جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

كودكان و جهان تخیلی افسانه ها


كودكان و جهان تخیلی افسانه ها

افسانه ها, هم در پرورش كودك و هم در انتقال تمدن و فرهنگ و اطلاعات آباء و اجدادی, مؤثرند گذشتگان, تاریخ و آداب و رسوم زندگی خود را به وسیلهٔ حكایات و افسانه ها به كودكان تلقین می كردند و كارها و دلاوریهای پهلوانان را به ایشان می گفتند و تخم مهر و محبت به قبیله و طایفه و نگرش با احترام به زندگی و جامعه خود را, در دل كودكان می افشاندند

سرچشمه‌های فرهنگ بسیاری از ملل، از دیرباز به باورها و افسانه‌ها و اسطوره‌هایی مربوط می‌شده است كه هر كدام مبین نیازی خاص و بازتاب آرزویی ملی و جهت یافته بوده است؛ كه اغلب این داستانها و افسانه‌ها، پس از انطباق بر احوال تاریخی و باورها و معتقدات قومی، به طور كلی به هنگام سیر به سوی آینده، تجربه‌های روزگاران را نیز در خود جذب كرده، به صورتی نو آیین و دوام‌پذیر، در هر وضعی به حیات خویش ادامه داده‌اند.

افسانه‌ها از اندیشه‌ها، اعتقادها، آرزوها، رنجها و شادیها، ترسها و امیدها و ناشناخته‌های زندگی انسانها مایه می‌گیرند و دارای ساخت و درونمایه‌های گوناگونی هستند؛ ممكن است كوتاه یا بلند و یا چنان طولانی باشند كه قصه‌ای درون قصه‌ای دیگر جای گیرد. قصه‌ها و افسانه‌های جن و پری، داستانهای شبانه‌ مبتنی بر ناخودآگاه بشرند. آنها با پافشاری، در حافظه فرهنگی می‌مانند؛ زیرا بحرانهای شرایط انسانی را، كه میان همه ما مشترك است، تأویل می‌كنند؛ و به تجربه‌ها معنا می‌بخشند.

افسانه‌ها انواع مختلفی دارند. این گوناگونی نیز، نشانگر وسعت‌اندیشه و تخیل انسانهاست. برخی از آنها برای آموزش، برخی برای پندآموزی و نصیحت، و برخی برای سرگرمی و موارد دیگرند.

در كتاب «افسانه‌های دری»، افسانه چنین تعریف شده است: «نقل‌ها و قصه‌های اجتماعی، معیشتی، هجوی، عشقی، عبرت‌انگیز و پند‌آموز، كه دربارهٔ انسانهای گوناگون، حیوانات، مخلوقات خیالی (به مانند دیو، پری، اژدها) و نیز سحر و جادو و دیگر واقعه‌ها و حوادث سرگذشتی، كه با خیال بدیع به حیث اندیشه‌های رنگین و عجیب و غریب بیان گردند و با خیالات دل‌انگیز، رحم و شفقت، شادی و سرور و بدیها (چون نفرت و عداوت) را بیدار كنند، افسانه نامیده می‌شوند.»۱

به بیانی دیگر: افسانه‌ها، خوابهای رنگین اقوام ابتدایی و حتی مردم امروزی است. چرا كه به قصه‌گویان و شنوندگان امكان می‌دهند تا بر توسن خیال، از عالم امكان گامی فراتر نهند، و آنچه را كه دست نیافتنی و دور می‌بینند، بیابند و لمس كنند.۲

كودكان و نوجوانان، ضمن گوش دادن به افسانه‌ها، با حقایق و تجارب زندگی آشنا می‌شوند، و رنگهای زندگی را تجربه می‌كنند. افسانه‌ها، هم در پرورش كودك و هم در انتقال تمدن و فرهنگ و اطلاعات آباء و اجدادی، مؤثرند. گذشتگان، تاریخ و آداب و رسوم زندگی خود را به وسیلهٔ حكایات و افسانه‌ها به كودكان تلقین می‌كردند و كارها و دلاوریهای پهلوانان را به ایشان می‌گفتند و تخم مهر و محبت به قبیله و طایفه و نگرش با احترام به زندگی و جامعه خود را، در دل كودكان می‌افشاندند.

بدیهی است كه بررسی و پژوهش در افسانه‌ها ـ‌این پلهای ارتباطی دنیای افسانه‌ای تخیلی كودك با دنیای واقعی بزرگسالان ـ می‌تواند راهگشای ما به درون دنیای كودكان، برای درك بهتر و شناخت نیازهای آنان باشد.

افسانه‌ها در حوزه فولكلوری اقوام، یك نهاد قدیمی و شناخته شده‌اند. زیرا محصول فكری زمانی هستند كه بشر با دستهای خالی و ابزارهای بسیار ساده، در برابر حوادث می‌ایستاد. در حالی كه شناخت چندانی از طبیعتی كه بر او و زندگی‌اش كاملاً مسلط بود نداشت. به همین دلیل، به دنیای پر راز و رمز تخیل روی آورده، به تسكین آشفتگیهای درون ناآرام خویش می‌پرداخت. در نهایت، افسانه‌ها در اذهان ساده انسان اولیه خلق می‌شد.۳

شاخص‌ترین ویژگی جهان معاصر، عموماً، و انسان معاصر، خصوصاً، تغییر و تحول سریعی است كه هرگز آن را پیش‌بینی نكرده است. اما باید این تغییر و تحول را در جهت درست و مثبت هدایت و كنترل كرد. از جمله راههای هدایت این تغییر و تحول سریع، آموزش و پرورش عاقلانه است.

مسلم است كه در شكل‌گیری شخصیت و تربیت كودكان و نوجوانان، شناخت و جنبه‌ها و ارزشهای تربیتی و نیازهای متناسب زمانی و مكانی، امری بدیهی است. كه از این جمله روشها می‌توان قائل شدن حرمت به زندگی و پرورش ارزشهای اخلاقی، خلاقیت و تربیت ذوق هنری، بیان ارزش دانایی و نادانی، و گسترش حس كنجكاوی در كودكان را نام برد؛ كه غالب افسانه‌ها حاوی چنین جنبه‌های تربیتی ـ‌ با توجه به نوع افسانه‌ها ـ‌ هستند.

بزرگ‌ترین نیاز دشوارترین تلاش انسان در زندگی یافتن معنای زندگی است، درك معنای زندگی، چیزی نیست كه ناگهان در دوران كودكی و در سنی خاص و یا حتی با رسیدن به سن بلوغ حاصل شود. مگر آنكه انسان به یقین دریابد كه زندگی چه معنایی دارد. فقط در بزرگ‌سالی است كه شخص می‌تواند به یاری آزموده‌های دوران كودكی و رشد خویش، به درك هوشمندانه از معنای هستی خود در این جهان، دست یابد.۴

این درك آزموده‌های رمان كودكی، مستلزم همت و اراده قوی است؛ كه پرورش آن، بر دوش پدران و مادران و مربیان آموزشی نهاده شده است.

امروز، مهم‌ترین و دشوارترین وظیفه هر پدر و مادر در تربیت كودك، كمك به اوست تا بتواند معنای زندگی را دریابد. اما ادبیاتی كه در دوره‌های آمادگی و ابتدایی در اختیار كودك می‌گذارند، اغلب برای آموختن مهارتهای لازم طرح‌ریزی شده‌اند، بی‌آنكه به معنای آنها توجهی شده باشد. بیشتر این كتابها چنان كم‌مایه‌اند كه نتیجه قابل اعتنایی به بار نمی‌آورند. اگر چه خواندن را می‌آموزند؛ ولی چیز با اهمیتی به زندگی ما نمی‌افزایند. در نتیجه، كسب مهارتهای مختلف، از جمله، سواد خواندن، ارزش خود را از دست می‌دهد.۵

بدترین جنبه كتابهای كودكان این است كه كودك را از آنچه كه باید از تجربهٔ‌ ادبیات به دست آورد، یعنی دست یافتن به معنای عمیق و آنچه در آن مرحله از رشد برای وی پرمعناست، محروم می‌كند. لازم است داستان، علاوه بر آنكه كودك را جلب، و او را سرگرم می‌كند و كنجكاوری‌اش را برمی‌انگیزد، برای پربار ساختن زندگی او نیروی تخیلش را به فعالیت وادارد؛ به وی كمك كند تا فهم خود را گسترش دهد و هیجانهایش را تشخیص دهد؛ مشكلاتش را بشناسد؛ و در همان حال، برای مسائلی كه سردرگمش كرده‌اند، راه‌حلهایی بیابد. از این لحاظ، هیچ ادبیاتی به اندازه قصه‌های عامیانه پریان ـ چه برای كودك و چه برای بزرگسالان ـ پربار و راضی‌كننده نیست.۶

قصه‌ها به عنوان یكی از تأثیرگذارترین روایات، بر ذهن كودكان اثر می‌گذارند. چرا كه روایات در تمام زندگی ریشه دوانده‌اند. «مارزلف» در این باره می‌نویسد: از زمانی كه خردسال هستیم برایمان لالایی می‌خوانند و شعرهای كودكانه از بر می‌كنیم. آنگاه كه بزرگ‌تر شدیم، برایمان قصه‌های جن و پری و داستانهای دیگر خوانده می‌شود. و سرانجام، یاد می‌گیریم كه خود داستان بخوانیم. و همین داستانها و قصه‌ها، نقش پراهمیتی در زندگی‌مان ایفا می‌كنند.»۷

نگرش محدود در تربیت، نمی‌تواند ما را به هدف برساند. و كسانی كه به ابعاد محدودی توجه دارند، كودك را نامتعادل بار می‌آورند. از آن جمله، كسانی كه تنها به پیشرفت درسی و یا رشد جسمانی كودك و نوجوان توجه دارند. لذا، او را ناقص تربیت می‌كنند.

اگر چه سختیها و مشقات موجود در افسانه‌ها فقط بیان می‌شوند و نقل می‌گردند، اما بی‌گمان، ذهن و فكر كودك را با خود همراه می‌سازند و او را با مشكلاتی كه برای قهرمان رخ می‌دهد همراه می‌كنند؛ و قدرت رویارویی با مشكلات و سختی را در او به وجود می‌آورند.

دوره كودكی و رشد كیفی انسان، بسیار طولانی است؛ و او، بسیار دیر به مرحله استقلال می‌رسد. طی این مسیر در انسان، با آرامی و به تدریج انجام می‌گیرد. لذا، در تربیت باید برای رسیدن به اهداف بلند و عالی، باید عزم را جزم كرد و با آرامش همراه با استواری و استحكام، به طرف آن اهداف حركت كرد.

«برونو بتلهایم» این مسئله را تشریح كرده، و در كتاب «كاربردهای افسون» درباره علت دلگرمی كودك با افسانه می‌گوید:

در پس پرده‌های وحشتناك افسانه، كه چهره‌های ترسناك و اضطراب‌آور و عجیب و غریب، دیوها و اژدهاها وجود دارد، منافاتی با دلگرمی و اطمینان دادن به كودك ندارد. وقتی دلنگرانیهای كودك امكان پیدا می‌كنند كه در وجود یك دیو یا اژدها تجسم یابند و كودك آن را مغلوب كند و بر آن مسلط شود یا آن را نابود سازد، این دلنگرانیها تسكین پیدا می‌كنند و آرام می‌گیرند.۸ آنها به كودك این مطلب را می‌رسانند كه لازمه شناخت و دانستن هر ناشناخته‌ای، قبل از هر چیز دیگر، كسب دانش در آن زمینه خواهد بود.

كودك با كسب شناخت و دانش از افسانه‌ها در می‌یابد كه آدمی با معجزه، به كاری موفق نمی‌شود. اگر می‌بیند قهرمانان قصه‌ها در همه جا توفیق پیدا می‌كنند و از مهلكه نجات می‌یابند، بدین علت است كه در كار خویش دانایی، ابتكار، شجاعت به خرج می‌دهند. گرچه، عده‌ای از پدران و مادران هم هستند كه به علت عدم آگاهی از تأثیر مطلوب افسانه‌ها، فقط چهره‌های ناراحت‌كننده افسانه را می‌بینند، و از نقل افسانه برای كودك جلوگیری می‌كنند. بتلهایم در یكی از مصاحبه‌هایش در این باره، چنین می‌گوید: باید دانست شخصیت حقیقی كودك، متمایل با جادو و تخیل است. و كودك نیاز دارد كه پیش از آشنا شدن با واقعیت بزرگسالی، یاد بگیرد كه چگونه نیروهای غیر عقلانی درون خویش را مهار كند و از آنها دیگر در هراس نباشد. در واقع، قصه‌ها به كودك می‌آموزند كه هنوز كوچك است و نیازمند یاری است؛ اما نباید نگران باشد. چرا كه این یاری را به دست خواهد آورد: در سراسر جهان، كسانی پیدا می‌شوند كه به كمك و یاری دیگران بشتابند. رؤیاها و خیالپردازیها و ارتباط امور خیالی، برای كودك بسیار مفید است. و قصه‌ها، باعث انگیزش این امر در كودك می‌شوند.

«كودك باید امكان شنیدن قصه یا قصه‌هایی مطلوب، و همچنین، امكان خیالپردازی در آنها و یا حتی انكار آنها را داشته باشد؛ تا رفته رفته، تمام عناصر در ذهن او هضم شود و به خود او تعلق یابد.»۹

نوجوانانی كه در كودكی قصه جن و پری نشنیده‌اند، به گونه‌ای رفتار می‌كنند كه گویی بر اثر عدم اعتقاد به جادو، در دورانی از حیات خویش، قادر به مقابله با ناملایمات زندگی بزرگسالی نمی‌باشند.

نویسنده:كوروش محمدخانی

پی‌نوشت:

۱. رحمانی، روشن؛ افسانه‌های دری؛ انتشارات سروش؛ چاپ ۱۳۷۹؛ ص ۱۷ ـ ۱۸.

۲. سجادپور، فرزانه؛ افسانه‌ها و اسطوره‌ها؛ مجله ادبیات داستانی؛ ش ۵۰: ۱۳۷۸؛ ص ۳۰.

۳. مصطفی، رسول؛ پژوهشی در فولكلور كردی؛ ترجمه عرفان صاحبی؛ انتشارات صلاح‌الدین ایوبی (ارومیه)؛ ۱۳۸۰؛ ص ۱۶.

۴. بتلهایم، برونو؛ افسون و افسانه‌ها؛ ترجمه اختر شریعت‌زاده؛ نشر هرمس؛ ۱۳۸۱؛ ص ۲۰.

۵. افسون و افسانه‌ها؛ ص ۳.

۶. همان.

۷. آسابرگر، آرتور؛ روایت در فرهنگ عامیانه ...؛ انتشارات سروش؛ ۱۳۸۰؛ ص ۲۳.

۸. بتلهایم، برونو؛ كاربردهای افسون؛ ترجمه كاظم شیوا رضی؛‌ بی‌جا؛ ۱۳۶۸؛ ص ۴۲۶.

۹. زاپیس، جك؛ هنر قصه‌گویی خلاق؛ ترجمه مینو پرنیانی؛ رشد؛ ۱۳۸۰؛ ص ۱۲۶.

۱۰. روایت در فرهنگ عامیانه ...؛ ص ۱۴۴.

۱۱. هنر قصه‌گویی خلاق؛ ص ۱۲۷.

۱۲. اصول تربیت؛ ص ۵۵.

۱۳. رشیدپور، مجید؛ آشنایی با تعلیم و تربیت؛ انجمن اولیا و مربیان؛ ۱۳۷۱؛ ص ۷۷.

۱۴. افسون افسانه‌ها؛ ص ۳۸ و ۵۶ و ۵۸ و ۷۷.

منبع:ماهنامه ادبیات داستانی ، شماره ۹۹


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.