چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

«آلزایمر» را چرا باید دید


«آلزایمر» را چرا باید دید

زنی با بازی مهتاب کرامتی پس از شنیدن خبر مرگ همسرش, که گویا در تصادف فوت کرده و جسد سوخته اش را تحویل او می دهند, این مرگ را باور نمی کند او باردار است و پس از وضع حمل دخترش, به عقد برادر شوهر با بازی عالی فرامرز قریبیان درمی آید, ولی از او تمکین نمی کند و به دلیل دیوانه بازی هایش, او را به یک آسایشگاه روانی می سپارند

زنی (با بازی مهتاب کرامتی) پس از شنیدن خبر مرگ همسرش، که گویا در تصادف فوت کرده و جسد سوخته‌اش را تحویل او می‌دهند، این مرگ را باور نمی‌کند. او باردار است و پس از وضع حمل دخترش، به عقد برادر شوهر (با بازی عالی فرامرز قریبیان) درمی‌آید، ولی از او تمکین نمی‌کند و به دلیل دیوانه‌بازی‌هایش، او را به یک آسایشگاه روانی می‌سپارند.

او هر سال، پنهان از همه، عکسی از همسرش را در روزنامه آگهی می‌دهد و دنبال گمشده خود می‌گردد و به این ترتیب، در بیستمین سالگرد فوت همسرش، مردی پیدا می‌شود که از سوی دوستان هم‌بندی‌شان در زندان (با بازی مهدی هاشمی) خود را به محله این زن می‌رساند؛ مردی که به ظاهر آلزایمر دارد و هیچ چیز یادش نمی‌آید.

زن او را امیرقاسم (همسرش) می‌پندارد و به تنهایی تا پایان فیلم در پی اثبات این باورش با همه اطرافیان می‌جنگد و... .

در این باره باید گفت که احمدرضا معتمدی، فیلمساز شناخته شده و کاربلدی است. سینما را خوب می‌شناسد و برای فیلم‌هایش زحمت می‌کشد. او به دنبال درآمد به هر قیمت نیست و برای دل خود و مخاطب «سینما» فیلم می‌سازد؛ چه در «زشت و زیبا» و بیان فلسفی یک داستان قدیمی، چه در سیاسی‌ترین فیلم جسورانه‌اش «دیوانه‌ای از قفس پرید» که حقیقتا ارزش چند بار دیدن را دارد و چه در «قاعده بازی» و ریتم تند و فانتزی‌اش.

او به سینما به عنوان یک ابزار هنری برای بیان سخنان و پیام‌هایش نگاه می‌کند و نه استفاده از دریچه‌ای برای منبر رفتن و پیام دادن!

با این حال، تازه‌ترین اثر معتمدی، نه قوت دیوانه‌ای از قفس پرید را دارد و نه جذابیت عامه قاعده بازی، بلکه فیلمی است که بی‌گمان، در ژانر فیلم‌های عمیق و به اصطلاح معناگرا قرار می‌گیرد؛ با این تفاوت که این معنا را فریاد نمی‌زند و بیرون از قواعد سینما هم حرکت نمی‌کند، افزون بر اینکه حواسش به مخاطب عام هم هست.

منتها دوز فلسفی این فیلم، بالاتر از دو فیلم پیشین معتمدی است و البته با تواضع مثال‌زدنی او در تیتراژ آغازین، تکلیف مخاطب با فیلم هم روشن می‌شود؛ آنجا که معتمدی تأکید می‌کند این فیلم، تجربه‌ای است از سوی او.

«آلزایمر»، به نوعی حکایت سرگشتگی انسان معاصر است در دنیایی که هیچ «اتکا و اعتمادی» نیست؛ دنیایی که آدم‌ها در آن مشغول روزمره‌شان هستند و «ایمان»شان در سطح باقی می‌ماند و زیاد حوصله تلاش برای به چنگ آوردن آنچه قبلا بیشتر داشتند، ندارند.

فیلم، حکایت ما آدم‌های قرن بیست و یکم و یا دهه ۹۰ ایران است که برای نگهداری داشته‌هایمان هم تلاشی نمی‌کنیم، چه رسد به نداشته‌هایمان. همه زورمان را می‌زنیم که صبح را شام و شام را صبح کنیم، بی آنکه بدانیم از گذر روزها چه می‌خواهیم.

«آمنه» اما حکایت انسان‌های نادری است که در توفان حوادث بر ایمان خود استوار است و همین ایمان، ناجی او شده و می‌شود؛ ایمانی که اجازه تن دادن به شرایط جدید را به او نمی دهد؛ ایمانی که با یک گاز چند شعله و یخچال خارجی از دست نمی‌رود؛ ایمانی که این روزها سخت پیدا می‌شود.

و هم‌اکنون معتمدی با نمایش آلزایمر، مخاطب را به فکر وامی‌دارد که چگونه این زن پس از بیست سال، همچنان ایمان و امید خود را نگه داشته است؟!

معتمدی مخاطب را بیرون از سینما رها نمی‌کند و او را درگیر این ایمان و شک قرار می‌دهد؛ شکی که گاه مبنای تغییر راه است و گاه پلکان سقوط.

با این حال، باید این را هم پذیرفت که سینما کلاس فلسفه نیست و باید مراقب بود از مدیوم هنر هفتم، آن گونه که باید، بهره برد؛ شاید به همین دلیل، مخاطب با این فیلم ارتباط خوبی برقرار نکرد، چرا که در داستان اصلی فیلم، دچار سرگشتگی می‌شود و در لایه‌های پنهان نیز اصلا توقعی از سینمای در حال احتضار کشور ندارد.

با این همه، عطر و رنگی که معتمدی با حضور شخص سوم فیلم (مهدی هاشمی) به زندگی آمنه می‌پاشد، حاصل ایمان و اعتقاد اوست، به گونه‌ای که تغییرات و تحولات محسوس در زندگی آمنه، همه نشان از تأثیر بالای «ایمان» دارد؛ ایمانی که در ظاهر و پوسته نمانده و تنها ایمان به یک شوهر و یا سایه سر نیست؛ ایمانی فراتر از لایه ملموس زندگی‌های معمولی است.

از همین روی، می‌توان این فیلم را یک تصویر سیاسی ـ اجتماعی از کشور نیز دانست که باید به دقت دیده و تحلیل شود و برای همین است که دیدن این فیلم خوب، آرام و دوست داشتنی را به همه سینما دوستان توصیه می‌کنیم؛ فیلمی که با توجه به محتوای خود، از ساختار و عوامل خوبی هم بهره می‌برد و همه عوامل پشت و جلوی دوربین به خوبی در ساخت فضای مورد نظر کارگردان موثر بوده‌اند.