پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

در خاورمیانه چه می گذرد


در خاورمیانه چه می گذرد

بازگشت ناگهانی رئیس جمهور یمن, آن هم درست زمانی که به تازگی اعلام شده بود, دیگر به یمن باز نمی گردد و او حتی از مقامات یمنی نیز خواست که بر اساس طرح شورای همکاری خلیج نیز شروع به مذاکره کنند, پس چه شد که ناگهان اعلام شد, او به کشور بازگشته و مهمتر این که خیال کناره گیری نیز ندارد, مگر با انتخاباتی جدید

بازگشت ناگهانی رئیس جمهور یمن، آن هم درست زمانی که به تازگی اعلام شده بود، دیگر به یمن باز نمی گردد و او حتی از مقامات یمنی نیز خواست که بر اساس طرح شورای همکاری خلیج نیز شروع به مذاکره کنند، پس چه شد که ناگهان اعلام شد، او به کشور بازگشته و مهمتر این که خیال کناره گیری نیز ندارد، مگر با انتخاباتی جدید؟ برای درک تحولات مذکور، ضروری است تا آنچه را در منطقه در جریان است و جدای از اظهارنظرهای رسمی می گذرد، بشناسیم.

چنان که در مقالات پیشینم نیز شرح دادم، هژمونی آمریکا بر اساس مدیریت متمرکز و مستقیم نیست و عمدتاً سعی می کند تا آن را از طریق متحدان منطقه ای صورت دهد، مگر این که متخاصمان و متحدان دچار چنان انحراف و اصرار بر انحرافی باشند که آمریکا ناگزیر شود، مستقیم وارد عمل شود که البته تاوان های خود را دارد. عربستان یکی از متحدان آمریکا در منطقه است که بر کشورهای شبه جزیره عربستان نفوذ و تأثیر دارد و با خانواده های حاکمان و منتفذین کشورهای منطقه، ارتباط تنگاتنگی در زمینه های مختلف داشته و حتی پیوندهای خانوادگی دارد. تغییرات منطقه ای برای مقامات محافظه کار عربستان میمون نبوده و عدم حمایت کامل از دیکتاتورهایی که پیش از آن، آمریکا از آنان حمایت می کرد، ولی اینک خواهان تغییرشان است، موردپسند عربستان نیست و متأسفانه هیچ یک از مقامات عربستانی سیاسمتدار تحصیل کرده و حرفه ای نیز نیستند تا درک کنند که اساساً هژمونی امریکا در جهان چگونه است و آنان سیاستمدارانی را که حتی در ایالات متحده با نارضایتی مردمی مواجه شوند، عوض می کنند، چون برای دموکراسی مبتنی بر قدرت شان خطرناک می بینند، چه رسد حاکمیت چند دهه ای متحدان شان در خاورمیانه که اینک با اعتراضات و اعتصابات گسترده رو به رو شده اند و تئوریسین ها و استراتژیست های آمریکایی با کمک همین نگاه به آینده و نه حفظ شرایط در گذشته توانسته اند، در جهان پیشرو باشند و رقبای سنتی شان را جا بگذارند.

وقایع یمن از این قرار بود که عبدالله صالح پس از این که با موشکی ارتقاء یافته برای ترور، مصدوم شد تا از قدرت کنار رود و با انتقال به عربستان و گفتگوهایی که آمریکا با عربستان داشت، سعی کرد به مقامات عربستان بفهماند که زمان او در یمن گذشته است و آنان روی شخصی دیگر سرمایه گذاری کنند، اما مذاکرات مقامات عربستان با رئیس جمهور یمن به درازا کشید و هر بار او می خواست به کشورش بازگردد، تا این که این اواخر صالح فهمید که کارشکنی هایی که برای عدم بازگشت وی صورت می گیرد، مانع از بازگشت اوست و از وابستگان اش در یمن خواست تا قدرت را بر اساس توافقاتی تقسیم کنند. در این میان، عربستان که از اصرار آمریکا بر کنار گذاشتن عبدالله صالح، همچون کنار زدن مبارک ناراضی بود، نگهداری صالح را در عربستان و ممانعت جهت عدم بازگشت به یمن را انعطافی می دید که برای خواست متحدش، آمریکا انجام می داد و طبعاً انتظاراتی را نیز داشت. اعراب بر سر وتوی آمریکا نسبت به درخواست محمود عباس برای تشکیل کشور مستقل فلسطینی، متقابلاً انتظاراتی را از آمریکا داشتند که پاسخ اوباما به آنان، نه بود. مقامات آل سعود نیز که مدتی است با درخواست های آمریکا در منطقه مخالفت می کنند، اینبار تلافی را بر سر یمن پیاده کردند و صالح را که در عربستان نگه داشته بودند، فرستادند یمن تا به آمریکا بفهماند که انتظارات دو طرفه است و عربستان نیز بر اساس منافع خودش تصمیم می گیرد. متأسفانه عربستان هر موقع نیز که با آمریکا مخالفت کرده و سعی می کند تا اعمال نظر در منطقه کند، رفتارش آنقدر غیرمسئولانه است، که به جای درست کردن کارها، آن ها را بدتر می کند و چون از دانش علوم سیاسی روز بی بهره اند، لج بازی را با تصمیمات کلیدی مخالف، عوضی گرفته اند و نمونه اش نیز همین یمن است که به جای تنبیه آمریکا، عملاً مردم یمن را تنبیه کرده اند! سیاسیون ترکیه باید برای تصمیماتی از این دست به مقامات عربستان مشورت دهند تا برای تصمیمات تنبیهی نیز استراتژی درستی داشته باشند و کمک به گروه های تروریستی و حمایت از دیکتاتورها به نفع هیچ کس نیست و ضررشان بیش از همه به مردم و کشورهای منطقه می رسد.

هم عربستان و هم پاکستان دو متحدی هستند که اینک نقشی منفی را در منطقه بازی می کنند، چون نسبت به تغییرات محیط مقاومت نشان می دهند و وضع پاکستان چنان که قبلاً نیز متذکر شدم، به آستانه ای از بحران برای آمریکا بدل شده، که استراتژیست های آمریکا را بدین نتیجه رسانده که تنها با تحولات اساسی در پاکستان است که می تواند از پس مشکلات بر آید و یا با بحران های بیشتری مواجه نشود. گذشت زمان نیز به آنان ثابت خواهد کرد که در پاکستان مشکل از دولت ها نیست، بلکه از حاکمیتی است که توسط نظامیان و سازمان اطلاعات پاکستان اعمال می شود؛ آن هم نظامیانی که عمدتاً در پشت پرده حضور دارند و خود را سال ها از انظار به شکلی موفق به دور نگه داشته اند.

فلسطینی ها باید در راه تلاش های مسالمت آمیزشان تلاش کنند و اعتراضات مردمی فلسطینیان و اعراب منطقه، به خصوص در ترکیه و کشورهایی که بهار عربی در آن ها پیروز شده، تأثیر بیشتری بر افکار عمومی و سایستمدارانی دارد که در راه تان سد ایجاد می کنند. حماس با آن که کمی نقشی مسئولانه تر بازی می کند، اما هنوز سر در گم است و جالب این که متعجب است که چرا محمود عباس بدون مذاکره و تصمیم مشترک با آنان سراغ سازمان ملل رفته است. رهبران حماس از این امر بدیهی غافل اند که اگر محمود عباس می خواست برای اینکار با آنان به توافق برسد، در هر دو صورت بازنده بودند؛ چون یا حماس باید از شرط سابق اش مبنی بر به رسمیت شناختن اسرائیل می گذشت که هم بسیار غیرمحتمل بود و هم اگر چنین می شد، خود یک عقب نشینی برای حماس به حساب می آمد. یا به توافق نمی رسیدند که عملاً یک شکست برای توافقی بود که قبلاً بدان دست یافتید! پس ابومازن با درک دقیق شرایط، بدون توافق با شما به سازمان ملل رفت تا هم برای اختلاف نظرتان مشروعیت قائل شود و هم مانع از بر هم خوردن توافقی شود که تازه فلسطینی بدان دست یافتند و برای اسرائیل بسیار گران تمام شده است. محمود عباس باز ثابت کرد که یک سیاستمدار حرفه ای است و شما باز با این توقعات تان نشان دادید که هنوز سیاسمتدار نیستید و اگر من به جای شما بودم با اصرار از محمود عباس می خواستم که به هیچ وجه از صحنه سیاست کنار نکشد و در کنارشان باشد تا از تجارب اش مدام بهره برید. محمود عباس که متوجه شد، امریکا می خواهد با زدن رأی سایر کشورهای شورای امنیت، کاری کند تا بدون توسل به استفاده از حق وتو، مانع از تصویب درخواست فلسطینی ها شود، تا از این طریق در جهان عرب حساسیت ها را بر نیانگیزد، بسیار حساب شده گفت آمریکا هر کاری کرد تا مانع از طرح درخواست ما در سازمان ملل شود. او از این طریق به جهان عرب آن پیامی را که آمریکا از آن فرار می کرد، رساند. جالب تر از همه، پیشنهاد گروه چهارجانبه صلح خاورمیانه است که برای انصراف فلسطینیان از طرح درخواست در سازمان ملل، به جای انعطاف نسبت به فلسطینیان نسبت به اسرائیل انعطاف نشان داده و همان دو شرط توقف شهرک سازی و مهمتر از همه، پذیرش بازگشت به مرزهای ۱۹۶۷ را حذف کرده است!؟ اگر همین گونه به انعطاف نسبت به اعراب ادامه دهند، احتمالاً اردن و لبنان نیز باید ضمیمه خاک اسرائیل شود!! تنظیم پیشنهاد صلح اخیر گروه چهارجانبه به شیوه ای کاملاً رندانه صورت گرفته است. آنان با درنظر گرفتن شرایط اسرائیل و عدم لحاظ شرایط فلسطین درصدند تا فلسطین با طرح مخالفت کند و اسرائیل اظهار توافق نماید، تا شکست مذاکرات صلح که پیش از این به حساب اسرائیل نوشته می شد، به اسم فلسطینیان تمام کنند. به عبارتی، آخرین پیشنهاد گروه چهارجانبه برای آغاز مذاکرات تنظیم نشده، بلکه برای آن در آخرین لحظه با تأمین خواسته های اسرائیل صورت گرفته که قبل از رأی گیری اعلام کنند که اسرائیل با صلح موافق بوده، اما فلسطینیان پیشنهاد را رد کرده اند. پس اعلام نظر فلسطینیان منجر به تأمین اهداف آن طرح می شود، و فلسطینیان باید بگویند بعد از بررسی طرح پیشنهادیشان در سازمان ملل، بررسی های مبتنی بر گفتگوهای صلح را در دستور کار قرار می دهند.

اینک مسأله آمریکا تنها حق وتوی او بر علیه طرح فلسطینی نیست، بلکه آمریکا فراتر از همان حق یک رأی خود، با رایزنی و تطمیع و تهدید سایر کشورها، مانع در راه خواسته فلسطینی ها شده است. از این روی، عملاً اصل بی طرفی در اختلافات بین طرف های درگیر را زیر پا گذاشته و دیگر نمی تواند به عنوان واسطه در اختلافات بین فلسطینیان و اسرائیل وارد میدان شود و فلسطینیان پس از پایان تصمیم گیری سازمان ملل درخصوص طرح شان باید، عملاً و نه رسماً آمریکا را از میانجی گری کنار گذاشته و اتحادیه اروپا را به عنوان میانجی هر نوع پیشنهادی در آینده فعال سازند. همه کشورهای اسلامی و عربی و به خصوص جامعه مدنی و فعالین عرب، به خاطر این شیطنت آشکار آمریکا اگر آن را تنبیه نکنند، تکرار می شود و این روال وقیحانه را به قانونی بدل خواهند ساخت. پس باید با تنبیهاتی به مقامات آمریکایی فهماند که آنان چه تاوان هایی بابت این رفتارشان باید بپردازند. باید به شکلی گسترده کالاهای آمریکایی را تحریم کنند و کالاهای ترکیه، اتحادیه اروپا و چین را جایگزین سازند. کشورهای عربی و اسلامی نیز هر اندک ارتباطاتی که با اسرائیل دارند، آن را تقلیل دهند. فلسطینیان باید بدانند وقتی نمی خواهند به کشتار و خشونت روی آورند، آن به معنی تسلیم شدن نیست، بلکه باید مبارزات مسالمت آمیز و مدنی شان را اتفاقاً با ابعادی وسیع تر و شدیدتر اعمال کنند و جدّی بگیرند و گرنه حقوق خود را خواهند باخت و اگر خودشان در راه کسب حقوق شان تلاش و مبارزه نکنند، از دیگران نمی توان انتظاری داشت. درضمن، تعهدات لفظی آمریکا و اروپا که در پیشنهاد جدیدشان آمده چه تضمینی دارد؛ چون وقتی که رئیس جمهور آمریکا در صحن علنی سازمان ملل در سال پیش، خود طرح کشور فلسطین را مطرح کرد و اینک نه تنها حرف خودش را قبول ندارد، بلکه کشورهای دیگر را نیز با فشار از اقدام شان منصرف می سازد، چه امیدی به وعده ها می توان داشت و اساساً وقتی اسرائیل تعهدات قرارداد اسلو را عملی نکرده، گفتگو برای قراردادهای جدید چه فایده ای می تواند داشته باشد!؟ این ها به معنای کنار کشیدن رسمی فلسطینی ها نیست، بلکه دقیقاً برعکس. با مواضع تند دولت کنونی اسرائیل، عملاً مذاکره قطع شده و قطع آن نیز به نام اسرائیل نوشته شده است و محمود عباس آگاهانه گفته که هر گاه اسرائیل موانع جدید را که گذاشته بردارد، آماده مذاکره است و باید همین استراتژی درست را که موجب انزوای اسرائیل شده دنبال کند.

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هیئت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری

عضو جامعه شناسان بدون مرز