چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

در باب تعلیم و تربیت هرمی


در باب تعلیم و تربیت هرمی

تعلیم و تربیت فرزندان از نگاه فیلسوف نقاد

موضوع این مقاله «بررسی دیدگاه کانت درباره تعلیم و تربیت فرزند» است. مساله تعلیم و تربیت بزرگ‌ترین مساله جوامع بشری است. به طوری که ممالک مترقی، ترقی و تعالی خود را مرهون داشتن آموزش و پرورش پیشرفته می‌دانند و ممالک عقب مانده نیز به این دلیل عقب افتاده‌اند که فعالیت دستگاه تربیتی آنان ضعیف و هماهنگ با دیگر دستگاه‌ها نبوده است. درباره مساله تعلیم و تربیت، دانشمندان و فلاسفه بزرگ نظریه‌های مهمی ارائه کرده‌اند. یکی از این فلاسفه ایمانوئل کانت، اندیشمند سده ۱۸ است. کانت متدین به دین مسیح بود و از کودکی با تعلیمات اخلاقی این دین پرورده شد و به وجوب حسن عمل اعتقاد راسخ داشت. به نظر وی: «در جهان دو کار مهم در پیش روی بشر قرار دارد که یکی از آنها تعلیم و تربیت است و دومی حکومت» (۱)، او توضیح می‌دهد، دومی هم که حکومت باشد در حقیقت نوعی آموزش و تعلیم و تربیت مردم است. حاکم از مردم کارهایی را می‌خواهد که انجام دهند و بعکس از کارهایی ایشان را نهی می‌کند، پس تعلیم و تربیت اساسی‌ترین کار در زیر آسمان است. او برای این دو موضوع (سیاست مداری و تربیت فرزند) راه‌هایی را پیشنهاد کرده که اگر اعمال شوند، موفقیت‌آمیز خواهند بود. در این نوشتار تلاش شده برخی نکات مهم درباره تعلیم و تربیت از دیدگاه کانت مورد بررسی قرار گیرد.

کانت مانند دیگر فلاسفه،تعلیم و تربیت را مختص به حیوانات ذی شعور می‌داند و از آنجا که انسان به لحاظ داشتن عقل و وجدان در مرتبه بالاتر نسبت به دیگر حیوانات قرار دارد، بنابراین تنها موجودی است که می‌تواند مورد تعلیم قرار گیرد، دانش‌های مختلف را بیاموزد و آنها را به دیگران تعلیم دهد و نیز می‌تواند مستقیم یا غیرمستقیم تحت تربیت قرار گیرد. (۲) اما نکته مهم این است که تعلیم و تربیت انسان باید همواره در مسیر کمالی که در نهایت باید طی کند، قرار گیرد.

اساساً از نظر کانت انسان موجودی است دارای استعدادها و توانمندی هایی که امکان رشد آنها کاملاً فراهم است. از این رو، تربیت در بستر چنین زمینه‌ای نقش اصلاح یا حتی ایجاد و تغییر را ایفا می‌کند. توجیه گزینش گستره‌های خاصی برای امر تربیت‌یعنی تربیت فیزیکی، فرهنگی، اخلاقی و عملی حکایت از تحقق زمینه‌های آشکار آن در وجود آدمی دارد. از آنجا که انسان دارای جسم، ذهن، اخلاق و حیطه عمل است، پس باید در این ابعاد اقدام به تربیت وی کرد و چون نمود آشکار این امور از ابتدای کودکی در وجود او تحقق دارد پس پرداختن به تربیت آن کاری منطقی و بلکه لازم و ضروری است.

● ۳ مرحله تعلیم و تربیت: «پرستاری، پرورش و آموزش»

کانت برای تعلیم و تربیت آدمی ۳ مرحله را ذکر می‌کند (پرستاری، پرورش و آموزش) (۳) و از میان این مراحل، مرحله پرورش را از ۲ مرحله دیگر مهم‌تر می‌داند و قائل است که تعلیم و تربیت اصلی انسان در مرحله پرورش صورت می‌گیرد. حال به شرح برخی از ویژ گی‌های این ۳ مرحله می‌پردازیم:

الف) مرحله پرستاری: این مرحله که چند سال اولیه زندگی هر فردی را در بر می‌گیرد، بر خصیصه ماندن و زنده بودن انسان تأکید ویژه دارد. به نظر کانت شکی نیست که «در وهله اول انسان باید بماند و حیات داشته باشد تا بتواند مورد پرورش و آموزش قرار گیرد» (۴). در این مرحله انسان مانند بچه‌ای است که باید تحت پرستاری ویژه قرار گیرد، یعنی بتواند تحت تعلیم و تربیت صحیح به حیات خویش ادامه دهد.

ب) مرحله پرورش: مرحله پرورش خود به دو مرحله یک تا ۸ سالگی و ۸ تا ۱۶ سالگی تقسیم می‌شود. در مرحله اول (۸ یک) باید امر و نهی کرد و اطاعت از این امر و نهی را از اطفال خواست. منظور کانت از امر و نهی در اینجا، امر و نهی ماشینی است، به این معنا که طفل باید تابع باشد و مانند ماشینی که وقتی به دکمه آن فشار می‌آوریم، فلان کار را انجام می‌دهد و چون و چرا نکند (۵). در این مرحله از آنجا که اطفال از پدر و مادر خود الگو می‌گیرند و هرگونه رفتار بزرگ‌تر را تقلید می‌کنند، بنابراین باید فضایل اخلاقی و حسنات را درون آنان رسوخ داد و هرگز نباید با آنها استدلال کرد یا استدلالی از آنها خواست. مثلاً اگر به آنها گفتید دروغ نگو، حق ندارد بپرسد که چرا نباید دروغ بگویم، زیرا عقل اطفال در این سن رشد کافی نکرده و نمی‌توانند استدلال‌های شما را سبک و سنگین کنند.

کانت بارها بر این نکته تأکید دارد که به تناسب رشد ذهنی و عقلانی و گسترش توانایی کودک در درک مفاهیم، امکان توسعه و تعمیق اخلاق از مظاهر محسوس آن به فرازهای متعالی تر وجود دارد. به همین دلیل، مراحل رشد اخلاقی را کاملاً منوط به رشد موازی درک عقلانی و شناختی کودک کرده است. کانت در این باره می‌گوید: «اگر تعلیم و تربیت کودکان نسبت‌به دین مورد بررسی قرار گیرد، نخستین پرسشی که پیش می‌آید این است که آیا می‌توان مفاهیم دینی را با خردسالان در میان گذاشت.» (۶)

در این رویکرد گویی تأثیر همه‌جانبه مفاهیمی که به عنوان واسطه در روند تربیت تلقی شده‌اند، منحصر به تأثیر شناختی است. هرچند این رویکرد در مورد بسیاری از مقوله‌های تربیتی غیرقابل اجتناب است، اما افراط در آن دامنگیر بسیاری از مفاهیم تربیتی‌ای می‌شود که کارکرد عاطفی آنها به مراتب بیشتر از تأثیر شناختی آنهاست. از این رو حتی ایجاد تصوری مبهم از آن مفاهیم و دریافت انعکاس آن در حوزه عواطف و گرایش های انسان، مصداقی بارز از کارکرد چندسویه برخی مفاهیم تربیتی است. چه‌ بسا بسیاری از مفاهیم ارزشی در مقام انتقال و نه ارزیابی، از این قانون پیروی نکنند. کانت هرگز توجهی به کارکرد عاطفی بسیاری از مفاهیم دینی از جمله خدا در حوزه روان و عواطف کودک نداشت. (۷) او به صرف این‌که کودک قادر به فهم و درک مفهوم خدا و اساسا مفاهیم متعالی و الهیاتی نیست، تجویز هر گونه استفاده از این مفاهیم را در مقوله تربیت برنمی‌تافت. از این رو، می‌توان مخالفت وی با تربیت دینی در دوران کودکی را سرچشمه گرفته از تکیه صرف بر دیدگاه شناختی محض به انسان قلمداد کرد.

اما از ۸ سالگی به بعد،کاملا برعکس قبل، باید رفتار و همواره با استدلال امر و نهی کرد. منظور از امر و نهی در این سنین، امر و نهی اخلاقی است، یعنی دستورها باید همراه با استدلال باشد. در این صورت یا طفل توان رد استدلال شما را دارد که به تبع آن عصیان می‌ورزد، ولی اگر قادر به رد استدلال شما نبود، حق عصیان ندارد و در صورت عصیان کردن باید او را تأدیب بدنی کرد. کانت می‌گوید: «مشکل بسیاری از ما این است که فکر می‌کنیم در درجه اول باید الفبا را به بچه‌ها آموزش داد. اگر از یک معلم کلاس اولی بپرسند که چرا بچه‌ها را به مدرسه آورده اید،می گوید چون می‌خواهم به آنها حروف الفبا را یاد دهم، در صورتی که قبل از تعلیم حروف الفبا،مرتب نشستن،سکوت و آزادی را باید به آنها آموخت.» (۸)

● هدف پرورش، محدود کردن آزادی و هدایت آن است

کانت آزادی انسان را مهم‌تر از دیگر ابعاد وجودی او می‌داند و معتقد است آزادی امری لذت بخش بوده و اگر در سال‌های اولیه زندگی، فرد بتواند مزه آزادی را بچشد، هیچ گاه دست از آزادی بر نخواهد داشت. (۹) هدف پرورش آن است که آزادی را محدود و سپس آن را در مسیر درست هدایت کند. (۱۰) بدین معنا که باید به طفل آموخت آزادی حد و مرز دارد.

آموزش باید هرمی شکل باشد تا اگر طفل در هر سنی از آموزش‌های بیشتر محروم شد، حداقل در آن مقدار که تعلیم دیده کارایی داشته باشدتا پیش از ورود به مدرسه، هیاهو کردن و آزادی بی‌حد و حصر است، اما با ورود به مدرسه جلوی هر گونه آزادی افراطی گرفته می‌شود و وظیفه معلمان این است که نگذارند این آزادی، لجام گسیخته شود. از نظر کانت محدود کردن آزادی به ۳ حد است: یکی این‌که به انسان‌ها یاد دهیم آزادی‌شان محدود به این است که به آزادی دیگران لطمه‌ای وارد نکنند. دوم این‌که آزادی تو نباید آینده شخصی تو را از حال تو بدتر کند؛ یعنی اگر به آزادی‌ای عمل کنی که فردایت را از امروزت بدتر کند، این آزادی را اگر نداشته باشی بهتر است.

شاید به همین علت است که پدر و مادر به فرزندشان می‌گویند که تا وقتی تکالیف مدرسه‌ات را انجام ندهی نمی‌گذاریم بخوابی یا بازی کنی. سوم این‌که آزادی هر کس نباید با استکمال معنویش در تقابل افتد. منظور این است که باید هدف از آزادی، رساندن فرد به کمال باشد و آزادی هر کس باید در مسیر کمال او هدایت شود. (۱۱)

● هدف تربیت بهبود بخشیدن به وضع موجود است

از دید کانت در بیشتر جوامع سازگاری با وضع موجود هدف تربیت قرار می‌گیرد، در حالی که هدف از تربیت باید بهبود بخشیدن به وضع موجود باشد. به عبارت روشن‌تر، انسان را از آن نظر که می‌خواهد انسان باشد، پرورش دهیم. آدمی باید به‌گونه‌ای باشد که هر گاه بزرگ شد بتواند وضع جامعه را بهتر کند نه این‌که خودش را با وضع جامعه سازگار نماید. از نظر کانت پدر و مادری موفق‌ترند که بخواهند فرزندانشان بهتر از خودشان شوند نه این‌که مثل خودشان شوند. کانت می‌گوید: «پرورش مناسب، پرورشی است که عطف توجه به حال ندارد، بلکه به آینده توجه دارد.» (۱۲)

● آموزش هر فردی متناسب با خواست شغلی اوست

دیدگاه کانت پیرامون آموزش این است که انسان را آموزش دهید نه از آن جهت که می‌خواهد انسان باشد، بلکه از آن نظر که می‌خواهد مهندس شود، پزشک شود، معلم شود و....

آموزش یک کار تخصصی (۱۳) و برای این است که فرد بتواند فلان حرفه خاص را یاد بگیرد.گذشته از این، آموزش زودگذر است؛ یعنی به محض تطور و تغیریافتن جامعه، آموزش‌ها هم تغییر می‌کنند. کانت معتقد است آموزش‌‌گر چه تخصصی است، اما باید جنبه هرمی خود را حفظ کند. (۱۴) به عبارت دیگر در سال‌های ابتدایی زندگی هر فردی، باید از هر رشته علمی، برخی معلومات به افراد یاد داد شود. سپس آهسته آهسته این دامنه را تنگ‌تر کرده و یک علم خاص‌تری متناسب با شغلی که می‌خواهد انتخاب کند، به او یاد دهیم. اساساً آموزش باید هرمی شکل باشد تا اگر طفل در هر سنی از آموزش‌های بیشتری محروم شد، دست‌کم در آن مقدار کارایی داشته باشد. کانت عیب نظام تعلیم و تربیت را در این می‌داند که چون الفاظ و اصطلاحات زیاد است، فضل فروشی و بازارگرمی را در بچه‌ها زیاد می‌کند؛ بنابراین از هر علمی باید یک مقدارش را دقیق یاد داد، اما زیاد وارد الفاظ و اصطلاحات نشد. به عبارت روشن‌تر کمیت تعلیم و تربیت مهم نیست بلکه کیفیت آن باید خوب باشد. (۱۵)

منابع:

۱- کانت، ایمانوئل، تعلیم و تربیت، ترجمه غلامحسین شکوهی، تهران، حکمت، ص۱۸

۲- یاسپرس،کارل، کانت، ترجمه میرعبدالحسین نقیبی‌‌زاده، تهران، کتابخانه طهوری، ۱۳۷۷،ص۱۴۱

۳- کانت، ایمانوئل، تمهیدات، ترجمه غلامعلی حداد عادل، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۰، ص۱۶۰

۴- همان، ص۱۶۳

۵- ملکیان، مصطفی، تاریخ فلسفه غرب، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، آبان ۱۳۷۹، ص۱۷۷

۶- تعلیم و تربیت، ص‌۱۵۱

۷- ص‌۱۵۱

۸- کانت، ایمانوئل، بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق، ترجمه حمد عنایت، تهران، سروش، ۱۳۸۰،ص۷۷

۹- کورنر، استفان،فلسفه کانت، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، ۱۳۷۸، ص۱۸۳

۱۰- ر.ک: تمهیدات، ص۲۰۱

۱۱- کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه (از ولف تا کانت)،ج ۶، ترجمه اسماعیل سعادت و منوچهر بزرگ‌مهر، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵، ص۱۸۵

۱۲- ر.ک: تعلیم و تربیت،ص۱۱۸

۱۳- ر.ک: تاریخ فلسفه غرب، ص۱۸۱

۱۴- ر.ک: بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق،ص۱۰۰

۱۵- ر.ک: فلسفه کانت، ص۱۹۶

کبری مجیدی بیدگلی



همچنین مشاهده کنید