سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

در پی ارتقای خویش باشید


در پی ارتقای خویش باشید

در کتاب ۱۷ اصل کار تیمی, جان ماکسول, نویسنده ی پرآوازه ی آن می نویسد وظیفه ی مدیرعامل شرکت, پیشینه سازی مشارکت کلیه ی کارکنان آن است این مهم حاصل نخواهد شد مگر با ایجاد و توسعه ی فرهنگ کار تیمی در یک سازمان

در کتاب ۱۷ اصل کار تیمی، جان ماکسول، نویسنده‌ی پرآوازه‌ی آن می‌نویسد: وظیفه‌ی مدیرعامل شرکت، پیشینه‌سازی مشارکت کلیه‌ی کارکنان آن است. این مهم حاصل نخواهد شد مگر با ایجاد و توسعه‌ی فرهنگ کار تیمی در یک سازمان. وی در این کتاب، رمز و راز این کار را در قالب ۱۷ اصل، با خوانندگان درمیان می‌گذارد و تایید می‌کند که در یک سازمان، اهمیت تشکیل تیم، از تولید محصول کم‌تر نیست. یکی از این اصول هفده‌گانه، ضرورت ارتقای کارکنان است. باهم این بخش را می‌خوانیم:

●تیمی که شهری را نجات داد

چند سال پیش، گرگوری آلن هوارد، فیلم‌نامه‌نویس، از لوس‌آنجلس به الکساندریای ویرجینیا نقل مکان کرد. او که در نورفولک بزرگ شده بود، در ویرجینیا بیگانه نبود. اما از الکساندریا بیش‌تر خوشش می‌آمد. الکساندریا جایگاه تاریخی خاصی دارد زیرا زادگاه و محل زندگی جورج واشنگتن است. اما جادبه‌ی واقعی شهر برای این آمریکایی آفریقایی تبار این بود که در آن‌جا سیاه وسفید، برعکس بیش‌تر مناطق جنوب، با دوستی و آرامش با یک‌دیگر کار می‌کردند. روزی، پس از استقرار د رشهر، پیش سلمانی بود که شنید در الکساندریا تیم فوتبال نیرومندی وجود دارد. آدم‌هایی که در نوبت نشسته بودند همه‌اش درباره‌ی بازیکنان و دست‌آوردهایشان گپ می‌زدند. هوارد از آن‌ها پرسید که این بار تیم در کجا بازی می‌کند که برود و بازی را تماشا کند. پاسخشان این بود که از تیم مورد علاقه‌ی خویش در سال ۱۹۷۱ صحبت می‌کنند! هوارد باور نمی‌کرد که تیمی در ۳۰ سال پیش برای این مردم به‌قدر تیم امروزی اهمیت داشته باشد، بنابراین به فکر فرو رفت. بعد به کاوش و تفحص پرداخت. هرچه بیش‌تر اطلاع پیدا می‌کرد حس کنجکاویش بیش‌تر می‌شد. تصمیم گرفت در باب سرگذشت تیم، فیلم‌نامه‌ای بنویسد که براساس آن فیلمی ساخته شد: به یاد تیتانز.

اگر این فیلم را دیده باشید، شاید به‌یاد بیاورید که زمانی روی پرده بود که بسیاری از مجامع آمریکا درگیر و دار پایان دادن به جدایی سیاهان و سفیدپوستان بودند. در ۱۹۷۱، شهر الکساندریا گام‌هایی بزرگ به‌سوی برابری نژادی برداشت زیرا دانش‌آموزان دو دبیرستان سفیدپوستان و یک دبیرستان سیاه‌پوستان را ادغام کرد و دبیرستانی مختلط به‌نام دبیرستان ویلیامز تأسیس نمود.روزگاری سخت بود چون‌که هم سیاه‌پوستان و هم سفیدپوستان از رویدادی که به حکم قانون رخ داده بود دچار تنش شده بودند. نخستین گروه‌هایی که از اختلاط سیاه‌پوستان و سفیدپوستان تشکیل شد، دانش‌آموزان فوتبالیست دبیرستان را دربرمی‌گرفت که برای اولین بار در تیم فوتبال مدرسه، در کنار یک‌دیگر قرار گرفتند. عاملی دیگر که تنش را افزایش داد، انتخاب مربی سیاه‌پوستی به‌نام هرمان بون، برای تیم بود، درحالی‌که بیل یاتس سفیدپوست که مربی نام‌داری در شهر بود، کنار گذاشته شد.بون، به هر کاری که از او برمی‌آمد دست زد تا بازیکنان تیم را به یک‌دیگر نزدیک کند. بازیکنان سیاه و سفید را وادار می‌کرد که هنگام رفت و آمد به اردوی آموزشی، در یک اتوبوس بنشینند. هم‌چنین وادارشان می‌کرد که سیاه‌پوستان و سفیدپوستان هم‌اتاق شوند. اما در ایجاد تیمی یک‌دست و هماهنگ مشکل داشت. بازیکنان را جز یک بازیکن سفیدپوست، براساس رنگ پوست از یک‌دیگر جدا می‌کرد. بون، در لحظه‌ی حساسی از فیلم از آن بازیکن سفیدپوست درباره‌ی بازیکنان سیاه‌پوست سؤالاتی می‌کند و او به پرسش‌ها به‌راحتی جواب می‌دهد. در این‌جاست که مربی سیاه‌پوست به همه‌ی بچه‌ها می‌گوید تا زمانی‌که یک‌دیگر را خوب نشناخته‌اند، باید روزی سه بار به تمرین‌های طاقت‌فرسا تن دهند. کار آسانی نبود که یک شبه انجام شود، اما تیم در مسیر اتحاد و یگانگی افتاد.سال‌ها بعد در مصاحبه‌ای از هرمان بون پرسیدند: چه عواملی موجب ایجاد پیوند تیم شد؟ بون، پاسخ داد: پیروزی. پیروزی همه‌ی مشکلات را حل می‌کند... ایجاد ارتباط هم نقشی داشت. صحبت با یک‌دیگر. بچه‌ها را وادار کردیم که باهم باشند و یک‌دیگر را بشناسند. از هر کدامشان خواستیم که در تیم با یاری از نژاد دیگر نشست و برخاست نماید.این کار، تیتاتز را زیرورو کرد و برنده ساخت. همه‌ی بازی‌های فصلی را بردند و در ایالت به قهرمانی رسیدند. در پایان کار، تیم تیتاتز ۱۹۷۱، در بین تیم‌های دبیرستانی سراسر آمریکا دوم شد، اما مهم‌تر از پیروزی در میدان‌های فوتبال، اثری بود که بر جامعه گذاشتند. رییس‌جمهور آمریکا که در ۱۵ کیلومتری الکساندریا در کرانه‌ی رود پوتوماک زندگی می کرد واکنشی ستایش‌آمیز نشان داد. تیم فوتبال تیتاتز، الکساندریا را نجات داد.بون نیز همین عقیده را داشت. شهر راه تیم را دنبال کرد و به کسانی‌که می‌خواستند هم تیم را بپاشند و هم شهر را، پشت نمود. به عقیده‌ی من تیتاتز در حفظ آرامش شهر، نقشی بزرگ ایفا کرد. شهر به نوجوانانی که نشان داده بودند اگر با یک‌دیگر صحبت کنید می‌توانید با یک‌دیگر زندگی کنید، با دیده‌ی تحسین می‌نگریستند. پیام نیرومند آن‌ها به نسل‌های بعدی هم خواهد رسید... در زمانی‌که شهر در آستانه‌ی انفجار بود، این بچه‌ها پیش‌قدم شدند و نگرش و طرز فکر خود و جامعه‌ی خود را عوض کردند. این است که مردم الکساندریا هنوز تیتاتز را به‌خاطر دارند و درباره‌ی آن سخن می‌گویند.بشکافیم جان کلام این است که کار تیمی نمی‌توان کرد مگر این‌که بازیکنان با یک‌دیگر ارتباط برقرار کنند. اگر ارتباط نباشد، تیمی در کار نیست، بلکه جمعی از افراد هستند که پیوندی با یک‌دیگر ندارند. اگر تیم خوبی را ارزیابی کنیم خواهیم دید که بازیکنان آن خصوصیاتی مشترک دارند. بازیکنانی که با یک‌دیگر ارتباط برقرار می‌کنند: خود را از دیگران جدا نمی‌کنند. مهم‌ترین مسئله‌ای که هرمان بون در تیم تازه تأسیس باید حل می‌کرد، زدودن حس جدایی و انزواطلبی اعضای تیم بود. اعضای سیاه و سفید تیم با یک‌دیگر نمی‌جوشیدند و هرکدام سر در لاک نژاد خود داشتند. انزوای هر عضو تیم، برای تیم، مسئله‌آفرین است، چه رسد به این‌که ابعاد جدایی از یک نفر فراتر رود. اعضای تیم هرقدر بیش‌تر یک‌دیگر را بشناسند و هدف‌های تیم را بهتر بدانند، تفاهم بیش‌تری پیدا می‌کنند. تفاهم که بیش‌تر شود همکاری هم بیش‌تر می‌شود.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.