پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
فرصت ها و موانع مشارکت سیاسی زنان در ایران
پایگاه اجتماعی افراد، علاوه بر تأثیر مستقیم بر مشارکت سیاسی و اجتماعی، از طریق ایجاد بیانگیزگی سیاسی نیز به طور غیرمستقیم، بر میزان مشارکت افراد مؤثر است. به عبارت دیگر، میتوان چنین گفت که حاشیهنشینی اقتصادی، منجر به حاشیهنشینی سیاسی و اجتماعی نیز میشود.
یکی از مهمترین سئوالاتی که در مباحث توسعه مطرح میگردد، این است که جایگاه و پایگاه انسان در فرایند توسعه چیست؟ امروزه، اساساً توسعه عبارت است از تلاش انسان در دگرگونی محیط برای رفع نیازهای خود در جنبههای مختلف. همانگونه که میدانیم توسعه دارای ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است.
اما در نهایت آنچه اهمیت دارد، توسعه پایدار و انسانی است. زیرا انسان محور توسعه است و همچنین، توسعه برای انسان است. زیرا تمامی کوششها در جوامع انسانی برای برطرف کردن نیازهای انسان است، از سوی دیگر، یکی از مهمترین راههای دستیابی به توسعه انسانی، مشارکت عمومی است.
این امر، در گرو برقراری روابط و مناسبات اجتماعی مطلوب و عادلانه است. هرچه جامعه از روابط اجتماعی انسانیتر و عادلانهتر برخوردار باشد، مشارکت مردمی و همیاری افراد جامعه بیشتر و بهتر میگردد. در واقع، این مشارکت معلول ساختار و کارکرد روابط اجتماعی، نحوه توزیع امکانات و منابع، روشهای برآوردن نیازها و نحوه تقسیم کار و مسئولیتها در جامعه است.
هرچه روابط اجتماعی و نحوه تقسیمکار و توزیع امکانات، انسانیتر و عادلانهتر باشد، مشارکت مردمی افزایش مییابد. این مشارکت خود به معنای حضور افراد در تمام مراحل توسعه، اعم از بررسی نیازها، شناسایی مشکلات، برنامهریزی، اجرا و ارزشیابی نتایج حاصله است.
با توجه به مباحث فوق، یکی از اهداف مهم توسعه، نفی نابرابریهای طبقاتی، قومی، جنسی و در کل، انسانی است. امروزه، از میان برداشتن نابرابریهای موجود میان مردان و زنان و به رسمیت شناختن جایگاه زنان در مباحث توسعه، به بحثی اساسی در میان کشورها تبدیل شده است.
زنان علاوه بر بر عهده داشتن نقش های متعدد خانوادگی، یعنی همسرداری، تربیت فرزندان و خانهداری، ضروری است که در جامعه خویش نیز حضوری فعال و موثر داشته باشند و در نتیجه از این رهگذر میتوانند نقش مهمی در فرایند توسعه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه ایفا کنند.
زنان در جامعة ایران، در چند دهه گذشته تحولات چشمگیری را تجربه نمودهاند. توده زنان ایرانی، که غالباً در حاشیه مناسبات اجتماعی و سیاسی قرار داشتهاند و نقش آنها در عرصههای اقتصادی نیز چندان قابل توجه نبوده است، با افزایش سطح سواد و آگاهی و گسترش آموزش عالی، به ارتقاء توانمندیهای خود دست زدهاند.
براساس آمارها، زنان ایرانی، از نظر سطح سواد و دانش آموختگی در حد شاخصهای جهانی توسعه انسانی قرار داشتهاند و بهویژه از بسیاری از زنان منطقه و کشورهای همسایه در این زمینه پیشی گرفتهاند. اما مسئله آن است که به رغم این دگرگونی مهم, زنان ایرانی هنوز نقش مطابق با تحولات فوق را در ساختارهای اقتصادی و سیاسی جامعه بر عهده نگرفته اند به این ترتیب که زنان در بسیاری از عرصههای مهم و تأثیرگذار غایب بودهاند و جایگاه آنان در صحنه تصمیمگیریهای سیاسی و مدیریتی، محدود به عرصههای کمتأثیر و خنثی بوده است.
هماکنون، تنها حدود ۳ درصد از مدیران عالی و میانی، ۵/۱ درصد از اعضای شوراهای شهر و روستا در کل کشور و ۱۵ درصد اعضای شوراهای کلان شهرها، از میان زنان انتخاب شدهاند. در کابینهها، این شرایط به مراتب بدتر بوده است، زیرا، پس از انقلاب، حضور زنان در کابینهها تنها به یک یا دو معاون وزیر محدود شده است و سهم زنان از نمایندگیهای سیاسی و دیپلماتیک حتی کمتر از این میزان بوده استاما گفتنی است در مقایسه با دوره پیش از انقلاب، سطح مشارکت زنان در کلیت خود افزوده شده است، ولی به رغم این تحول, هنوز ما در این عرصه دچار ضعفهای اساسی هستیم.
حضور کمرنگ و کم تأثیر زنان در کابینهها، نشان از حاکم بودن دیدگاههایی است که معتقدند طبع زنان با سیاست الفتی ندارد. زیرا سیاست پدیدهای مردانه است و اگر زنان مایلند به این عرصه وارد شوند، باید با نادیده انگاشتن ویژگیهای خاص زنانه خود، خصال مردانه لازم را کسب کنند.
اینکه گفته میشود زنان نسبت به مردان آگاهی سیاسی کمتری دارند و نسبت به موضوعات سیاسی بیتفاوتترند، شاید برآمده از این امر باشد که معیارهای مشارکت سیاسی با علایق، نیازها و فرصتهای بسیاری جامعه همخوانی ندارد. این درست است که بسیاری از مسائلی که برای زنان اهمیت اساسی دارند، در مقایسه با مسائل مورد توجه مردان، بهنوعی کمتر سیاسی است، اما این بدان معنا نیست که اصولاً نیازی نباشد که چنین مسائلی در دستور کار سیاست قرار گیرند.
زندگی زنان را شرایطی زقم میزند که از حالت انتزاعی مباحث ذهنی کمتر نصیب برده است از واقعیات عینیای که بستر این مباحث است. در واقع، نادیده انگاشتن مسائلی که مورد توجه زنان است و یا حواله دادن آنها به اخلاقیات قلمرو خانگی، بهمعنی نادیده انگاشتن بنیانی است که بسیاری از زنان گزینههای سیاسی خود را بر آن استوار میکنند میتوان از جمله این موارد به مسائل محیط کار اشاره داشت.
مانند مسئلة حقوق و دستمزد پایین، درخواست برای ایجاد مهدکودک در محلهای کار، برنامههای تفریحی برای کودکان در زمان تعطیلی مدارس و ... که در بسیاری از موارد، رفتار و کنش سیاسی زنان را در انتخابات، به سوی احزاب و کاندیداهایی سوق میدهد که نسبت به این مباحث موضعگیری شفاف داشته باشند.
علاوه بر این، ساختار جامعه ایران، نیز نقش عمدهای در میزان مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان دارد. نفوذ قدرت قابل ملاحظه پدر، شوهر، برادر و فرزند ذکور خانواده، و در کل مردان، در ساختار سنتیتر جامعه روستایی به ۸۰ درصد بالغ میشود. در حالی که این نسبت در شهرها به حدود ۶۲ درصد میرسد با این وجود، سهم زنان در تصمیمگیری در سطح خانواده، به موازات بالا رفتن سن، سطح سواد و درآمد، روبه فزونی میگذارد.
علاوه بر موانع فرهنگی، نقش پایگاه و طبقه اجتماعی زنان در میزان مشارکت سیاسی آنان، غیرقابل انکار است. زنان قشر متوسط، نسبت به دیگر طبقات اجتماعی، غالباً حضور فعالتری در صحنههای سیاسی و اجتماعی از خود نشان میدهند، زیرا زنان متعلق به این طبقه، بیشترین تحولات را در سالهای اخیر تجربه کردهاند.
این امر بیشتر بدان دلیل اهمیت دارد که حجم وسیعی از جمعیت زنان، متعلق به طبقه متوسط هستند. همانگونه که قبلاً ذکر شد، این زنان در سالهای اخیر، بیشترین تحولات را در حوزه تحصیلات عالی، فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پشت سر نهادهاند.
زنانیکه در سطح پایینتر اجتماعی و اقتصادی قرار دارند، احتمال کمتری وجود دارد که به سازمان یا به حزبی وابسته باشند. هر چه پایگاه اقتصادی و اجتماعی افراد کاهش مییابد، نسبت عضویت آنها در سازمانها کاهش مییابد.
پایگاه اجتماعی افراد، علاوه بر تأثیر مستقیم بر مشارکت سیاسی و اجتماعی، از طریق ایجاد بیانگیزگی سیاسی نیز به طور غیرمستقیم، بر میزان مشارکت افراد مؤثر است. به عبارت دیگر، میتوان چنین گفت که حاشیهنشینی اقتصادی، منجر به حاشیهنشینی سیاسی و اجتماعی نیز میشود.
فقر، زنان را از متن جامعه طرد میکند و آنان را خواه، ناخواه به حاشیه میکشاند. میزان بالای بیسوادی، وضع نامساعد بهداشتی، سوءتغذیه و ... که دامنگیر زنان فقیر جامعه است، عواملی مؤثر در کاهش فرایندهای مشارکتی آنان میباشد.
بهطور کلی، عوامل زیر میتوانند تأثیری مستقیم بر مشارکت زنان داشته باشند:
۱) زنان برای پاداشهای حاصله از مشارکت، ارزش بالایی قائل باشند
۲) مکانیزم مشارکت را در قیاس با مکانیزمهای دیگر، مؤثر بدانند
۳) نسبت به دستیابی به نتایج مطلوب، اطمینان لازم را داشته باشند.
۴) برای مشارکت، از دانش، آگاهی و مهارت لازم برخوردار باشند.
۵) در ورود به مشارکت و در جریان آن، خود را مواجه با مشکلات و موانع زیاد نبینند.
دستیابی به نتایج مطلوب در پیگیری خواستهها و انتظاراتی که طبقات مختلف زنان دارند، از اهمیت بسیار زیادی در پیوستن آنها به فرایندهای مشارکتآمیز برخوردار است. هر چند نمیتوان مرزبندی مشخصی میان خواستههایی که زنان طبقات بالا، متوسط و پایین دارند، ترسیم نمود، با این حال، نیازها و دغدغههایی که زنان در هر یک از پایگاههای اجتماعی و اقتصادی با آن روبرو هستند، تا حدی متفاوت از دیگری است.
مشارکت بیشتر در ساختار قدرت از جمله زمینههای مورد علاقه زنان بوده است که در سالهای گذشته، زنان بیشتری تمایل خود را به مشارکت در امور کشور ابراز کردهاند. برای مثال، مشارکت در فرایندهای قانونگذاری و سیاستگذاری. زنان، این علاقمندی را از طریق اعلام نامزدی برای مجلس شورای اسلامی و شوراهای شهر و روستا ابراز داشتهاند.
هرچند این روند، طی این سالها، سیر صعودی داشته است، اما هنوز فاصله زیادی میان آنچه هست و آنچه باید باشد، وجود دارد. ایران از نظر مقیاس مشارکت زنان در عرصههای تصمیمگیری وضع مساعدی ندارد. این مقیاس به نسبت دسترسی زنان به قدرت اشاره دارد و شامل چنین مواردی است:
۱) نسبت درصد زنان حاضر در کابینهها، نمایندگیهای دیپلماتیک و ...
۲) نسبت درصد کرسیهای مجلس که در اختیار زنان قرار دارد
۳) نسبت درصد زنان مدیر در مجموعه مدیران کشور
۴) نسبت درصد زنان متخصص و حرفهای در مجموعه شاغلان کشور
۵) نسبت درصد سهم زنان از درآمد تحقق یافته
در این حوزهها، وجود موانع قانونی بسیار اندک است.
در حقیقت، قانون اساسی کشور، صریحاً بر لزوم مشارکت دادن زنان در سرنوشت کشور، همپای مردان، تأکید دارد. با این حال، در سالهای اخیر، با تأکیداتی که بر نقشهای غیراجتماعی زنان صورت گرفته است، بسیاری از مسئولان از قراردادن زنان در مناصب مدیریتی امتناع ورزیدهاند.
باید توجه داشت که مشارکت، اساس مردمسالاری است. لازمه مشارکت، نیز دسترسی مناسب به منابع است. یکی از این منابع، برخورداری از مهارت و دانش مناسب همپایه مردان است. یکی از مسائلی که همواره از سوی مسئولین برای عدم مسئولیت دادن به زنان عنوان میشود، فقدان تجربه و مهارت است.
این موضوع، تا حد زیادی به دلیل آن است که به زنان فرصت تجربه کردن در نقش یک وزیر یا مدیر ارشد داده نشده است. بنابراین، تا زمانی که این اصل مهم از سوی مقامات نادیده گرفته میشود و اجازه تجربهاندوزی و کسب مهارت به زنان در دستور کار قرار نمیگیرد، زنان در صحنه مشارکت سیاسی از مردان عقب خواهند ماند و کشور نیز از توانمندیهای نیمی از سرمایههای انسانی خود بی بهره میماند.
با این وجود، با بررسی روند تحولات در چند دهه اخیر به این نکته می رسیم که میزان مشارکت زنان بیش از آنکه برخاسته از موانع قانونی، اجتماعی و...باشد، ناشی از اعمال سلیقه های فردی بوده است، و بیش از هر چیز آنچه نیازمند اصلاح است، تغییر برخی نگرشهای نادرست در زمینه لزوم مشارکت دادن زنان در روندهای سیاسی است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست