دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

جنگ ظالمانه به بهانه تروریسم


جنگ ظالمانه به بهانه تروریسم

پس از وقوع حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر پارلمان بریتانیا قانون ضد تروریسم را تصویب کرد

پس از وقوع حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر پارلمان بریتانیا قانون ضد تروریسم را تصویب کرد. در فصل ۴ این قانون آیینی برای بازداشت مظنونان غیرانگلیسی، بدون این‌که حکم محکومیتی علیه آنها صادر شده باشد یا در واقع اتهاماتی علیه آنها اثبات شده باشد، در نظر گرفته شد. براساس این قانون افراد مظنون را می‌‌توان بدون اثبات جرم، در حبس طولانی‌مدت نگاه داشت. تونی مک والتر، کاترین آئودارد، سالادین مک‌لد گارسیا، الکس وورهوو و جاناتان ریه از فیلسوفان برجسته و صاحب‌نظر در میزگردی پیرامون واکنش فلسفه به تدابیر امنیتی مطرح شده در انگلستان به عنوان بخشی از «جنگ بر ضد تروریسم» به تبادل‌نظر پرداخته‌اند که در کتاب ? what more philosophers think منتشر شده است. به نظر اکثر آنها این قانون از حیث فلسفی و انسانی نامعقول و عجولانه‌ است. در اینجا و در آستانه حملات ۱۱ سپتامبر ترجمه مشروح بخش اول این میزگرد ارائه می‌شود.

▪ برداشت کلی شما از اقدامات و تدابیری همانند بازداشت بدون محاکمه که در انگلستان تحت عنوان «جنگ بر ضد تروریسم» اجرا شده است چیست؟

ـ مک والتر: عجله فراوان در تصویب قوانین آن هم در مورد چنین موضوعات مهم و در مدت زمان بسیار کوتاه با مبانی فلسفه در تضاد است. انتظاری که از یک فیلسوف می‌رود این است که نه‌تنها پیامدهای پیشنهادات را به خوبی مورد بررسی و کنکاش قرار دهد، بلکه حتی باید به پیامد این پیامدها نیز توجه کافی داشته باشد. دقیقا به همین خاطر است که ما به امر فلسفه می‌پردازیم چرا که سیاست عواقب و پیامدهای نامعلومی به همراه دارد.از آنجا که سیاست‌های مرتبط با موضوع تروریسم نیز پیامدهای نامشخصی در پی دارد، این نوع اقدامات آن هم در یک زمان بسیار کوتاه با رفاه و آزادی افراد جامعه کاملا در تضاد است.

▪ آیا این موضوع کمی تصنعی و غیرطبیعی نیست که بگوییم ما نیاز به زمان داریم تا در مورد مسائل مختلف بنشینیم و تمام پیامدهای آن را بسنجیم؟ آیا به نظر شما نباید زمانی که یک ضرورت سیاسی ایجاب می‌کند در مورد برخی مسائل با سرعت به تصمیم‌گیری پرداخت؟

ـ آئودارد: البته به نظر من این شتاب و عجله به خودی خود یک نقطه ضعف محسوب نمی‌شود. آنچه حائز اهمیت است گنجاندن یک ماده و بند است که تصویب هر قانونی در این موارد باید در یک مقطعی متوقف شود و مورد بازنگری قرار گیرد. این امر بسیار حائز اهمیت است.

ـ مک‌لد گارسیا: این امر کاملا قابل قبول است که تحت شرایطی خاص حکومت‌ها، قانونگذاران و مسوولان اجرایی ناگزیر به اتخاذ تدابیر و تمهیدات خاصی هستند، اما باید ۲عامل دیگر را نیز در این مورد در نظر گرفت و این شرایط را تا حدودی تعدیل کرد. اول این که مقیاس این تهدید تا چه میزان است. بدین معنا که خطر قریب‌الوقوع احتمالی تا چه اندازه شدید است و دیگر این‌که باید تناسبی معقول میان خطرات و اقدامات احتمالی وجود داشته باشد. به نظر من هر اندازه که این تدابیر و اقدامات شدیدتر باشد باید بیشتر به این موضوع اندیشید که این قوانین با عجله تصویب شده‌اند. در این مورد نیز من فکر می‌کنم که این قوانین جدید تناسبی با جرائم ندارند آن هم به این خاطر که این قوانین کنوانسیون حقوق بشر و سایر هنجارهای آزادی‌های مدنی را نقض می‌کنند. این نوع اقدامات شتاب زده بسیار توهین‌آمیز است.

ـ وورهوو: به نظر من این‌گونه اقدامات و تظاهر به جدی بودن در مبارزه با تروریسم تنها برای کسب آرای مردم در انتخابات آتی است. از این رو انتظار نیز همین است که حکومت به سمت اتخاذ تدابیر تنش‌زا روی بیاورد. به‌ نظر من نباید حقوق مدنی را محدود کرد. ما باید برای شیوه‌های پیشین در مورد حقوق مردم احترام قائل شویم.

تاکنون در هیچ یک از مطالبی که در مورد این تدابیر و تصمیمات مطرح شده است نسبت به محتوای آنها هیچ‌گونه اعتراضی دیده نمی‌شود بلکه انتقادات بسیار تنها به شتاب بیش از اندازه در تصویب آنها است.

ـ مک والتر: محتوای این تدابیر موضوع اصلی در این شرایط نیست بلکه تشخیص این‌که چه افرادی مشمول این قوانین می‌شوند بسیار حائز اهمیت است. همه ما بخصوص در دوره جورج بوش فهمیدیم که حکومت‌ها تا چه اندازه می‌توانند دست به اقدامات رقت‌انگیز بزنند و تا چه میزان نظام‌های آنها می‌توانند‌ ناکارآمد جلوه کنند. بعد از جنگ عراق ما به این نتیجه رسیده‌ایم که اطلاعات ارائه شده که مبنای حمله به عراق قرار گرفت تا چه اندازه نادرست و گمراه‌کننده بوده است.

ـ وورهوو: اصل اساسی این است که ما باید در مورد اعطای اختیارات بیش از حد قانونی به مجازات مردم بدون نظارت مناسب بر نحوه اجرای آنها بسیار محتاط باشیم. در بسیاری از موارد همچون موضوع عراق خطاهایی نیز ممکن است به‌وجود آید.

ـ آئودارد: من فکر می‌کنم که امنیت نیز در کنار سایر آزادی‌های مدنی یک حق محسوب می‌شود.اگر مردم ما به اهمیت منافع ملی یا امنیت ملی پی می‌بردند خطر تهدید تروریسم نیز بیشتر مورد توجه قرار می‌گرفت، اما در مقابل ما شاهد آن هستیم که میان علت وجودی دولت و آزادی‌های مدنی تضاد به وجود آمده است. به نظر من آزادی بدون امنیت هیچ معنا و مفهومی ندارد. هدف اصلی ما باید این باشد که در چارچوب آزادی‌های مدنی بتوانیم به امنیت و در نهایت شرایط تعادل برسیم و از ایجاد تضاد و اصطکاک میان اصول و مبانی اصلی خود اجتناب کنیم. از این‌رو اتخاذ تدابیر واقعگرایانه بسیار حائز اهمیت است، اما آیا احتمال موفقیت این تدابیر پیشگیرانه وجود دارد؟ من که این طور فکر نمی‌کنم. البته باید در این مورد توضیح داد که دموکراسی‌ها چه سطحی از امنیت را می‌توانند برای شهروندانشان تامین کنند؟ دولت برای تحقق اهداف جدید خود به چه اختیارات فوق‌العاده دیگری نیاز دارد؟ به‌نظر من پیش از تصویب قانون جدید باید مباحثات مختلفی در مورد پیامدهای احتمالی این قانون انجام می‌شد تا از شکل‌گیری بحران‌های احتمالی پیشگیری شود.

▪ اما مشکل اینجاست که ما تنها درصدد جلوگیری از وقوع اقدامات تروریستی هستیم و اختیاراتی را به دولت برای جلوگیری از وقوع تروریسم تفویض می‌کنیم که در نهایت موجب پیچیده‌تر شدن شرایط می‌شود.

ـ مک والتر: ما دارای ‌ نظامی هستیم که طی نسل‌های مختلف به ثبات و آرامش رسیده است و در انجام امور آن عقلانیت بسیاری در مورد سازگاری و انطباق اهداف مختلف مشاهده می‌شود. زمانی که ما با تهدید جدیدی مواجه می‌شویم، باید بتوانیم با حفظ سنت‌های قدیمی خود شرایط جدید را با شیوه های جدید تطبیق دهیم. درواقع این قوانین جدید پا را از حدود قانونی فراتر گذاشته است.

ـ ریه: من از این بابت نگرانم که اگر چنانچه قرار است فلسفه بدین شیوه به مباحث سیاسی کمک کند، من نسبت به تحقق این هدف آنچنان خوشبین نیستم. در مقابل سیاستمداران خواهند گفت: بسیار خب، سیاست درباره شرایط اضطراری و حوادث صحبت می‌کند. صحبت از پیامدهای پیامدها موضوعی است که تنها موجب خشنودی خود شما می‌شود، اما باید به خاطر داشت که فیلسوفان درباره پیامد پیامدها صحبت کردند و کار به جایی رسید که آنها در نهایت از اقدامات چین، شوروی و آلمان نازی حمایت کردند.

ـ مک لد‌ گارسیا: من فکر می‌کنم که موضوع پیامد پیامدها این بود که حکومت همواره خود را طرفدار اتخاذ تصمیم‌های مبتنی بر درایت و عقلانیت می‌داند و ما باید نسبت به تحقق این وعده‌ها اطمینان خاطر پیدا کنیم. این نکته مورد نظر ما بود، نه این‌که ما فیلسوفان دور هم بنشینیم و تا قیامت در مورد این موضوعات فکر کنیم. به نظر من یکی از مهارت‌های اصلی حکومت مخدوش ساختن مرزهای سنتی در درون نظام قضایی است. درواقع مرز میان یک فرد مظنون و یا فرد بی‌گناه از یک‌سو و فرد گناهکار مخدوش شده است. وقتی شما مجوز آن را صادر می‌کنید که برای فردی که در جایگاه یک مظنون قرار دارد مجازات کیفری سنگینی در نظر گرفته شود، درواقع مرز‌های میان آن مفهوم و مفهوم یک فرد جنایتکار را مخدوش کرده‌اید.

▪ شما می‌گویید که مرز میان مفاهیمی همچون فرد مظنون و فرد جنایتکار مخدوش شده است. شاید دلیل اصلی این اتفاق این باشد که تفاوت‌ها و مفاهیم ادراکی به آن اندازه‌ای که در جهان نظریه‌ها شفاف و واضح هستند، هیچ‌گاه در جهان واقعیت شفاف نباشند. به محض این‌که شما وارد جهان واقعیت می‌شوید، ناچار می‌شوید که این تمایزها را نادیده بگیرید. اما از انجام این کار به مسوولیت خودتان سر باز می‌زنید.

ـ ریه: مشکل اصلی اینجاست تا زمانی که شما دست به اقدام تروریستی نزده‌اید، درواقع هیچ جرمی مرتکب نشده‌اید و با شما نمی‌توان رفتاری مشابه با فرد تبهکار یا قاچاقچی مواد مخدر داشت. فردی که به قاچاق مواد مخدر دست می‌زند، درواقع در حال ارتکاب جرم است. اما فردی که در طول یک بازه زمانی یک ساله در حال طراحی حمله تروریستی است...

ـ وورهوو: به نظر من آنها نیز جنایتکار محسوب می‌شوند. انجام اقداماتی که به یک اقدام تروریستی منتهی شود و یا توطئه برای انجام اقدام تروریستی نیز جرم محسوب می‌شود.

ـ مک والتر: این صحبت‌ که ماموران امنیتی ما در مورد حملات تروریستی کوتاهی کرده‌اند‌ حرف نادرستی است، آن هم به این خاطر که کسانی که اقدام به استخدام افراد برای انجام حملات انتحاری می‌کنند در بیشتر موارد افرادی را به کار می‌گیرند که هیچ سابقه منفی در کارنامه خود ندارند. اگر شما در دوران کودکی خود از یک مغازه سرقت کنید، بدون شک هیچ‌گاه از شما به عنوان فرد انتحاری استفاده نخواهد شد، چراکه سابقه شما در سامانه‌های اطلاعاتی موجب شناسایی سریع هویت‌تان خواهد شد. از این‌رو افرادی که به استخدام تروریست‌ها درمی‌آیند نباید هیچ سابقه منفی در کارنامه خود داشته باشند و تروریست‌ها نیز برای انجام فعالیت‌های تروریستی خود از نیروی کافی برخوردارند.

ـ مک لد ‌گارسیا: نکته ذکر شده در مورد «کاملا پاک وبدون سابقه منفی» بودن پارادوکس منو را به ذهن متبادر می‌‌کند. وی می‌گوید: از کجا می‌دانید که باید در جستجوی چه باشید، مگر این‌که پیش از شروع جستجو آن شیء را بشناسید: اگر شما شکل شیء مورد جستجوی خود را ندانید، از کجا خواهید دانست که موفق به پیدا کردن آن شیء شده‌اید. از این‌رو کاملا پاک و بدون سابقه منفی بودن درواقع شما را به عنوان یک مظنون بالقوه مطرح می‌کند، آن هم به این خاطر که هیچ کس نمی‌داند که کدام فرد بدون سابقه منفی می‌تواند یک تهدید باشد تا زمانی که این افراد اقدام به ارتکاب جنایت بکند. از این‌رو دستگیری‌ها و بازداشت‌ها نیز تنها بر حسب تصادف انجام خواهد شد. چنین شرایطی را ما در ایالات متحده نیز شاهد هستیم که با وجود دستگیری افراد مختلف در نهایت تنها ۵ نفر متهم به ارتکاب جرایم شدند و اتهاماتی که آنها به ‌خاطر آن دستگیر شدند تنها به خاطر نقص موجود در پاسپورت‌هایشان بود.

ـ وورهوو: : من ضرورت پیشگیری از وقوع جرم و جنایت را قبول دارم. در لایحه تروریسم موارد مرتبط با برنامه‌ریزی و حمایت از تروریسم به عنوان جرایم جدید مطرح شده است. اما آنچه برای من تا حدودی مبهم است، ضرورت بازداشت طولانی‌مدت ‌افراد بدون داشتن اتهام خاص و مشخص است.من فکر می‌کنم نظر غالب در این جلسه این است که اگر ما قوانینی بر ضد انواع جرایم تصویب می‌کنیم دیگر نیازی به اتخاذ تدابیر شدیدتر از جمله بازداشت بدون محاکمه و البته طولانی‌مدت نیست.

ـ ریه: من فکر می‌کنم یکی از نکات مثبت لایحه جدید این است که بالاخره یکی از وزرای مسوولیت این اقدامات را بر عهده می‌گیرد.

ـ مک لر‌گارسیا: نکته مهم در مورد این قانون آن است که وزرا مسوول تصمیم‌گیری در این موارد هستند و از آنجا که این تصمیم‌گیری‌ها به ‌طور مخفیانه اتخاذ می‌شوند از این‌رو دور از دسترس افکار عمومی نیز قرار می‌گیرند.

ـ وورهوو: به ‌نظر من تصمیمات حکومتی باید منطقی باشند و تمام شهروندان نیز باید متوجه ماهیت آنها شوند و البته این تصمیمات را بپذیرند.

‌علیرضا ثمودی