سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

پیشوایی در کودکی


پیشوایی در کودکی

به مناسبت فرخنده سالروز آغاز امامت حضرت حجت عج

پس از شهادت امام حسن‌عسکری(ع)، امام‌زمان(عج) در خردسالی به امامت رسید اما از آنجا که وظیفه امام بسیار خطیر و بزرگ است؛ چگونه ممکن است یک کودک خردسال از عهده آن بر آید؟

از دیدگاه شیعه، «امامت» امر و منصبی الهی است و ناگزیر باید خداوند کسی را که شایسته می‌داند، برگزیند و به وسیله پیامبر اکرم(ص) شخص او را برای مردم معرفی کند، بنابراین خداوند مقام امامت و ولایت را به جهت قابلیت‏های ذاتی به افرادی ویژه عطا فرموده و فقط از طرف ذات اوست که امام بر جامعه نصب می‏گردد.

در این دیدگاه تصریح شده پیامبر اکرم(ص) در موارد فراوان به خلافت و جانشینی حضرت علی‌(ع) و امامت و ولایت او بر مؤمنان و سپس یازده نفر از فرزندان معصوم وی تصریح کرده است.

بر این اساس، امامت نیز بسان نبوت فقط از طرف خداوند و به زبان پیامبرش یا امام پیشین صورت می‌گیرد.

بر اساس روایات قطعی و متواتر، ثابت است که خلیفه و جانشین پیامبر(ص) و امام و پیشوای مسلمانان، حضرت علی(ع) و سپس ۱۱ فرزند معصوم او است که آخرین آنان حضرت مهدی(عج) است.

پیامبر اکرم(ص) در روایات فراوانی به معرفی امامان معصوم(ع) پرداخته و بویژه به امامت و پیشوایی امام مهدی(عج) تصریح و تأکید کرده است.

شواهد فراوان تاریخی نیز بر این گواه است که برخی از آن پیشوایان در سن پیش از بلوغ جسمانی به امامت رسیده‌اند و بدون شک به پیشوایی آنها تأکید شده است.

از این رو می‌توان گفت: «امامت در سنین کم، پدیده‌ای واقعی بوده، نه پنداری از پندارها؛ زیرا امامی که در کودکی به پیشوایی روحی و فکری مردم رسیده و مسلمانان حتی در کشاکش آن همه موج ویرانگر، باز خویشتنِ خویش را به پیروی و دوستی او گماشتند، مسلما باید از دانش و آگاهی و گستردگی دید و دانا بودن به فقه و تفسیر و عقاید، بهره‌ای آشکار و چشمگیر داشته باشد؛ چون در غیر این صورت نمی‌توانسته مردم را به پیروی از خویش وادارد.»

می‌بینیم امامان در موقعیت‌هایی بودند که پیروانشان از خرد و بزرگ می‌توانستند با ایشان در ارتباط باشند و به آسانی از بازتاب‌های وجودشان بهره گیرند، حال آیا امکان دارد کودکی، مردم را به قبول امامتش بخواند و آن را مانند درفشی ـ درفش افراشته اسلام ـ جلوه‌گر سازد و این دعوت را پیوسته در برابر چشم و گوش همگان انجام دهد و مردم به او پنهان و آشکار بگروند و حتی در راه گرایش خویش، از بذل جان و مال هم نهراسند؛ اما از چگونگی حال و روز امام آگاهی نداشته باشند و «امامت در سنین کم» مردم را به جستجو در حقیقت قضیه و ارزیابی امامت کودک پرس‌و‌جو درباره وی واندارد؟

اگر امام کودک هم مثل همه کودکان بود و از سطح تفکر و اندیشه‌ای بزرگ برخوردار نبود، بهترین دستاویز برای عرضه بی‌لیاقتی‌ها و بی‌ارزشی‌های امام به دست خلفا می‌افتاد تا به پیروان امامان عرضه کنند و آن ستارگان درخشان را بکوبند و مشخص کنند چنین کسانی نمی‌توانند پیشوای روحی و فکری مردم باشند. اگر امام خردسال، از دانش و سطح تفکر عالی برخوردار نبود، خلفای معاصر، خیلی خوب می‌توانستند جنجال به پا کنند، اما سکوت آنها و سکوت تاریخ گواه است که امامت در سنین کم پدیده‌ای حقیقی بوده نه ساختگی؛۲ البته برای پدیده رهبری در سنین پایین نمونه‌های دیگری نیز می‌توان در میان پیام‌آوران الهی یافت. از آیات قرآن استفاده می‌شود که خداوند متعال پیامبرانی را در کودکی به مقام نبوت مفتخر ساخت:

● نبوت حضرت عیسی(ع) از ابتدای ولادت

در بخشی از داستان حضرت مسیح(ع) از زبان آن پیامبر الهی در جواب منکران چنین می‏خوانیم: «[کودک] گفت: من بنده خدا هستم، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است».۳

یزید کناسی می‌گوید: از امام باقر(ع) پرسیدم؛ آیا عیسی‌بن مریم(ع)، هنگامی که در گهواره سخن گفت، حجت خدا بر اهل زمان خود بود؟ حضرت فرمود: او آن زمان پیغمبر و حجت غیر مرسل خدا بود (یعنی در آن زمان مأمور به تبلیغ و دعوت نبود) مگر نمی‌شنوی گفته خود او را که می‌گوید: من بنده خدایم، خدا به من کتاب داده و پیغمبر ساخته و هر جا باشم پر برکتم قرار داده و تا زنده باشم مرا به نماز و زکات سفارش کرده است.۴

● دادن کتاب و مقام نبوت به حضرت یحیی(ع) در کودکی

خداوند در این باره خطاب به حضرت یحیی می‏فرماید: «ای یحیی! کتاب خدا را به جد و جهد بگیر! ما از کودکی به وی حکم [نبوت]دادیم».۵

برخی مفسران معاصر، ذیل آیه شریفه نوشته‌اند: درست است دوران شکوفایی عقل انسان معمولا حد و مرز خاصی دارد، ولی می‌دانیم همیشه در انسان‌ها افراد استثنایی وجود داشته‌اند، چه مانعی دارد خداوند این دوران را برای بعضی از بندگانش به خاطر مصالحی فشرده‌تر کند و در سال‌های کمتری خلاصه نماید، همان‌گونه که برای سخن گفتن معمولا گذشتن یکی دو سال از تولد لازم است در حالی که می‌دانیم حضرت عیسی(ع) در همان روزهای نخستین زبان به سخن گشود، آن هم سخنی پر محتوا که طبق روال عادی در شأن انسان‌های بزرگسال بود.۶

ایشان در ادامه، این آیه را دلیل روشنی بر صحیح بودن امامت برخی ائمه(ع) در خردسالی دانسته است.

نکته: حاکمان جور، هرچه تلاش کردند تا مساله امامت در دوران کودکی را با به راه انداختن بحث‌های علمی ساختگی دانشمندان بزرگ زمانشان با امامان خردسال خدشه‌دار کنند شکست خوردند

فخر رازی درباره حکمی که خداوند به حضرت یحیی(ع) داد، می‌‏گوید: «مراد به حکم در آیه شریفه همان نبوت است؛ زیرا خداوند متعال عقل او را در سنین کودکی محکم و کامل کرد و به او وحی فرستاد. این بدان جهت است که خداوند متعال، حضرت یحیی‏ و عیسی(ع) را در سنین کودکی مبعوث به رسالت کرد؛ بر خلاف حضرت موسی‏(ع) و محمد(ص) که آنان را در سنین بزرگسالی به رسالت مبعوث کرد».۷

بنابراین همان‏گونه که خداوند متعال، مقام نبوت را به کودک خردسالی عطا فرمود؛ مقام امامت را نیز می‏تواند به انسانی با تمام صفات لازم در سن کودکی عطا فرماید.

البته پیش از حضرت مهدی(عج)، دو امام - امام جواد و امام هادی(ع)- نیز پیش از سن بلوغ به مقام امامت نایل آمدند و این شاید خود به نوعی ایجاد آمادگی برای پذیرش امامت حضرت مهدی در سن کودکی بوده است.

نخستین امامی که در سن کودکی به امامت رسید، نهمین پیشوای شیعیان بود و از آنجا که این مسأله در دوران امامت بی‌سابقه بود، ابتدا مورد پرسش و تردید گروهی قرار گرفت؛ ولی کم‏کم با هدایت‏های امام رضا(ع) و سخنانی از خود آن حضرت، قلب شیعیان آرام گرفت.

البته انسان‏های وارسته فراوانی بودند که در برابر فرمایش امام، سر تعظیم و پذیرش فرود می‏آوردند و در برابر مشیت الهی، با کمال رضایت آن را می‏پذیرفتند.

شیخ کلینی از محمدبن حسن عمار نقل کرده که گوید: «من دو سال نزد علی بن جعفر بن محمد، عموی امام رضا(ع) بودم. روزی در مدینه خدمتش نشسته بودم، امام محمد تقی(ع) در مسجد رسول خدا بر او وارد شد. علی بن جعفر برجست و بدون کفش و عبا، نزد او رفت و دستش را بوسید و احترامش کرد؛ ابوجعفر به او فرمود: ای عمو! بنشین ‏خدایت رحمت کند. او گفت: آقای ‏من! چگونه من بنشینم و شما ایستاده باشید؟ چون علی‌بن جعفر به مسند خود برگشت، اصحابش او را سرزنش کرده و گفتند: شما عموی پدر او هستید و با او این‏گونه رفتار می‏کنید؟! او دست به ریش خود گرفت و گفت: خاموش باشید! اگر خدای عزوجل این ریش سفید را سزاوار امامت ندانست و این کودک را سزاوار دانست و به او چنان مقامی داد، من فضیلت او را انکار کنم؟ پناه به خدا از سخن شما! من بنده او هستم».۸

پیروان اهل بیت(ع) با این باورـ که مقام امامت به سن و سال خاصی مربوط نیست ـ درباره امامت امام هادی(ع) تردید چندانی به خود راه نداد؛ بویژه آن که حاکمان جور زمان، هر چه تلاش کردند تا مسأله امامت را با به راه انداختن بحث‌های علمی ساختگی دانشمندان بزرگ با این امامان خردسال خدشه‌دار کنند، شکست خوردند؛ اما این شرایط درباره واپسین پیشوای شیعیان حضرت مهدی(عج) به کلی متفاوت شد؛ چرا که آن حضرت، هم در سن و سال کمتر از دیگر امامان به امامت رسید و هم به خاطر مصالحی ولادت آن حضرت پنهانی صورت پذیرفت. این مسأله اگر چه برخی شیعیان را دچار تردیدهایی کرد و کار امام حسن عسکری(ع) را مشکل ساخت؛ اما کم نبودند افرادی که همچون گذشته با آغوش باز از این اراده الهی استقبال کردند.

البته پیش از آن امامان معصوم(ع) تا حدود زیادی زمینه را مساعد کرده و شیعیان را برای درک چنان روزی آماده ساخته بودند. امام باقر(ع) در این باره فرموده بود: «صاحب این امر کم سن و سال‏ترین و گمنام‏ترین ما است».۹

با توجه به روایات یاد شده و تولد آن حضرت در سال ۲۵۵ قمری و شهادت امام عسکری(ع) در سال۲۶۰ قمری، آن حضرت در سن پنج سالگی به امامت رسید و ما بیش از این درباره اسرار امامت آن حضرت در خردسالی نمی‌دانیم.

● کودکان نابغه، انسان‌هایی استثنایی

یکی از استادان معاصر پس از بیان آیات و روایات، از کودکان نابغه به عنوان مؤید رخداد بالا چنین می‌نویسد: در بین اطفال عادی هم گاهی افراد کمیابی دیده می‌شوند که از حیث استعداد و حافظه، نابغه عصر خویش بوده و قوای دماغی و ادراکات آنان، از مردان چهل ساله هم بهتر است.

ابو‌‌علی سینا، فیلسوف نامی را از این افراد شمرده‌اند. از وی نقل است که گفته: چون به حد تمیز رسیدم، مرا به معلم قرآن سپردند و پس از آن به معلم ادب. پس هر چه را شاگردان بر استاد ادیب قرائت می‌کردند من همه را حفظ می‌نمودم.

پس همه را در مدت یک سال و نیم از بر کردم و اگر تعویق استاد نبود در کمتر از این مدت حفظ می‌کردم و به ده سالگی رسیدم مورد تعجب اهل بخارا بودم پس از آن شروع کردم به یاد گرفتن فقه و چون به دوازده سالگی رسیدم بر طبق مذهب ابی‌حنیفه فتوا می‌دادم. پس از آن شروع کردم به علم طب و قانون را در سن شانزده سالگی تصنیف نمودم و در سن بیست و چهار سالگی خودم را در تمام علوم متخصص می‌دانستم.

در باره فاضل هندی گفته شده: پیش از رسیدن به سن سیزده سالگی تمام علوم معقول و منقول را تکمیل کرده بود و پیش از دوازده سالگی به تصنیف کتاب پرداخت.

اگر صفحات تاریخ شرق و غرب را ورق بزنید امثال و نظایر این نوابغ فراوان خواهید دید.۱۰ البته اشاره به این افراد فقط از این جهت بود که گفته شود در بین انسان‌ها هستند کسانی که به هر دلیل بر خلاف عموم مردم دارای توانمندی‌های ویژه هستند و پیشوایان معصوم(ع) بر اساس مسئولیتی که خداوند بر دوش آنها نهاده است در اوج هستند.

پانوشت‌ها:

۱- عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ۲- سید محمد باقر صدر، جستجو و گفت‌و‌گو پیرامون امام مهدی(عج) ، صص۴۸ـ۴۷. ۳- مریم(۱۹)، ۳۰. ۴- محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، باب حالات الأئمه(ع) فی السن. ۵- مریم(۱۹)، ۱۲. ۶- ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۲۷. ۷- محمد بن عمر بن حسین رازی، تفسیر فخر رازی، ج ۱۱، ص ۱۹۲. ۸- محمد‌بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۳۲۲، ح ۱۲. ۹- «صَاحِبُ هَذا الاَمْرِ اَصْغَرُنا سِنا وَاَخْمَلُنا شَخْصا»؛ نعمانی، الغیبه، ص ۱۸۴؛ طبری، دلایل الامامه، ص ۲۵۸. ۱۰- ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص۱۲۳ـ ۱۲۴.

خدامراد سلیمیان



همچنین مشاهده کنید