره‌ها به دست موج‌های مضطرب شکسته‌اند

واژه‌های خون تو هنوز

از سکوت کوه‌های آسمان

برنگشته‌اند

۴

قرن ما، قحط آغوش باز است

قحط شب‌های راز و نیاز است

مردم اینجا و آنجا اسیرند

خانه‌ها با لب خنده قهرند

قبرها گریه را می‌پذیرند



همچنین مشاهده کنید