دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

تاریخ اروپا و ظهور امپریالیسم نو


تاریخ اروپا و ظهور امپریالیسم نو

اروپا طی تنها نیم قرن یعنی بین ۱۸۹۰ تا ۱۹۴۵ شاهد تحولات عظیم اقتصادی, اجتماعی, فرهنگی و سیاسی بود و روند این جایگزینی ها و دگردیسی ها بسیار پرشتاب و غیرقابل تصور می نمود

اروپا طی تنها نیم قرن یعنی بین ۱۸۹۰ تا ۱۹۴۵ شاهد تحولات عظیم اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بود و روند این جایگزینی ها و دگردیسی ها بسیار پرشتاب و غیرقابل تصور می نمود. در طی این سال ها اروپا شاهد بروز جنبش هایی بس بزرگ و سرنوشت ساز بود.

در این سال ها غول وحشت انگیز «امپریالیسم نو» به ناگاه ظهور كرد و باعث شد تا مناسبات میان ملل به خصوص روابط دول اروپایی با سایر كشورهای جهان دگرگون شود و در این میان برنده اصلی اروپا بود. اروپا توانست با شكل و شمایل جدیدی پا به میدان بگذارد و رقبای اصلی خود را كنار بزند. در طی این سال ها اروپاییان بی محابا خون ملت های ضعیف را مكیدند و لاجرم برخوردهایی در صحنه بین الملل میان ملل اروپایی در گرفت كه سرانجام منجر به بروز جنگ های جهانی اول و دوم شد. در آن دوران اروپاییان اساس و بنیان اقتصادی كشورهای خود را بر «طلا» بنا نهاده بودند و بدین سان رابطه دوسویه ای میان «طلا» و امپریالیسم نوین ایجاد گشت.

از سویی دیگر توسعه اروپا با توسعه اقتصادی سرمایه داری در جهان مصادف بود. در حقیقت نظام اقتصادی بین الملل در دوران یاد شده خواسته یا ناخواسته توانست بر جریان های سیاسی جاری تأثیرگذار باشد و باعث رشد روزافزون امپریالیسم گردد. جالب این است كه استعمارگران اروپایی از سال ۱۸۷۰ به بعد توانستند بقیه جهان دست نخورده را تصاحب كنند. این در حالی بود كه روحیه فتح كشور ما پیش از این وجود داشت. مورخین مدعی هستند كه اروپا در سال ۱۹۰۰ میلادی بر تمام آفریقا و آسیای شرقی احاطه یافت.

حربه جدید اروپاییان در كشورهای تحت سیطره تكنولوژی جدید بود. آن ها با بهره بری از تكنولوژی به دست آورده به سرعت به آمال شوم خود رسیدند. آن ها همچنین با ایجاد بازار رقابتی شدید در جامعه های سیاسی توانستند جریان هایی را به راه اندازند و به طور غیرمستقیم برگرده ملل تحت سیطره سوار شوند و تاریخ ملل ضعیف را خود رقم زنند.

اروپاییان همچنین با سلاح تأثیرگذار تبلیغات چنین وانمود می كردند كه حضورشان در سایر كشورها دلسوزانه بوده و آن ها حاملان آزادی، امنیت و تكنولوژی برتر هستند. براین اساس مستشاران، تاجران و مبلغین مذهبی دسته دسته عازم كشورهای آفریقایی و آسیایی شدند و بالطبع فعالیت شان بی ثمر نبود. اروپاییان خوب می دانستند ورود دین مسیحیت می توانست شرایط مناسبی را برای تحولات عظیم فرهنگی و اجتماعی فراهم سازد و كاری كند تا ملل تحت سیطره از فرهنگ و تمدن اصیل خود روی گردانند. از سویی دیگر اروپاییان برای ایجاد شرایط مناسب جهت استعمار كشورهای یاد شده به شناسایی و پژوهش پیرامون آیین، باورها و اعتقادات مردم بومی روی آوردند. انگلستان و فرانسه در این ارتباط بیش از سایر كشورهای اروپایی توانستند موفق باشند و جهان سوم را به یغما ببرند. در آن سال ها نوعی رقابت شدید میان اروپاییان ظهور كرده بود، به گونه ای كه هیچ كشوری حاضر نبود در این مسابقه عقب بماند.

از این رو بازار رقابت به تدریج به بازار پرتنشی مبدل گشت كه لاجرم عواقب نامطلوبی را به همراه داشت. از میان كشورهای اروپایی به ترتیب انگلستان، فرانسه، آلمان، هلند، ایتالیا، بلژیك و روسیه در این آوردگاه بزرگ حضوری دایمی داشتند.

بروز درگیری های اجتناب ناپذیر میان شركت كنندگان مسابقه یاد شده با طرح مسأله ناسیونالیسم و ملی گرایی به اوج خود رسید. ناسیونالیسم خود عاملی بود تا ماجرای نژادپرستی ها و هرج و مرج های بی سرانجام رشد و نمو كند. همین مسأله باعث گردید تا توان نظامی اروپاییان روز به روز بالا برود و لاجرم تقابل نیروها افزایش یابد.

جدای از این استعمارگران به مسأله تصاحب منابع اولیه سوخت و سایر منابع موجود در معادن می اندیشیدند. آن ها می دانستند كه كارخانه ها نیازمند مواد اولیه هستند.

از سویی آن ها می دانستند كه هزینه تولید در كشورهای تحت سیطره بسیار اندك خواهد بود، از این رو در گام بعدی بر آن شدند تا كارخانه ها و شركت های خود را به آن كشورها منتقل سازند.

نحوه، شرایط و سیاست استعمارگران در مستعمره ها بدین ترتیب بود كه در بدو امر مستشرقین و جهانگردان و مبلغین مذهبی به نواحی مختلف وارد می شدند. وظیفه اصلی آن ها شناسایی مناطق و دادن اطلاعات لازم به اروپاییان بود. آن ها همچنین وظیفه طرح فرهنگ و تمدن اروپایی را در چنین كشورهایی برعهده داشتند. در پی آن بازرگانان و صاحبان قدرت و نظامیان پا به میدان می نهادند تا شرایط مناسب برای حضور افرادی كه در پی كسب امتیاز بودند را فراهم سازند و از مردم بومی به عنوان نیروی كارگر ارزان قیمت سود برند.

برای انگلستان سرزمین پهناور هند مهمترین منبع مواد خام سرمایه های كلان بود. تا آن جا كه لرد كرزن به صراحت عنوان داشت كه تا هند وجود دارد انگلستان در اوج قدرت است. آن ها برای كسب درآمد بیشتر مجبور شدند تا در هند سرمایه گذاری هنگفتی كنند و در ظاهر در جهت بالا بردن سطح رفاهی اقدام ورزند. ایجاد شبكه های آبیاری، احداث خطوط راه آهن، ایجاد پست منظم، تأسیس مراكز خدماتی و درمان از جمله اقدامات آن ها بود. آنچنان كه در ایران در دوره رضاشاه نیز همین شگرد به كارگرفته شد.

انگلستان پس از كسب قدرت بیشتر به سمت امریكای لاتین روی گرداند و بر آن شد تا آخرین قدرت استعماری اسپانیا را در آن منطقه از میان ببرد. پس از فروپاشی قدرت اسپانیا، انگلستان به عنوان یك قدرت بلامنازعه در امریكای لاتین ظهور كرد.

در آن شرایط استعمارگران برای تصاحب سرزمین های امریكای لاتین تلاش نكردند بلكه به بانك های خود فرمان دادند تا وام های هنگفتی در اختیار آن ملل قرار دهند تا شرایط مناسب برای استعمار و مكیدن خون ملل امریكای لاتین فراهم یابد. البته انگلستان تنها قدرت استعماری در آن زمان در آن منطقه نبود، بلكه فرانسه نیز در منطقه صاحب نفوذ بود و در مناطقی چون كارائیب و هائیتی به تولید نیشكر و برنج مبادرت می ورزید.

سیاست اروپاییان در تمامی سرزمین های مستعمره منوط به دریافت مواد اولیه و صادر كردن كالاهای تولیدی به آن مناطق بود و این سیاست همچنان ادامه یافت. در این راستا انگلستان بیشتر می پسندید تا با دو كشور آلمان و فرانسه بساط شراكت به راه بیندازد. این كشورها سعی می كردند تا اجناس تولیدی خود را با یكدیگر مبادله و در بازارهای یكدیگر به فروش برسانند. با این حال انگلستان بزرگترین پایگاه سرمایه داری به حساب می آمد. این كشور در روابط بازرگانی با سایر كشورها همیشه دچار كسری موازنه بود. این كشور تا پیش از وقوع جنگ جهانی اول می توانست كسری بودجه خود را جبران كند.

با این اوصاف استعمارگران در مدت طولانی كه در اختیار داشتند، توانستند تغییرات عمده ای را در مناطق مختلف به وجود آورند. آن ها حتی به مرزبندی ملل پرداختند و به كرات مرز كشورهای مختلف را تغییر دادند. آن ها عملاً مناطق در اختیار خود را به مناطقی برای تهیه و تولید مواد اولیه صنایع خود مبدل ساختند.

اعطای وام های كلان به كشورهای مختلف از جمله ایالات متحده بیشتر برای كشورهای وام دهنده مفید بود و خود عاملی برای كسب درآمد هنگفت به حساب می آمد. استفاده از نیروی ارزان قیمت به تدریج مردم بومی را وامی داشت تا كاملاً در اختیار قدرتمندان قرار گیرند.

اروپاییان برای جلوگیری از برخوردهای چند جانبه میان خود به مذاكرات پنهان روی آوردند و هر یك به تنهایی بر آن شدند تا مخفیانه با برخی دولت های اروپایی به توافق برسند. با تمامی این اوصاف آن ها نتوانستند از بروز بحران های عظیم جلوگیری كنند. این بحران ها فقط به خاطر مسایل اقتصادی به وجود نیامده بود، بلكه حفظ مناسبات سیاسی و تثبیت قدرت در مناطق مختلف خود عامل مهمی در بروز چنین بحران هایی به حساب می آمد و بدین ترتیب بود كه دامنه اختلافات بسیار بالا گرفت و جنگ های بین المللی را به راه انداخت.