دوشنبه, ۲۸ خرداد, ۱۴۰۳ / 17 June, 2024
مجله ویستا

راز شیرین


راز شیرین

یک داستانک
نه شست
نه سبابه
و نه هیچ انگشت دیگری
فقط او بود که صدایش می‌زدند: «انگشتری!»
و او راز نامش را نمی‌دانست
تا این که خبر مهمانی
از راست به چپ دست به دست شد
این بار مهمان تازه‌ای …

یک داستانک

نه شست

نه سبابه

و نه هیچ انگشت دیگری

فقط او بود که صدایش می‌زدند: «انگشتری!»

و او راز نامش را نمی‌دانست

تا این که خبر مهمانی

از راست به چپ دست به دست شد

این بار مهمان تازه‌ای می‌آمد؛

- انگشتری که با تمام مهمان‌های دیگر فرق داشت-

نه شست

نه سبابه

و نه هیچ انگشت دیگری

فقط او بود که مهمان تازه در آغوشش گرفته بود.

و او راز شیرین نامش را

در لبخندها و تبریک‌ها می‌فهمید!

حسین تولائی